|

محمد توسلی:

شرایط اصلا قابل مقایسه با سال ۵۷ نیست

مهندس محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی، در گفت‌وگویی که با سایت جامعه ایرانی داشته، درباره چالش‌های پیش‌ِروی اصلاحات صحبت کرده است. به گفته او، قدرت‌محورشدن یکی از چالش‌های جریان اصلاح‌طلبی است، درحالی‌که این جریان باید جامعه‌محوری را در دستور کار خود قرار می‌داد. او نقدهایی را به اصلاحات مطرح کرده و درعین‌حال تأکید کرده است: بدون اصلاحات ما راه‌حلی نخواهیم داشت. نکات مهم این مصاحبه را در پی می‌خوانید:
‌اصلاح‌طلبی امروز با سه چالش عمده روبه‌روست. چالش اول «عملکرد اصلاح‌طلبان» است. اصلاح‌طلبان چون نتوانستند پاسخ‌گوی مطالباتی که وعده داده بودند باشند، اصلاح‌طلبی را با چالش روبه‌رو کردند.
‌چالش دوم «چالش درونی قدرت» است. محافظه‌کاران برنمی‌تابند جنبش اصلاحات بتواند به مطالبات قانونی خود دست پیدا کند. چالش سوم هم «چالش بیرونی» است. یعنی کسانی که اصولا با اصلاح‌طلبی موافق نیستند و همواره به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی هستند و از همان سال‌های اول دهه 60 و پس از دوم خرداد سال ۷۶ می‌کوشیدند هم با گفتمان اصلاحات و هم با نمادهای اصلاح‌طلبی مثل آقای خاتمی مخالفت کنند.
‌بعد از استعفای دولت موقت، اولین کنگره نهضت آزادی ایران تیرماه ۵۹ در جو ملتهب آن ایام و حضور جدی جریان چپ در جامعه، این خط‌مشی را تصویب کرد که «برنامه ما مبارزه قانونی، علنی، مسالمت‌آمیز و بدون خشونت برای تحقق آرمان‌های انقلاب است». بنابراین مهندس بازرگان از پیشگامان روشنفکری دینی در ایران و یاران ایشان از همان ابتدا انحرافی را که در جریان تحقق مطالبات تاریخی ایران به وجود آمد را دیدند و راهبرد «اصلاح‌طلبی» را با نگاه جامعه‌محور و آگاهی‌بخشی انتخاب کردند. برای مثال در خرداد ۶۰ که شرایط خشونت در جامعه ایجاد و فضای کشور بسته شد، مهندس بازرگان و سایر نمایندگان مجلس اول عضو نهضت آزادی از کریدور مرگ‌خواهی وارد مجلس می‌شدند، اما در همین سال ۶۰ ایشان منفعل نشد و نگفت نمی‌شود کاری کرد و در راستای راهبرد اصلاحات به رسالت آگاهی‌بخشی خود عمل کردند؛ از جمله در همان سال ۲۸ اثر از ایشان منتشر شد.
‌بعد از خرداد ۶۰ و بسته‌شدن فضای جامعه، همه احزاب و گروه‌های سیاسی در جامعه حذف و طرد شدند یا به خارج از کشور رفتند. تنها گروهی که باقی ماند و به اعتبار پیشینه مدیرانشان مثل مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر صدر حاج‌سیدجوادی و دکتر یزدی و سایر کسانی که در مدیریت انقلاب بودند، ایستادگی کردند و برای تحقق مطالبات مردم و آرمان‌های انقلاب ایستادند. نهضت آزادی ضمن تأکید به حضور در انتخابات، همواره به شرایط «انتخابات آزاد و سالم» نیز می‌پرداخت. جنبش اجتماعی ایران با این ایستادگی‌ها در دهه ۶۰ توسعه پیدا کرد.
‌سال ۶۹ بیانیه ۹۰ امضایی معروف داده شد. آن نامه که با بیانی کاملا مؤدبانه نوشته شده بود، از آقای هاشمی، رئیس‌جمهور وقت، می‌خواست اصول فصول سوم و پنجم قانون اساسی یعنی اجرای برنامه‌های توسعه سیاسی و تأمین حقوق اساسی ملت را مورد عمل قرار دهند. نامه انعکاس گسترده‌ای یافت. دوم خرداد ۷۶ در حالی که نامزد محافظه‌کاران حتی دولتش را هم انتخاب کرده بود، آقای خاتمی ۲۰‌ میلیون رأی آورد. درحالی که نیروهای چپ اسلامی و دانشجوهایی که تلاش کردند آقای خاتمی به صحنه انتخابات بیاید، فکر می‌کردند چهار یا پنج ‌میلیون رأی می‌آورند و با این رأی می‌توانند وارد فعاليت اجتماعی شوند. اما مردم با ۲۰‌ میلیون رأی به خاتمی رأی اعتراضی به محافظه‌کاران دادند. برنامه توسعه سیاسی خاتمی گامی جدید در روند جنبش اصلاحات بود.
‌در انتخابات سال ۹۲ مرحوم دکتر یزدی و جمعی از دوستان در صف رأی‌گیری حسینیه ارشاد حضور یافتند و با رسانه‌های داخلی و خارجی مصاحبه کردند و درباره ضرورت شرکت در انتخابات کار توضیحی انجام دادند. بازتاب این مواضع موجب شرکت بخشی از مردم خارج و داخل کشور در انتخابات شد. سال‌های ۹۴ و ۹۶ نیز به همین نحو عمل شد؛ حتی سال ۹۶ مرحوم دکتر یزدی که شرایط جسمی خوبی نداشتند، اجبارا روی ویلچر در محل حسینیه ارشاد حضور پیدا کردند و رأی دادند. در این انتخابات نیز روحانی با ۲۴‌ میلیون رأی انتخاب شد. مردم این‌بار نیز به نامزد محافظه‌کاران رأی اعتراضی دادند. این تحولات نشان داد که جنبش اجتماعی ایران آگاه است و گام‌به‌گام متناسب با شرایط عمل کرده است.
‌اصلاح‌طلبان در این دو دهه عمدتا با نگاه «قدرت‌محور» وارد جنبش اصلاح‌طلبی شدند. تصور آنها این بود که باید اول وارد عرصه قدرت شد و سپس از درون قدرت، زمینه اصلاحات را فراهم کرد. اگر قدرت هدف نباشد، این راهبرد می‌تواند مفید باشد. اما اگر قدرت به هر قیمت هدف باشد، وقتی شما هر کجا که با چالش مواجه شدید، از مطالبات مردم کوتاه بیایید آن‌وقت مردم فکر می‌کنند که هدف شما قدرت است و بر سر مطالبات مردم معامله می‌کنید.
‌درحالی‌که نهضت آزادی و کسانی که از قدیم اندیشه «اصلاح‌طلبی» را دنبال می‌کردند و منش اصلاح‌طلبی داشتند، همیشه اصلاح‌طلبی را در عرصه عمومی دنبال می‌کردند و نگاه «جامعه‌محور» داشتند. نگاه جامعه‌محور یعنی در درجه اول باید نهادهای مدنی ایران را تقویت کرد و آگاهی‌های جامعه را بالا برد. بنابراین بعد از دوم خرداد درباره اصلاح‌طلبی دو نگاه وجود داشته است؛ یک نگاه جامعه‌محور و یک نگاه قدرت‌محور. امروز جامعه ما از اصلاح‌طلبی قدرت‌محور ناامید شده است و نه از اصلاح‌طلبی جامعه‌محور؛ بنابراین جنبش اجتماعی ما انحرافات و مفاسد اصلاح‌طلبی قدرت‌محور را دیده است و آن را برنمی‌تابد.
‌پیامد نگاه اصلاح‌طلبی قدرت‌محور کمک به متورم‌شدن ساختار مدیریت کشور است. دولت بعد از انقلاب متأثر از نگاه جریان چپ‌ها که می‌خواستند تمام نیروها را در دولت حاکم کنند و حاکمیت با دولت باشد، گام اول را برای بزرگ‌شدن بدنه دولت برداشت. بعد از دوم خرداد نیز با نگاه ورود به قدرت عملا این روند ادامه پیدا کرد و دولت بازهم گسترش یافت.
در دوران آقای احمدی‌نژاد با ورود افراد ناکارآمد در بسیاری از ادارات دولتی و شهرداری‌ها این روند ادامه پیدا کرد؛ به‌طوری‌که امروز تمام درآمد دولت صرف حقوق کارمندان می‌شود و عملا دولت برای کشور بودجه عمرانی ندارد. برای خروج از این بحران به نظر بنده هیچ راه‌حلی جز اصلاح ساختار مدیریتی کشور و کوچک و چابک‌کردن دولت و سپردن کار مردم به دست مردم وجود ندارد.
‌این چالش جدید اصلاح‌طلبی است و ایجاب می‌کند که اصلاح‌طلبان اصلاح‌طلبی را بازتعریف کنند و با نگاهی جدید و با نقد گذشته اصلاح‌طلبانی که صرفا دنبال قدرت بودند، به سمت اصلاح‌طلبی جامعه‌محور حرکت کنند و در راستای منافع ملی بر این چالش جدید غلبه کنند و اعتماد مردم را جلب کنند. به‌ویژه در شرایط امروز که ما با ‌بحران‌های درونی و بیرونی روبه‌رو هستیم.
به نظرم شرایط ما اصلا قابل مقایسه با سال ۵۷ نیست. سال ۵۷ بحران اصلی کشور، عمدتا «بحران سیاسی» و «بحران فرهنگی» بود. بحران سیاسی به این معنا که ما دچار استبداد سلطنتی بودیم و بحران فرهنگی به این معنا که برخی اقدامات رژیم شاه که در تقابل با فرهنگ مذهبی مردم بود، در بین عامه مردم مقبولیت نداشت. با وجود اینکه ما تضاد طبقاتی داشتیم؛ اما بحران اقتصادی نداشتیم. بحران اجتماعی هم نداشتیم؛ اما امروز چهار چالش اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داريم.
‌شرایط منطقه هم با سال ۵۷ کاملا متفاوت است. چالش‌های امروز ما با غرب و آمریکا آن زمان چنین نبود. جنبش اجتماعی ایران در آن زمان می‌دانست که چه نمی‌خواهد و حول آن محور رهبری واحدی داشت. به‌طوری‌که توانست با ۹۸ درصد آرای مردم، نظام جمهوری اسلامی را شکل بدهد. امروز شرایط ما با شرایط سال ۵۷ کاملا متفاوت است؛ اما رشد و آگاهی مردم بیشتر از قبل است. در این چهار دهه تمام این چالش‌ها جامعه ما را کاملا آبدیده کرده است. ملت ایران امروز به منافع ملی خودآگاه است و موقعی که بحث تمامیت ارضی پیش می‌آید، اختلافات خود را کنار می‌گذارد و منسجم عمل می‌کند. پس شرایط امروز و سال ۵۷ متفاوت است.
‌ما باید وفاق ملی را تقویت کنیم و در چالش‌های پیش‌رو همکاری و همدلی داشته باشیم.
بنابراین در زمینه تقویت فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی باید تلاش کنیم تا بتوانیم در قالب نهادهای مدنی و احزاب سیاسی فعالیت حزبی داشته باشیم و رسانه‌ها نیز آزاد باشند تا بتوانند نظر مردم را به دولت و مسئولان منتقل کنند. این رویکرد می‌تواند باعث شود ما در مقابل تمام تحریم‌ها و فشارها بایستیم. رسالت اصلاح‌طلبان این است که این مطالبات را مطرح کنند و زمینه را برای حفظ منافع ملی و تمامیت ارضی در شرایط بحرانی فراهم کنند.
‌من برخلاف نگرانی‌های موجود، خوش‌بین هستم. اصلاحات تنها راه‌حل است و بدون اصلاحات ما راه‌حلی نخواهیم داشت. در ضمن باید در اصلاحات هم اصلاحات کرد. همچنین نقدهای ما باید منصفانه باشد تا به ریشه خود تیشه نزنیم. باید اصلاحات قدرت‌محور را کنار بگذاریم و اصلاحات و منش جامعه‌محور را در پیش بگیریم و با توکل به خدا و اعتماد به اراده ملت ایران، به آینده امیدوار باشیم.

مهندس محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی، در گفت‌وگویی که با سایت جامعه ایرانی داشته، درباره چالش‌های پیش‌ِروی اصلاحات صحبت کرده است. به گفته او، قدرت‌محورشدن یکی از چالش‌های جریان اصلاح‌طلبی است، درحالی‌که این جریان باید جامعه‌محوری را در دستور کار خود قرار می‌داد. او نقدهایی را به اصلاحات مطرح کرده و درعین‌حال تأکید کرده است: بدون اصلاحات ما راه‌حلی نخواهیم داشت. نکات مهم این مصاحبه را در پی می‌خوانید:
‌اصلاح‌طلبی امروز با سه چالش عمده روبه‌روست. چالش اول «عملکرد اصلاح‌طلبان» است. اصلاح‌طلبان چون نتوانستند پاسخ‌گوی مطالباتی که وعده داده بودند باشند، اصلاح‌طلبی را با چالش روبه‌رو کردند.
‌چالش دوم «چالش درونی قدرت» است. محافظه‌کاران برنمی‌تابند جنبش اصلاحات بتواند به مطالبات قانونی خود دست پیدا کند. چالش سوم هم «چالش بیرونی» است. یعنی کسانی که اصولا با اصلاح‌طلبی موافق نیستند و همواره به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی هستند و از همان سال‌های اول دهه 60 و پس از دوم خرداد سال ۷۶ می‌کوشیدند هم با گفتمان اصلاحات و هم با نمادهای اصلاح‌طلبی مثل آقای خاتمی مخالفت کنند.
‌بعد از استعفای دولت موقت، اولین کنگره نهضت آزادی ایران تیرماه ۵۹ در جو ملتهب آن ایام و حضور جدی جریان چپ در جامعه، این خط‌مشی را تصویب کرد که «برنامه ما مبارزه قانونی، علنی، مسالمت‌آمیز و بدون خشونت برای تحقق آرمان‌های انقلاب است». بنابراین مهندس بازرگان از پیشگامان روشنفکری دینی در ایران و یاران ایشان از همان ابتدا انحرافی را که در جریان تحقق مطالبات تاریخی ایران به وجود آمد را دیدند و راهبرد «اصلاح‌طلبی» را با نگاه جامعه‌محور و آگاهی‌بخشی انتخاب کردند. برای مثال در خرداد ۶۰ که شرایط خشونت در جامعه ایجاد و فضای کشور بسته شد، مهندس بازرگان و سایر نمایندگان مجلس اول عضو نهضت آزادی از کریدور مرگ‌خواهی وارد مجلس می‌شدند، اما در همین سال ۶۰ ایشان منفعل نشد و نگفت نمی‌شود کاری کرد و در راستای راهبرد اصلاحات به رسالت آگاهی‌بخشی خود عمل کردند؛ از جمله در همان سال ۲۸ اثر از ایشان منتشر شد.
‌بعد از خرداد ۶۰ و بسته‌شدن فضای جامعه، همه احزاب و گروه‌های سیاسی در جامعه حذف و طرد شدند یا به خارج از کشور رفتند. تنها گروهی که باقی ماند و به اعتبار پیشینه مدیرانشان مثل مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر صدر حاج‌سیدجوادی و دکتر یزدی و سایر کسانی که در مدیریت انقلاب بودند، ایستادگی کردند و برای تحقق مطالبات مردم و آرمان‌های انقلاب ایستادند. نهضت آزادی ضمن تأکید به حضور در انتخابات، همواره به شرایط «انتخابات آزاد و سالم» نیز می‌پرداخت. جنبش اجتماعی ایران با این ایستادگی‌ها در دهه ۶۰ توسعه پیدا کرد.
‌سال ۶۹ بیانیه ۹۰ امضایی معروف داده شد. آن نامه که با بیانی کاملا مؤدبانه نوشته شده بود، از آقای هاشمی، رئیس‌جمهور وقت، می‌خواست اصول فصول سوم و پنجم قانون اساسی یعنی اجرای برنامه‌های توسعه سیاسی و تأمین حقوق اساسی ملت را مورد عمل قرار دهند. نامه انعکاس گسترده‌ای یافت. دوم خرداد ۷۶ در حالی که نامزد محافظه‌کاران حتی دولتش را هم انتخاب کرده بود، آقای خاتمی ۲۰‌ میلیون رأی آورد. درحالی که نیروهای چپ اسلامی و دانشجوهایی که تلاش کردند آقای خاتمی به صحنه انتخابات بیاید، فکر می‌کردند چهار یا پنج ‌میلیون رأی می‌آورند و با این رأی می‌توانند وارد فعاليت اجتماعی شوند. اما مردم با ۲۰‌ میلیون رأی به خاتمی رأی اعتراضی به محافظه‌کاران دادند. برنامه توسعه سیاسی خاتمی گامی جدید در روند جنبش اصلاحات بود.
‌در انتخابات سال ۹۲ مرحوم دکتر یزدی و جمعی از دوستان در صف رأی‌گیری حسینیه ارشاد حضور یافتند و با رسانه‌های داخلی و خارجی مصاحبه کردند و درباره ضرورت شرکت در انتخابات کار توضیحی انجام دادند. بازتاب این مواضع موجب شرکت بخشی از مردم خارج و داخل کشور در انتخابات شد. سال‌های ۹۴ و ۹۶ نیز به همین نحو عمل شد؛ حتی سال ۹۶ مرحوم دکتر یزدی که شرایط جسمی خوبی نداشتند، اجبارا روی ویلچر در محل حسینیه ارشاد حضور پیدا کردند و رأی دادند. در این انتخابات نیز روحانی با ۲۴‌ میلیون رأی انتخاب شد. مردم این‌بار نیز به نامزد محافظه‌کاران رأی اعتراضی دادند. این تحولات نشان داد که جنبش اجتماعی ایران آگاه است و گام‌به‌گام متناسب با شرایط عمل کرده است.
‌اصلاح‌طلبان در این دو دهه عمدتا با نگاه «قدرت‌محور» وارد جنبش اصلاح‌طلبی شدند. تصور آنها این بود که باید اول وارد عرصه قدرت شد و سپس از درون قدرت، زمینه اصلاحات را فراهم کرد. اگر قدرت هدف نباشد، این راهبرد می‌تواند مفید باشد. اما اگر قدرت به هر قیمت هدف باشد، وقتی شما هر کجا که با چالش مواجه شدید، از مطالبات مردم کوتاه بیایید آن‌وقت مردم فکر می‌کنند که هدف شما قدرت است و بر سر مطالبات مردم معامله می‌کنید.
‌درحالی‌که نهضت آزادی و کسانی که از قدیم اندیشه «اصلاح‌طلبی» را دنبال می‌کردند و منش اصلاح‌طلبی داشتند، همیشه اصلاح‌طلبی را در عرصه عمومی دنبال می‌کردند و نگاه «جامعه‌محور» داشتند. نگاه جامعه‌محور یعنی در درجه اول باید نهادهای مدنی ایران را تقویت کرد و آگاهی‌های جامعه را بالا برد. بنابراین بعد از دوم خرداد درباره اصلاح‌طلبی دو نگاه وجود داشته است؛ یک نگاه جامعه‌محور و یک نگاه قدرت‌محور. امروز جامعه ما از اصلاح‌طلبی قدرت‌محور ناامید شده است و نه از اصلاح‌طلبی جامعه‌محور؛ بنابراین جنبش اجتماعی ما انحرافات و مفاسد اصلاح‌طلبی قدرت‌محور را دیده است و آن را برنمی‌تابد.
‌پیامد نگاه اصلاح‌طلبی قدرت‌محور کمک به متورم‌شدن ساختار مدیریت کشور است. دولت بعد از انقلاب متأثر از نگاه جریان چپ‌ها که می‌خواستند تمام نیروها را در دولت حاکم کنند و حاکمیت با دولت باشد، گام اول را برای بزرگ‌شدن بدنه دولت برداشت. بعد از دوم خرداد نیز با نگاه ورود به قدرت عملا این روند ادامه پیدا کرد و دولت بازهم گسترش یافت.
در دوران آقای احمدی‌نژاد با ورود افراد ناکارآمد در بسیاری از ادارات دولتی و شهرداری‌ها این روند ادامه پیدا کرد؛ به‌طوری‌که امروز تمام درآمد دولت صرف حقوق کارمندان می‌شود و عملا دولت برای کشور بودجه عمرانی ندارد. برای خروج از این بحران به نظر بنده هیچ راه‌حلی جز اصلاح ساختار مدیریتی کشور و کوچک و چابک‌کردن دولت و سپردن کار مردم به دست مردم وجود ندارد.
‌این چالش جدید اصلاح‌طلبی است و ایجاب می‌کند که اصلاح‌طلبان اصلاح‌طلبی را بازتعریف کنند و با نگاهی جدید و با نقد گذشته اصلاح‌طلبانی که صرفا دنبال قدرت بودند، به سمت اصلاح‌طلبی جامعه‌محور حرکت کنند و در راستای منافع ملی بر این چالش جدید غلبه کنند و اعتماد مردم را جلب کنند. به‌ویژه در شرایط امروز که ما با ‌بحران‌های درونی و بیرونی روبه‌رو هستیم.
به نظرم شرایط ما اصلا قابل مقایسه با سال ۵۷ نیست. سال ۵۷ بحران اصلی کشور، عمدتا «بحران سیاسی» و «بحران فرهنگی» بود. بحران سیاسی به این معنا که ما دچار استبداد سلطنتی بودیم و بحران فرهنگی به این معنا که برخی اقدامات رژیم شاه که در تقابل با فرهنگ مذهبی مردم بود، در بین عامه مردم مقبولیت نداشت. با وجود اینکه ما تضاد طبقاتی داشتیم؛ اما بحران اقتصادی نداشتیم. بحران اجتماعی هم نداشتیم؛ اما امروز چهار چالش اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داريم.
‌شرایط منطقه هم با سال ۵۷ کاملا متفاوت است. چالش‌های امروز ما با غرب و آمریکا آن زمان چنین نبود. جنبش اجتماعی ایران در آن زمان می‌دانست که چه نمی‌خواهد و حول آن محور رهبری واحدی داشت. به‌طوری‌که توانست با ۹۸ درصد آرای مردم، نظام جمهوری اسلامی را شکل بدهد. امروز شرایط ما با شرایط سال ۵۷ کاملا متفاوت است؛ اما رشد و آگاهی مردم بیشتر از قبل است. در این چهار دهه تمام این چالش‌ها جامعه ما را کاملا آبدیده کرده است. ملت ایران امروز به منافع ملی خودآگاه است و موقعی که بحث تمامیت ارضی پیش می‌آید، اختلافات خود را کنار می‌گذارد و منسجم عمل می‌کند. پس شرایط امروز و سال ۵۷ متفاوت است.
‌ما باید وفاق ملی را تقویت کنیم و در چالش‌های پیش‌رو همکاری و همدلی داشته باشیم.
بنابراین در زمینه تقویت فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی باید تلاش کنیم تا بتوانیم در قالب نهادهای مدنی و احزاب سیاسی فعالیت حزبی داشته باشیم و رسانه‌ها نیز آزاد باشند تا بتوانند نظر مردم را به دولت و مسئولان منتقل کنند. این رویکرد می‌تواند باعث شود ما در مقابل تمام تحریم‌ها و فشارها بایستیم. رسالت اصلاح‌طلبان این است که این مطالبات را مطرح کنند و زمینه را برای حفظ منافع ملی و تمامیت ارضی در شرایط بحرانی فراهم کنند.
‌من برخلاف نگرانی‌های موجود، خوش‌بین هستم. اصلاحات تنها راه‌حل است و بدون اصلاحات ما راه‌حلی نخواهیم داشت. در ضمن باید در اصلاحات هم اصلاحات کرد. همچنین نقدهای ما باید منصفانه باشد تا به ریشه خود تیشه نزنیم. باید اصلاحات قدرت‌محور را کنار بگذاریم و اصلاحات و منش جامعه‌محور را در پیش بگیریم و با توکل به خدا و اعتماد به اراده ملت ایران، به آینده امیدوار باشیم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها