رمزگشایی از مناسبات شهر ایرانی
نوا توکلیمهر. معمار منظر و شهرساز
جین جاکوبز میگوید: «همه سؤالات ناشی از آن است که ما نمیدانیم شهرها چگونه کار میکنند و تا وقتی ندانیم، مشکلاتمان حل نمیشود. قضیه نظم پنهان شهرهاست». شهر ایرانی چگونه کار میکند؟ بهرام هوشیاریوسفی در یادداشتی در «شرق» به رمزگان یک ملت اشاره میکند و معماری تأثیرگذار را مستلزم وجود روابط صحیحی میداند که از رمزگان یک ملت سرچشمه گرفته، آنها را رشد داده، سپس نشانههای ساختاری جدید را در بطن جامعه طرحریزی میکند. در ترکیب و تعمیم این تعابیر به مدیریت مشارکتی در شهرها، میتوان گفت تا وقتی از رمزگان شهروند ایرانی در شهر ایرانی کمتر بدانیم، تا وقتی از نظم پنهان در شهر ایرانی رمزی نگشاییم، قدمی رو به جلو برداشته نخواهد شد.
طرح موضوع در این نگاشته را که ادامه متن «حکمروایی شهری به مثابه امر ممکن» است (صفحه معماری روزنامه «شرق» مورخ بیستوچهارم مهرماه 96)، با طرح یک سؤال آغاز میکنیم؛ جایگاه و چگونگی دخالت شهروند ایرانی و مشارکت او در مدیریت و توسعه شهر دقیقا کجا یا کجاهای حکمروایی خوب میتواند باشد؟ پاسخها بهطور مطلق متکی بر مناسبات قدرت و مناسبات اقتصادی جامعه و رابطه جامعه با هرکدام از مناسبات است. در بهرهبرداری مستقیم از اسناد اقتباسشده و ترجمه دستورالعملهای خارجی همواره این خطر وجود دارد که جایگاه درست و اصولی مشارکت شهروندی در هر کدام از مراحل یادشده دچار اختلاط و اشتباه شود چراکه اساسا تمامی سامانههای نظام قدرت، اقتصاد شهری، شکل مراودات جامعه با حکومتها و مدیریتهای شهری دارای تفاوتهای بنیادین است.
مطالعات بومشناختی درباره لایههای اجتماعی، همانگونه که در مقدمه بحث به آن اشاره شد، تنها راه گذر از آسیب دستورالعملهای اقتباسی است. این مطالعات به مثابه دانش (Knowledge) و نه اطلاعات (Information) در حوزه ویژگیهای جمعیتی، در اکولوژی اجتماعی، در مناسبات قدرت و بالاخره در مناسبات اقتصادی مورد تحلیلهای پیچیدهتر قرار میگیرند. در حوزه ویژگیهای جمعیتی، تحلیلها فراتر از مقادیری داده و اطلاعات، مبنای باز تعریف مفاهیمی همچون اجتماع و انزوا در شهرهای در حال گذار و شهرهای مدرن، تخریب ارزشهای محلهای، شکافهای طبقاتی و فضاهای بهشدت تقسیمشده با الگوهای نابرابر اقتصادی و «ذهنیت در شهر» در بین اقشار مختلف مردم میشود. شاید این توضیحات در یک فرصت اجمالی دستکم خوانندگان را به تفاهمی درباره توفیر چشمگیر جامعه و شهروند ایرانی با جوامع غربی پیشرو نزدیک کند؛ جوامعی که دستورالعملهای خود را البته قابل ترجمه به تمام زبانهای زنده دنیا منتشر میکنند. جالب اینجاست که راهحلهای پیشنهادی در داخل، بههرترتیبی اصرار به خوراندن این دستورالعملها به مقدورات حال حاضر حکمروایی شهری در ایران دارند. بهاینترتیب که با نوعی
مهندسی معکوس جریان اصلاح نظامات پیچیده مدیریت را در جهت تطابق با ویژگیهای شهروندی غربی بهعنوان روششناسی بومیسازی این برنامهها مطرح میکنند. درحالیکه صورتمسئله درباره مختصات جامعه ایرانی، همچنان به قوت خود باقی است.
با حفظ همان رویکرد پدیدارشناسانه، میتوان به بررسی اجمالی مناسبات قدرت و اقتصاد در ایران پرداخت. این مناسبات در یک پیوستگی در شکلدادن به فضا، از سطح کالبد و نظم فضایی مکانها و معماری بناها تا توزیع داراییها، مالکیتها و کاربریها، در بسیاری از مباحث ماهوی همپوشانی دارند. در سالهای اخیر در خلال مطالعات اقتصاد سیاسی یا مسئله حکومت به قدر کافی پرداخته شده است.
حال نظام سیاسی شهر نیز جزئی از نظام سیاسی حاکم بر کشور است. به نحوی که قواعد سیاسی کلان کشور در نحوه ادارهکردن شهر و مدیریت سیاسی فضای آن عینیت پیدا میکند. اینجا نیز مخاطبان این تحلیل بهیقین با این واقعیت موافق خواهند بود که تفاوتهای ماهوی در نظام سیاسی شهر ایرانی و شهر اروپایی در کنار تفاوتهای معنیدار ویژگیهای جمعیتی شهروندان این دو گونه شهر، لزوم تفاوت روششناسی گفتمان بین جامعه و نظام قدرت را بدیهی میکند.
شکل اقتصاد ایران و مؤلفههای تأثیرگذار آن روی نحوه استفاده از فضا، این بار در مقابل مناسبات اجتماعی قابل بررسی است. اینگونه مطالعات تطبیقی درست در زمانی در حال طرح و بررسی است که اقتصاد شهری ایران با همان ساختار ملهم از نظام سیاسی یک قرن گذشته (مبتنی بر فروش نفت، بهرهگیرنده از حباب قیمتی، مناسبات کالایی، جایگاه ضعیف بازار و بخش خصوصی و بالاخره مالکیتهای خصوصی فضاهای مشاع یا عمومی شهر)، وارد دنیای پرتلاطم و ناشناخته سرمایهداری جهانی نیز میشود. به بیان دیگر، شهرهای ما به تبعیت از عادت پرآسیب همیشگی؛ یعنی حرکت بهسوی مدرنیته با نسخهبرداری از اندیشههای غربی، صرفا مجهز به ویترینهای شهر مدرن آن هم با الگوهای بیگانه میشوند. با شهروندانی در اصل با ساختار ذهنی و فرهنگِ سنتی (ضمنا بیفایده نخواهد بود اگر نگاهی به آمارهای موجود در مورد میانگین سطح تحصیلات، میزان مطالعه و... در گروههای سنی مختلف در ایران و سایر کشورها بیندازید؛ بهویژه آن کشورهایی که از سوی تصمیمسازان ما منبع الهام و نسخهبرداری قرار میگیرند)؛ اما در سبک نمادین زندگی روزمره مصرفگرا، فردیتطلب و بیتعلق با کالبد شهر. نتیجه چنین التقاطی در
شهرهای اکنون، رشد روزافزون مراکز خرید و به تبع آن گسترش فرهنگ مصرف، دگرگونیهای شکل شهر، نحوه استفاده از فضا، ارتباطات میان فضاها و نبود مفهومی بهنام «اقتصاد مکان» و گسستگی لایههای اجتماعی با فضاست.
منابع رشد بالقوه در بستر اجتماعی و فرهنگی حال حاضر، نه در فرایندهای مهندسی معکوس، پرهزینه و چهبسا بیحاصل، بلکه در تطابق با شکلهای غالب اقتصاد و سیاست، باید شناسایی شوند. این مدل میتواند بهعنوان استراتژی کوتاه و میانمدت، زمینه را برای استخراج نظریههای اجتماعی فضا در ایران و طراحی مدلهای بومی حکمروایی شهری (به عنوان استراتژیهای بلندمدت)، فراهم کند.
جین جاکوبز میگوید: «همه سؤالات ناشی از آن است که ما نمیدانیم شهرها چگونه کار میکنند و تا وقتی ندانیم، مشکلاتمان حل نمیشود. قضیه نظم پنهان شهرهاست». شهر ایرانی چگونه کار میکند؟ بهرام هوشیاریوسفی در یادداشتی در «شرق» به رمزگان یک ملت اشاره میکند و معماری تأثیرگذار را مستلزم وجود روابط صحیحی میداند که از رمزگان یک ملت سرچشمه گرفته، آنها را رشد داده، سپس نشانههای ساختاری جدید را در بطن جامعه طرحریزی میکند. در ترکیب و تعمیم این تعابیر به مدیریت مشارکتی در شهرها، میتوان گفت تا وقتی از رمزگان شهروند ایرانی در شهر ایرانی کمتر بدانیم، تا وقتی از نظم پنهان در شهر ایرانی رمزی نگشاییم، قدمی رو به جلو برداشته نخواهد شد.
طرح موضوع در این نگاشته را که ادامه متن «حکمروایی شهری به مثابه امر ممکن» است (صفحه معماری روزنامه «شرق» مورخ بیستوچهارم مهرماه 96)، با طرح یک سؤال آغاز میکنیم؛ جایگاه و چگونگی دخالت شهروند ایرانی و مشارکت او در مدیریت و توسعه شهر دقیقا کجا یا کجاهای حکمروایی خوب میتواند باشد؟ پاسخها بهطور مطلق متکی بر مناسبات قدرت و مناسبات اقتصادی جامعه و رابطه جامعه با هرکدام از مناسبات است. در بهرهبرداری مستقیم از اسناد اقتباسشده و ترجمه دستورالعملهای خارجی همواره این خطر وجود دارد که جایگاه درست و اصولی مشارکت شهروندی در هر کدام از مراحل یادشده دچار اختلاط و اشتباه شود چراکه اساسا تمامی سامانههای نظام قدرت، اقتصاد شهری، شکل مراودات جامعه با حکومتها و مدیریتهای شهری دارای تفاوتهای بنیادین است.
مطالعات بومشناختی درباره لایههای اجتماعی، همانگونه که در مقدمه بحث به آن اشاره شد، تنها راه گذر از آسیب دستورالعملهای اقتباسی است. این مطالعات به مثابه دانش (Knowledge) و نه اطلاعات (Information) در حوزه ویژگیهای جمعیتی، در اکولوژی اجتماعی، در مناسبات قدرت و بالاخره در مناسبات اقتصادی مورد تحلیلهای پیچیدهتر قرار میگیرند. در حوزه ویژگیهای جمعیتی، تحلیلها فراتر از مقادیری داده و اطلاعات، مبنای باز تعریف مفاهیمی همچون اجتماع و انزوا در شهرهای در حال گذار و شهرهای مدرن، تخریب ارزشهای محلهای، شکافهای طبقاتی و فضاهای بهشدت تقسیمشده با الگوهای نابرابر اقتصادی و «ذهنیت در شهر» در بین اقشار مختلف مردم میشود. شاید این توضیحات در یک فرصت اجمالی دستکم خوانندگان را به تفاهمی درباره توفیر چشمگیر جامعه و شهروند ایرانی با جوامع غربی پیشرو نزدیک کند؛ جوامعی که دستورالعملهای خود را البته قابل ترجمه به تمام زبانهای زنده دنیا منتشر میکنند. جالب اینجاست که راهحلهای پیشنهادی در داخل، بههرترتیبی اصرار به خوراندن این دستورالعملها به مقدورات حال حاضر حکمروایی شهری در ایران دارند. بهاینترتیب که با نوعی
مهندسی معکوس جریان اصلاح نظامات پیچیده مدیریت را در جهت تطابق با ویژگیهای شهروندی غربی بهعنوان روششناسی بومیسازی این برنامهها مطرح میکنند. درحالیکه صورتمسئله درباره مختصات جامعه ایرانی، همچنان به قوت خود باقی است.
با حفظ همان رویکرد پدیدارشناسانه، میتوان به بررسی اجمالی مناسبات قدرت و اقتصاد در ایران پرداخت. این مناسبات در یک پیوستگی در شکلدادن به فضا، از سطح کالبد و نظم فضایی مکانها و معماری بناها تا توزیع داراییها، مالکیتها و کاربریها، در بسیاری از مباحث ماهوی همپوشانی دارند. در سالهای اخیر در خلال مطالعات اقتصاد سیاسی یا مسئله حکومت به قدر کافی پرداخته شده است.
حال نظام سیاسی شهر نیز جزئی از نظام سیاسی حاکم بر کشور است. به نحوی که قواعد سیاسی کلان کشور در نحوه ادارهکردن شهر و مدیریت سیاسی فضای آن عینیت پیدا میکند. اینجا نیز مخاطبان این تحلیل بهیقین با این واقعیت موافق خواهند بود که تفاوتهای ماهوی در نظام سیاسی شهر ایرانی و شهر اروپایی در کنار تفاوتهای معنیدار ویژگیهای جمعیتی شهروندان این دو گونه شهر، لزوم تفاوت روششناسی گفتمان بین جامعه و نظام قدرت را بدیهی میکند.
شکل اقتصاد ایران و مؤلفههای تأثیرگذار آن روی نحوه استفاده از فضا، این بار در مقابل مناسبات اجتماعی قابل بررسی است. اینگونه مطالعات تطبیقی درست در زمانی در حال طرح و بررسی است که اقتصاد شهری ایران با همان ساختار ملهم از نظام سیاسی یک قرن گذشته (مبتنی بر فروش نفت، بهرهگیرنده از حباب قیمتی، مناسبات کالایی، جایگاه ضعیف بازار و بخش خصوصی و بالاخره مالکیتهای خصوصی فضاهای مشاع یا عمومی شهر)، وارد دنیای پرتلاطم و ناشناخته سرمایهداری جهانی نیز میشود. به بیان دیگر، شهرهای ما به تبعیت از عادت پرآسیب همیشگی؛ یعنی حرکت بهسوی مدرنیته با نسخهبرداری از اندیشههای غربی، صرفا مجهز به ویترینهای شهر مدرن آن هم با الگوهای بیگانه میشوند. با شهروندانی در اصل با ساختار ذهنی و فرهنگِ سنتی (ضمنا بیفایده نخواهد بود اگر نگاهی به آمارهای موجود در مورد میانگین سطح تحصیلات، میزان مطالعه و... در گروههای سنی مختلف در ایران و سایر کشورها بیندازید؛ بهویژه آن کشورهایی که از سوی تصمیمسازان ما منبع الهام و نسخهبرداری قرار میگیرند)؛ اما در سبک نمادین زندگی روزمره مصرفگرا، فردیتطلب و بیتعلق با کالبد شهر. نتیجه چنین التقاطی در
شهرهای اکنون، رشد روزافزون مراکز خرید و به تبع آن گسترش فرهنگ مصرف، دگرگونیهای شکل شهر، نحوه استفاده از فضا، ارتباطات میان فضاها و نبود مفهومی بهنام «اقتصاد مکان» و گسستگی لایههای اجتماعی با فضاست.
منابع رشد بالقوه در بستر اجتماعی و فرهنگی حال حاضر، نه در فرایندهای مهندسی معکوس، پرهزینه و چهبسا بیحاصل، بلکه در تطابق با شکلهای غالب اقتصاد و سیاست، باید شناسایی شوند. این مدل میتواند بهعنوان استراتژی کوتاه و میانمدت، زمینه را برای استخراج نظریههای اجتماعی فضا در ایران و طراحی مدلهای بومی حکمروایی شهری (به عنوان استراتژیهای بلندمدت)، فراهم کند.