مشارکت شهروندان ضامن افزایش اعتماد متقابل اجتماعی
محمدرضا حیدری.رئیس شورای اسلامی شهر مشهد
جوامع توسعه و سامانیافته انسانی، دهههاست پی به این مهم بردهاند که در حل مشکلات و معضلات اجتماعی، خود باید فعالانه مشارکت داشته و از واگذاری صرف این امور به دولتها و مدیران شهری خود اجتناب ورزند؛ شهروندانی که در قبال مشکلات اجتماعی خود مسئولیتپذیرند و همین قبول مسئولیت فردی و اجتماعی آنهاست که سد افزایش و متراکمشدن معضلات میشود. کلیدواژه «مسئولیت» پایه مرکزی این مباحث است و مادام که تاروپود این پیمان اجتماعی، نقشبند وجوه چندگانه زندگی شهروندان نشود، نمیتوان به تعهد پایدار اجتماعی امیدوار بود. نکته مهمی که در این میانه نباید از آن مغفول ماند، این است که مشارکت شهروندان باید در تمامی ابعاد زندگی انسانی- اجتماعی عصر و مطابق با انواع نیازهای زاینده بشری در محیط امروز شهری باشد و هیچیک از این ابعاد، نباید در حضور پررنگ دیگری در محاق فراموشی قرار گیرد. در این میانه به آموزش نگاه چندبعدی و پرهیز از نگرش تکبعدی به شهروندان نیز نیاز داریم. از این طریق است که میتوان آنان را اقناع کرد مصالح اجتماعی و عمومی شهر را بر مصالح و منافع فردی خود ارجحیت بخشند. اگر بخواهیم به مقوله تقویت نهادهای مدنی نیز که از
مهمترین دغدغههای دموکراسیهای امروز است نظر داشته باشیم، آن را با مقوله مشارکت شهروندان آمیخته میبینم. بدین معنی که برای هیچکدام از این دو مقوله اولویت قائل نبوده و هریک را در یک راستا و مُقوّم دیگری میدانم. از آن جهت که اگر فرهنگ مشارکت به وجود نیاید نهادهای مدنی نیز مجال بروز و اعتلا نخواهند یافت و مادام که نهادهای مدنی فارغ از وابستگی به بودجهها و رانتهای نفتی در جامعه وجود نداشته باشند، نمیتوان به افزایش مشارکت پایدار مردم خوشبین و امیدوار بود؛ چه آنکه اینگونه مشارکتها، متعهدانه و همراه با قبول مسئولیت که رکن رکین مشارکت شهروندی در رسیدن به اهداف پایدار است، نخواهد بود. وظایف و نقشهایی که شهروندان باید در فرایند مشارکتهای مدنی خود برعهده داشته باشند، بر پنج محور اصلی استوار است: ارائه بازخورد منصفانه و قائم بر منافع و مصالح اجتماعی، ارائه پیشنهاد با توجه هوشمندانه به امکانات و موجودیها، ابراز صریح دیدگاه (خواه درباره پیشنهاد خود، خواه پیرامون روند منتخب مدیران شهری)، تصمیمگیری و شریکشدن در فرایند تصمیمسازی شهری و در پایان ضمن تأکید چندباره، قبول مسئولیت در قبال این فرایند و سایر
زمینههایی که یک شهروند میتواند و باید پیرامون آنها مسئولیت برعهده گیرد. این قبول مسئولیت شهروندی و اجتماعی افراد عضو در جامعه شهری ضامن دوام، سلامت و البته به بارنشینی این گونه فرایندها خواهد بود. مدیران شهری نباید از اعتماد به مردم و تواناییهایشان هراس داشته باشند. ما باید اعتماد به مردم را بیاموزیم و بیاموزانیم. مدیری را که به اثربخشی و توان بالای نهادهای مدنی در هنگامههای مهم ملی و بینالمللی و تقویت آنان باوری ندارد، چگونه میتوان در کریدور مدیریت شهروندمحور قرار داد؟ در این زمینه به تغییر جدی چارچوبهای دیدگاهی که ماتَرک روندهای مدیریتی در گذشته است، نیاز جدی داریم.
جوامع توسعه و سامانیافته انسانی، دهههاست پی به این مهم بردهاند که در حل مشکلات و معضلات اجتماعی، خود باید فعالانه مشارکت داشته و از واگذاری صرف این امور به دولتها و مدیران شهری خود اجتناب ورزند؛ شهروندانی که در قبال مشکلات اجتماعی خود مسئولیتپذیرند و همین قبول مسئولیت فردی و اجتماعی آنهاست که سد افزایش و متراکمشدن معضلات میشود. کلیدواژه «مسئولیت» پایه مرکزی این مباحث است و مادام که تاروپود این پیمان اجتماعی، نقشبند وجوه چندگانه زندگی شهروندان نشود، نمیتوان به تعهد پایدار اجتماعی امیدوار بود. نکته مهمی که در این میانه نباید از آن مغفول ماند، این است که مشارکت شهروندان باید در تمامی ابعاد زندگی انسانی- اجتماعی عصر و مطابق با انواع نیازهای زاینده بشری در محیط امروز شهری باشد و هیچیک از این ابعاد، نباید در حضور پررنگ دیگری در محاق فراموشی قرار گیرد. در این میانه به آموزش نگاه چندبعدی و پرهیز از نگرش تکبعدی به شهروندان نیز نیاز داریم. از این طریق است که میتوان آنان را اقناع کرد مصالح اجتماعی و عمومی شهر را بر مصالح و منافع فردی خود ارجحیت بخشند. اگر بخواهیم به مقوله تقویت نهادهای مدنی نیز که از
مهمترین دغدغههای دموکراسیهای امروز است نظر داشته باشیم، آن را با مقوله مشارکت شهروندان آمیخته میبینم. بدین معنی که برای هیچکدام از این دو مقوله اولویت قائل نبوده و هریک را در یک راستا و مُقوّم دیگری میدانم. از آن جهت که اگر فرهنگ مشارکت به وجود نیاید نهادهای مدنی نیز مجال بروز و اعتلا نخواهند یافت و مادام که نهادهای مدنی فارغ از وابستگی به بودجهها و رانتهای نفتی در جامعه وجود نداشته باشند، نمیتوان به افزایش مشارکت پایدار مردم خوشبین و امیدوار بود؛ چه آنکه اینگونه مشارکتها، متعهدانه و همراه با قبول مسئولیت که رکن رکین مشارکت شهروندی در رسیدن به اهداف پایدار است، نخواهد بود. وظایف و نقشهایی که شهروندان باید در فرایند مشارکتهای مدنی خود برعهده داشته باشند، بر پنج محور اصلی استوار است: ارائه بازخورد منصفانه و قائم بر منافع و مصالح اجتماعی، ارائه پیشنهاد با توجه هوشمندانه به امکانات و موجودیها، ابراز صریح دیدگاه (خواه درباره پیشنهاد خود، خواه پیرامون روند منتخب مدیران شهری)، تصمیمگیری و شریکشدن در فرایند تصمیمسازی شهری و در پایان ضمن تأکید چندباره، قبول مسئولیت در قبال این فرایند و سایر
زمینههایی که یک شهروند میتواند و باید پیرامون آنها مسئولیت برعهده گیرد. این قبول مسئولیت شهروندی و اجتماعی افراد عضو در جامعه شهری ضامن دوام، سلامت و البته به بارنشینی این گونه فرایندها خواهد بود. مدیران شهری نباید از اعتماد به مردم و تواناییهایشان هراس داشته باشند. ما باید اعتماد به مردم را بیاموزیم و بیاموزانیم. مدیری را که به اثربخشی و توان بالای نهادهای مدنی در هنگامههای مهم ملی و بینالمللی و تقویت آنان باوری ندارد، چگونه میتوان در کریدور مدیریت شهروندمحور قرار داد؟ در این زمینه به تغییر جدی چارچوبهای دیدگاهی که ماتَرک روندهای مدیریتی در گذشته است، نیاز جدی داریم.