چرا اغلب کسبوکارهای نوپای ما با شکست مواجه میشوند؟
وحید شامخی-مشاور مدیریت استراتژیک
14 سال پیش شرکتی در دنیا شکل گرفت که نحوه کاریابی را متحول کرد؛ هم برای جویندگان کار مفید بود و هم برای یافتن نیروی کار خبره! این شرکت تلاش کرد تا واسطهها را حذف کند. تا پیش از آن، واسطهگری کاریابی، شغل جذاب و پردرآمدی بود، اما برخلاف واسطهها، استفاده از خدمات این شرکت جدید کاملا رایگان بود. برای همین افراد زیادی برای استفاده از آن مشتاق شدند و تعداد زیاد کاربران، این بستر رایگان را ارزشمندتر و جذابتر کرد؛ جوری که امروز بیش از 500 میلیون نفر از سرتاسر دنیا در آن عضو شدهاند و از خدمات آن بهره میبرند. پارسال هم (ژوئن 2016) شرکت مایکروسافت، این شرکت را به ارزش 26.2 میلیارد دلار! خرید. نام این شرکت، لینکدین (LinkedIn) است. لینکدین یک مثال موفق از یک شرکت نوپاست که در زمان مناسبی متوجه مزیت اینترنت برای کاریابی شد و همان ورود بهموقعش کار را برای رقبای دیگر بسیار دشوار کرد. لینکدین در آن زمان که پولگرفتن برای ارائه خدمات کاریابی، بسیار متداول بود، گفت برای خدماتم پولی نمیگیرم، عضویت در شبکه اجتماعی ما رایگان است، اما امروز که به پایگاه دادهای منحصربهفرد دست یافته، برای خدمات ویژهای مثل جستوجوی دقیق و با مشخصات بیشتر پول میگیرد. لینکدین، امروز مرجعی قابلاتکا و معتبری در کشورهای توسعهیافته است؛ یعنی وقتی شرکتی میخواهد فردی را برای کار بیابد یا فردی میخواهد خود را از نظر حرفهای معرفی کند، پروفایل لینکدینش معرف او است. در کشور ما هم اخیرا لینکدین جدیتر شده است، گرچه متأسفانه بسیاری از پروفایلها حاوی اطلاعات غیردقیق و اغراقآمیزند، اما به نظر میرسد با گستردهترشدن ارتباطات بینالمللی و افزایش فعالیت بهخصوص شرکتهای خارجی در ایران، استفاده از این شبکه اجتماعی بیشتر و دقیقتر میشود، اما هدف این یادداشت، تنها معرفی لینکدین نبود. لینکدین بهعنوان یک کسبوکار نوپای موفق طرح شد تا به ما یادآوری کند که برای موفقیتی بزرگ نیاز به استراتژی داریم. شاید بگویید از این حرفها زیاد مطرح میشود، اما معمولا مبهم است و موجب اتلاف وقت! در اغلب موارد درست است! خب پس چگونه میشود هم از استراتژی غافل نشویم و هم این استراتژی دستوپاگیر و بیفایده نباشد؟ «کوین بودرو»، استاد دانشگاه نورث ایسترن و مدرس دانشگاه هاروارد، میگوید خیلی از کارآفرینان، بهخصوص آنهایی که به سمت کسبوکارهایی بر پایه اینترنت میروند، به استراتژی خاصی فکر نمیکنند و بعدها که جلو رفتند یادش میافتند. ایشان بهتازگی (اکتبر 2017) یک مدل بسیار ساده، جامع و کاربردی برای این کار پیشنهاد داده است. ادعا میکند که این مدل ساده، تجمیع خیلی از ابزارها مثل بوم کسبوکار و... است. میگوید اگر پاسخ چهار پرسش را برای خود مشخص کنیم، به احتمال زیاد کسبوکار نوپای موفقی خواهیم داشت: 1- مخاطب خدمات و محصولات ما کیست؟ (در مثال لینکدین؛ افراد جویای کار، کارفرماها و... )
2- چه چیزی به آنها پیشنهاد میدهیم؟ سرعت بیشتر یا زمان کمتر؟ هزینه کمتر؟ قابلیت شخصیسازی؟ (در مثال لینکدین؛ هزینه کمتر، دسترسی راحتتر و بیشتر به اطلاعات) 3- چطور میخواهیم این کار را انجام دهیم؟ (در مثال لینکدین؛ بستر اینترنت) 4- چرا این کار قابل کپیشدن نیست؟ یا حداقل چرا کپیکردنش دشوار است؟ (در مثال لینکدین؛ زمان شروع و مزیت اول بودن). صحبت از کسبوکار جدید و اشتغالزایی گفتمان رایج این روزهای ما در ایران هم هست. خیلیها به فکر ایجاد کسبوکارهای جدید هستند و قطعا دغدغه مثبتی است، اما بهتر است قبل از اینکه با یک ایده خام دستبهکار شویم و سرمایه خود را درگیر کنیم، حداقل به چهار سؤال ذکرشده فکر کنیم. در همین تهران بلواری وجود دارد که مغازههای بسیار کوچکی (حدود دو در سه متر) در آن زیاد است. بهخاطر اجاره بالای این مغازهها، خیلی از جوانهایی که فستفود یا کافهای در یکی از آنها راه میاندازند، به شش ماه نمیکشد که ورشکست یا پشیمان میشوند! پیداکردن پاسخ چهار سؤال زمان زیادی نمیبرد، اما تأثیر بسیار زیادی بر موفقیت کسبوکار نوپایمان
خواهد داشت.
14 سال پیش شرکتی در دنیا شکل گرفت که نحوه کاریابی را متحول کرد؛ هم برای جویندگان کار مفید بود و هم برای یافتن نیروی کار خبره! این شرکت تلاش کرد تا واسطهها را حذف کند. تا پیش از آن، واسطهگری کاریابی، شغل جذاب و پردرآمدی بود، اما برخلاف واسطهها، استفاده از خدمات این شرکت جدید کاملا رایگان بود. برای همین افراد زیادی برای استفاده از آن مشتاق شدند و تعداد زیاد کاربران، این بستر رایگان را ارزشمندتر و جذابتر کرد؛ جوری که امروز بیش از 500 میلیون نفر از سرتاسر دنیا در آن عضو شدهاند و از خدمات آن بهره میبرند. پارسال هم (ژوئن 2016) شرکت مایکروسافت، این شرکت را به ارزش 26.2 میلیارد دلار! خرید. نام این شرکت، لینکدین (LinkedIn) است. لینکدین یک مثال موفق از یک شرکت نوپاست که در زمان مناسبی متوجه مزیت اینترنت برای کاریابی شد و همان ورود بهموقعش کار را برای رقبای دیگر بسیار دشوار کرد. لینکدین در آن زمان که پولگرفتن برای ارائه خدمات کاریابی، بسیار متداول بود، گفت برای خدماتم پولی نمیگیرم، عضویت در شبکه اجتماعی ما رایگان است، اما امروز که به پایگاه دادهای منحصربهفرد دست یافته، برای خدمات ویژهای مثل جستوجوی دقیق و با مشخصات بیشتر پول میگیرد. لینکدین، امروز مرجعی قابلاتکا و معتبری در کشورهای توسعهیافته است؛ یعنی وقتی شرکتی میخواهد فردی را برای کار بیابد یا فردی میخواهد خود را از نظر حرفهای معرفی کند، پروفایل لینکدینش معرف او است. در کشور ما هم اخیرا لینکدین جدیتر شده است، گرچه متأسفانه بسیاری از پروفایلها حاوی اطلاعات غیردقیق و اغراقآمیزند، اما به نظر میرسد با گستردهترشدن ارتباطات بینالمللی و افزایش فعالیت بهخصوص شرکتهای خارجی در ایران، استفاده از این شبکه اجتماعی بیشتر و دقیقتر میشود، اما هدف این یادداشت، تنها معرفی لینکدین نبود. لینکدین بهعنوان یک کسبوکار نوپای موفق طرح شد تا به ما یادآوری کند که برای موفقیتی بزرگ نیاز به استراتژی داریم. شاید بگویید از این حرفها زیاد مطرح میشود، اما معمولا مبهم است و موجب اتلاف وقت! در اغلب موارد درست است! خب پس چگونه میشود هم از استراتژی غافل نشویم و هم این استراتژی دستوپاگیر و بیفایده نباشد؟ «کوین بودرو»، استاد دانشگاه نورث ایسترن و مدرس دانشگاه هاروارد، میگوید خیلی از کارآفرینان، بهخصوص آنهایی که به سمت کسبوکارهایی بر پایه اینترنت میروند، به استراتژی خاصی فکر نمیکنند و بعدها که جلو رفتند یادش میافتند. ایشان بهتازگی (اکتبر 2017) یک مدل بسیار ساده، جامع و کاربردی برای این کار پیشنهاد داده است. ادعا میکند که این مدل ساده، تجمیع خیلی از ابزارها مثل بوم کسبوکار و... است. میگوید اگر پاسخ چهار پرسش را برای خود مشخص کنیم، به احتمال زیاد کسبوکار نوپای موفقی خواهیم داشت: 1- مخاطب خدمات و محصولات ما کیست؟ (در مثال لینکدین؛ افراد جویای کار، کارفرماها و... )
2- چه چیزی به آنها پیشنهاد میدهیم؟ سرعت بیشتر یا زمان کمتر؟ هزینه کمتر؟ قابلیت شخصیسازی؟ (در مثال لینکدین؛ هزینه کمتر، دسترسی راحتتر و بیشتر به اطلاعات) 3- چطور میخواهیم این کار را انجام دهیم؟ (در مثال لینکدین؛ بستر اینترنت) 4- چرا این کار قابل کپیشدن نیست؟ یا حداقل چرا کپیکردنش دشوار است؟ (در مثال لینکدین؛ زمان شروع و مزیت اول بودن). صحبت از کسبوکار جدید و اشتغالزایی گفتمان رایج این روزهای ما در ایران هم هست. خیلیها به فکر ایجاد کسبوکارهای جدید هستند و قطعا دغدغه مثبتی است، اما بهتر است قبل از اینکه با یک ایده خام دستبهکار شویم و سرمایه خود را درگیر کنیم، حداقل به چهار سؤال ذکرشده فکر کنیم. در همین تهران بلواری وجود دارد که مغازههای بسیار کوچکی (حدود دو در سه متر) در آن زیاد است. بهخاطر اجاره بالای این مغازهها، خیلی از جوانهایی که فستفود یا کافهای در یکی از آنها راه میاندازند، به شش ماه نمیکشد که ورشکست یا پشیمان میشوند! پیداکردن پاسخ چهار سؤال زمان زیادی نمیبرد، اما تأثیر بسیار زیادی بر موفقیت کسبوکار نوپایمان
خواهد داشت.