|

مردي در دادگاه ادعا کرد

آدم‌ربايي براي انتقال مرد جوان به کمپ ترک اعتياد

شرق: مردي جوان که مدعي‌ است همسرش براي انتقام‌گيري او را به کمپ ترک اعتياد کشانده ‌است، با شکايت از همسر و رئيس کمپ ترک اعتياد آنها را پاي ميز محاکمه کشاند.
به گزارش خبرنگار ما، رسيدگي به اين پرونده روز گذشته در شعبه دو دادگاه کيفري استان تهران انجام شد. در ابتداي جلسه نماينده دادستان کيفرخواست عليه مينا زن 45ساله و همسر شاکي و عباس 40ساله مسئول کمپ ترک اعتياد را خواند و گفت: با توجه به اظهارات متهمان و ساير مدارک موجود در پرونده درخواست صدور حکم قانوني را دارم.
در ادامه مرد شاکي در جايگاه حاضر شد؛ او درباره شکايتش گفت: من و همسرم مدتي بود که با هم اختلاف داشتيم. چند روز قبل از حادثه همسرم خانه را ترک کرده ‌بود که بعد با هم آشتي کرديم و او برگشت؛ اما هنوز دلخوري بينمان بود. روز حادثه من بعد از 24 ساعت سرکاربودن به خانه رسيدم، تازه مي‌خواستم لباس‌هايم را عوض و استراحت کنم که تلفن خانه زنگ زد. مأمور کلانتري من را احضار کرد و گفت شکايتي عليه شما شده و بايد براي توضيح به کلانتري بياييد؛ من هم چون مي‌دانستم احتمالا اين شکايت از طرف همسرم است، گفتم اگر ممکن است فردا بيايم چون تازه از سر کار رسيده‌ام و خسته‌ هستم. مأمور تأکيد کرد که فردا حتما بروم و بعد گوشي را قطع کردم؛ بلافاصله زنگ درخانه به صدا درآمد؛ همسرم در را باز کرد و به من گفت آقايي با من کار دارد. بيرون در راهرو سه مرد قوي‌هيکل ايستاده ‌بودند، به محض اينکه من را ديدند دست و پايم را بستند و به سمت ماشين بردند؛ گفتم توضيح دهيد چه شده‌ است گفتند از طرف کمپ ترک اعتياد آمده‌ايم، گفتم من اعتياد ندارم اشتباه کرده‌اند؛ با اين حال به من گفتند مقاومت نکن و با ما بيا. تعداد آنها زياد بود و من هم نتوانستم خيلي مقاومت کنم. به مرکز کمپ هم که رفتيم من به آنها گفتم اعتياد ندارم اما به زور مرا بستري کردند. در اين مدت خانواده‌ام دنبالم بودند و بعد از 11 روز بالاخره توانستند با حکم دادسرا من را از کمپ
نجات دهند.
اين مرد ادامه داد: در آن مرکز بود که متوجه شدم همسرم مبلغي پول به کمپ داده تا من را ببرند؛ حالا هم از مدير و همسرم شکايت دارم و براي هيچ‌کدام هم رضايت نمي‌دهم چون من اعتياد ندارم و بارها هم اين موضوع را در کمپ ترک اعتياد گفته‌ام.
سپس به دستور قاضي پرونده مينا متهم رديف اول در جايگاه ايستاد؛ او اتهام آدم‌ربايي را رد کرد و گفت: من و همسرم به خاطر اعتيادي که همسرم داشت اختلاف داشتيم. آن‌قدر در خانه ترياک مي‌کشيد که از بويش کلافه شده‌ بوديم و همه درگيري‌هاي ما به خاطر اين موضوع بود. موضوع اعتياد شوهرم را به خانواده‌اش گفته‌ بودم؛ آنها توجهي نمي‌کردند من هم مجبور شدم به عنوان همسري که 20 سال با او زندگي کرده‌ بود، نجاتش دهم و با کمپ ترک اعتياد تماس گرفتم تا شوهرم را ببرند. من همسرش هستم و فاميل درجه يک محسوب مي‌شوم.
قاضي گفت: فرزندان شما گفته‌اند که پدرشان اعتياد نداشته ‌است. اداره‌اي که شوهر شما در آن کار مي‌کند هم عدم اعتياد او را تأييد کرده ‌است آزمايشاتي که از شوهرت در دادسرا گرفته شده هم نشان مي‌دهد او اعتياد ندارد؛ ضمن اينکه خانواده‌اش هم به اين موضوع رضايت نداشته‌اند و حتي پدر شاکي گفته پسرش اعتياد نداشته‌ است؛ در ضمن همسر فاميل درجه يک محسوب نمي‌شود و پدر و مادر قيم هستند و قانون ولايت شما را به رسميت نمي‌شناسد؛ پس چطور چنين ادعايي مي‌کنيد. متهم گفت: زماني که شوهرم را بردند اعتياد داشت و تستي که در کمپ از او گرفتند، اعتيادش را نشان داد. ضمن اينکه دخترم ابتدا گفته ‌بود پدرش اعتياد دارد اما بعد وقتي که پدرش به او گفته ‌بود اگر حرفت را پس نگيري نفقه‌ات را نمي‌دهم، حرفش را پس گرفت.
در ادامه متهم رديف دوم در جايگاه حاضر شد؛ او اتهام را رد کرد و گفت: من به درخواست همسر شاکي دستور دادم او را به کمپ بياورند؛ من و شاکي سال‌هاست همديگر را مي‌شناسيم و من مي‌دانستم او اعتياد دارد؛ به همين خاطر هم تصميم گرفتم به همسرش کمک کنم. همسرش به من گفت شاکي او را کتک مي‌زند. من هم گفتم حاضرم کمک کنم اما بايد خانواده‌اش هم باشند. اما او گفت قيمش من هستم و خانواده‌اش نقشي ندارند؛ من هم قبول کردم کمک کنم؛ تست‌هاي مواد هم مثبت بود. به همين خاطر او را نگه داشتيم؛ ضمن اينکه پدرش شفاها هم تأييد کرد از اين کار راضي است.
در اين هنگام قاضي گفت: پدر مرد شاکي خودش دنبال پرونده پسرش بوده، چطور مي‌گويي راضي است که متهم گفت: او شفاهي به من گفت کار خوبي کرديد.
سپس وکلاي متهمان در جايگاه حاضر شدند و دفاعيات خود را مطرح کردند. با پايان جلسه دادگاه هيئت قضات براي صدور رأي وارد شور شدند.

شرق: مردي جوان که مدعي‌ است همسرش براي انتقام‌گيري او را به کمپ ترک اعتياد کشانده ‌است، با شکايت از همسر و رئيس کمپ ترک اعتياد آنها را پاي ميز محاکمه کشاند.
به گزارش خبرنگار ما، رسيدگي به اين پرونده روز گذشته در شعبه دو دادگاه کيفري استان تهران انجام شد. در ابتداي جلسه نماينده دادستان کيفرخواست عليه مينا زن 45ساله و همسر شاکي و عباس 40ساله مسئول کمپ ترک اعتياد را خواند و گفت: با توجه به اظهارات متهمان و ساير مدارک موجود در پرونده درخواست صدور حکم قانوني را دارم.
در ادامه مرد شاکي در جايگاه حاضر شد؛ او درباره شکايتش گفت: من و همسرم مدتي بود که با هم اختلاف داشتيم. چند روز قبل از حادثه همسرم خانه را ترک کرده ‌بود که بعد با هم آشتي کرديم و او برگشت؛ اما هنوز دلخوري بينمان بود. روز حادثه من بعد از 24 ساعت سرکاربودن به خانه رسيدم، تازه مي‌خواستم لباس‌هايم را عوض و استراحت کنم که تلفن خانه زنگ زد. مأمور کلانتري من را احضار کرد و گفت شکايتي عليه شما شده و بايد براي توضيح به کلانتري بياييد؛ من هم چون مي‌دانستم احتمالا اين شکايت از طرف همسرم است، گفتم اگر ممکن است فردا بيايم چون تازه از سر کار رسيده‌ام و خسته‌ هستم. مأمور تأکيد کرد که فردا حتما بروم و بعد گوشي را قطع کردم؛ بلافاصله زنگ درخانه به صدا درآمد؛ همسرم در را باز کرد و به من گفت آقايي با من کار دارد. بيرون در راهرو سه مرد قوي‌هيکل ايستاده ‌بودند، به محض اينکه من را ديدند دست و پايم را بستند و به سمت ماشين بردند؛ گفتم توضيح دهيد چه شده‌ است گفتند از طرف کمپ ترک اعتياد آمده‌ايم، گفتم من اعتياد ندارم اشتباه کرده‌اند؛ با اين حال به من گفتند مقاومت نکن و با ما بيا. تعداد آنها زياد بود و من هم نتوانستم خيلي مقاومت کنم. به مرکز کمپ هم که رفتيم من به آنها گفتم اعتياد ندارم اما به زور مرا بستري کردند. در اين مدت خانواده‌ام دنبالم بودند و بعد از 11 روز بالاخره توانستند با حکم دادسرا من را از کمپ
نجات دهند.
اين مرد ادامه داد: در آن مرکز بود که متوجه شدم همسرم مبلغي پول به کمپ داده تا من را ببرند؛ حالا هم از مدير و همسرم شکايت دارم و براي هيچ‌کدام هم رضايت نمي‌دهم چون من اعتياد ندارم و بارها هم اين موضوع را در کمپ ترک اعتياد گفته‌ام.
سپس به دستور قاضي پرونده مينا متهم رديف اول در جايگاه ايستاد؛ او اتهام آدم‌ربايي را رد کرد و گفت: من و همسرم به خاطر اعتيادي که همسرم داشت اختلاف داشتيم. آن‌قدر در خانه ترياک مي‌کشيد که از بويش کلافه شده‌ بوديم و همه درگيري‌هاي ما به خاطر اين موضوع بود. موضوع اعتياد شوهرم را به خانواده‌اش گفته‌ بودم؛ آنها توجهي نمي‌کردند من هم مجبور شدم به عنوان همسري که 20 سال با او زندگي کرده‌ بود، نجاتش دهم و با کمپ ترک اعتياد تماس گرفتم تا شوهرم را ببرند. من همسرش هستم و فاميل درجه يک محسوب مي‌شوم.
قاضي گفت: فرزندان شما گفته‌اند که پدرشان اعتياد نداشته ‌است. اداره‌اي که شوهر شما در آن کار مي‌کند هم عدم اعتياد او را تأييد کرده ‌است آزمايشاتي که از شوهرت در دادسرا گرفته شده هم نشان مي‌دهد او اعتياد ندارد؛ ضمن اينکه خانواده‌اش هم به اين موضوع رضايت نداشته‌اند و حتي پدر شاکي گفته پسرش اعتياد نداشته‌ است؛ در ضمن همسر فاميل درجه يک محسوب نمي‌شود و پدر و مادر قيم هستند و قانون ولايت شما را به رسميت نمي‌شناسد؛ پس چطور چنين ادعايي مي‌کنيد. متهم گفت: زماني که شوهرم را بردند اعتياد داشت و تستي که در کمپ از او گرفتند، اعتيادش را نشان داد. ضمن اينکه دخترم ابتدا گفته ‌بود پدرش اعتياد دارد اما بعد وقتي که پدرش به او گفته ‌بود اگر حرفت را پس نگيري نفقه‌ات را نمي‌دهم، حرفش را پس گرفت.
در ادامه متهم رديف دوم در جايگاه حاضر شد؛ او اتهام را رد کرد و گفت: من به درخواست همسر شاکي دستور دادم او را به کمپ بياورند؛ من و شاکي سال‌هاست همديگر را مي‌شناسيم و من مي‌دانستم او اعتياد دارد؛ به همين خاطر هم تصميم گرفتم به همسرش کمک کنم. همسرش به من گفت شاکي او را کتک مي‌زند. من هم گفتم حاضرم کمک کنم اما بايد خانواده‌اش هم باشند. اما او گفت قيمش من هستم و خانواده‌اش نقشي ندارند؛ من هم قبول کردم کمک کنم؛ تست‌هاي مواد هم مثبت بود. به همين خاطر او را نگه داشتيم؛ ضمن اينکه پدرش شفاها هم تأييد کرد از اين کار راضي است.
در اين هنگام قاضي گفت: پدر مرد شاکي خودش دنبال پرونده پسرش بوده، چطور مي‌گويي راضي است که متهم گفت: او شفاهي به من گفت کار خوبي کرديد.
سپس وکلاي متهمان در جايگاه حاضر شدند و دفاعيات خود را مطرح کردند. با پايان جلسه دادگاه هيئت قضات براي صدور رأي وارد شور شدند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها