داستان گیجکننده
خودکشی آنتونی بوردین، برنامهساز تلویزیونی آمریکایی و مجری موفق برنامههای آشپزی سیانان، اندکی بعد از خودکشی کیت اسپید، طراح مشهور، توجه جهانیان را بار دیگر به این مقوله مرگبار جلب کرد، بهویژه آنکه افراد خودکشیکرده در زمره شخصیتهای مشهور و موفق و ثروتمند بودند و هیچکس احتمال بروز افسردگی را
در آنان نمیداد.
از جمله مطالب متعددی که درباره این دو شخصیت در روزهای اخیر در رسانههای سراسر جهان منتشر شد، مقاله روز شنبه سیانان بود که در آن بهطور خاص به سفر بوردین به ایران اشاره شده بود. نویسندگان این مقاله با عنوان «آنتونی بوردین نور متفاوتی بر خاورمیانه انداخت» به سفرهای متعدد بوردین به این منطقه و از جمله به بیروت، ایران، بیتالمقدس، ساحل غربی رود اردن و نوار غزه پرداختهاند. در بخش ایران این مقاله آمده است:
در سال 2014 که بوردین به ایران سفر کرد، گفت که با تصویر گیجکنندهای از آن کشور بازگشته است، چون تجربهاش با آنچه دولت آمریکا تصویر میکرد، کاملا متفاوت بود.
او نوشت: «آنچه ما دیدیم، آنچه با آن روبهرو شدیم، داستانی عمیقا گیجکننده است، چون وقتی ایران را از داخل میبینید، وقتی خیابانهای تهران را میبینید، وقتی با ایرانیان ملاقات میکنید، میبینید مکان بسیار متفاوتی است با آنچه در اخبار میبینید. هیچجای دیگری چنین انقطاع شدیدی میان آنچه در مردم دیده و احساس میشود و آنچه از دولت میبینید و میشنوید، وجود ندارد.
من گفتهام که ایران جایی است که یک آمریکایی گرمترین استقبال ممکن را میبیند؛ چیزی که ما فیلمبرداری کردهایم و کاملا درست است. ما متوجه شدیم كه با وجود همه آن چیزهایی که گفته میشود، در تهران معمولا با غریبهها خیلی بهتر از هرجای اروپای غربی برخورد میشود. لبخندهای بامعنا، پیشنهاد كمك، تلاشهای كوچك برای مشاركت با وجود آنکه انگلیسی محدودی بلدند، خوشامدگوییها و خــوشرویـی و نشــاندادن حسـننیـت بهطورکلی». «برخلاف آنکه عدهای مایل هستند تصویر کنند، این یک دنیای سیاهوسفید نیست. این یک بهانه نیست، فقط میخواهم بگویم بخش کوچکی از ایران که در این قسمت از برنامه «قطعات ناشناخته» نشان میدهیم، تنها بخشی از داستان بسیار عمیقتر، رنگارنگتر، بسیار قدیمی و بسیار پیچیده است. مانند هر چیز دیگری که به اندازه امپراتوری پارسی باستانی و زیبا باشد، به نظرم ارزشش را دارد که بیشتر و فراتر ببینیم و علاوهبرآن مکانی است که یک روز ممکن است دلگرمتان کند و روز دیگر
دلتان را بشکند».
خودکشی آنتونی بوردین، برنامهساز تلویزیونی آمریکایی و مجری موفق برنامههای آشپزی سیانان، اندکی بعد از خودکشی کیت اسپید، طراح مشهور، توجه جهانیان را بار دیگر به این مقوله مرگبار جلب کرد، بهویژه آنکه افراد خودکشیکرده در زمره شخصیتهای مشهور و موفق و ثروتمند بودند و هیچکس احتمال بروز افسردگی را
در آنان نمیداد.
از جمله مطالب متعددی که درباره این دو شخصیت در روزهای اخیر در رسانههای سراسر جهان منتشر شد، مقاله روز شنبه سیانان بود که در آن بهطور خاص به سفر بوردین به ایران اشاره شده بود. نویسندگان این مقاله با عنوان «آنتونی بوردین نور متفاوتی بر خاورمیانه انداخت» به سفرهای متعدد بوردین به این منطقه و از جمله به بیروت، ایران، بیتالمقدس، ساحل غربی رود اردن و نوار غزه پرداختهاند. در بخش ایران این مقاله آمده است:
در سال 2014 که بوردین به ایران سفر کرد، گفت که با تصویر گیجکنندهای از آن کشور بازگشته است، چون تجربهاش با آنچه دولت آمریکا تصویر میکرد، کاملا متفاوت بود.
او نوشت: «آنچه ما دیدیم، آنچه با آن روبهرو شدیم، داستانی عمیقا گیجکننده است، چون وقتی ایران را از داخل میبینید، وقتی خیابانهای تهران را میبینید، وقتی با ایرانیان ملاقات میکنید، میبینید مکان بسیار متفاوتی است با آنچه در اخبار میبینید. هیچجای دیگری چنین انقطاع شدیدی میان آنچه در مردم دیده و احساس میشود و آنچه از دولت میبینید و میشنوید، وجود ندارد.
من گفتهام که ایران جایی است که یک آمریکایی گرمترین استقبال ممکن را میبیند؛ چیزی که ما فیلمبرداری کردهایم و کاملا درست است. ما متوجه شدیم كه با وجود همه آن چیزهایی که گفته میشود، در تهران معمولا با غریبهها خیلی بهتر از هرجای اروپای غربی برخورد میشود. لبخندهای بامعنا، پیشنهاد كمك، تلاشهای كوچك برای مشاركت با وجود آنکه انگلیسی محدودی بلدند، خوشامدگوییها و خــوشرویـی و نشــاندادن حسـننیـت بهطورکلی». «برخلاف آنکه عدهای مایل هستند تصویر کنند، این یک دنیای سیاهوسفید نیست. این یک بهانه نیست، فقط میخواهم بگویم بخش کوچکی از ایران که در این قسمت از برنامه «قطعات ناشناخته» نشان میدهیم، تنها بخشی از داستان بسیار عمیقتر، رنگارنگتر، بسیار قدیمی و بسیار پیچیده است. مانند هر چیز دیگری که به اندازه امپراتوری پارسی باستانی و زیبا باشد، به نظرم ارزشش را دارد که بیشتر و فراتر ببینیم و علاوهبرآن مکانی است که یک روز ممکن است دلگرمتان کند و روز دیگر
دلتان را بشکند».