کمي صبر کنيد، دارد انقلاب ميشود
زهرا حسينيخو*
لطفا اين يادداشت را تا آخر بخوانيد.
«چگونه ميتوان فهميد انقلابها چه زمانی و چطور آغاز ميشوند؟ اين سؤالي است که اينروزها سران ايران بايد از خود بپرسند. در هفتههاي گذشته، تظاهرات گسترده در تهران، شيراز، اصفهان و ساير شهرهاي ايران برپا شده. اين تظاهرات، همزمان با تلاش دولت ايران براي تدوين شيوهنامهاي در مقابله با تهديدات جديد دولت آمريكا، دولت ايران را با چالشهاي تازه روبهرو کرده است». مقالهای با عنوان «گفتوگو درباره انقلاب» با اين جملات آغاز ميشود و يکي از چندين تحليلي است که درباره اعتراضات نوشته شده که در آن تحليلگران خارجي و برخي اپوزيسيون با بيسابقه توصيفکردن درگيريها، از آغاز پايان جمهوري اسلامي نوشتهاند و شاهد آن را شعارهاي تندوتيزي ميدانند که تابهحال در اعتراضات مردمي ايران شنيده نشده بود.
در علل اين تظاهرات هم بسيار نوشته شده است؛ نيويورکتايمز در مقالهاي از «ناتواني حکومت ايران در ارائه اقتصادي پويا بهعنوان زمينهساز بحران نام برده و معتقد است مردم از ناتواني رئيسجمهور در برابر لايههاي محافظهکار حکومت نااميد شدهاند. نشانه اين نااميدي شعارهاي مبنی بر درخواست کناررفتن رياستجمهوري و بازگشت فرزند محمدرضا پهلوي است». نويسنده ديگري با يادآوري خاطراتش از سفر نيکسون به تهران، معتقد است جامعه ايران تا به حال اينقدر چندپاره نبوده است و اين چنددستگي در نيروي کار، نيروهاي نظامي و زنان و جوانان، نشانه آغاز افول جمهوري اسلامي است. او معتقد است به اين دلايل «نبايد به نيروهاي اصلاحطلب دل بست و نبايد فريب لبخندهاي جناح حاکم را خورد و بايد آهسته و پيوسته بر آتش دميد و شاهد سقوط حکومت ازدرونپوسيده ايران بود. واشنگتنپست از حمايت دولت آمريكا از اعتراضات دفاع کرده و معتقد است دولت آمريكا بايد از اين قدمهاي اوليه در راه رسيدن به آزادي، حمايت کند و در جاي ديگري اين اعتراضها را با اعتراضهای چندسال گذشته در ايران مقايسه ميکند و آن را انقلاب جوانان بيکار ايراني ميخواند و معتقد است تقويت شبکههاي
ماهوارهاي ميتواند در پيشبرد اين انقلاب مؤثر باشد. نيويورکتايمز با نقلقولي از محمد، جوانی 21ساله، مينويسد: ما خواهان تغيير و آزادي اقتصادي و سياسي هستيم. اگر خودمان بتوانيم تغيير ايجاد کنيم که چه بهتر؛ اما اکنون به نقطهاي از تاريخ رسيدهايم که تغيير بيکمک خارجي ممکن نيست». متخصصان مسائل ايران نیز از مردمي سخن گفتهاند که اميدشان را به اصلاح از دست دادهاند و نااميدي مردم را نشانه بحران جدي مشروعيت نظام ميدانند. اين تحليلها را به هرکس نشان بدهيد، آن را با اعتراضهای دي 96 مربوط ميداند؛ اما حقيقت آن است که اينها همه از آرشيو روزنامههاي نيويورکتايمز و واشنگتنپست در سال 82 (2003) برداشته شده است؛ دوراني که رئيسجمهور ايران نه حسن روحاني که محمد خاتمي بود و رئيسجمهور آمريكا جورج بوش بود، نه دونالد ترامپ. ستاره ماهوارهاي اعتراضها که مردم را به خيابانها ميخواند و نويد پايان جمهوري اسلامي ميداد، ضيا آتاباي بود و نه روحالله زم آمدنيوز و محمد حسيني رياستارت. در بهار 82 و همزمان با حمله آمريكا به عراق و در سالهاي پاياني دولت محمد خاتمي و بعد از تحصن نمايندگان مجلس ششم، بيانيه تحليلي انجمنهاي
اسلامي دانشجويان ۲۴ دانشگاه کشور درباره تحولات عراق و منطقه در کشور منتشر شد که با اشاره به فرجام ديکتاتوري 30ساله صدامحسين، معتقد بودند با شکست اصلاحات، گزينه ناگزير تغيير در ايران حمله نظامي آمريكا و متحدانش به کشور است. اين تحولات زمينهساز مجموعهاي از اعتراضها در کوي دانشگاه تهران شد که از 20 خرداد تا 20 تير 82 ادامه يافت و به دانشگاههاي شهرهاي ديگر کشور نیز سرايت کرد. نوشتههايي که در بالا آمد، همه از مقالاتي است که در اين دوره زماني در روزنامههاي نيويورکتايمز و واشنگتنپست نوشته شدهاند. بازگشت به تاريخ و مرور رفتار رسانهاي اپوزيسيون در چنين بزنگاههايي، دو سود عمده دارد؛ نخست، راه را براي درک درست از شيوه خبررساني و تحليل رسانهاي از اتفاقات باز ميکند که در آن، دو گروه در برابر هر اعتراضی، رفتار يکسانی از خود نشان دادهاند؛ حکومت جمهوري اسلامي که در گفتار، ضمن همراهي با حق اعتراضات مردمي، از دخالت خارجي سخن گفته و بر ضرورت اتحاد کشور برابر اغتشاش و خشونت تأکيد کرده است و اپوزيسيون و مفسران خارجي که با مصادره به مطلوب کردن خواسته مردم، تنها راهحل مشکلات اقتصادي، سياسي و اجتماعي ايران را در
مداخله خارجي و رويکارآوردن حکومتي همراستا با غرب (تغيير رژيم) ميدانند. دومين سود بازگشت به تاريخ، صيقلخوردن نگاه تحليلگر سياسي و اجتماعي در درک جامعه مدني ايراني است تا بداند هر اعتراض مدني، نه تهديدي است براي امنيت ملي و نه آغاز انقلابي تازه، بلکه نشانه جامعه مدني پويايي است که در گذر سالها، قدم به قدم، گاه زير خردکنندهترين تحريمهاي خارجي و گاه زير فشار ناکارآمدي دولتي، راه خودش را به گسترش آزاديهاي مدني، پيشرفت و بازتعريف خواستهها و آمال خويش باز کرده و هر بار پاسخش به فشار داخلي و خارجي، بازگشت به روشهاي دموکراتيک، انتخاب بهترين گزينه موجود و گرفتن دست هموطنش بوده است.
*دانشجوي دكتراي پژوهشگري گفتمان سياسي دانشگاه وين
لطفا اين يادداشت را تا آخر بخوانيد.
«چگونه ميتوان فهميد انقلابها چه زمانی و چطور آغاز ميشوند؟ اين سؤالي است که اينروزها سران ايران بايد از خود بپرسند. در هفتههاي گذشته، تظاهرات گسترده در تهران، شيراز، اصفهان و ساير شهرهاي ايران برپا شده. اين تظاهرات، همزمان با تلاش دولت ايران براي تدوين شيوهنامهاي در مقابله با تهديدات جديد دولت آمريكا، دولت ايران را با چالشهاي تازه روبهرو کرده است». مقالهای با عنوان «گفتوگو درباره انقلاب» با اين جملات آغاز ميشود و يکي از چندين تحليلي است که درباره اعتراضات نوشته شده که در آن تحليلگران خارجي و برخي اپوزيسيون با بيسابقه توصيفکردن درگيريها، از آغاز پايان جمهوري اسلامي نوشتهاند و شاهد آن را شعارهاي تندوتيزي ميدانند که تابهحال در اعتراضات مردمي ايران شنيده نشده بود.
در علل اين تظاهرات هم بسيار نوشته شده است؛ نيويورکتايمز در مقالهاي از «ناتواني حکومت ايران در ارائه اقتصادي پويا بهعنوان زمينهساز بحران نام برده و معتقد است مردم از ناتواني رئيسجمهور در برابر لايههاي محافظهکار حکومت نااميد شدهاند. نشانه اين نااميدي شعارهاي مبنی بر درخواست کناررفتن رياستجمهوري و بازگشت فرزند محمدرضا پهلوي است». نويسنده ديگري با يادآوري خاطراتش از سفر نيکسون به تهران، معتقد است جامعه ايران تا به حال اينقدر چندپاره نبوده است و اين چنددستگي در نيروي کار، نيروهاي نظامي و زنان و جوانان، نشانه آغاز افول جمهوري اسلامي است. او معتقد است به اين دلايل «نبايد به نيروهاي اصلاحطلب دل بست و نبايد فريب لبخندهاي جناح حاکم را خورد و بايد آهسته و پيوسته بر آتش دميد و شاهد سقوط حکومت ازدرونپوسيده ايران بود. واشنگتنپست از حمايت دولت آمريكا از اعتراضات دفاع کرده و معتقد است دولت آمريكا بايد از اين قدمهاي اوليه در راه رسيدن به آزادي، حمايت کند و در جاي ديگري اين اعتراضها را با اعتراضهای چندسال گذشته در ايران مقايسه ميکند و آن را انقلاب جوانان بيکار ايراني ميخواند و معتقد است تقويت شبکههاي
ماهوارهاي ميتواند در پيشبرد اين انقلاب مؤثر باشد. نيويورکتايمز با نقلقولي از محمد، جوانی 21ساله، مينويسد: ما خواهان تغيير و آزادي اقتصادي و سياسي هستيم. اگر خودمان بتوانيم تغيير ايجاد کنيم که چه بهتر؛ اما اکنون به نقطهاي از تاريخ رسيدهايم که تغيير بيکمک خارجي ممکن نيست». متخصصان مسائل ايران نیز از مردمي سخن گفتهاند که اميدشان را به اصلاح از دست دادهاند و نااميدي مردم را نشانه بحران جدي مشروعيت نظام ميدانند. اين تحليلها را به هرکس نشان بدهيد، آن را با اعتراضهای دي 96 مربوط ميداند؛ اما حقيقت آن است که اينها همه از آرشيو روزنامههاي نيويورکتايمز و واشنگتنپست در سال 82 (2003) برداشته شده است؛ دوراني که رئيسجمهور ايران نه حسن روحاني که محمد خاتمي بود و رئيسجمهور آمريكا جورج بوش بود، نه دونالد ترامپ. ستاره ماهوارهاي اعتراضها که مردم را به خيابانها ميخواند و نويد پايان جمهوري اسلامي ميداد، ضيا آتاباي بود و نه روحالله زم آمدنيوز و محمد حسيني رياستارت. در بهار 82 و همزمان با حمله آمريكا به عراق و در سالهاي پاياني دولت محمد خاتمي و بعد از تحصن نمايندگان مجلس ششم، بيانيه تحليلي انجمنهاي
اسلامي دانشجويان ۲۴ دانشگاه کشور درباره تحولات عراق و منطقه در کشور منتشر شد که با اشاره به فرجام ديکتاتوري 30ساله صدامحسين، معتقد بودند با شکست اصلاحات، گزينه ناگزير تغيير در ايران حمله نظامي آمريكا و متحدانش به کشور است. اين تحولات زمينهساز مجموعهاي از اعتراضها در کوي دانشگاه تهران شد که از 20 خرداد تا 20 تير 82 ادامه يافت و به دانشگاههاي شهرهاي ديگر کشور نیز سرايت کرد. نوشتههايي که در بالا آمد، همه از مقالاتي است که در اين دوره زماني در روزنامههاي نيويورکتايمز و واشنگتنپست نوشته شدهاند. بازگشت به تاريخ و مرور رفتار رسانهاي اپوزيسيون در چنين بزنگاههايي، دو سود عمده دارد؛ نخست، راه را براي درک درست از شيوه خبررساني و تحليل رسانهاي از اتفاقات باز ميکند که در آن، دو گروه در برابر هر اعتراضی، رفتار يکسانی از خود نشان دادهاند؛ حکومت جمهوري اسلامي که در گفتار، ضمن همراهي با حق اعتراضات مردمي، از دخالت خارجي سخن گفته و بر ضرورت اتحاد کشور برابر اغتشاش و خشونت تأکيد کرده است و اپوزيسيون و مفسران خارجي که با مصادره به مطلوب کردن خواسته مردم، تنها راهحل مشکلات اقتصادي، سياسي و اجتماعي ايران را در
مداخله خارجي و رويکارآوردن حکومتي همراستا با غرب (تغيير رژيم) ميدانند. دومين سود بازگشت به تاريخ، صيقلخوردن نگاه تحليلگر سياسي و اجتماعي در درک جامعه مدني ايراني است تا بداند هر اعتراض مدني، نه تهديدي است براي امنيت ملي و نه آغاز انقلابي تازه، بلکه نشانه جامعه مدني پويايي است که در گذر سالها، قدم به قدم، گاه زير خردکنندهترين تحريمهاي خارجي و گاه زير فشار ناکارآمدي دولتي، راه خودش را به گسترش آزاديهاي مدني، پيشرفت و بازتعريف خواستهها و آمال خويش باز کرده و هر بار پاسخش به فشار داخلي و خارجي، بازگشت به روشهاي دموکراتيک، انتخاب بهترين گزينه موجود و گرفتن دست هموطنش بوده است.
*دانشجوي دكتراي پژوهشگري گفتمان سياسي دانشگاه وين