|

سفارتخانه مهر

عمر یونسی

مشکل تبادل و تعامل مالی بین‌المللی ایران با کشورهای دیگر در چین از موانع بین بانک‌های دو کشور گذشته و به حد مسدودشدن حساب‌های شرکتی و شخصی شهروندان ایران در این کشور رسیده که در نتیجه فعالیت و زندگی عادی ایرانیان مقیم و همه کارها و افرادی را که با آنها در ارتباط بوده‌اند تحت تأثیر قرار داده و آنها را هر روز محدود و محدودتر می‌کند. درست است که هنوز مقیاسی برای محاسبه خسارات این‌چنینی در زندگی مردم تعریف نشده ولی اگر تصور کنیم که زندگی خانواده‌ها، افراد شاغل و دانشجویان و بچه‌هایی که در چین به دنیا آمده‌اند، پس از عمری سرمایه‌گذاری و گذراندن بد و خوب، سختی و دوری از وطن، یادگرفتن یا نگرفتن زبان، عادت‌کردن یا نکردن به اصول زندگی در شهرهای مختلف چین، ناچار از تخته‌کردن کسب‌وکار و تسویه‌حساب با برق، گاز، آب، تلفن، صاحبخانه، دانشگاه و هزار جای دیگر، کوچ معکوس یا جستن همه اینها در کشوری دیگر شده است، دست‌کمی از زلزله‌ای هفت‌ریشتری ندارد که به خانمان جمعیتی به اندازه یک کلان‌شهر، یا حتی یک استان کشور افتاده باشد.
مگر قبلا به‌خاطر همه مشکلات در روابط بانکی و نقل و انتقال پول بین ایران و چین، تجارت غیرعادی و دورزنی پرپیچ‌وخم بین این کشور و وطن غیر از کولبری با دک‌وپز بالاتر از مرزی دورتر و با دردسرهای فراوان و زیان‌های سنگین و گاه مفتخر‌شدن به انگ‌های مختلف از جمله قاچاق بود که حالا به سبزه هم آراسته شود؟
در عوض سفارتخانه ایران در پکن و کنسولگری ایران در شانگهای دقت موشکافانه‌ای در اموری مانند تعیین محل صدور مدارک رسمی یک شهروند دارند، به‌طوری‌که پاس‌کاری بخت‌برگشتگان از شانگهای به پکن، از پکن به شانگهای (فاصله‌اي حدود فاصله تهران تا بندرعباس اگر نه بیشتر) چندان ممکن است به طول بینجامد که ایرانیان پاسپورت به دست بخت‌برگشته برای یک فقره مدرک ترجیح دهند یا مجبور شوند برای انجام کار به ایران سفر کنند و در نهایت منت دوست و آشنا یا مسافری غریب را برای آوردن مدرک بکشند.
ولی همین نمایندگان رسمی کشور در دعوت از شهروندان برای ترجمه، همراهی، همکاری و آبروداری رسمی و غیررسمی هنگام سفر مقامات کشور به چین، تبعیض را کنار گذاشته و رواداری پیشه می‌کنند و برخلاف کوته‌آستینی در موارد حرفه‌ای، وظیفه‌ای و شغلی، در این موارد گشاده‌دست ظاهر می‌شوند. در واقعه زلزله اخیر کرمانشاه وقتی مردم مهربان و دلسوز داخل کشور ترجیح می‌دهند شخصا به کمک‌رسانی بپردازند، با وضعیتی که کم‌فروشی در سیاست و تدبیر خارجی کشور در چین همچون آوار زلزله بر خانمان ایران و ایرانی فرود آمده، چگونه به انتقال کمک از طریق سفارتخانه مطمئن باید شد، درحالی‌که اصل کار که همان نقل‌و‌انتقال است در نتیجه «فعالیت» سفارتخانه و کنسولگری با این کیفیت می‌لنگد؟ مشکل تنها نقل‌وانتقال پول و کالا نیست، بلکه سین‌جیم فوق‌العاده فرودگاهی مسافران ایرانی و موانع روبه‌رشد گرفتن ویزا و دریافت احترام متقابل را هم شامل می‌شود. آیا برای اینکه سفارتخانه و کنسولگری‌های ایران در چین مشمول عمران و آبادی و مهندسی‌سازی شود، باید منتظر زلزله هفت‌ریشتری در پکن، شانگهای، گوانجو و هنگ‌کنگ که مقرهای آنهاست، باشیم تا «نمایشان» بریزد؟گذرنامه ایران که مطابق عقل قرار است شناسنامه بین‌المللی ایرانیان و مدرکی برای دریافت احترام و خدمات و آبروداری کشور و نشان‌دهنده میزان آگاهی و احترام مردم و مقامات ایران در میان یکدیگر باشد، در نتیجه ندانم‌کاری‌های داخلی و خارجی تبدیل به مدرک یتیمی و بی‌صاحبی شهروندان ایران شده است.

مشکل تبادل و تعامل مالی بین‌المللی ایران با کشورهای دیگر در چین از موانع بین بانک‌های دو کشور گذشته و به حد مسدودشدن حساب‌های شرکتی و شخصی شهروندان ایران در این کشور رسیده که در نتیجه فعالیت و زندگی عادی ایرانیان مقیم و همه کارها و افرادی را که با آنها در ارتباط بوده‌اند تحت تأثیر قرار داده و آنها را هر روز محدود و محدودتر می‌کند. درست است که هنوز مقیاسی برای محاسبه خسارات این‌چنینی در زندگی مردم تعریف نشده ولی اگر تصور کنیم که زندگی خانواده‌ها، افراد شاغل و دانشجویان و بچه‌هایی که در چین به دنیا آمده‌اند، پس از عمری سرمایه‌گذاری و گذراندن بد و خوب، سختی و دوری از وطن، یادگرفتن یا نگرفتن زبان، عادت‌کردن یا نکردن به اصول زندگی در شهرهای مختلف چین، ناچار از تخته‌کردن کسب‌وکار و تسویه‌حساب با برق، گاز، آب، تلفن، صاحبخانه، دانشگاه و هزار جای دیگر، کوچ معکوس یا جستن همه اینها در کشوری دیگر شده است، دست‌کمی از زلزله‌ای هفت‌ریشتری ندارد که به خانمان جمعیتی به اندازه یک کلان‌شهر، یا حتی یک استان کشور افتاده باشد.
مگر قبلا به‌خاطر همه مشکلات در روابط بانکی و نقل و انتقال پول بین ایران و چین، تجارت غیرعادی و دورزنی پرپیچ‌وخم بین این کشور و وطن غیر از کولبری با دک‌وپز بالاتر از مرزی دورتر و با دردسرهای فراوان و زیان‌های سنگین و گاه مفتخر‌شدن به انگ‌های مختلف از جمله قاچاق بود که حالا به سبزه هم آراسته شود؟
در عوض سفارتخانه ایران در پکن و کنسولگری ایران در شانگهای دقت موشکافانه‌ای در اموری مانند تعیین محل صدور مدارک رسمی یک شهروند دارند، به‌طوری‌که پاس‌کاری بخت‌برگشتگان از شانگهای به پکن، از پکن به شانگهای (فاصله‌اي حدود فاصله تهران تا بندرعباس اگر نه بیشتر) چندان ممکن است به طول بینجامد که ایرانیان پاسپورت به دست بخت‌برگشته برای یک فقره مدرک ترجیح دهند یا مجبور شوند برای انجام کار به ایران سفر کنند و در نهایت منت دوست و آشنا یا مسافری غریب را برای آوردن مدرک بکشند.
ولی همین نمایندگان رسمی کشور در دعوت از شهروندان برای ترجمه، همراهی، همکاری و آبروداری رسمی و غیررسمی هنگام سفر مقامات کشور به چین، تبعیض را کنار گذاشته و رواداری پیشه می‌کنند و برخلاف کوته‌آستینی در موارد حرفه‌ای، وظیفه‌ای و شغلی، در این موارد گشاده‌دست ظاهر می‌شوند. در واقعه زلزله اخیر کرمانشاه وقتی مردم مهربان و دلسوز داخل کشور ترجیح می‌دهند شخصا به کمک‌رسانی بپردازند، با وضعیتی که کم‌فروشی در سیاست و تدبیر خارجی کشور در چین همچون آوار زلزله بر خانمان ایران و ایرانی فرود آمده، چگونه به انتقال کمک از طریق سفارتخانه مطمئن باید شد، درحالی‌که اصل کار که همان نقل‌و‌انتقال است در نتیجه «فعالیت» سفارتخانه و کنسولگری با این کیفیت می‌لنگد؟ مشکل تنها نقل‌وانتقال پول و کالا نیست، بلکه سین‌جیم فوق‌العاده فرودگاهی مسافران ایرانی و موانع روبه‌رشد گرفتن ویزا و دریافت احترام متقابل را هم شامل می‌شود. آیا برای اینکه سفارتخانه و کنسولگری‌های ایران در چین مشمول عمران و آبادی و مهندسی‌سازی شود، باید منتظر زلزله هفت‌ریشتری در پکن، شانگهای، گوانجو و هنگ‌کنگ که مقرهای آنهاست، باشیم تا «نمایشان» بریزد؟گذرنامه ایران که مطابق عقل قرار است شناسنامه بین‌المللی ایرانیان و مدرکی برای دریافت احترام و خدمات و آبروداری کشور و نشان‌دهنده میزان آگاهی و احترام مردم و مقامات ایران در میان یکدیگر باشد، در نتیجه ندانم‌کاری‌های داخلی و خارجی تبدیل به مدرک یتیمی و بی‌صاحبی شهروندان ایران شده است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها