|

گفت‌وسخن‌های محمود دولت‌آبادی

«این گفت‌وسخن‌ها» مجموعه‌ای است از گفت‌وگوهای مطبوعاتی محمود دولت‌آبادی که در نشر چشمه منتشر شده است؛ گفت‌وگوهایی که دولت‌آبادی در بیست سال اخیر با نشریات مختلف انجام داده و در آن‌ها از ادبیات سخن گفته و از آثارش و گاه از گوشه‌هایی از تجربه زیسته‌اش و همچنین از برخی شخصیت‌های ادبی. دولت‌آبادی در بخشی از یادداشت کوتاهی که در آغاز این کتاب نوشته است درباره آن‌چه در کتاب «این گفت‌وسخن‌ها» آمده می‌گوید: «آن‌چه در این دفتر فراهم آمده است، چنان‌چه از سر نام آن پیداست - جُنگی است از گفت‌وگوهای صاحب این قلم با خبرنگاران مطبوعات در مسیر این ده، بیست‌ساله که مثل باد گذشت. بدیهی است موضوع عمده‌ی گفت‌وشنودها ادبیات است در معنای عام، ادبیات در معنایی که من درک می‌کنم و در موضوع آثارم، نیز بجا درباره‌ی شخصیت‌های ادبی کشور تا آن اندازه که میدان و مجال سخن می‌بوده است.» کتاب «این گفت‌وسخن‌ها» شامل بیست‌وپنج گفت‌وگو با دولت‌آبادی است. خواندن این گفت‌وگوها بدون‌شک برای آن‌ها که می‌خواهند محمود دولت‌آبادی و آثارش را بهتر بشناسند مفید خواهد بود و پرتویی خواهد افکند بر زندگی و آثار نویسنده‌ای که سال‌هاست نوشتن کار تمام‌وقت اوست. در این گفت‌وگوها همچنین ادبیات را از منظری که دولت‌آبادی به آن می‌نگرد درمی‌یابیم. هم ادبیات ایران، از ادبیات کلاسیک گرفته تا ادبیات معاصر، و هم ادبیات جهان، بخشی از موضوعاتی است که در این گفت‌وگوها به آن پرداخته شده است. در یکی از این گفت‌وگوها دولت‌آبادی درباره شخصیت‌های آثارش گفته است: «من قبلا در ذهنم زندگی‌هایی با این‌ها دارم. زندگی‌های خیلی عمیق و عجیب‌وغریب. بعدا که این زندگی به انجام رسید این‌ها خودشان فکر می‌کنند که زمان ولادت‌شان فرارسیده‌ است.» و در یک گفت‌وگوی دیگر درباره علاقه‌اش به وصف و تصویر در رمان و همچنین درباره همه آن‌چه که ادبیات او به نحوی ریشه در آن‌ها دارد می‌گوید: «من وصف را بسیار دوست داشتم، تصویر را هم. به همین دلیل هم رمان‌نویس شدم. می‌دانم که در ادبیات مدرن گفته‌اند که این امور زاید است و چنین و چنان، اما آن ادبیات مدرنی است که سیصد سال سابقه داشت و این کار همینگوی و امثال او بود که ادامه‌ی مطلوب هم نیافت. من اما از ادبیاتی می‌آیم که سرجمع صد سال سابقه‌ی جدید دارد. و نیز از ادبیاتی می‌آیم که یک آدمی ‌هزار سال پیش از خراسان راه می‌افتد و هفت سال سفر خود به مکه و مصر و شامات را وصف می‌کند. ناصرخسرو وقتی در سفرنامه‌اش می‌نویسد، رفتم به شام، پانصد‌هزار قطعه سنگ مرغوب دیدم که شکسته بود، و مصر یا هر جایی را که دیده است و می‌بیند برای ما ترسیم و حتی مساحی می‌کند. و بیهقی که تابلو نقاشی ارائه می‌دهد در زبان و بیان و دیگر ادبیات جانانه‌ی دنیا. بنابراین من از سه زاویه‌ی آموزه‌ای می‌آیم: یکی ادبیات کلاسیک خودمان، تاریخ و دوره‌ی تجربی- آموزشی خودم و دیگر ادبیات کلاسیک دنیا. بنا نیست من بلافاصله بگویم که کلود سیمون عناصری از داستان را در داستان مدرن نفی می‌کند پس من هم نفی کنم. من سر جای خودم هستم. ما تاریخ، جغرافیا و مردم خودمان را داریم. و اگر غیر از این بود باید مردم واکنش منفی به آثار من نشان می‌دادند که ندادند.»

«این گفت‌وسخن‌ها» مجموعه‌ای است از گفت‌وگوهای مطبوعاتی محمود دولت‌آبادی که در نشر چشمه منتشر شده است؛ گفت‌وگوهایی که دولت‌آبادی در بیست سال اخیر با نشریات مختلف انجام داده و در آن‌ها از ادبیات سخن گفته و از آثارش و گاه از گوشه‌هایی از تجربه زیسته‌اش و همچنین از برخی شخصیت‌های ادبی. دولت‌آبادی در بخشی از یادداشت کوتاهی که در آغاز این کتاب نوشته است درباره آن‌چه در کتاب «این گفت‌وسخن‌ها» آمده می‌گوید: «آن‌چه در این دفتر فراهم آمده است، چنان‌چه از سر نام آن پیداست - جُنگی است از گفت‌وگوهای صاحب این قلم با خبرنگاران مطبوعات در مسیر این ده، بیست‌ساله که مثل باد گذشت. بدیهی است موضوع عمده‌ی گفت‌وشنودها ادبیات است در معنای عام، ادبیات در معنایی که من درک می‌کنم و در موضوع آثارم، نیز بجا درباره‌ی شخصیت‌های ادبی کشور تا آن اندازه که میدان و مجال سخن می‌بوده است.» کتاب «این گفت‌وسخن‌ها» شامل بیست‌وپنج گفت‌وگو با دولت‌آبادی است. خواندن این گفت‌وگوها بدون‌شک برای آن‌ها که می‌خواهند محمود دولت‌آبادی و آثارش را بهتر بشناسند مفید خواهد بود و پرتویی خواهد افکند بر زندگی و آثار نویسنده‌ای که سال‌هاست نوشتن کار تمام‌وقت اوست. در این گفت‌وگوها همچنین ادبیات را از منظری که دولت‌آبادی به آن می‌نگرد درمی‌یابیم. هم ادبیات ایران، از ادبیات کلاسیک گرفته تا ادبیات معاصر، و هم ادبیات جهان، بخشی از موضوعاتی است که در این گفت‌وگوها به آن پرداخته شده است. در یکی از این گفت‌وگوها دولت‌آبادی درباره شخصیت‌های آثارش گفته است: «من قبلا در ذهنم زندگی‌هایی با این‌ها دارم. زندگی‌های خیلی عمیق و عجیب‌وغریب. بعدا که این زندگی به انجام رسید این‌ها خودشان فکر می‌کنند که زمان ولادت‌شان فرارسیده‌ است.» و در یک گفت‌وگوی دیگر درباره علاقه‌اش به وصف و تصویر در رمان و همچنین درباره همه آن‌چه که ادبیات او به نحوی ریشه در آن‌ها دارد می‌گوید: «من وصف را بسیار دوست داشتم، تصویر را هم. به همین دلیل هم رمان‌نویس شدم. می‌دانم که در ادبیات مدرن گفته‌اند که این امور زاید است و چنین و چنان، اما آن ادبیات مدرنی است که سیصد سال سابقه داشت و این کار همینگوی و امثال او بود که ادامه‌ی مطلوب هم نیافت. من اما از ادبیاتی می‌آیم که سرجمع صد سال سابقه‌ی جدید دارد. و نیز از ادبیاتی می‌آیم که یک آدمی ‌هزار سال پیش از خراسان راه می‌افتد و هفت سال سفر خود به مکه و مصر و شامات را وصف می‌کند. ناصرخسرو وقتی در سفرنامه‌اش می‌نویسد، رفتم به شام، پانصد‌هزار قطعه سنگ مرغوب دیدم که شکسته بود، و مصر یا هر جایی را که دیده است و می‌بیند برای ما ترسیم و حتی مساحی می‌کند. و بیهقی که تابلو نقاشی ارائه می‌دهد در زبان و بیان و دیگر ادبیات جانانه‌ی دنیا. بنابراین من از سه زاویه‌ی آموزه‌ای می‌آیم: یکی ادبیات کلاسیک خودمان، تاریخ و دوره‌ی تجربی- آموزشی خودم و دیگر ادبیات کلاسیک دنیا. بنا نیست من بلافاصله بگویم که کلود سیمون عناصری از داستان را در داستان مدرن نفی می‌کند پس من هم نفی کنم. من سر جای خودم هستم. ما تاریخ، جغرافیا و مردم خودمان را داریم. و اگر غیر از این بود باید مردم واکنش منفی به آثار من نشان می‌دادند که ندادند.»

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها