|

گفت‌وگو با عوامل نمایش «تله‌ موش» به‌کارگردانی سیاوش اسد

در باب کج‌فهمی‌های روابط انسانی

نمایش «تله‌موش» اقتباسی از «تله‌موش» آگاتا کریستی است که به‌نویسندگی و کارگردانی سیاوش اسد در تماشاخانه شهرزاد روی صحنه می‌رود. اولین برخوردی که با اسم ژانر وحشت در بروشور پیدا می‌کنم، نگران می‌شوم؛ زیرا نمایش‌های کمی در این ژانر دیده‌ام. اما وقتی با بررسی بروشور نمایش متوجه می‌شوم کارگردان آن سال‌هاست که در حوزه ژانر وحشت فعالیت می‌کند کمی دلگرم می‌شوم. کارگردان بسیار تلاش می‌کند تا با صحنه‌های مرموزانه و خلق لحظات پراسترس تماشاگر را غافلگیر کند. در‌همین‌راستا گفت‌وگویی با سیاوش اسد، کارگردان و بازیگر؛ ناصرآقایی، مشاور کارگردان؛ سحر نظام‌دوست، بازیگر؛ سمیه مهری، بازیگر و حسین پرستار، بازیگر این نمایش، صورت گرفته که در ادامه می‌خوانید:

آقای اسد شما به‌عنوان کارگردان نمایش «تله‌موش» درباره انتخاب این متن و تغییراتی که در آن ایجاد کرده‌اید، توضیح دهید.
سیاوش اسد: چندسالی است که نمایش‌هایی جنایی اجرا می‌کنم و پیش از این هم «مرد بالشی» را به صحنه برده بودم. حالا هم «تله‌موش» را بازنویسی کردم و بعد از این هم «جمجمه‌ای در کانه‌مارا»، اثر مارتین مک دونا. ژانر کاری من جنایی و وحشت است. متن «تله‌موش» را بازنویسی کردم، زیرا فکر کردم می‌توان خیلی خوب آن را بازنویسی کرد و جای کار زیادی دارد و می‌تواند مخاطب را جذب کند. من از «هشت نفرت‌انگیز» تارانتینو و اتاق زیرشیروانی و... برداشت کردم. همه این آثار ویژگی خاص خودشان را دارند و به‌نوعی تعلیق و ویژگی جنایی دارند.
در واقع در نمایش«تله‌موش» می‌بینیم کج‌فهمی روابط انسانی باعث می‌شود که قتل‌ها اتفاق بیفتد.
سیاوش اسد: من می‌گویم کارما باعث می‌شود کارمای گذشته، در آینده ما تأثیر بگذارد. در واقع می‌بینیم یک قاتل وجود ندارد و هر انسانی براساس شرایط می‌تواند قاتل باشد.
در نمایش‌نامه، انسانی بی‌کنش را وارد کردید؛ شخصیت آگاتا کریستی که چفت و بست نمایش‌نامه شماست و در نهایت به کنشگری عظیمی می‌رسد. در‌این‌باره توضیح دهید.
سیاوش اسد: من بخشی را در ذهن داشتم که می‌خواستم آن را وارد نمایش‌نامه کنم. نقش پیرزنی که خودش مشکل روحی دارد و بنده‌های خدا را عذاب می‌دهد. این نقش را به این دلیل که از آگاتا کریستی اقتباس کرده بودم، به نام خودش وارد نمایشم کردم. او قتل‌های زنجیره‌ای در عمارت را هم هدایت می‌کند.
آقای آقایی! پرداختن به تئاتر جنایی در کشوری که عادتی به آن ندارد، ریسک بزرگی دارد. درباره این وجه از نمایش «تله‌موش» توضیح دهید.
ناصر آقایی: نمایش «تله‌موش» فی‌نفسه در انگلستان به یک برند تبدیل شده است. از سال 1952 تا امروز شاید نزدیک به 27 یا 28‌هزار اجرا داشته است‌ (این را جایی خواندم). جامعه انگلستان جامعه‌ای نیست که مثل آمریکا مسائل جنایی را خیلی راحت هضم کند. در انگلستان نویسندگانی در یک برهه خاص، مثلا نیمه‌ دوم قرن نوزدهم، نوشته‌هایی دارند که شاید از روی دست هم کپی می‌کردند، اما ماهیت مشترکی دارند که آن تعلیق در مسائل جنایی است. از این دست می‌توان از دونل دوین نام برد که شرلوک هولمز را می‌نوشت، جی‌بی پرسلی که نمایشی مثل «بازرس وارد می‌شود» را نوشت، پاتریک هملیتون که «چراغ گاز» را در کارنامه دارد و همچنین آگاتا کریستی که همه اینها تقریبا هم‌عصر هستند. چرا در جامعه‌ای که این‌قدر آرام است، چنین موضوعاتی مورد توجه قرار می‌گیرد؟ چرا «تله‌موش» در مدت زمانی که در انگلستان روی صحنه بود، فقط برای انگلیسی‌ها نبود، بلکه توریست‌ها هم مخاطب آن بودند؟ تا جایی که من می‌دانم حتی بلیت‌های این نمایش یک‌ساله پیش‌فروش می‌شود. سال‌ها قبل که این نمایش را در انگلستان دیدم، حقیقتا چیزی خاصی در آن نبود. اینکه چرا این نمایش به یک برند تبدیل شده است، چرا این همه برایش سرمایه‌گذاری می‌کنند؟ این مسئله سبب می‌شود که من به فکر فرو بروم و ببینم چه دلیلی می‌تواند وجود داشته باشد. حقیقتا من پاسخ مشخصی برایش پیدا نکردم. ما در ایران نمایش‌های گوناگونی داریم و می‌توانیم اثری پلیسی مثل «تله‌موش» هم داشته باشیم. مگر «رومئو و ژولیت» با فرهنگ ما همخوانی دارد؟ اما آن را اجرا می‌کنیم.
در ایران مخاطبِ تشنه نمایش جنایی داریم؟
ناصر آقایی: این سؤال را باید از کارگردان نمایش بپرسید. او این متن را انتخاب کرده و همه‌چیز را پرورش داده و حتی در متن هم دست برده است. او سعی کرده به‌نوعی بازنویسی متن را انجام دهد که آن را به اثر جذاب‌تری برای مخاطب ایرانی تبدیل کند. در متن بازنویسی‌شده، تعداد زیادی قتل صورت می‌گیرد که در نمایش اصلی این‌طور نیست. همان‌طور که بیننده ایرانی، فیلم‌های ژانرهای گوناگون را می‌بیند، می‌تواند در تئاتر هم چنین چیزی را تجربه کند و من منافاتی نمی‌بینم. در هر اثر نمایشی که کشش وجود داشته باشد و مخاطب را همراه کند، می‌توانیم موفقیت آن را پیش‌بینی کنیم و ژانر نمایش «تله‌موش» هم از این دست است.
خانم نظام‌دوست شما نقش اصلی زن در نمایش را دارید و نقشتان کمترین تغییر را نسبت به متن اصلی دارد. در مورد چگونگی رسیدن به نقش بگویید.
سحر نظام‌دوست: من باید متن اصلی «تله‌موش» را مطالعه می‌کردم و این برایم ضروری بود. مولی شخصیت چندبعدی و جذابی برایم بود. تلاش کردم با همه این ابعاد که گاهی عاشق، گاهی قاتل، مقتول، مدیر و... است، همذات‌پنداری‌ داشته باشم و برای بازیگر زیاد اتفاق می‌افتد که حس همذات‌پنداری داشته باشد.
شخصیت‌های آثار آگاتا کریستی تقریبا همیشه نوعی ویژگی‌های مشترک مثل معصومیت دارند. در مورد این وجه از آفرینش نقش هم توضیح دهید.
سحر نظام‌دوست: حس می‌کنم مولی یک بعد اصلی دارد. در دیالوگی می‌گوید شما نمی‌توانید به خاطر گناهی که در کودکی کردم، من را مجازات کنید. کارمایی که قرار است برای مولی اتفاق بیفتد، می‌افتد. معصومیت برای مولی وجود دارد، اما می‌خواهد بگوید همه ما انسان‌ها در زندگی اتفاقاتی داریم؛ حتی قبل از سه‌سالگی. مولی نمی‌داند چرا مجازات می‌شود! واقعا شاید او تقصیر نداشته و خیلی از موارد سوءتفاهم‌ بوده است.
چقدر حسادت‌های انسانی موجب حوادثی که در نمایش می‌بینیم، می‌شود؟
سحر نظام‌دوست: حسادت همیشه از عقده‌ها و کمبودها می‌آید و درجات مختلفی دارد و حتی بعضی از افراد می‌توانند از حسادت آدم بکشند.
خانم سمیه مهری؛ نقشی که در نمایش «تله‌موش» بازی می‌کنید، اساسا وجود خارجی ندارد. در مورد این اتفاق توضیح دهید.
سمیه مهری: ابتدا خانم ریزاندامی این نقش را بازی می‌کرد و به یک والیبالیست نمی‌خورد و او را تنیسور کرده بودند. من هم دنباله‌رو تغییراتی شدم که از قبل برای این نقش تعیین کرده بودند. الیزا کاراکتری است که اصلا در قتل‌ها نقشی ندارد و جزء آدم‌های بی‌گناه است. در آتش انتقام که همیشه فقط آدم‌های گناهکار نمی‌سوزند، بی‌گناه‌ها هم می‌سوزند.
ورود به فضای پلیسی و حضور در اثری با این مضمون ترسناک نبود؟
سمیه مهری: واقعا ترسناک بود. در ایران این نوع ژانرها کم‌کار و ضعیف است. ما بیشتر در ترجمه ضعف داریم. چیزی که شاید در برادوی برای مردم جذابیت دارد، برای ما که شرقی هستیم، جذابیت ندارد. اصلا روی‌آوردن به این نوع متون به‌طور کلی ریسک بزرگی دارد. ما آثار قوی‌تر ژانر پلیسی مثل شرلوک هولمز یا پوآرو را داریم و کسانی که این متن‌ها را می‌پسندند، با آثار قوی‌تر ارتباط بهتری برقرار می‌کنند.
داستان «تله‌موش» هم در ایران ترجمه شده؟
سمیه مهری: بله و از آن اقتباس‌هایی صورت گرفته است. اسد هم اقتباس کرده و ابتدا نام اثر را «وحشت در کلبه» گذاشته و بعد به دلیل علاقه‌ای که به اثر اصلی داشته، آن را به «تله‌موش» تغییر داده است. روند تغییر مدام کار را با درصدهای مختلف پایین و بالا می‌برد. این نکته برای من اهمیت دارد.
آقای پرستار؛ نقشی که شما در «تله‌موش» بازی می‌کنید، در رمان هم وجود دارد و حالا در نمایش‌نامه اقتباس‌شده تغییراتی داشته است. در مورد تفاوت‌هایی که در متن و اجرای خودتان است، توضیح دهید.
حسین پرستار: من خیلی گشتم تا رمان را پیدا کنم یا حداقل آثار دیگری از آگاتا کریستی را بخوانم. چیزی که از نقشم می‌دانم، این است که نقش نویسنده‌ای را بازی می‌کنم که خانواده‌اش را در جنگ از دست داده و شاید عقده ادیپ پیدا کرده اما، جنس مخالف را دوست دارد و شاید هم همین به او ضربه زده است. نویسنده «پیرمرد و دریا»، ارنست همینگوی به نقشم شباهت داشت. خیلی گشتم و دنبال پیچش‌هایی در نقش بودم. نقشم می‌خواهد بگوید در نهایت صلح است که در جهان جای همه‌چیز را می‌گیرد.
فکر می‌کنید در ادبیات ما چقدر جای چنین آثاری خالی است و باید به ژانرهایی مثل پلیسی و... بپردازیم و چه کمکی به ما می‌کند؟
حسین پرستار: کاری که نتواند تماشاگرش را تحت‌تأثیر قرار دهد، نمایش نیست. من همه تلاشم را می‌کنم که تأثیرگذار باشم. سعی می‌کنم صحنه را در نظر داشته باشم و به بهترین شکل ممکن در آن حضور پیدا کنم و امیدوارم این‌طور باشد و مخاطب متوجه آن چیزی که می‌خواهیم منتقل کنیم، بشود.
آقای اسد دکور نمایش بسیار رئال است. در مورد چگونگی انتخاب این متن توضیح دهید.
سیاوش اسد: ابتدا تصمیمم این بود که دکورم را سوررئال ببندم و اشیا و انسان‌ها معلق باشند. کمی که جلو رفتم و وقتی بازی‌های رئال را دیدم، حس کردم در فضای رئال، می‌توانم حس لامکانی ایجاد کنم.
از تله‌تئاتری که براساس متن «تله‌موش» ساخته شده، به متن وفادارتر بودید. دراین‌باره توضیح دهید.
سیاوش اسد: من سعی کردم تا جایی که می‌توانستم متن را نسبت به اصل ماجرا مدرنیته‌تر کنم، اما اصل متن برایم مهم بود. واقعیت این است که کسی سراغ ژانر وحشت نمی‌رود و کار ما خیلی سخت است که مخاطب یکباره خسته نشود و از سالن نرود.
آقای آقایی؛ شما به‌عنوان مشاور کارگردان تا به حال استقبال از نمایش از نظرتان خوب بوده است؟
ناصر آقایی: ممکن است آثاری با ارائه‌دادن طنز سطحی تماشاگران را جذب کنند. تماشاگران طبیعتا به این‌طور آثار علاقه دارند. اصولا اقبال نمایش‌های طنز بیشتر است. کسانی که به دیدن این نمایش آمده بودند اکثرا مخاطبان تئاتری نبودند و همان قشری بودند که پای تلویزیون هم می‌نشینند که با آثار طنز همراه شوند و بخندند. بنابراین این میزان‌سنجی برایم خیلی مطرح نیست.

نمایش «تله‌موش» اقتباسی از «تله‌موش» آگاتا کریستی است که به‌نویسندگی و کارگردانی سیاوش اسد در تماشاخانه شهرزاد روی صحنه می‌رود. اولین برخوردی که با اسم ژانر وحشت در بروشور پیدا می‌کنم، نگران می‌شوم؛ زیرا نمایش‌های کمی در این ژانر دیده‌ام. اما وقتی با بررسی بروشور نمایش متوجه می‌شوم کارگردان آن سال‌هاست که در حوزه ژانر وحشت فعالیت می‌کند کمی دلگرم می‌شوم. کارگردان بسیار تلاش می‌کند تا با صحنه‌های مرموزانه و خلق لحظات پراسترس تماشاگر را غافلگیر کند. در‌همین‌راستا گفت‌وگویی با سیاوش اسد، کارگردان و بازیگر؛ ناصرآقایی، مشاور کارگردان؛ سحر نظام‌دوست، بازیگر؛ سمیه مهری، بازیگر و حسین پرستار، بازیگر این نمایش، صورت گرفته که در ادامه می‌خوانید:

آقای اسد شما به‌عنوان کارگردان نمایش «تله‌موش» درباره انتخاب این متن و تغییراتی که در آن ایجاد کرده‌اید، توضیح دهید.
سیاوش اسد: چندسالی است که نمایش‌هایی جنایی اجرا می‌کنم و پیش از این هم «مرد بالشی» را به صحنه برده بودم. حالا هم «تله‌موش» را بازنویسی کردم و بعد از این هم «جمجمه‌ای در کانه‌مارا»، اثر مارتین مک دونا. ژانر کاری من جنایی و وحشت است. متن «تله‌موش» را بازنویسی کردم، زیرا فکر کردم می‌توان خیلی خوب آن را بازنویسی کرد و جای کار زیادی دارد و می‌تواند مخاطب را جذب کند. من از «هشت نفرت‌انگیز» تارانتینو و اتاق زیرشیروانی و... برداشت کردم. همه این آثار ویژگی خاص خودشان را دارند و به‌نوعی تعلیق و ویژگی جنایی دارند.
در واقع در نمایش«تله‌موش» می‌بینیم کج‌فهمی روابط انسانی باعث می‌شود که قتل‌ها اتفاق بیفتد.
سیاوش اسد: من می‌گویم کارما باعث می‌شود کارمای گذشته، در آینده ما تأثیر بگذارد. در واقع می‌بینیم یک قاتل وجود ندارد و هر انسانی براساس شرایط می‌تواند قاتل باشد.
در نمایش‌نامه، انسانی بی‌کنش را وارد کردید؛ شخصیت آگاتا کریستی که چفت و بست نمایش‌نامه شماست و در نهایت به کنشگری عظیمی می‌رسد. در‌این‌باره توضیح دهید.
سیاوش اسد: من بخشی را در ذهن داشتم که می‌خواستم آن را وارد نمایش‌نامه کنم. نقش پیرزنی که خودش مشکل روحی دارد و بنده‌های خدا را عذاب می‌دهد. این نقش را به این دلیل که از آگاتا کریستی اقتباس کرده بودم، به نام خودش وارد نمایشم کردم. او قتل‌های زنجیره‌ای در عمارت را هم هدایت می‌کند.
آقای آقایی! پرداختن به تئاتر جنایی در کشوری که عادتی به آن ندارد، ریسک بزرگی دارد. درباره این وجه از نمایش «تله‌موش» توضیح دهید.
ناصر آقایی: نمایش «تله‌موش» فی‌نفسه در انگلستان به یک برند تبدیل شده است. از سال 1952 تا امروز شاید نزدیک به 27 یا 28‌هزار اجرا داشته است‌ (این را جایی خواندم). جامعه انگلستان جامعه‌ای نیست که مثل آمریکا مسائل جنایی را خیلی راحت هضم کند. در انگلستان نویسندگانی در یک برهه خاص، مثلا نیمه‌ دوم قرن نوزدهم، نوشته‌هایی دارند که شاید از روی دست هم کپی می‌کردند، اما ماهیت مشترکی دارند که آن تعلیق در مسائل جنایی است. از این دست می‌توان از دونل دوین نام برد که شرلوک هولمز را می‌نوشت، جی‌بی پرسلی که نمایشی مثل «بازرس وارد می‌شود» را نوشت، پاتریک هملیتون که «چراغ گاز» را در کارنامه دارد و همچنین آگاتا کریستی که همه اینها تقریبا هم‌عصر هستند. چرا در جامعه‌ای که این‌قدر آرام است، چنین موضوعاتی مورد توجه قرار می‌گیرد؟ چرا «تله‌موش» در مدت زمانی که در انگلستان روی صحنه بود، فقط برای انگلیسی‌ها نبود، بلکه توریست‌ها هم مخاطب آن بودند؟ تا جایی که من می‌دانم حتی بلیت‌های این نمایش یک‌ساله پیش‌فروش می‌شود. سال‌ها قبل که این نمایش را در انگلستان دیدم، حقیقتا چیزی خاصی در آن نبود. اینکه چرا این نمایش به یک برند تبدیل شده است، چرا این همه برایش سرمایه‌گذاری می‌کنند؟ این مسئله سبب می‌شود که من به فکر فرو بروم و ببینم چه دلیلی می‌تواند وجود داشته باشد. حقیقتا من پاسخ مشخصی برایش پیدا نکردم. ما در ایران نمایش‌های گوناگونی داریم و می‌توانیم اثری پلیسی مثل «تله‌موش» هم داشته باشیم. مگر «رومئو و ژولیت» با فرهنگ ما همخوانی دارد؟ اما آن را اجرا می‌کنیم.
در ایران مخاطبِ تشنه نمایش جنایی داریم؟
ناصر آقایی: این سؤال را باید از کارگردان نمایش بپرسید. او این متن را انتخاب کرده و همه‌چیز را پرورش داده و حتی در متن هم دست برده است. او سعی کرده به‌نوعی بازنویسی متن را انجام دهد که آن را به اثر جذاب‌تری برای مخاطب ایرانی تبدیل کند. در متن بازنویسی‌شده، تعداد زیادی قتل صورت می‌گیرد که در نمایش اصلی این‌طور نیست. همان‌طور که بیننده ایرانی، فیلم‌های ژانرهای گوناگون را می‌بیند، می‌تواند در تئاتر هم چنین چیزی را تجربه کند و من منافاتی نمی‌بینم. در هر اثر نمایشی که کشش وجود داشته باشد و مخاطب را همراه کند، می‌توانیم موفقیت آن را پیش‌بینی کنیم و ژانر نمایش «تله‌موش» هم از این دست است.
خانم نظام‌دوست شما نقش اصلی زن در نمایش را دارید و نقشتان کمترین تغییر را نسبت به متن اصلی دارد. در مورد چگونگی رسیدن به نقش بگویید.
سحر نظام‌دوست: من باید متن اصلی «تله‌موش» را مطالعه می‌کردم و این برایم ضروری بود. مولی شخصیت چندبعدی و جذابی برایم بود. تلاش کردم با همه این ابعاد که گاهی عاشق، گاهی قاتل، مقتول، مدیر و... است، همذات‌پنداری‌ داشته باشم و برای بازیگر زیاد اتفاق می‌افتد که حس همذات‌پنداری داشته باشد.
شخصیت‌های آثار آگاتا کریستی تقریبا همیشه نوعی ویژگی‌های مشترک مثل معصومیت دارند. در مورد این وجه از آفرینش نقش هم توضیح دهید.
سحر نظام‌دوست: حس می‌کنم مولی یک بعد اصلی دارد. در دیالوگی می‌گوید شما نمی‌توانید به خاطر گناهی که در کودکی کردم، من را مجازات کنید. کارمایی که قرار است برای مولی اتفاق بیفتد، می‌افتد. معصومیت برای مولی وجود دارد، اما می‌خواهد بگوید همه ما انسان‌ها در زندگی اتفاقاتی داریم؛ حتی قبل از سه‌سالگی. مولی نمی‌داند چرا مجازات می‌شود! واقعا شاید او تقصیر نداشته و خیلی از موارد سوءتفاهم‌ بوده است.
چقدر حسادت‌های انسانی موجب حوادثی که در نمایش می‌بینیم، می‌شود؟
سحر نظام‌دوست: حسادت همیشه از عقده‌ها و کمبودها می‌آید و درجات مختلفی دارد و حتی بعضی از افراد می‌توانند از حسادت آدم بکشند.
خانم سمیه مهری؛ نقشی که در نمایش «تله‌موش» بازی می‌کنید، اساسا وجود خارجی ندارد. در مورد این اتفاق توضیح دهید.
سمیه مهری: ابتدا خانم ریزاندامی این نقش را بازی می‌کرد و به یک والیبالیست نمی‌خورد و او را تنیسور کرده بودند. من هم دنباله‌رو تغییراتی شدم که از قبل برای این نقش تعیین کرده بودند. الیزا کاراکتری است که اصلا در قتل‌ها نقشی ندارد و جزء آدم‌های بی‌گناه است. در آتش انتقام که همیشه فقط آدم‌های گناهکار نمی‌سوزند، بی‌گناه‌ها هم می‌سوزند.
ورود به فضای پلیسی و حضور در اثری با این مضمون ترسناک نبود؟
سمیه مهری: واقعا ترسناک بود. در ایران این نوع ژانرها کم‌کار و ضعیف است. ما بیشتر در ترجمه ضعف داریم. چیزی که شاید در برادوی برای مردم جذابیت دارد، برای ما که شرقی هستیم، جذابیت ندارد. اصلا روی‌آوردن به این نوع متون به‌طور کلی ریسک بزرگی دارد. ما آثار قوی‌تر ژانر پلیسی مثل شرلوک هولمز یا پوآرو را داریم و کسانی که این متن‌ها را می‌پسندند، با آثار قوی‌تر ارتباط بهتری برقرار می‌کنند.
داستان «تله‌موش» هم در ایران ترجمه شده؟
سمیه مهری: بله و از آن اقتباس‌هایی صورت گرفته است. اسد هم اقتباس کرده و ابتدا نام اثر را «وحشت در کلبه» گذاشته و بعد به دلیل علاقه‌ای که به اثر اصلی داشته، آن را به «تله‌موش» تغییر داده است. روند تغییر مدام کار را با درصدهای مختلف پایین و بالا می‌برد. این نکته برای من اهمیت دارد.
آقای پرستار؛ نقشی که شما در «تله‌موش» بازی می‌کنید، در رمان هم وجود دارد و حالا در نمایش‌نامه اقتباس‌شده تغییراتی داشته است. در مورد تفاوت‌هایی که در متن و اجرای خودتان است، توضیح دهید.
حسین پرستار: من خیلی گشتم تا رمان را پیدا کنم یا حداقل آثار دیگری از آگاتا کریستی را بخوانم. چیزی که از نقشم می‌دانم، این است که نقش نویسنده‌ای را بازی می‌کنم که خانواده‌اش را در جنگ از دست داده و شاید عقده ادیپ پیدا کرده اما، جنس مخالف را دوست دارد و شاید هم همین به او ضربه زده است. نویسنده «پیرمرد و دریا»، ارنست همینگوی به نقشم شباهت داشت. خیلی گشتم و دنبال پیچش‌هایی در نقش بودم. نقشم می‌خواهد بگوید در نهایت صلح است که در جهان جای همه‌چیز را می‌گیرد.
فکر می‌کنید در ادبیات ما چقدر جای چنین آثاری خالی است و باید به ژانرهایی مثل پلیسی و... بپردازیم و چه کمکی به ما می‌کند؟
حسین پرستار: کاری که نتواند تماشاگرش را تحت‌تأثیر قرار دهد، نمایش نیست. من همه تلاشم را می‌کنم که تأثیرگذار باشم. سعی می‌کنم صحنه را در نظر داشته باشم و به بهترین شکل ممکن در آن حضور پیدا کنم و امیدوارم این‌طور باشد و مخاطب متوجه آن چیزی که می‌خواهیم منتقل کنیم، بشود.
آقای اسد دکور نمایش بسیار رئال است. در مورد چگونگی انتخاب این متن توضیح دهید.
سیاوش اسد: ابتدا تصمیمم این بود که دکورم را سوررئال ببندم و اشیا و انسان‌ها معلق باشند. کمی که جلو رفتم و وقتی بازی‌های رئال را دیدم، حس کردم در فضای رئال، می‌توانم حس لامکانی ایجاد کنم.
از تله‌تئاتری که براساس متن «تله‌موش» ساخته شده، به متن وفادارتر بودید. دراین‌باره توضیح دهید.
سیاوش اسد: من سعی کردم تا جایی که می‌توانستم متن را نسبت به اصل ماجرا مدرنیته‌تر کنم، اما اصل متن برایم مهم بود. واقعیت این است که کسی سراغ ژانر وحشت نمی‌رود و کار ما خیلی سخت است که مخاطب یکباره خسته نشود و از سالن نرود.
آقای آقایی؛ شما به‌عنوان مشاور کارگردان تا به حال استقبال از نمایش از نظرتان خوب بوده است؟
ناصر آقایی: ممکن است آثاری با ارائه‌دادن طنز سطحی تماشاگران را جذب کنند. تماشاگران طبیعتا به این‌طور آثار علاقه دارند. اصولا اقبال نمایش‌های طنز بیشتر است. کسانی که به دیدن این نمایش آمده بودند اکثرا مخاطبان تئاتری نبودند و همان قشری بودند که پای تلویزیون هم می‌نشینند که با آثار طنز همراه شوند و بخندند. بنابراین این میزان‌سنجی برایم خیلی مطرح نیست.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها