|

منافع مشترک ايران و عربستان

عليرضا سلطاني-عضو هيئت علمي دانشگاه

حوزه منطقه‌اي در دهه‌هاي اخير همواره براي ايران و سياست خارجي آن پرچالش بوده است. با تأمل در روند تحولات سياسي منطقه خاورميانه و سياست خارجي ايران، اين واقعيت آشکار مي‌شود که با وجود برجستگي مسائل بين‌المللي به‌ویژه چالش ايالات متحده و پس از آن اروپا، مسائل و چالش‌هاي منطقه‌اي بيشترين انرژي دستگاه سياست خارجي ايران را به خود اختصاص داده است. اين مهم به نحو آشکار و چشمگيري در سال‌هاي اخير به‌ویژه هم‌زمان با مذاکرات هسته‌اي ايران و 1+5 و پس از اجرائي‌شدن برجام، افزايش يافته است. به‌طور قطع بخش درخور توجهي از چالش‌هاي اخير منطقه‌اي، ناشي از تحرکات برنامه‌ريزي‌شده کشورهاي منطقه با هدف ناکام‌گذاشتن مذاکرات هسته‌اي در مرحله اول و بي‌خاصيت‌كردن برجام در مرحله دوم بوده است. به‌طور طبيعي، کشورهاي منطقه به رهبري عربستان، حل چالش‌هاي سياسي و امنيتي ميان ايران و غرب را مطلوب خود نمي‌دانند و از زمان آغاز روند مذاکرات سياسي ايران و آمريکا، بيشترين تلاش را براي ناکام‌گذاشتن اين مذاکرات داشتند و با موفق‌نشدن در اين رويکرد، به ايجاد چالش‌هاي سياسي و امنيتي در حوزه منطقه‌اي روي آوردند. پيدايش داعش و ديگر گروه‌هاي تروريستي منطقه و تقويت آنها در کشورهايي که ايران در آنها صاحب نفوذ است، از اين نوع تحرکات برنامه‌ريزي‌شده هستند. برايند و پيامد اين شرايط براي ايران چيزي جز افزايش چالش و تخصيص انرژي بالا و در‌عين‌حال خنثي‌شدن بخش درخور ‌توجهي از دستاوردهاي برجام نبوده است. به عبارت ديگر، مي‌توان اذعان کرد کشورهاي منطقه تا حد زيادي توانسته‌اند از تحرکات ضدايراني خود در منطقه نتيجه بگيرند. روي‌کارآمدن ترامپ در ايالات متحده شرايط را براي تحرکات ضدايراني در منطقه از طريق افزايش مراودات و هماهنگي‌ها ميان ايالات متحده و برخي کشورهاي منطقه مانند عربستان شدت بخشيد. در واقع اگر تا قبل از ترامپ، حمايت آمريکا از تحرکات منطقه‌اي عليه ايران با هدف خنثي‌کردن برجام به صورت پنهاني و غيرآشکار بود، با روي‌کارآمدن ترامپ و سياست علني او در مخالفت با برجام، اين حمايت نه‌تنها آشکار شد بلکه تقويت نيز شد. در واقع پس از ناکامي ترامپ در موضوع لغو برجام، اين کشور با حمايت برخي کشورهاي منطقه، سياست برخورد و مواجهه با ايران و افزايش چالش‌هاي منطقه‌اي عليه اين کشور را در پيش گرفته است. به نظر مي‌رسد ترامپ قصد دارد ميدان رويارويي با ايران را به سطح منطقه و به پشتوانه و هزینه کشورهاي منطقه منتقل کند. در اين راستا، عربستان سعودي نقش محوري را بر عهده دارد. رويکرد اين کشور پس از پروژه داعش و برخي گروه‌هاي تروريستي عليه ايران و متحدان منطقه‌اي آن، ايجاد شکاف سياسي ميان ايران با کشورهاي منطقه به‌ویژه عراق و کشورهاي حوزه جنوبي منطقه خليج‌فارس است. با وجود مهار برخي تحرکات امنيتي مانند داعش، شرايط منطقه براي ايران چندان مطلوب به نظر نمي‌رسد. بخشي از اين شرايط به گذشته و پيش‌بيني نادرست شرايط منطقه پس از اجراي برجام و سياست‌گذاري نامناسب در حوزه منطقه‌اي بازمي‌گردد. واقعيت اين است که سياست خارجي ايران در بحبوحه مذاکرات هسته‌اي و همچنين پس از اجراي برجام، فاقد پيوست منطقه‌اي بود، به اين دليل با وجود تلاش و موفقيت در حوزه بين‌المللي به‌ویژه در حوزه اروپا، روسيه و شرق آسيا، در حوزه منطقه‌اي استراتژي مشخص و مؤثري اتخاذ و اجرا نشد. اين در حالي است که در‌حال‌حاضر، ايران خواسته يا ناخواسته، حضوري فعال در تحولات منطقه دارد؛ اما اين حضور بيش از آنکه کنش‌گرا و ابتکاري باشد، بيشتر واکنشي و تدافعي است. تداوم اين شرايط به‌طور طبيعي به نفع ايران نيست. در‌عين‌حال، به نظر مي‌رسد روند تحولات خاورميانه با سياست ايالات متحده و عربستان در شکل مهار ايران و چالش‌آفريني براي آن دنبال مي‌شود. در شرايط کنوني، هدف نهايي آمريکا و متحدان منطقه‌اي آن، وادارکردن ايران به مذاکره بر سر مسائل منطقه‌اي و دريافت امتيازات سياسي و امنيتي از تهران است. در واقع اين کشورها به مدلي مانند برجام منطقه‌اي فکر مي‌کنند؛ رويکردي که با مخالفت شديد ايران مواجه شده است؛ اما صرف مخالفت کافي به نظر نمي‌رسد. ايران در شرايط کنوني بايد ضمن بازتعريف سياست منطقه‌اي خود، ابتکار عمل را با هدف خنثي‌کردن سياست تحديد و فشار منطقه‌اي در پيش گيرد. ابتکار عمل ايران الزاما به معناي مواجهه و تقابل با کشورهاي منطقه نيست؛ هرچند اين حرکت مي‌تواند معناي مواجهه سياسي با آمريکا را داشته باشد. در اين راستا، جدا از سياست‌هاي کلي که ايران مي‌تواند در راستاي افزايش ثبات و امنيت منطقه ايفا کند که نمونه آن کمک به بازگشت ثبات و امنيت در عراق و کمک به حل مناقشه بدون خونريزي جدايي کردستان عراق است، بايد باب مذاکره با کشورهاي منطقه را باز کند. هماهنگي و همکاري ايران و ترکيه در برخي موضوعات منطقه‌اي مانند عراق و سوريه در اين رابطه شایان ‌توجه است. اگرچه مذاکره با کشورهاي منطقه، آسان و راحت نخواهد بود؛ اما واقعيت اين است که ايران جز از طريق مذاکره و گفت‌وگو با کشورهاي منطقه و ايجاد و تقويت منافع مشترک، راهکار ديگري براي کاهش چالش‌هاي منطقه‌اي نمي‌تواند داشته باشد. اين مذاکرات حتي مي‌تواند علاوه بر عربستان به اردن و مصر نيز تسري پيدا کند. به‌طور قطع، در اين ميان کشورهايي مانند عراق و برخي کشورهاي عرب جنوب خليج‌فارس مانند عمان و قطر مي‌توانند نقش مؤثري ايفا كرده و زمينه مذاکره دوجانبه و چندجانبه را فراهم كنند. حل بحران‌هاي يمن، بحرين و سوريه، علاوه بر اينکه به ثبات و امنيت خاورميانه کمک مي‌کند، بهانه لازم براي مواجهه با ايران را نيز از بين مي‌برد. سياست اصولي در اين رابطه، تقويت منافع مشترک است. ايران و عربستان با داشتن اختلافات جدي در حوزه‌هاي سياسي و امنيتي، منافع مشترکي نيز در حوزه‌هاي مختلف دارند که در حوزه سياسي، مواجهه با تروريسم و در حوزه اقتصادي، قيمت نفت است. دو کشور در شرايطي که اختلافات آنها به اوج رسيد، سال گذشته در قالب اوپک و همچنين در خارج از آن پيرامون برخي مشکلات نفتي مانند توافق بر سر کاهش توليد براي افزايش قيمت نفت و حتي مسئله دبيرکلي اوپک، به توافق رسيدند.

به‌گونه‌اي که مي‌توان اذعان کرد همکاري‌هاي اخير نفتي ايران و عربستان که به بهبود قيمت نفت در بازارهاي جهاني منجر شد، در طول فعاليت اوپک و تاريخ نفت کم‌سابقه است. از طرف ديگر، حضور دوباره حجاج ايراني در مراسم حج امسال که در بهترين شرايط و با کمترين حاشيه برگزار شد، نتيجه مذاکرات سخت و گسترده مقامات ايراني با مقامات عربستاني بود. اين دو تجربه که هم در حوزه نفت و هم در حوزه حج ادامه خواهد داشت، مي‌توانست و مي‌تواند به حوزه سياسي نيز گسترش يابد و دو کشور چالش‌هاي موجود را با مذاکره بدون حضور قدرت‌هاي خارجي حل کنند. برگزاري يک نشست منطقه‌اي چندجانبه با حضور مسئولان سياست خارجي از ايران، ترکيه، عربستان، عراق، مصر و قطر در يکی از کشورها مانند اردن يا عمان، مي‌تواند باب مذاکره منطقه‌اي را باز کند.

حوزه منطقه‌اي در دهه‌هاي اخير همواره براي ايران و سياست خارجي آن پرچالش بوده است. با تأمل در روند تحولات سياسي منطقه خاورميانه و سياست خارجي ايران، اين واقعيت آشکار مي‌شود که با وجود برجستگي مسائل بين‌المللي به‌ویژه چالش ايالات متحده و پس از آن اروپا، مسائل و چالش‌هاي منطقه‌اي بيشترين انرژي دستگاه سياست خارجي ايران را به خود اختصاص داده است. اين مهم به نحو آشکار و چشمگيري در سال‌هاي اخير به‌ویژه هم‌زمان با مذاکرات هسته‌اي ايران و 1+5 و پس از اجرائي‌شدن برجام، افزايش يافته است. به‌طور قطع بخش درخور توجهي از چالش‌هاي اخير منطقه‌اي، ناشي از تحرکات برنامه‌ريزي‌شده کشورهاي منطقه با هدف ناکام‌گذاشتن مذاکرات هسته‌اي در مرحله اول و بي‌خاصيت‌كردن برجام در مرحله دوم بوده است. به‌طور طبيعي، کشورهاي منطقه به رهبري عربستان، حل چالش‌هاي سياسي و امنيتي ميان ايران و غرب را مطلوب خود نمي‌دانند و از زمان آغاز روند مذاکرات سياسي ايران و آمريکا، بيشترين تلاش را براي ناکام‌گذاشتن اين مذاکرات داشتند و با موفق‌نشدن در اين رويکرد، به ايجاد چالش‌هاي سياسي و امنيتي در حوزه منطقه‌اي روي آوردند. پيدايش داعش و ديگر گروه‌هاي تروريستي منطقه و تقويت آنها در کشورهايي که ايران در آنها صاحب نفوذ است، از اين نوع تحرکات برنامه‌ريزي‌شده هستند. برايند و پيامد اين شرايط براي ايران چيزي جز افزايش چالش و تخصيص انرژي بالا و در‌عين‌حال خنثي‌شدن بخش درخور ‌توجهي از دستاوردهاي برجام نبوده است. به عبارت ديگر، مي‌توان اذعان کرد کشورهاي منطقه تا حد زيادي توانسته‌اند از تحرکات ضدايراني خود در منطقه نتيجه بگيرند. روي‌کارآمدن ترامپ در ايالات متحده شرايط را براي تحرکات ضدايراني در منطقه از طريق افزايش مراودات و هماهنگي‌ها ميان ايالات متحده و برخي کشورهاي منطقه مانند عربستان شدت بخشيد. در واقع اگر تا قبل از ترامپ، حمايت آمريکا از تحرکات منطقه‌اي عليه ايران با هدف خنثي‌کردن برجام به صورت پنهاني و غيرآشکار بود، با روي‌کارآمدن ترامپ و سياست علني او در مخالفت با برجام، اين حمايت نه‌تنها آشکار شد بلکه تقويت نيز شد. در واقع پس از ناکامي ترامپ در موضوع لغو برجام، اين کشور با حمايت برخي کشورهاي منطقه، سياست برخورد و مواجهه با ايران و افزايش چالش‌هاي منطقه‌اي عليه اين کشور را در پيش گرفته است. به نظر مي‌رسد ترامپ قصد دارد ميدان رويارويي با ايران را به سطح منطقه و به پشتوانه و هزینه کشورهاي منطقه منتقل کند. در اين راستا، عربستان سعودي نقش محوري را بر عهده دارد. رويکرد اين کشور پس از پروژه داعش و برخي گروه‌هاي تروريستي عليه ايران و متحدان منطقه‌اي آن، ايجاد شکاف سياسي ميان ايران با کشورهاي منطقه به‌ویژه عراق و کشورهاي حوزه جنوبي منطقه خليج‌فارس است. با وجود مهار برخي تحرکات امنيتي مانند داعش، شرايط منطقه براي ايران چندان مطلوب به نظر نمي‌رسد. بخشي از اين شرايط به گذشته و پيش‌بيني نادرست شرايط منطقه پس از اجراي برجام و سياست‌گذاري نامناسب در حوزه منطقه‌اي بازمي‌گردد. واقعيت اين است که سياست خارجي ايران در بحبوحه مذاکرات هسته‌اي و همچنين پس از اجراي برجام، فاقد پيوست منطقه‌اي بود، به اين دليل با وجود تلاش و موفقيت در حوزه بين‌المللي به‌ویژه در حوزه اروپا، روسيه و شرق آسيا، در حوزه منطقه‌اي استراتژي مشخص و مؤثري اتخاذ و اجرا نشد. اين در حالي است که در‌حال‌حاضر، ايران خواسته يا ناخواسته، حضوري فعال در تحولات منطقه دارد؛ اما اين حضور بيش از آنکه کنش‌گرا و ابتکاري باشد، بيشتر واکنشي و تدافعي است. تداوم اين شرايط به‌طور طبيعي به نفع ايران نيست. در‌عين‌حال، به نظر مي‌رسد روند تحولات خاورميانه با سياست ايالات متحده و عربستان در شکل مهار ايران و چالش‌آفريني براي آن دنبال مي‌شود. در شرايط کنوني، هدف نهايي آمريکا و متحدان منطقه‌اي آن، وادارکردن ايران به مذاکره بر سر مسائل منطقه‌اي و دريافت امتيازات سياسي و امنيتي از تهران است. در واقع اين کشورها به مدلي مانند برجام منطقه‌اي فکر مي‌کنند؛ رويکردي که با مخالفت شديد ايران مواجه شده است؛ اما صرف مخالفت کافي به نظر نمي‌رسد. ايران در شرايط کنوني بايد ضمن بازتعريف سياست منطقه‌اي خود، ابتکار عمل را با هدف خنثي‌کردن سياست تحديد و فشار منطقه‌اي در پيش گيرد. ابتکار عمل ايران الزاما به معناي مواجهه و تقابل با کشورهاي منطقه نيست؛ هرچند اين حرکت مي‌تواند معناي مواجهه سياسي با آمريکا را داشته باشد. در اين راستا، جدا از سياست‌هاي کلي که ايران مي‌تواند در راستاي افزايش ثبات و امنيت منطقه ايفا کند که نمونه آن کمک به بازگشت ثبات و امنيت در عراق و کمک به حل مناقشه بدون خونريزي جدايي کردستان عراق است، بايد باب مذاکره با کشورهاي منطقه را باز کند. هماهنگي و همکاري ايران و ترکيه در برخي موضوعات منطقه‌اي مانند عراق و سوريه در اين رابطه شایان ‌توجه است. اگرچه مذاکره با کشورهاي منطقه، آسان و راحت نخواهد بود؛ اما واقعيت اين است که ايران جز از طريق مذاکره و گفت‌وگو با کشورهاي منطقه و ايجاد و تقويت منافع مشترک، راهکار ديگري براي کاهش چالش‌هاي منطقه‌اي نمي‌تواند داشته باشد. اين مذاکرات حتي مي‌تواند علاوه بر عربستان به اردن و مصر نيز تسري پيدا کند. به‌طور قطع، در اين ميان کشورهايي مانند عراق و برخي کشورهاي عرب جنوب خليج‌فارس مانند عمان و قطر مي‌توانند نقش مؤثري ايفا كرده و زمينه مذاکره دوجانبه و چندجانبه را فراهم كنند. حل بحران‌هاي يمن، بحرين و سوريه، علاوه بر اينکه به ثبات و امنيت خاورميانه کمک مي‌کند، بهانه لازم براي مواجهه با ايران را نيز از بين مي‌برد. سياست اصولي در اين رابطه، تقويت منافع مشترک است. ايران و عربستان با داشتن اختلافات جدي در حوزه‌هاي سياسي و امنيتي، منافع مشترکي نيز در حوزه‌هاي مختلف دارند که در حوزه سياسي، مواجهه با تروريسم و در حوزه اقتصادي، قيمت نفت است. دو کشور در شرايطي که اختلافات آنها به اوج رسيد، سال گذشته در قالب اوپک و همچنين در خارج از آن پيرامون برخي مشکلات نفتي مانند توافق بر سر کاهش توليد براي افزايش قيمت نفت و حتي مسئله دبيرکلي اوپک، به توافق رسيدند.

به‌گونه‌اي که مي‌توان اذعان کرد همکاري‌هاي اخير نفتي ايران و عربستان که به بهبود قيمت نفت در بازارهاي جهاني منجر شد، در طول فعاليت اوپک و تاريخ نفت کم‌سابقه است. از طرف ديگر، حضور دوباره حجاج ايراني در مراسم حج امسال که در بهترين شرايط و با کمترين حاشيه برگزار شد، نتيجه مذاکرات سخت و گسترده مقامات ايراني با مقامات عربستاني بود. اين دو تجربه که هم در حوزه نفت و هم در حوزه حج ادامه خواهد داشت، مي‌توانست و مي‌تواند به حوزه سياسي نيز گسترش يابد و دو کشور چالش‌هاي موجود را با مذاکره بدون حضور قدرت‌هاي خارجي حل کنند. برگزاري يک نشست منطقه‌اي چندجانبه با حضور مسئولان سياست خارجي از ايران، ترکيه، عربستان، عراق، مصر و قطر در يکی از کشورها مانند اردن يا عمان، مي‌تواند باب مذاکره منطقه‌اي را باز کند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها