|

بازخوانی تأثیرات اقتصاد تک‌محصولی «نفت» بر سرنگونی حکومت پهلوی

بلای سیاه پهلوی‌

فرشید خدادادیان

انقلاب ملت ایران در بهمن‌ماه 57 را از جنبه‌های مختلف می‌توان بررسی و تحلیل کرد. از این میان، تأثیر نوسانات قیمت جهانی نفت در سال‌های منتهی به 1357، افزایش نرخ تورم، به‌هم‌خوردن ترکیب جمعیتی شهر و روستا، مصرف‌گرایی و توجه‌نکردن به صادرات غیرنفتی، تنش‌های اجتماعی و اعتراضات طبقه متوسط شهری و در نهایت تأثیر مشارکت کارکنان صنعت نفت در تنش‌های اجتماعی و اعتراضات انقلابی علیه رژیم وقت ایران آن‌قدر تأثیرگذار بودند که می‌توان «نفت»، این طلای سیاه را به‌منزله تیر خلاص و بلای سیاه پهلوی‌ها در نظر گرفت.
افزایش قیمت نفت
به موازات اوج‌گرفتن افزایش تقاضای نفت در اولین ماه‌های سال 1973، پالایشگران مستقل نفتی در تنگنای تهیه نفت مورد نیاز برای تهیه بنزین افتادند و برای فصل تابستان که همواره با افزایش تقاضای بنزین همراه بود، پیش‌بینی کمبود بنزین دور از ذهن نبود. مدتی بعد «نیکسون»، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، برای اولین‌بار در تاریخ این کشور درباره مسئله انرژی پیامی مستقل فرستاد و اذعان کرد محدودیت‌های واردات بنزین را لغو خواهد کرد (دانیل یرگین، ج2، ص997). به‌این‌ترتیب در تابستان 1973 میلادی واردات آمریکا به 6.2 میلیون بشکه در روز رسید. این رقم در مقایسه با واردات سال 1970 که معادل 3.2 میلیون بشکه و سال 1972 که معادل 4.5 میلیون بشکه بود، بسیار قابل‌توجه می‌نمود. در آستانه‌ دروازه تمدن بزرگ که شاه ایران به‌دنبال آن بود، صادرات غیرنفتی ایران تنها دو درصد از کل صادرات کشور بود (کاتوزیان، ص377). این درصد از آنجا تأمل‌برانگیز است که بدانیم به‌این‌ترتیب اگر درآمدهای نفتی نبود، ایران فقط می‌توانست سه درصد از کالاهای مورد نیاز خود را تأمین کند. درآمد انفجارگونه از عواید نفت در سال 1352 البته مجالی برای تأمل در این عدم توازن نمی‌گذاشت.
اختلاف طبقاتی
توسعه اقتصادی و اجتماعی ناشی از درآمد نفت تأثیر عمیقی بر جمعیت شهری گذاشت. در این دوره جمعیت شهرها افزایشی انفجارگونه یافت. درحالی‌که در سال 1345 فقط 38 درصد از مردم ایران در شهرهایی با بیش از پنج ‌هزار نفر جمعیت زندگی می‌کردند، در سال 1355 تقریبا 48 درصد از جمعیت کشور ساکن این‌گونه شهرها شده بودند و درحالی‌که در سال 1345 فقط 21 درصد مردم در شهرهایی با جمعیت بیش از صد‌ هزار نفر زندگی می‌کردند، در سال 1355 حدود 29 درصد در این‌گونه شهرها سکونت داشتند؛ برای مثال جمعیت تهران در این مقطع از 2719730 نفر به 4496159 نفر افزایش یافته بود (یرواند آبراهامیان، ص530). طبیعی است افزایش بدون برنامه‌‌ریزی و پیش‌بینی قبلی جمعیت ‌شهری، رشد حاشیه‌نشینی و مشکلات ناشی از آن را به دنبال داشت. کشاورزان بهتر می‌دیدند که به جای کار پرمشقت در عرصه کشاورزی به شهرهای بزرگ و به‌ویژه پایتخت بروند. هرچند مجبور باشند در حاشیه پایتخت و در حلبی‌آبادها بیتوته کنند.
نتیجه این شد که به موازات اینکه طبقه متوسط شهری رشد کرد و پس از تأمین مالی و رفاهی به دنبال مزایای دیگر همچون آزادی بود، طبقه حاشیه‌نشین و جنوب‌شهری نیز که اصولا طبقه‌ای سنتی و مذهبی بود، گرایش بیشتری به طیف مذهبی پیدا کند و اختلاف طبقاتی و ظلم و ستمی را که بر طبقه خود احساس می‌کرد به دلیل دورافتادن از آموزه‌های مذهبی، غرب‌زدگی و استبداد و دیکتاتوری رژیم بداند. مضافا اینکه تورم نیز مهلک‌ترین نتیجه افزایش قیمت نفت بود.
وسوسه قدرت‌نمایی
در واکنش به مقاومت ایران در مقابل کاهش قیمت جهانی نفت، عربستان با آمریکا تبانی کرد. در نشست دسامبر 1976 اوپک در دوحه قطر، عربستان سعودی با هماهنگی آمریکا تلاش برای کاهش قیمت جهانی نفت را آغاز کرد. «شیخ احمدزکی یمانی»، وزیر نفت عربستان، کشورهای عضو اوپک را تهدید کرد که آن کشور تأثیر افزایش بهای نفت را با افزایش فروش نفت خود با قیمت پایین‌تر جبران خواهد کرد. (آندرواسکات کوپر، ص4) هرچند تهدید یمانی به اشباع بازار با قیمت ارزان هیچ‌گاه عملی نشد، اما سیستم دونرخی اوپک عملا تا شش ماه ضربات مهلکی بر اقتصاد ایران وارد کرد. در 9 روز نخست ژانویه 1977 آشفتگی در بازارهای جهانی نفت، اقتصاد ایران را زیر فشار خردکننده‌ای قرار داد. با قرارگرفتن ناگهانی میزان صادرات روزانه نفت در سراشیبی سقوط، صدها‌میلیون دلار از درآمدهای پیش‌بینی‌شده نفتی ایران بر باد رفت. کل تولید نفت یکباره نسبت به ماه گذشته با کاهش 18درصدی مواجه شده بود و این امر عواقب وحشتناکی برای اقتصاد ایران به دنبال داشت؛ عواقبی که اعتراض‌های خیابانی و اعتصاب‌های کارگری جلوه‌هایی از آن بود.
اعتراض و اعتصاب
اعتراضات و اعتصاب‌های مردمی که از مدتی قبل در ایران شروع شده بود با بحران مالی جدید ابعادی گسترده‌تر یافت و با رسیدن این اعتراضات به کارکنان صنعت نفت، جلوه دیگری از تأثیرگذاری نفت در سرنگونی حکومت پهلوی را ظاهر کرد. در بحبوحه نهایی‌شدن اعتراضات انقلابی در ایران و یک روز پس از جمعه سیاه (هفدهم شهریور 1357) دامنه اعتصابات طبقه حقوق‌بگیر ایران به کارکنان صنعت نفت رسید. در 18شهریورماه حدود 700 کارگر پالایشگاه تهران در اعتراض به حکومت نظامی به‌وجودآمده پس از کشتار روز قبل از آن اعتصاب کردند. دو روز بعد در بیستم شهریورماه کارگران پالایشگاه‌های اصفهان، شیراز، آبادان و تبریز به این اعتصاب پیوستند. در زمستان 1357 و در شرایطی که سراسر ایران در تظاهرات و راهپیمایی علیه رژیم پهلوی بود و هر لحظه ضعف و انحطاط آن بیشتر نمایان می‌شد، سران چهار قدرت بزرگ غرب به پیشنهاد فرانسه، در جزیره «گوادلوپ» در شرق دریای کارائیب گرد هم آمدند و به بررسی رویدادهای ایران و آینده آن پرداختند. در این جلسه، «جیمی کارتر»، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، «هلموت اشمیت»، صدراعظم اسبق آلمان غربی، «جیمز کالاهان»، نخست‌وزیر انگلستان و «ژیسکار دستن»، رئیس‌جمهور وقت فرانسه، با هدف حفظ منافع خود در ایران به تبادل نظر پرداختند. کارتر معتقد بود به علت وضعیت حاکم بر ایران دیگر امکان حمایت از شاه وجود ندارد. وی توانست سران سه کشور دیگر حاضر در گوادلوپ را با خود همراه کند. ضمن آنکه ژیسکاردستن نیز امیدوار بود با توجه به حضور آیت‌الله خمینی در فرانسه بتواند نقش واسطه با نیروهای مخالف رژیم شاهنشاهی را ایفا کند. با انتشار خبر این نشست، محمدرضا پهلوی که تصمیم به خروج از ایران داشت، کار خود را به کلی تمام‌شده دید و متوجه شد دیگر حمایت‌های پیشین غرب برای او و رژیم شاهنشاهی وجود ندارد. به فاصله کمی پس از اعتصاب کارکنان نفت و قطع جریان نفت از ایران، نمایندگان کشورهای خارجی چندین بار با نمایندگان رهبر انقلاب در «نوفل‌لوشاتو» دیدار کردند زیرا آنها بیش از هر چیز نگران قطع مستمر طلای سیاه ایران به بازارهای جهانی بودند... و به‌این‌ترتیب، طلای سیاه به بلای سیاه پهلوی‌ها تبدیل شد.

انقلاب ملت ایران در بهمن‌ماه 57 را از جنبه‌های مختلف می‌توان بررسی و تحلیل کرد. از این میان، تأثیر نوسانات قیمت جهانی نفت در سال‌های منتهی به 1357، افزایش نرخ تورم، به‌هم‌خوردن ترکیب جمعیتی شهر و روستا، مصرف‌گرایی و توجه‌نکردن به صادرات غیرنفتی، تنش‌های اجتماعی و اعتراضات طبقه متوسط شهری و در نهایت تأثیر مشارکت کارکنان صنعت نفت در تنش‌های اجتماعی و اعتراضات انقلابی علیه رژیم وقت ایران آن‌قدر تأثیرگذار بودند که می‌توان «نفت»، این طلای سیاه را به‌منزله تیر خلاص و بلای سیاه پهلوی‌ها در نظر گرفت.
افزایش قیمت نفت
به موازات اوج‌گرفتن افزایش تقاضای نفت در اولین ماه‌های سال 1973، پالایشگران مستقل نفتی در تنگنای تهیه نفت مورد نیاز برای تهیه بنزین افتادند و برای فصل تابستان که همواره با افزایش تقاضای بنزین همراه بود، پیش‌بینی کمبود بنزین دور از ذهن نبود. مدتی بعد «نیکسون»، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، برای اولین‌بار در تاریخ این کشور درباره مسئله انرژی پیامی مستقل فرستاد و اذعان کرد محدودیت‌های واردات بنزین را لغو خواهد کرد (دانیل یرگین، ج2، ص997). به‌این‌ترتیب در تابستان 1973 میلادی واردات آمریکا به 6.2 میلیون بشکه در روز رسید. این رقم در مقایسه با واردات سال 1970 که معادل 3.2 میلیون بشکه و سال 1972 که معادل 4.5 میلیون بشکه بود، بسیار قابل‌توجه می‌نمود. در آستانه‌ دروازه تمدن بزرگ که شاه ایران به‌دنبال آن بود، صادرات غیرنفتی ایران تنها دو درصد از کل صادرات کشور بود (کاتوزیان، ص377). این درصد از آنجا تأمل‌برانگیز است که بدانیم به‌این‌ترتیب اگر درآمدهای نفتی نبود، ایران فقط می‌توانست سه درصد از کالاهای مورد نیاز خود را تأمین کند. درآمد انفجارگونه از عواید نفت در سال 1352 البته مجالی برای تأمل در این عدم توازن نمی‌گذاشت.
اختلاف طبقاتی
توسعه اقتصادی و اجتماعی ناشی از درآمد نفت تأثیر عمیقی بر جمعیت شهری گذاشت. در این دوره جمعیت شهرها افزایشی انفجارگونه یافت. درحالی‌که در سال 1345 فقط 38 درصد از مردم ایران در شهرهایی با بیش از پنج ‌هزار نفر جمعیت زندگی می‌کردند، در سال 1355 تقریبا 48 درصد از جمعیت کشور ساکن این‌گونه شهرها شده بودند و درحالی‌که در سال 1345 فقط 21 درصد مردم در شهرهایی با جمعیت بیش از صد‌ هزار نفر زندگی می‌کردند، در سال 1355 حدود 29 درصد در این‌گونه شهرها سکونت داشتند؛ برای مثال جمعیت تهران در این مقطع از 2719730 نفر به 4496159 نفر افزایش یافته بود (یرواند آبراهامیان، ص530). طبیعی است افزایش بدون برنامه‌‌ریزی و پیش‌بینی قبلی جمعیت ‌شهری، رشد حاشیه‌نشینی و مشکلات ناشی از آن را به دنبال داشت. کشاورزان بهتر می‌دیدند که به جای کار پرمشقت در عرصه کشاورزی به شهرهای بزرگ و به‌ویژه پایتخت بروند. هرچند مجبور باشند در حاشیه پایتخت و در حلبی‌آبادها بیتوته کنند.
نتیجه این شد که به موازات اینکه طبقه متوسط شهری رشد کرد و پس از تأمین مالی و رفاهی به دنبال مزایای دیگر همچون آزادی بود، طبقه حاشیه‌نشین و جنوب‌شهری نیز که اصولا طبقه‌ای سنتی و مذهبی بود، گرایش بیشتری به طیف مذهبی پیدا کند و اختلاف طبقاتی و ظلم و ستمی را که بر طبقه خود احساس می‌کرد به دلیل دورافتادن از آموزه‌های مذهبی، غرب‌زدگی و استبداد و دیکتاتوری رژیم بداند. مضافا اینکه تورم نیز مهلک‌ترین نتیجه افزایش قیمت نفت بود.
وسوسه قدرت‌نمایی
در واکنش به مقاومت ایران در مقابل کاهش قیمت جهانی نفت، عربستان با آمریکا تبانی کرد. در نشست دسامبر 1976 اوپک در دوحه قطر، عربستان سعودی با هماهنگی آمریکا تلاش برای کاهش قیمت جهانی نفت را آغاز کرد. «شیخ احمدزکی یمانی»، وزیر نفت عربستان، کشورهای عضو اوپک را تهدید کرد که آن کشور تأثیر افزایش بهای نفت را با افزایش فروش نفت خود با قیمت پایین‌تر جبران خواهد کرد. (آندرواسکات کوپر، ص4) هرچند تهدید یمانی به اشباع بازار با قیمت ارزان هیچ‌گاه عملی نشد، اما سیستم دونرخی اوپک عملا تا شش ماه ضربات مهلکی بر اقتصاد ایران وارد کرد. در 9 روز نخست ژانویه 1977 آشفتگی در بازارهای جهانی نفت، اقتصاد ایران را زیر فشار خردکننده‌ای قرار داد. با قرارگرفتن ناگهانی میزان صادرات روزانه نفت در سراشیبی سقوط، صدها‌میلیون دلار از درآمدهای پیش‌بینی‌شده نفتی ایران بر باد رفت. کل تولید نفت یکباره نسبت به ماه گذشته با کاهش 18درصدی مواجه شده بود و این امر عواقب وحشتناکی برای اقتصاد ایران به دنبال داشت؛ عواقبی که اعتراض‌های خیابانی و اعتصاب‌های کارگری جلوه‌هایی از آن بود.
اعتراض و اعتصاب
اعتراضات و اعتصاب‌های مردمی که از مدتی قبل در ایران شروع شده بود با بحران مالی جدید ابعادی گسترده‌تر یافت و با رسیدن این اعتراضات به کارکنان صنعت نفت، جلوه دیگری از تأثیرگذاری نفت در سرنگونی حکومت پهلوی را ظاهر کرد. در بحبوحه نهایی‌شدن اعتراضات انقلابی در ایران و یک روز پس از جمعه سیاه (هفدهم شهریور 1357) دامنه اعتصابات طبقه حقوق‌بگیر ایران به کارکنان صنعت نفت رسید. در 18شهریورماه حدود 700 کارگر پالایشگاه تهران در اعتراض به حکومت نظامی به‌وجودآمده پس از کشتار روز قبل از آن اعتصاب کردند. دو روز بعد در بیستم شهریورماه کارگران پالایشگاه‌های اصفهان، شیراز، آبادان و تبریز به این اعتصاب پیوستند. در زمستان 1357 و در شرایطی که سراسر ایران در تظاهرات و راهپیمایی علیه رژیم پهلوی بود و هر لحظه ضعف و انحطاط آن بیشتر نمایان می‌شد، سران چهار قدرت بزرگ غرب به پیشنهاد فرانسه، در جزیره «گوادلوپ» در شرق دریای کارائیب گرد هم آمدند و به بررسی رویدادهای ایران و آینده آن پرداختند. در این جلسه، «جیمی کارتر»، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، «هلموت اشمیت»، صدراعظم اسبق آلمان غربی، «جیمز کالاهان»، نخست‌وزیر انگلستان و «ژیسکار دستن»، رئیس‌جمهور وقت فرانسه، با هدف حفظ منافع خود در ایران به تبادل نظر پرداختند. کارتر معتقد بود به علت وضعیت حاکم بر ایران دیگر امکان حمایت از شاه وجود ندارد. وی توانست سران سه کشور دیگر حاضر در گوادلوپ را با خود همراه کند. ضمن آنکه ژیسکاردستن نیز امیدوار بود با توجه به حضور آیت‌الله خمینی در فرانسه بتواند نقش واسطه با نیروهای مخالف رژیم شاهنشاهی را ایفا کند. با انتشار خبر این نشست، محمدرضا پهلوی که تصمیم به خروج از ایران داشت، کار خود را به کلی تمام‌شده دید و متوجه شد دیگر حمایت‌های پیشین غرب برای او و رژیم شاهنشاهی وجود ندارد. به فاصله کمی پس از اعتصاب کارکنان نفت و قطع جریان نفت از ایران، نمایندگان کشورهای خارجی چندین بار با نمایندگان رهبر انقلاب در «نوفل‌لوشاتو» دیدار کردند زیرا آنها بیش از هر چیز نگران قطع مستمر طلای سیاه ایران به بازارهای جهانی بودند... و به‌این‌ترتیب، طلای سیاه به بلای سیاه پهلوی‌ها تبدیل شد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها