۴ روایت از زنانی که خودروهایشان به دلیل آنچه بیحجابی خوانده میشود، توقیف شد
توقیف بدون پیامک
میگویند، شاید سامانه هشدار از طریق پیامک دچار اختلال شده، شاید هم روال تغییر کرده، شاید هم پیش خودشان گفتهاند دیگر نیازی نیست! نیازی نیست در ابتدا پیامک بدهیم و اطلاع رسانی کنیم. ماشینهایی که پلاک شان را اعلام میکنیم، متوقف کنید. همین!
به نظر میرسد توقیف خودروهای شخصی به دلیل آنچه رعایت نکردن حجاب عنوان شده، حالا وارد فاز جدیدی شده و تبدیل به دردسری بزرگ برای شهروندان. البته توقیف ماشین صرفا مختص خیابان های شهر نیست و گزارشهایی وجود دارد که در جادههای بین شهری هم تعدادی از خودروها متوقف و از این حیث حسابی اذیت شدهاند. گرچه اظهارنظرهایی از فعالان حقوقی وحود دارد که توقیف خودرو به دلیل حجاب غیرقانونی است؛ اما در این روزها شاهد توقیف ماشینهایی به همین دلیل بودهایم. این گزارش، روایت توقیف خودرو خبرنگار «شبکه شرق» است به علاوه زنانی که در جادههای برون شهری و خیابانهای تهران با معضل توقیف خودرو به دلیل حجاب مواجه شدهاند.
روایت اول: شما شاکی خصوصی دارید!
حوالی ساعت 12/20 دقیقه ظهر در شلوغی های خیابان احمدقصیر( بخارست) پلیس جلوی ماشین را گرفت. اولش فکر کردم اشتباهی رخ داده است. بدون توجه به مأمور پلیس، سعی کردم راهم را بکشم و بروم. اما ترافیک آنقدر سنگین بود و حرکت ماشینها هم کند که مأمور پلیس از ماشین پیاده شد و به شیشه ماشینم زد. سرباز وظیفهای بود که مدارک ماشین را خواست. همان ابتدا با تعجب پرسیدم:« مدارک ماشین من؟» گفت :« بله مدارک شما.» باز پرسیدم:« چرا؟» گفت:«خانم مدارکتان را تحویل دهید.» کارت ماشین و گواهی نامه را دادم. سرباز مدارک را گرفت و گفت ماشین را پارک کنید. توی همان شلوغیها چراغ قرمز را رد کردم و داخل خیابان بهشتی ماشین را پارک کردم، دو مأمور نیروی انتظامی با سرباز داخل ماشین بودند. یکی از همان مأموران که سن و سال بالایی هم داشت، با لحنی پرابهام گفت: «خانم استعلام ماشین شما را گرفتیم. متأسفانه شاکی خصوصی دارید. برای رفع ابهام باید به کلانتری بیایید.» یک لحظه شوکه شدم و خندهام گرفته بود و گفتم: «اشتباه میکنید. ماشین من شاکی ندارد.» اما مأمور نیروی انتظامی خیلی جدی گفت: «ماشین شاکی خصوصی دارد. شما با ماشین کاری کردید؟ دست کسی دادید؟» نگذاشتم بیشتر ادامه دهد با اطمینان گفتم :«این موضوع امکان ندارد.» گفت:« بیایید ببینیم شاکی خصوصیتان کیست؟» من باز هم گفتم :« یعنی چی؟» مأمور پلیس بدون آنکه توضیح اضافی دهد، گفت: «وقت ما را نگیرید. پشت ماشین پلیس حرکت کنید.» ذهنم آشفته بود و درگیر اینکه چه کسی از من شکایت کرده بود؟ چرا باید شاکی خصوصی داشته باشم؟ سوار ماشین شدم و پشت ماشین پلیس حرکت کردم. در طول مسیر به این فکر میکردم آیا کسی سوار ماشینم شده؟ من ماشینم را آخرین بار به چه کسی دادم؟ چه کسی با ماشین من خلافی انجام داده؟ حتی به خانواده زنگ زدم و این سؤالها را پرسیدم. با اینکه میدانستم فقط خودم از ماشین استفاده میکنم. به محل آگاهی سنایی که رسیدیم. مأمور انتظامی از ماشین پیاده شد و بدون هیچ توضیحی گفت:«حکم توقیف ماشین را داریم. سوییچ را بدهید.» هاج و واج نگاهشان کردم. مگر میشود؟ گفتم :«چی؟» با لحن تندی گفت:«سوییچ ماشین را بده به این آقا» گفتم:« دلیل اینکار را نمیفهمم چرا باید سوییچ را بدهم . شاکی خصوصیام کیست؟ این چه کاری است میکنید بدون اینکه توضیحی دهید؟ کسی نیست توضیح دهد؟ من خبرنگارم این برخورد یعنی چه؟» گفت:« خانم دنبال توضیح هستی، برو داخل تا خودت توجیه شوی.» بدون اینکه سوییچ را تحویل دهم، با عصبانیت وارد شدم، همزمان با من یکی از مأموران انتظامی هم وارد شد، به سمتم آمد و گفت : «ماشین شما به علت کشف حجاب توقیف شده.»
پلیس پیامک هم نمیزند
با مأمور پلیس بحث کردم که هیچ پیامکی بابت بی حجابی برایم نیامده که حالا شما ماشین را توقیف میکنید. اصلا این توقیف با کدام حکم قضائی است؟ چرا همان لحظه که مدارک را گرفتید، نگفتید که به خاطر بدحجابی ماشین توقیف میشود؟ این کار شما قانونی است؟ اما برای هیچ کدامشان سؤالات من مهم نبود. یکی از مأموران پلیس که فهمیده بود خبرنگارم آمد و گفت : «خانم برو بنویس. ما هم خسته شدیم. همه کارمان را کنار گذاشتیم و الان دنبال ماشین های توقیفی هستیم. ما هم خسته شدیم. هر روز با این سؤالها روبهرو میشویم.» گفتم این کار قانونی نیست، گفت: «بر اساس دستور قضائی ما موظفیم که ماشین شما را توقیف کنیم. به ما هم دستور دادند. حالا خدا را شکر کنید پلیس جلوی شما را گرفت. الان به بسیج و لباس شخصیها هم دستور دادند تا ماشینها را توقیف کنند.» گفتم: «مگر نباید پیامکی داشته باشم، هیچ پیامی برای من نیامده." گفتند:" این مسئله ما نیست خیلیها مثل شما برایشان پیامک نیامده.
مهم این است که قوه قضائیه دستور توقیف ماشین تان را صادر کرده. شکایتی دارید به قوه قضایه ببرید." گفتم :" باشه، شما که میتوانید مردم را اذیت نکیند و چشمتان را ببنید." گفت : «اگر من چشمم را ببندم لباس شخصیها جلوی شما را میگیرند.» گفتم: «بر اساس کدام قانون ماشینم را توقیف میکنید؟ گفتند شما باید از ضابط قضائی این سؤالها را بپرسید. ما مأموریم و معذور.» چطور ممکن است، پلیس هیچ توضیحی ندهد و مرا تا کلانتری بکشد و جلوی در کلانتری انگار سارق یا جانی گرفته، سریع بخواهد سویچ ماشین را از من بگیرد؟ مأموران کلانتری هیچ توضیحی ندادند و گفتند که ماشین با جرثقیل به پارکینگ میرود. با پرس و جویی که کردم متوجه شدم یک نفر نماینده پارکینگ در کلانتری وجود دارد، او ماشین را بازرسی میکند و یک فیشی میدهد. این اتفاق برای من هم افتاد. از همین آقا پرسیدم آیا باید برای این کار هزینهای پرداخت کنم؟ گفت : «پول پارکینگ یک میلیون و 500 هزار تومان است.»
روایت دوم: ساعت یازدهم و نیم شب ماشینم را توقیف کردند
در داخل کلانتری چند خانواده بودند که به خاطر کشف حجاب ماشینشان توقیف شده بود و برای پیگیری کارهایشان آمده بودند، یکی از دختران جوان به سمتم آمد و گفت : «با اینها بحث نکن. ماشین را منتقل میکنند به پارکینگ خیابان حافظ . 5 روزی آنجا میماند، بعدش شما میروید پلیس +10 و خلافی ماشین را میدهی . بعدش میروی پلیس امنیت اخلافی که در خیابان گیشا است ؛یک پولی آنجا باید بدهی و در آخر هم باید بروی پارکینگ و یک میلیون و 500 هزار تومان هم برای آنها واریز کنی. .» از این دختر جوان پرسیدم چطور ماشینش را توقیف کردند: «ساعت یازده و نیم شب بود که ماشینم را توقیف کردند. آمدیم کلانتری و کارهایش را انجام دایم. الان یک مشکلی دارم این است که ماشینم 20 مهر توقیف شده و پارکینگ این توقیف را ثبت نکرده، به پارکینگ زنگ زدیم و در نهایت آنها توقیف را برای 27 مهر ثبت کردند، این یعنی 7 روز بیشتر باید ماشینم در توقیف بماند، الان من به همین روند اعتراض دارم و به افسر کلانتری هم گفتم، من از کجا بدانم 20 تا 27 مهر ماشینم کجا بوده، اگر کسی خلافی با ماشین انجام داده باشد، شما مسئولیت قبول میکنید؟ که گفتند خیر ما مسئول نیستیم. الان 2 میلیون تومان باید به پارکینگ بدهم و کلی هم هزینه خلافی دارم. خودم قبل از اینکه ماشین را توقیف کنند خواستم به یک پارکینگ ببرم که هیچ پارکینگی جا نداشت.»
روایت سوم: در جاده ماشین را توقیف کردند
داستان برای پریا کمی عجیب تر بود. او اواخر شهریور خانواده اش را به فرودگاه امام میبرد، ساعت نزدیک یک شب بود و در محوطه اصلی فرودگاه چند دقیقه توقف میکند تا پدرش چمدانها را از ماشین بردارد، پریا همان لحظه متوجه حضور پلیس کنار ماشینش شد و صدای پلیس را شنید که از او مدارک ماشین را خواست. پریا فکر کرد برای ایستادن کنار در اصلی سالن به او تذکر دادهاند و سریع گفت چمدانها را که بردارند، حرکت میکنم. اما پلیس در جواب این جملات به او اعلام کرد که ماشینش حکم توقیف دارد و باید مدارک را تحویل پلیس دهد. او مدارک را داد و در نهایت پلیس هم از او خواست تا ماشین را به پارکینگ ببرد. پریا هم درگیر پارکینگ شد اما جای خالی پیدا نکرد برای همین ماشین را برداشت و برای عروسی یکی از اقوامش به سمت ساوه رفت. در جاده شهریار پلیس نامحسوس از آنها میخواهد تا ماشین را کنار بزند، همان جا پلیس حکم توقیف ماشین را نشان میدهد و از پریا میخواهد که ماشین را به عوارضی جاده ساوه تحویل دهد. پریا میگوید: «همسرم ماشین را در عوارضی جاده ساوه تحویل داد. به ما گفتند، که باید پلیس امنیت اخلاق برویم تا آنها مشحص کنند که چند روز ماشین در پارکینگ بماند. 2 هفته گذشت و ما رفتیم ماشین را تحویل بگیریم. اول به پلیس امنیت اخلاقی وزرا مراجعه کردیم که گفتند باید به پلیس پرند مراجعه کنید، اما پلیس پرند هم گفت که باید به اسلامشهر مراجعه کنیم. در آخر هم به ما یک برگه دادند و گفتند که باید به دادسرا برویم. گفتیم چرا؟ گفتند چند بار ثبت شکایت از ماشین شده است. ما به دادسرای اسلامشهر رفتیم و در آنجا قاضی سؤالاتی پرسید و در نهایت متنی نوشت و گفت امضا کنم. من آمدم متن را بخوانم عصبانی شد و گفت امضا کن و من میخواهم کارت را راه بندازم که سریعتر بروی. منم اعتماد کردم و امضا کردم بعد از چند روز ابلاغیه آمد که دو ماه حبس تعزیری نوشته شده بود.»
روایت چهارم: انگار دزد گرفته بودند!
ساعت 10 شب، مریم نزدیک خانه اش بود، در حین رانندگی متوجه چراغ های قرمز ماشین نیروی انتظامی میشود. مأمورپلیس آژیر ماشین را به صدا در آورد و با بلندگو تکرار میکرد: «راننده 207 بزن کنار، راننده 207 بزن کنار.» مریم ترسیده بود، نمیدانست که چکار کند، ماشین را همان جا نگه داشت و از ماشین پیاده شد.
او هم فکر میکرد که پلیس اشتباه آژیرکشیده است، پلیس به سمتش آمد و گفت: «خانم ماشین شما به خاطر بدحجابی توقیف است.» مریم میگوید: «ترسیدم، مگر دزد گرفتید که این گونه مرا نگه داشتید. این چه مدل رفتار است.» مریم چند دقیقهای با مأموران بحث میکند، اما این بحث فایدهای ندارد، یکی از مأموران به او میگوید : «داخل ماشین شما مینشینم تا به کلانتری برویم.» با اینکه مریم مخالف نشستن مأمور در ماشین بود و این کار را غیرقانونی میدانست اما مأمور پلیس بی توجه به اظهارات او، در ماشین را باز کرد و نشست. این روایت مریم از آن شبی بود که ماشینش توقیف شد: «مأموران نیروی انتظامی تا به کلانتری برسیم خیلی توهین کرد. من به خاطر این رفتار از او شکایت کردم چون حق نشستن داخل ماشین را نداشت.»
توقیف خودرو غیرقانونی است
درباره این سؤال که آیا میشود ماشین درا در جاده و یا در شهر توقیف کرد یا خیر؟ آیا اساسا نیروی انتظامی و یا پلیس راهور حق توقیف خودرو را دارد یا خیر؟ که محسن برهانی، حقوقدان در این باره این چنین پاسخ میدهد:" هیچ مستند قانونی برای توقیف خودرو وجود ندارد. تنها ادعایی که صورت میگیرد مصوبه غیر قانونی ستاد عفاف و حجاب کشور است که وزیر کشور آن را ابلاغ کرده است که این ابلاغیه و این مصوبه بر خلاف قانون اساسی و برخلاف قوانین موجود است. "
او در پاسخ به اینکه آیا دستور قضائی درباره توقیف خودروها صادر شده است میگوید:" به هیچ عنوان وجود ندارد. اگر دستور قضائی است به شهروندان نشان دهند. دستور قضائی باید به اسم راننده و با پلاک ماشین باشد این موارد که گفته می شود خلاف است اکثر قضات کشور هم میدانند چنین حقی ندارند و چنین حکمی صادر نمیکنند.دستور وزیر کشور امر غیرقانونی است. مأموران نیروی انتظامی امر غیرقانونی را اجرا میکنند."