بهحاشیهراندهشدگان و تئاتر فجر
لیلی فرهادپور
1- روزی که «رضا بهبودی» (بازیگر خوب تئاتر و سینما) به من گفت: «تو در سینما و تئاتر یک توریست هستی!» بهترین توصیف از وضعیت بینابینی من در عرصه فرهنگ بود. خب من یک روزنامهنگار و نویسنده هستم و چندسالی است (شاید) از خوش حادثه شدهام بازیگر سینما و گاهی تلویزیون و یکباری هم تئاتر. از طرف دیگر به یک مخاطب حرفهای نیز تبدیل شدهام (حرفهای ازآنرو که از این راه پول درمیآورم! یعنی از این مقولات مینویسم و حقالتحریری هرچند ناچیز میگیرم).
2- جشنوارههای تئاتر فجر و سینمای فجر از نظر شکلی یک تفاوت بانمک با هم دارند. تئاتر در سالی که گذشت، است و سینما در سالی که میآید. ازاینرو در این یکی داوریهایش را بهتر میتوان انجام داد و آن یکی هنوز در ابهام اینکه «چی شد این شد؟» مانده است (چه در انتخاب فیلمها، چه در جایزهدادن به آنها).
3- در سال گذشته در جشنواره تئاتر (از بهمن 95 تا بهمن 96) نمایشهای زیادی دیدم و خیلیها را هم ندیدم و از دستم رفت، اما در این میان سهتا نمایش بود که از نگاهی دیگر برای من اهمیت داشت و میتوانم بگویم مهمترین نمایشهای سال گذشته از نظر من بودند. سه نمایش «شلتر»، «مانوس» و «قند خون».
4- همه میدانیم که بد دوره و زمانهای است، ازاینرو معتقدم با این رویدادهایی که بر سرزمین ما و جهان این روزها جاری است، نهتنها مسئولان، بلکه هنرمندان نیز باید به گروههای بهحاشیهراندهشده توجه خاص داشته باشند وگرنه شاهد کنفیکونشدن جامعه مدنی خواهیم بود. باید به معتادان، مهاجران، اقلیتهای مذهبی و قومی و... و همچنین کارتنخوابها، پناهجویان (و دررفتگان از وطن)، کارگران بیکار، زنان سرپرست خانوار، کودکان کار و... پرداخت و ازاینرو این سه نمایش برای من بسیار محترم و بسیار تحسینآمیز بودند، بهخصوص آنکه بازیها، کارگردانی و متن هر سه نیز جای آفرین داشت و با معرفی برگزیدگان جشنواره تئاتر فجر امسال و دیدن نام این سه نمایش منرا به نگاه داوران این جشنواره امیدوار کرد.
5- «شلتر» نمایش مستندی از گروه آبی است درباره کارتنخوابهای زن در شهر بیدروپیکر تهران. نویسنده شلتر، ساناز بیان است، طراح و کارگردانش امین میری و دراماتورژ و تهیهکنندهاش سجاد افشاریان. یادم میآید نمایش که تمام شد، اشکهایم را پاک کردم و ماندم تا در همان سالن در ساعت 20، نمایش «مانوس» کار نازنین سهامیزاده شروع شود که درباره ازوطنراندهشدگان و پناهجویان ایرانی به استرالیا بود. هجوم سنگین دیدن این دو نمایش در یک روز باری بود که تا مدتها بغضش ماندگار شد. تا شانزدهمین جشن سالانه انجمن منتقدان خانه تئاتر که به این دو نمایش نشان مسئولیت اجتماعی داده شد و امین میری و نازنین سهامیزاده گله کردند از کممسئولیتی مسئولان درقبال مباحث اجتماعی در هنر، اما تماشای نمایش «قند خون» به نویسندگی و کارگردانی لیلی عاج هم بغضی از نوع دیگر داشت. تماشای این نمایش کمنظیر درباره کارگران بیکارشده کارخانه قند با بازیهای درخشان در سالنی نیمهخالی که گهگاه با خنده توخالی چند دختر و پسر بیمعنی در وسط گروتسک این نمایش تمام فضای نمایش بههم میخورد... زخمی بر دلم نشست با این مخاطب بیمسئولیت این نمایش! امیدوارم این سه نمایش
دوباره بر صحنه بیایند، ولی بغضهایمان به تلخی سال گذشته نباشد.
1- روزی که «رضا بهبودی» (بازیگر خوب تئاتر و سینما) به من گفت: «تو در سینما و تئاتر یک توریست هستی!» بهترین توصیف از وضعیت بینابینی من در عرصه فرهنگ بود. خب من یک روزنامهنگار و نویسنده هستم و چندسالی است (شاید) از خوش حادثه شدهام بازیگر سینما و گاهی تلویزیون و یکباری هم تئاتر. از طرف دیگر به یک مخاطب حرفهای نیز تبدیل شدهام (حرفهای ازآنرو که از این راه پول درمیآورم! یعنی از این مقولات مینویسم و حقالتحریری هرچند ناچیز میگیرم).
2- جشنوارههای تئاتر فجر و سینمای فجر از نظر شکلی یک تفاوت بانمک با هم دارند. تئاتر در سالی که گذشت، است و سینما در سالی که میآید. ازاینرو در این یکی داوریهایش را بهتر میتوان انجام داد و آن یکی هنوز در ابهام اینکه «چی شد این شد؟» مانده است (چه در انتخاب فیلمها، چه در جایزهدادن به آنها).
3- در سال گذشته در جشنواره تئاتر (از بهمن 95 تا بهمن 96) نمایشهای زیادی دیدم و خیلیها را هم ندیدم و از دستم رفت، اما در این میان سهتا نمایش بود که از نگاهی دیگر برای من اهمیت داشت و میتوانم بگویم مهمترین نمایشهای سال گذشته از نظر من بودند. سه نمایش «شلتر»، «مانوس» و «قند خون».
4- همه میدانیم که بد دوره و زمانهای است، ازاینرو معتقدم با این رویدادهایی که بر سرزمین ما و جهان این روزها جاری است، نهتنها مسئولان، بلکه هنرمندان نیز باید به گروههای بهحاشیهراندهشده توجه خاص داشته باشند وگرنه شاهد کنفیکونشدن جامعه مدنی خواهیم بود. باید به معتادان، مهاجران، اقلیتهای مذهبی و قومی و... و همچنین کارتنخوابها، پناهجویان (و دررفتگان از وطن)، کارگران بیکار، زنان سرپرست خانوار، کودکان کار و... پرداخت و ازاینرو این سه نمایش برای من بسیار محترم و بسیار تحسینآمیز بودند، بهخصوص آنکه بازیها، کارگردانی و متن هر سه نیز جای آفرین داشت و با معرفی برگزیدگان جشنواره تئاتر فجر امسال و دیدن نام این سه نمایش منرا به نگاه داوران این جشنواره امیدوار کرد.
5- «شلتر» نمایش مستندی از گروه آبی است درباره کارتنخوابهای زن در شهر بیدروپیکر تهران. نویسنده شلتر، ساناز بیان است، طراح و کارگردانش امین میری و دراماتورژ و تهیهکنندهاش سجاد افشاریان. یادم میآید نمایش که تمام شد، اشکهایم را پاک کردم و ماندم تا در همان سالن در ساعت 20، نمایش «مانوس» کار نازنین سهامیزاده شروع شود که درباره ازوطنراندهشدگان و پناهجویان ایرانی به استرالیا بود. هجوم سنگین دیدن این دو نمایش در یک روز باری بود که تا مدتها بغضش ماندگار شد. تا شانزدهمین جشن سالانه انجمن منتقدان خانه تئاتر که به این دو نمایش نشان مسئولیت اجتماعی داده شد و امین میری و نازنین سهامیزاده گله کردند از کممسئولیتی مسئولان درقبال مباحث اجتماعی در هنر، اما تماشای نمایش «قند خون» به نویسندگی و کارگردانی لیلی عاج هم بغضی از نوع دیگر داشت. تماشای این نمایش کمنظیر درباره کارگران بیکارشده کارخانه قند با بازیهای درخشان در سالنی نیمهخالی که گهگاه با خنده توخالی چند دختر و پسر بیمعنی در وسط گروتسک این نمایش تمام فضای نمایش بههم میخورد... زخمی بر دلم نشست با این مخاطب بیمسئولیت این نمایش! امیدوارم این سه نمایش
دوباره بر صحنه بیایند، ولی بغضهایمان به تلخی سال گذشته نباشد.