|

ترامپ، درباره ديدار با رهبر كره ‌شمالي دوباره تغيير عقيده داد

ديدار با «كيم» شاید در موعد مقرر

در حالي که جهان انتظار ديداري تاريخي را مي‌کشيد، دونالد ترامپ روز پنجشنبه با ارسال نامه‌اي به پيونگ‌يانگ، اعلام کرد که با رهبر اين کشور ديدار نخواهد کرد؛ اين ديدار قرار بود در تاريخ 12 مي ‌يعني حدود دو هفته ديگر در سنگاپور برگزار شود؛ اما هنوز 24 ساعت از زمان نامه ارسالي ترامپ نگذشته بود كه او روز گذشته گفت شايد اين ديدار در موعد از پيش تعيين‌شده يا حتي زودتر برگزار شود. به گفته تحليلگران شايد علت اين تغيير عقيده ناگهاني رئيس‌جمهوري آمريكا، اعلام آمادگي از سوي كره‌شمالي بود.
پيش از اين تغيير سياست، ترامپ دليل لغو اين ديدار را لحن خصمانه پيونگ‌يانگ در بيانيه اخيرش عنوان کرده و همچنين به کره‌شمالي درخصوص ظرفيت‌هاي هسته‌اي ايالات متحده هشدار داده بود. هرچند تصميم ناگهاني ترامپ تقريبا تمام هم‌پيمانان منطقه‌اي آمريکا را در شوک فرو برده بود و حتي واكنش روسيه و چين را نيز به دنبال داشت؛ اما در بيانيه وزارت خارجه پيونگ‌يانگ كه اندك زماني بعد از اعلام نظر نخست ترامپ منتشر شد، به آمادگي اين کشور براي مذاکره با آمريکا براي حل مشکلات در هر زماني اشاره شده بود. شايد همين مسئله در كنار واكنش ديگر سران كشورها باعث شد تا ترامپ دوباره تغيير عقيده دهد و اعلام كند حاضر است با كيم جونگ اون بر سر ميز گفت‌وگو بنشيند. به گفته كارشناسان، تصميم اوليه ترامپ را بايد دستپخت مشترک مايک پنس، معاون اول، مايک پمپئو، وزير خارجه و جان بولتون، مشاور امنيت ملي کاخ سفيد دانست؛ زيرا ترامپ بعد از مشورت با آنها تصميم به لغو اين ديدار گرفته است.
اما او روز گذشته در جمع خبرنگاران گفت ما خواهيم ديد كه چه اتفاقي مي‌افتد. اين ديدار مي‌تواند در 12 ماه ژوئن روي دهد. ترامپ در ادامه افزود كه ما اكنون نيز با آنها در حال گفت‌وگو هستيم. آنان مي‌خواهند كارهاي زيادي را انجام دهند و ما نيز دوست داريم اين اقدامات انجام شود.
از ليبي به کره‌شمالي
به گفته كارشناسان، عدم امکان برقراري ارتباط با مقامات کره‌شمالي، موجب نگراني کاخ سفيد درخصوص اين نشست شده بود. به نظر بيانيه تند چوئه سون-هويي، وزير خارجه کره‌شمالي در پاسخ به اظهارات پنس، ضربه نهايي را به دولت ترامپ براي لغو ناگهاني اين ديدار وارد كرده بود. به نظر آنچه در وهله نخست باعث شد تا برگزاري اين نشست در هاله ابهام قرار گيرد، ارجاعات مکرر دولت ترامپ به «الگوي ليبي» بوده است. در حالي که برخي مقامات آمريکايي از اشاره به «الگوي ليبي»، توافق با معمر قذافي در سال 2003 ميلادي براي توقف برنامه هسته‌اي اين كشور را منظور داشتند، ترامپ و پنس از اين عبارت براي ارجاع به سقوط قذافي و کشته‌شدنش به دست انقلابيوني استفاده مي‌کردند که بعد از حمله ناتو به اين کشور صورت گرفت. پنس هفته گذشته در اظهارنظري عنوان کرده بود در صورتي که کيم حاضر به توافق با آمريکا نشود، به سرنوشت قذافي دچار خواهد شد. بعد از آن بود که وزير خارجه کره‌شمالي با ابله‌خواندن پنس، از آمادگي پيونگ‌يانگ براي «زورآزمايي هسته‌اي» در صورت شکست ديپلماسي سخن گفت.
اما از نکات جالب نامه ترامپ بايد به تداوم جدال لفظي ميان او و کيم بر سر قابليت‌ها و ظرفيت‌هاي هسته‌اي دو کشور اشاره کرد. ترامپ در جايي از اين نامه نوشته بود: «شما از قابليت‌هاي هسته‌اي خود سخن مي‌گوييد اما مال ما آن‌قدر عظيم است که از خدا مي‌خواهم هيچ‌گاه مجبور به استفاه از آن نشويم». اين جملات يادآور درگيري لفظي سال گذشته اين دو است که در آن ترامپ به بزرگ‌تر‌بودن دکمه هسته‌اي آمريکا اشاره کرده بود. با اين حال در پاسخ پيونگ‌يانگ به اين نامه نشانه‌اي از دامن‌زدن به اين تنش لفظي ديده نمي‌شود. در نامه ترامپ همچنين اين‌طور آمده است که عدم برگزاري اين ديدار مي‌تواند به ضرر جهان تمام شود.
اغماي منطقه‌اي
لغو ناگهاني ديدار ترامپ و کيم باعث شده تا متحدان و ذي‌نفعان منطقه‌اي آمريکا نسبت به آينده روابط اين دو کشور دغدغه‌هايي پيدا كرده و اعلام كنند كه بار ديگر ممكن است تنش‌هاي منطقه‌اي افزايش يابد. اما به گفته آنان، خروج ترامپ از توافق هسته‌اي با ايران با وجود مخالفت‌هاي بين‌المللي مي‌تواند توانايي آمريکا در تحميل تحريم‌هاي سنگين‌تر عليه پيونگ‌يانگ را در هاله‌اي از ابهام
قرار دهد.
اقدامات اخير واشنگتن در حالي انجام مي‌شود كه مون جائه اين، رئيس‌جمهوري کره‌جنوبي به کاخ سفيد سفر کرده بود و نسبت به تأثير اين نشست تاريخي بر روند صلح در شبه‌جزيره کره ابراز اميدواري کرده بود. مون در ماه‌هاي اخير تلاش کرده تا نقش يک رابط ميان ترامپ و کيم را ايفا کند. اما تصميم اوليه ترامپ به حدي براي سئول غافلگيرکننده بود که رئيس‌جمهور اين کشور پيش از نيمه شب پنجشنبه اقدام به برگزاري نشستي اضطراري با مقامات ارشد خود کرد. کيم ايو کيوئم، سخنگوي دولت نيز از تلاش سئول براي درک نيت و معماي اين تصميم ترامپ خبر داده است. اين در حالي است که شينزو آبه، نخست‌وزير ژاپن که نگرش جنگ‌طلبانه‌تري در قبال پيونگ‌يانگ داشته، از آمريکا و متحدانش خواسته تا روند انزواي ديپلماتيک کره‌شمالي و اعمال تحريم‌ها را ادامه دهند.
تخريب سايت هسته‌اي
ساعاتي قبل از آنکه ترامپ از تصميم اوليه خود خبر دهد، پيونگ‌يانگ در اقدامي نمادين اقدام به تخريب سايت آزمايش هسته‌اي «پيونگ‌ري» کرد. بنا به گفته ويل ريلي، ريلي از جمله خبرنگاراني است که براي پوشش خبري تخريب اين سايت هسته‌اي به کره‌شمالي دعوت شده است. هرچند هيچ کارشناس هسته‌اي براي تأييد غيرقابل‌استفاده‌شدن اين سايت در اين سفر حضور نداشته اما دعوت از خبرنگاران خارجي براي ديدار از يکي از سري‌ترين اماکن اين کشور از اهميت نمادين بالايي برخوردار است.

ترامپ به استراتژی کلان نیازی ندارد
یونات پوپسکیو. استاد علوم سیاسی دانشگاه تگزاس
از میان تمامی نقدهایی که به سیاست خارجی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا وارد می‌شود، فقدان استراتژی کلان از همه بیشتر شنیده می‌شود. منتقدان بسیاری در انتقادهایشان بر فقدان یک نقشه راه هدفمند در سیاست خارجی کاخ سفید انگشت می‌گذارند. در مقابل، عده‌ای هم که به وجود استراتژی کلان نزد ترامپ قائل‌اند، آن را ناکافی و ناکارآمد می‌دانند. به‌عنوان مثال از نظر کالین کال و هال برندز، حتی استراتژی «نخست آمریکا»ی ترامپ نیز دچار تنش‌های داخلی و تردیدهایی است که مانع از به‌ثمررسیدن آن می‌شود. تمامی این انتقادها دارای یک فرض مشترک‌اند: اینکه وجود استراتژی کلان، کلید موفقیت در سیاست خارجی است. اما به نظر واقعیت چیز دیگری است. در دنیایی که هیچ‌گاه نمی‌شود از همه‌چیز آگاه و مطمئن بود، پیروزی در سیاست خارجی عموما محصول بداهه‌پردازی، حرکت تدریجی و سازگاری با شرایط و وضعیت جدید است؛ رویکردی که می‌توان از آن تحت عنوان «استراتژی پدیداری» یاد کرد زیرا حدود و ثغور آن با گذشت زمان مشخص می‌شود؛ نه اینکه بتوان آن را از پیش تمام و کمال طراحی کرد. هرچند هنوز ما کاملا به دلایل و منطق تصمیمات ترامپ اشراف نداریم، اما نمی‌توان این مسئله را به حساب فقدان یک استراتژی کلان یا ناکارآمدبودن این استراتژی گذاشت. در واقع، رؤسای جمهور آمریکا از هری ترومن تا رونالد ریگان اغلب از استراتژی تدریجی برای رقم‌زدن موفقیت خود بهره گرفته‌اند.
رانندگی در تاریکی
در سطح حرف و نظر، داشتن استراتژی کلان به نظر کاملا منطقی می‌رسد زیرا چارچوبي مفهومی‌ را می‌سازد که مقصد کشورها و نحوه رسیدن به آن مقصد را مشخص می‌کند. به نظر بدیل این وضعیت، هرج‌ومرج و تصمیمات خلق‌الساعه است. بااین‌حال، استراتژی کلان از لحاظ عملی دارای نقاط ضعفی است. مانع اصلی بر سر راه طراحی استراتژی کلان موفق از دو موضوع ریشه می‌گیرد؛ نخست ناتوانی در ارزیابی دقیق تهدیدها و فرصت‌هایی که فضای امنیت بین‌المللی به ما تحمیل می‌کند و دیگری، پیش‌بینی تغییرات. درواقع آن‌طور که فیلیپ تتلاک، استاد دانشگاه پنسیلوانیا می‌گوید، با توجه به این عوامل ناشناخته و نامشخص، برنامه‌ریزی استراتژیک برای بلندمدت درست مانند رانندگی‌کردن در تاریکی است. این در حالی است که از منظر استراتژی تدریجی، هرچند اهداف و مقاصد مشخص‌اند اما ابزارها و روش‌ها حسب شرایط ممکن است تغییر کنند. استراتژی‌های موفق اصولا پیشاپیش به صورت تمام و کمال تبیین نمی‌شوند زیرا پیچیدگی جهان اغلب چنین امری را ناممکن می‌كند. نکته مهم نه برنامه‌ریزی بلکه یادگیری است استراتژی تدریجی بیشتر از دنیای تجارت ریشه می‌گیرد که در آن استراتژیست‌ها، توجه خود را از برنامه‌ریزی بلندمدت به سمت روش‌های تصمیم‌سازی تدریجی و پله‌پله معطوف کرده‌اند. محبوبیت روزافزون این الگو در دنیای تجارت، به نظر پای آن را به دنیای سیاست و امنیت ملی نیز باز کرده است. به نظر برخی از موفقیت‌آمیزترین استراتژی‌های آمریکا در دوران جنگ سرد را می‌توان بر اساس همین الگوی استراتژی توضیح داد تا وجود استراتژی کلان. در این رابطه می‌توان به شکل‌گیری دکترین مهار در دهه 1940 اشاره کرد که در آن آمریکا تمام هم‌وغم خود را به مقابله با توسعه‌طلبی شوروی و کمونیسم جهانی اختصاص داد. تا مدت‌ها باور بر این بود که جورج کِنان، دیپلمات آمریکایی، استراتژی مهار را به‌عنوان یک استراتژی کلان پی‌ریزی کرده است اما مستندات تاریخی این مسئله را تأیید نمی‌کند. در واقع بسیاری از جوانب و اجزاي سیاست مهار ترومن از جمله تشکیل ناتو، طرح مارشال و دکترین ترومن ماحصل فرایندی تدریجی و پدیداری بود که حتی در تضاد با طرح کلان کِنان قرار می‌گرفتند. در واقع دولت ترومن در بازه سال‌های 1947 تا 1950 و در یک فرایند یادگیری و تصمیم‌گیری تدریجی به این عناصر مختلف رسید. به‌عنوان مثال، شکل‌گیری ناتو را در نظر بگیرید. کنان بر این باور بود که آمریکا باید سیاست خروج صلح‌آمیز از قلب اروپا را دنبال کند. از نظر او، گردهم‌آوردن کشورهای اروپایی در قالب طرح مارشال می‌توانست به تقابل نظامی میان شوروی و آمریکا منتهی شود. بااین‌حال، ناتو در نتیجه تلاش‌های ارنست بوین، وزیر خارجه بریتانيا برای جلوگیری از توسعه‌طلبی شوروی در اروپای غربی شکل گرفت. در واقع شکل‌گیری ناتو خلاف برنامه‌ریزی صورت‌گرفته در وزارت خارجه آمریکا و در تضاد با اهداف کنان صورت گرفت. درحالی‌که کنان بر مهار اتحاد جماهیر شوروی تأکید می‌کرد، ترومن تصمیم گرفت به مقابله با خود ایدئولوژی کمونیستی برخیزد. کنان تا حد زیادی خواهان جنگ سرد روانی بود؛ حال آنکه ترومن از طریق ناتو این جنگ سرد را نظامی کرد. از نظر کنان حفظ توازن قوا هدف اصلی حفاظت از اوراسیا و ژاپن بود درحالی‌که ترومن کمونیسم را تهدیدی ایدئولوژیک برای جوامع آزاد در سراسر جهان می‌دید. علاوه بر ناتو، مذاکرات رونالد ریگان با میخائیل گورباچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی که به انعقاد قرارداد منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای میان‌برد منجر شد، نیز از نتایج این استراتژی پدیداری است.
ترامپ و استراتژی تدریجی
به نظر همین مسئله در مورد دولت فعلی ایالات متحده نیز صادق است. در سال گذشته، ترامپ یا به خاطر دنبال‌کردن یک استراتژی کلان اشتباه یا اساسا به خاطر فقدان یک استراتژی کلان مورد انتقاد قرار گرفته است. مدافعان و حامیان دولت در عوض بر پیامدها و دستاوردهای امیدبخش سیاست‌های او انگشت می‌گذارند و بر این باورند که ترامپ ممکن است خلاف نظر منتقدانش، به رویکرد جمهوری‌خواهانه سنتی‌تری قائل باشد. در واقع یک توضیح دقیق‌تر برای تصمیمات موفق دولت ترامپ مانند اتخاذ لحنی ملایم‌تر در قبال کره‌شمالی و حتی لحن تند او در تقابل با منافع روسیه در اوکراین و سوریه می‌تواند این باشد که سبک بداهه‌پردازانه ترامپ دقیقا در راستای اصول و مبانی الگوی استراتژی تدریجی قرار می‌گیرد. آیا این تغییر موضع در قبال کره‌شمالی و روسیه نمی‌تواند حاکی از آن باشد که دولت ترامپ از اشتباهات خود درس گرفته و خود را با شرایط وفق می‌دهد؟ این امر چندان دور از ذهن نیست. در واقع اینکه ترامپ در پشت پرده از یک طرح بلندمدت پیروی می‌کند یا نه، معیار خوبی برای سنجش عملکرد استراتژیک او نیست بلکه آنچه موفقیت استراتژیک او را تضمین می‌کند، توانایی دولت او در ایجاد استراتژی موفقي است که بتواند به صورت تدریجی توسعه یابد. به عبارت دیگر، تا جایی که دولت ترامپ بتواند از استراتژی تدریجی پیروی کند، انحراف او از اصول و مبانی مکتب استراتژی کلان را نمی‌توان دلیلی بر عدم موفقیت او در سطح بین‌المللی دانست.

در حالي که جهان انتظار ديداري تاريخي را مي‌کشيد، دونالد ترامپ روز پنجشنبه با ارسال نامه‌اي به پيونگ‌يانگ، اعلام کرد که با رهبر اين کشور ديدار نخواهد کرد؛ اين ديدار قرار بود در تاريخ 12 مي ‌يعني حدود دو هفته ديگر در سنگاپور برگزار شود؛ اما هنوز 24 ساعت از زمان نامه ارسالي ترامپ نگذشته بود كه او روز گذشته گفت شايد اين ديدار در موعد از پيش تعيين‌شده يا حتي زودتر برگزار شود. به گفته تحليلگران شايد علت اين تغيير عقيده ناگهاني رئيس‌جمهوري آمريكا، اعلام آمادگي از سوي كره‌شمالي بود.
پيش از اين تغيير سياست، ترامپ دليل لغو اين ديدار را لحن خصمانه پيونگ‌يانگ در بيانيه اخيرش عنوان کرده و همچنين به کره‌شمالي درخصوص ظرفيت‌هاي هسته‌اي ايالات متحده هشدار داده بود. هرچند تصميم ناگهاني ترامپ تقريبا تمام هم‌پيمانان منطقه‌اي آمريکا را در شوک فرو برده بود و حتي واكنش روسيه و چين را نيز به دنبال داشت؛ اما در بيانيه وزارت خارجه پيونگ‌يانگ كه اندك زماني بعد از اعلام نظر نخست ترامپ منتشر شد، به آمادگي اين کشور براي مذاکره با آمريکا براي حل مشکلات در هر زماني اشاره شده بود. شايد همين مسئله در كنار واكنش ديگر سران كشورها باعث شد تا ترامپ دوباره تغيير عقيده دهد و اعلام كند حاضر است با كيم جونگ اون بر سر ميز گفت‌وگو بنشيند. به گفته كارشناسان، تصميم اوليه ترامپ را بايد دستپخت مشترک مايک پنس، معاون اول، مايک پمپئو، وزير خارجه و جان بولتون، مشاور امنيت ملي کاخ سفيد دانست؛ زيرا ترامپ بعد از مشورت با آنها تصميم به لغو اين ديدار گرفته است.
اما او روز گذشته در جمع خبرنگاران گفت ما خواهيم ديد كه چه اتفاقي مي‌افتد. اين ديدار مي‌تواند در 12 ماه ژوئن روي دهد. ترامپ در ادامه افزود كه ما اكنون نيز با آنها در حال گفت‌وگو هستيم. آنان مي‌خواهند كارهاي زيادي را انجام دهند و ما نيز دوست داريم اين اقدامات انجام شود.
از ليبي به کره‌شمالي
به گفته كارشناسان، عدم امکان برقراري ارتباط با مقامات کره‌شمالي، موجب نگراني کاخ سفيد درخصوص اين نشست شده بود. به نظر بيانيه تند چوئه سون-هويي، وزير خارجه کره‌شمالي در پاسخ به اظهارات پنس، ضربه نهايي را به دولت ترامپ براي لغو ناگهاني اين ديدار وارد كرده بود. به نظر آنچه در وهله نخست باعث شد تا برگزاري اين نشست در هاله ابهام قرار گيرد، ارجاعات مکرر دولت ترامپ به «الگوي ليبي» بوده است. در حالي که برخي مقامات آمريکايي از اشاره به «الگوي ليبي»، توافق با معمر قذافي در سال 2003 ميلادي براي توقف برنامه هسته‌اي اين كشور را منظور داشتند، ترامپ و پنس از اين عبارت براي ارجاع به سقوط قذافي و کشته‌شدنش به دست انقلابيوني استفاده مي‌کردند که بعد از حمله ناتو به اين کشور صورت گرفت. پنس هفته گذشته در اظهارنظري عنوان کرده بود در صورتي که کيم حاضر به توافق با آمريکا نشود، به سرنوشت قذافي دچار خواهد شد. بعد از آن بود که وزير خارجه کره‌شمالي با ابله‌خواندن پنس، از آمادگي پيونگ‌يانگ براي «زورآزمايي هسته‌اي» در صورت شکست ديپلماسي سخن گفت.
اما از نکات جالب نامه ترامپ بايد به تداوم جدال لفظي ميان او و کيم بر سر قابليت‌ها و ظرفيت‌هاي هسته‌اي دو کشور اشاره کرد. ترامپ در جايي از اين نامه نوشته بود: «شما از قابليت‌هاي هسته‌اي خود سخن مي‌گوييد اما مال ما آن‌قدر عظيم است که از خدا مي‌خواهم هيچ‌گاه مجبور به استفاه از آن نشويم». اين جملات يادآور درگيري لفظي سال گذشته اين دو است که در آن ترامپ به بزرگ‌تر‌بودن دکمه هسته‌اي آمريکا اشاره کرده بود. با اين حال در پاسخ پيونگ‌يانگ به اين نامه نشانه‌اي از دامن‌زدن به اين تنش لفظي ديده نمي‌شود. در نامه ترامپ همچنين اين‌طور آمده است که عدم برگزاري اين ديدار مي‌تواند به ضرر جهان تمام شود.
اغماي منطقه‌اي
لغو ناگهاني ديدار ترامپ و کيم باعث شده تا متحدان و ذي‌نفعان منطقه‌اي آمريکا نسبت به آينده روابط اين دو کشور دغدغه‌هايي پيدا كرده و اعلام كنند كه بار ديگر ممكن است تنش‌هاي منطقه‌اي افزايش يابد. اما به گفته آنان، خروج ترامپ از توافق هسته‌اي با ايران با وجود مخالفت‌هاي بين‌المللي مي‌تواند توانايي آمريکا در تحميل تحريم‌هاي سنگين‌تر عليه پيونگ‌يانگ را در هاله‌اي از ابهام
قرار دهد.
اقدامات اخير واشنگتن در حالي انجام مي‌شود كه مون جائه اين، رئيس‌جمهوري کره‌جنوبي به کاخ سفيد سفر کرده بود و نسبت به تأثير اين نشست تاريخي بر روند صلح در شبه‌جزيره کره ابراز اميدواري کرده بود. مون در ماه‌هاي اخير تلاش کرده تا نقش يک رابط ميان ترامپ و کيم را ايفا کند. اما تصميم اوليه ترامپ به حدي براي سئول غافلگيرکننده بود که رئيس‌جمهور اين کشور پيش از نيمه شب پنجشنبه اقدام به برگزاري نشستي اضطراري با مقامات ارشد خود کرد. کيم ايو کيوئم، سخنگوي دولت نيز از تلاش سئول براي درک نيت و معماي اين تصميم ترامپ خبر داده است. اين در حالي است که شينزو آبه، نخست‌وزير ژاپن که نگرش جنگ‌طلبانه‌تري در قبال پيونگ‌يانگ داشته، از آمريکا و متحدانش خواسته تا روند انزواي ديپلماتيک کره‌شمالي و اعمال تحريم‌ها را ادامه دهند.
تخريب سايت هسته‌اي
ساعاتي قبل از آنکه ترامپ از تصميم اوليه خود خبر دهد، پيونگ‌يانگ در اقدامي نمادين اقدام به تخريب سايت آزمايش هسته‌اي «پيونگ‌ري» کرد. بنا به گفته ويل ريلي، ريلي از جمله خبرنگاراني است که براي پوشش خبري تخريب اين سايت هسته‌اي به کره‌شمالي دعوت شده است. هرچند هيچ کارشناس هسته‌اي براي تأييد غيرقابل‌استفاده‌شدن اين سايت در اين سفر حضور نداشته اما دعوت از خبرنگاران خارجي براي ديدار از يکي از سري‌ترين اماکن اين کشور از اهميت نمادين بالايي برخوردار است.

ترامپ به استراتژی کلان نیازی ندارد
یونات پوپسکیو. استاد علوم سیاسی دانشگاه تگزاس
از میان تمامی نقدهایی که به سیاست خارجی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا وارد می‌شود، فقدان استراتژی کلان از همه بیشتر شنیده می‌شود. منتقدان بسیاری در انتقادهایشان بر فقدان یک نقشه راه هدفمند در سیاست خارجی کاخ سفید انگشت می‌گذارند. در مقابل، عده‌ای هم که به وجود استراتژی کلان نزد ترامپ قائل‌اند، آن را ناکافی و ناکارآمد می‌دانند. به‌عنوان مثال از نظر کالین کال و هال برندز، حتی استراتژی «نخست آمریکا»ی ترامپ نیز دچار تنش‌های داخلی و تردیدهایی است که مانع از به‌ثمررسیدن آن می‌شود. تمامی این انتقادها دارای یک فرض مشترک‌اند: اینکه وجود استراتژی کلان، کلید موفقیت در سیاست خارجی است. اما به نظر واقعیت چیز دیگری است. در دنیایی که هیچ‌گاه نمی‌شود از همه‌چیز آگاه و مطمئن بود، پیروزی در سیاست خارجی عموما محصول بداهه‌پردازی، حرکت تدریجی و سازگاری با شرایط و وضعیت جدید است؛ رویکردی که می‌توان از آن تحت عنوان «استراتژی پدیداری» یاد کرد زیرا حدود و ثغور آن با گذشت زمان مشخص می‌شود؛ نه اینکه بتوان آن را از پیش تمام و کمال طراحی کرد. هرچند هنوز ما کاملا به دلایل و منطق تصمیمات ترامپ اشراف نداریم، اما نمی‌توان این مسئله را به حساب فقدان یک استراتژی کلان یا ناکارآمدبودن این استراتژی گذاشت. در واقع، رؤسای جمهور آمریکا از هری ترومن تا رونالد ریگان اغلب از استراتژی تدریجی برای رقم‌زدن موفقیت خود بهره گرفته‌اند.
رانندگی در تاریکی
در سطح حرف و نظر، داشتن استراتژی کلان به نظر کاملا منطقی می‌رسد زیرا چارچوبي مفهومی‌ را می‌سازد که مقصد کشورها و نحوه رسیدن به آن مقصد را مشخص می‌کند. به نظر بدیل این وضعیت، هرج‌ومرج و تصمیمات خلق‌الساعه است. بااین‌حال، استراتژی کلان از لحاظ عملی دارای نقاط ضعفی است. مانع اصلی بر سر راه طراحی استراتژی کلان موفق از دو موضوع ریشه می‌گیرد؛ نخست ناتوانی در ارزیابی دقیق تهدیدها و فرصت‌هایی که فضای امنیت بین‌المللی به ما تحمیل می‌کند و دیگری، پیش‌بینی تغییرات. درواقع آن‌طور که فیلیپ تتلاک، استاد دانشگاه پنسیلوانیا می‌گوید، با توجه به این عوامل ناشناخته و نامشخص، برنامه‌ریزی استراتژیک برای بلندمدت درست مانند رانندگی‌کردن در تاریکی است. این در حالی است که از منظر استراتژی تدریجی، هرچند اهداف و مقاصد مشخص‌اند اما ابزارها و روش‌ها حسب شرایط ممکن است تغییر کنند. استراتژی‌های موفق اصولا پیشاپیش به صورت تمام و کمال تبیین نمی‌شوند زیرا پیچیدگی جهان اغلب چنین امری را ناممکن می‌كند. نکته مهم نه برنامه‌ریزی بلکه یادگیری است استراتژی تدریجی بیشتر از دنیای تجارت ریشه می‌گیرد که در آن استراتژیست‌ها، توجه خود را از برنامه‌ریزی بلندمدت به سمت روش‌های تصمیم‌سازی تدریجی و پله‌پله معطوف کرده‌اند. محبوبیت روزافزون این الگو در دنیای تجارت، به نظر پای آن را به دنیای سیاست و امنیت ملی نیز باز کرده است. به نظر برخی از موفقیت‌آمیزترین استراتژی‌های آمریکا در دوران جنگ سرد را می‌توان بر اساس همین الگوی استراتژی توضیح داد تا وجود استراتژی کلان. در این رابطه می‌توان به شکل‌گیری دکترین مهار در دهه 1940 اشاره کرد که در آن آمریکا تمام هم‌وغم خود را به مقابله با توسعه‌طلبی شوروی و کمونیسم جهانی اختصاص داد. تا مدت‌ها باور بر این بود که جورج کِنان، دیپلمات آمریکایی، استراتژی مهار را به‌عنوان یک استراتژی کلان پی‌ریزی کرده است اما مستندات تاریخی این مسئله را تأیید نمی‌کند. در واقع بسیاری از جوانب و اجزاي سیاست مهار ترومن از جمله تشکیل ناتو، طرح مارشال و دکترین ترومن ماحصل فرایندی تدریجی و پدیداری بود که حتی در تضاد با طرح کلان کِنان قرار می‌گرفتند. در واقع دولت ترومن در بازه سال‌های 1947 تا 1950 و در یک فرایند یادگیری و تصمیم‌گیری تدریجی به این عناصر مختلف رسید. به‌عنوان مثال، شکل‌گیری ناتو را در نظر بگیرید. کنان بر این باور بود که آمریکا باید سیاست خروج صلح‌آمیز از قلب اروپا را دنبال کند. از نظر او، گردهم‌آوردن کشورهای اروپایی در قالب طرح مارشال می‌توانست به تقابل نظامی میان شوروی و آمریکا منتهی شود. بااین‌حال، ناتو در نتیجه تلاش‌های ارنست بوین، وزیر خارجه بریتانيا برای جلوگیری از توسعه‌طلبی شوروی در اروپای غربی شکل گرفت. در واقع شکل‌گیری ناتو خلاف برنامه‌ریزی صورت‌گرفته در وزارت خارجه آمریکا و در تضاد با اهداف کنان صورت گرفت. درحالی‌که کنان بر مهار اتحاد جماهیر شوروی تأکید می‌کرد، ترومن تصمیم گرفت به مقابله با خود ایدئولوژی کمونیستی برخیزد. کنان تا حد زیادی خواهان جنگ سرد روانی بود؛ حال آنکه ترومن از طریق ناتو این جنگ سرد را نظامی کرد. از نظر کنان حفظ توازن قوا هدف اصلی حفاظت از اوراسیا و ژاپن بود درحالی‌که ترومن کمونیسم را تهدیدی ایدئولوژیک برای جوامع آزاد در سراسر جهان می‌دید. علاوه بر ناتو، مذاکرات رونالد ریگان با میخائیل گورباچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی که به انعقاد قرارداد منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای میان‌برد منجر شد، نیز از نتایج این استراتژی پدیداری است.
ترامپ و استراتژی تدریجی
به نظر همین مسئله در مورد دولت فعلی ایالات متحده نیز صادق است. در سال گذشته، ترامپ یا به خاطر دنبال‌کردن یک استراتژی کلان اشتباه یا اساسا به خاطر فقدان یک استراتژی کلان مورد انتقاد قرار گرفته است. مدافعان و حامیان دولت در عوض بر پیامدها و دستاوردهای امیدبخش سیاست‌های او انگشت می‌گذارند و بر این باورند که ترامپ ممکن است خلاف نظر منتقدانش، به رویکرد جمهوری‌خواهانه سنتی‌تری قائل باشد. در واقع یک توضیح دقیق‌تر برای تصمیمات موفق دولت ترامپ مانند اتخاذ لحنی ملایم‌تر در قبال کره‌شمالی و حتی لحن تند او در تقابل با منافع روسیه در اوکراین و سوریه می‌تواند این باشد که سبک بداهه‌پردازانه ترامپ دقیقا در راستای اصول و مبانی الگوی استراتژی تدریجی قرار می‌گیرد. آیا این تغییر موضع در قبال کره‌شمالی و روسیه نمی‌تواند حاکی از آن باشد که دولت ترامپ از اشتباهات خود درس گرفته و خود را با شرایط وفق می‌دهد؟ این امر چندان دور از ذهن نیست. در واقع اینکه ترامپ در پشت پرده از یک طرح بلندمدت پیروی می‌کند یا نه، معیار خوبی برای سنجش عملکرد استراتژیک او نیست بلکه آنچه موفقیت استراتژیک او را تضمین می‌کند، توانایی دولت او در ایجاد استراتژی موفقي است که بتواند به صورت تدریجی توسعه یابد. به عبارت دیگر، تا جایی که دولت ترامپ بتواند از استراتژی تدریجی پیروی کند، انحراف او از اصول و مبانی مکتب استراتژی کلان را نمی‌توان دلیلی بر عدم موفقیت او در سطح بین‌المللی دانست.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها