علمآموزی به زبانهای بیگانه
عرفان خسروي . ديرينهشناس
بسیار پیش آمده در گروههایی علمی که در بستر پیامرسانهای جمعی شکل گرفتهاند، دانشجویان نوخطی را ببینیم که در جستوجوی جزوه و مقاله فارسی هستند و بسیارتر اینکه به معرفی منابع غیرفارسی، واکنش سردی نشان دهند. شاید جوانترها نمیدانند تا چند سال پیش، جستوجوی مقالهای علمی متضمن چه مشقتهایی بود و صرفا آنقدری که صاحب این قلم از دیدن مقالهای تازه ذوقزده میشود، به هیجان نمیآیند؛ شاید هم آشنایی این دانشجویان با زبان تخصصی موردنیاز برای مطالعه متنهای علمی کافی نباشد؛ شاید هم این موضوع وجهی بنیادیتر داشته باشد و نزد بسیاری از محصلان علم، مطالعه هرچیزی فراتر از جزوهها و کتابهای درسی، تجملی بیهوده تلقی میشود. آموختن زبان تخصصی ساده نیست، اما امکانپذیر است؛ سادهتر، بهاشتراکگذاشتن تجربیات بهجامانده از سالهای نهچندان دور است تا قدر نعمت اینترنت را بهتر بدانیم؛ اما تقریبا هیچکاری نمیتوان برای کسانی کرد که گمان بردهاند در شرایط فعلی، جدیتی فراتر از جزوهخوانی و اکتفا به متنهای ترجمهشده ضروری نیست. در دوره نوجوانی، امکان دسترسی به کتابخانه مرکزی هشتم اکتشاف نفت را داشتم و انگلیسی را همانجا یاد
گرفتم. هر هفته نیچر و هر ماه ساینتیفیک آمریکن به کتابخانه میآمد و بسیاری مجلات علمی دیگر هم بود که بیدردسر و منت میشد امانت گرفت و خواند. بعد از مدتی، به فهرست مأخذ انتهای مقالات پژوهشی نگاه میکردم و اگر برخی را میشد در همان کتابخانه جست، به سراغش میرفتم. جستوجوی جالبی بود و نتایج جالبی هم داشت. مثلا فهمیدم بسیاری از مجلات تخصصی از دهه 20 و 30 و 40 میلادی، در کتابخانه مرکزی هشتم بایگانی شدهاند، بهجز یکی، دو سال: ۷۹ و ۸۱ میلادی؛ یعنی سالی که انقلاب شد و سال آغاز جنگ. داغ مقالات آن سالها تا مدتها بر دلم ماند تا این اواخر که به همت برادران روس و چینی، ما ملت تحریمزده هم توانستیم هرآنچه را مقالات علمی است از اینترنت فراچنگ آوریم. تا پیش از چندسال اخیر که امکان دسترسی به بسیاری (و نه تمام) منابع علمی در قالب رقومی امکانپذیر شد، کار من همین بود که از طریق جستوجوی کتابخانههایی مثل مرکزی هشتم و بعدها کتابخانههای دانشگاهی، مقالات علمی حوزه علائقم را بیابم، کپی بگیرم و به مرور کتابخانهای مفصل درست کنم از مقالاتی که در موضوعات مختلف مرتب شدهاند. این کتابخانه مقالات قدیمی، هنوز هم برای من
دوستداشتنی و عزیز است. گرچه نسخه رقومی بسیاری از این مقالات را هم جستهام، اما هنوز مقالات فراوانی در بین آنهاست که اگر خودم تصویرشان را در حافظه رایانه ثبت نکنم، بعید است نسخهای
دیگر از آنها پیدا کنم. برخی از این مقالات مربوط به مجلات روسی حوزه دیرینهشناسی میشوند. مهمترین مجله روسی درباره دیرینهشناسی، «پالئونتولوگیچسکیئی ژورنال» (Палеонтологический журнал)
نام دارد که یعنی «مجله دیرینهشناسی». آن سالها تا توانستم در بحر بایگانی این مجله غوطه خوردم و فهمیدم بسیاری از مقالاتی که دیرینهشناسان آمریکایی در دهههای 80 میلادی و نزدیک به پایان جنگ سرد در مجلات تخصصی خودشان نوشتند، برگرفته از ایدههای تحلیلی و عمدتا ریاضیاتی در همین پالئونتولوگیچسکیئی ژورنال بود. من البته هرگز نتوانستم در زبانی بهجز انگلیسی تسلط و مهارت کافی پیدا کنم، اما میدانم اگر کسی کرم کتاب (و مقاله) باشد، بهتر است به غیر از انگلیسی، زبانهای بیشتری بیاموزد. همین حرفهایی که درباره مقالات روسی عرض شد، میشود با کمی تغییر در مثال، درباره آلمانی (بهخصوص آلمانی)، اسپانیایی، فرانسه و چینی هم گفت؛ مثلا مجله آلمانی پالئونتوگرافیکا (Palaeontographica) گرچه هنوز هم تن به رقومیشدن نداده، اما یکی از مصادر اصلی انتشار مقالات و رسالات بسیار مهم و تاریخساز دیرینهشناسی است. اکتفای چنین نشریاتی به انتشار کاغذی یا زبانهایی بهجز انگلیسی، شاید به تعصبات سنتی آنها بازگردد، اما آنقدر اهمیت و سنگینی دارند که جامعه علمی انگلیسیزبان، بهجای نادیدهانگاشتن آنها، از راههای دیگری مثل انتشار غیررسمی
ترجمههای انگلیسی (توسط متخصصان چندزبانه) و البته اشتراک نسخههای کاغذی در کتابخانههای دانشگاهی، هنوز هم تنور بازار این نشریات کاغذی را داغ نگاه داشته است. روسها و آلمانیها در بسیاری از رشتههای علمی (بهخصوص دیرینهشناسی) پیشرو بودهاند و بهخصوص اگر بخواهیم درباره تاریخ کاوشهای علمی در ایران بیشتر بدانیم، بهتر است نگاه جدیتری به این زبانها داشته باشیم. نخستین دیرینهشناسانی که به ایران آمدند و در سازند استخوانی مراغه کاوش کردند، روس بودند و آلمانیها نیز در جنگ جهانی، بسیاری از نمونههای ایران را از روسیه به موزههای آلمان و اتریش بردند. همین دو، سه سال پیش بود که گونهای جدید از کرگدنهای سنگواره ایران گزارش شد که بقایای آن به دست روسها اکتشاف شده بود، ولی سر از موزه تاریخ طبیعی وین درآورد و همانجا توصیف شد.
بسیار پیش آمده در گروههایی علمی که در بستر پیامرسانهای جمعی شکل گرفتهاند، دانشجویان نوخطی را ببینیم که در جستوجوی جزوه و مقاله فارسی هستند و بسیارتر اینکه به معرفی منابع غیرفارسی، واکنش سردی نشان دهند. شاید جوانترها نمیدانند تا چند سال پیش، جستوجوی مقالهای علمی متضمن چه مشقتهایی بود و صرفا آنقدری که صاحب این قلم از دیدن مقالهای تازه ذوقزده میشود، به هیجان نمیآیند؛ شاید هم آشنایی این دانشجویان با زبان تخصصی موردنیاز برای مطالعه متنهای علمی کافی نباشد؛ شاید هم این موضوع وجهی بنیادیتر داشته باشد و نزد بسیاری از محصلان علم، مطالعه هرچیزی فراتر از جزوهها و کتابهای درسی، تجملی بیهوده تلقی میشود. آموختن زبان تخصصی ساده نیست، اما امکانپذیر است؛ سادهتر، بهاشتراکگذاشتن تجربیات بهجامانده از سالهای نهچندان دور است تا قدر نعمت اینترنت را بهتر بدانیم؛ اما تقریبا هیچکاری نمیتوان برای کسانی کرد که گمان بردهاند در شرایط فعلی، جدیتی فراتر از جزوهخوانی و اکتفا به متنهای ترجمهشده ضروری نیست. در دوره نوجوانی، امکان دسترسی به کتابخانه مرکزی هشتم اکتشاف نفت را داشتم و انگلیسی را همانجا یاد
گرفتم. هر هفته نیچر و هر ماه ساینتیفیک آمریکن به کتابخانه میآمد و بسیاری مجلات علمی دیگر هم بود که بیدردسر و منت میشد امانت گرفت و خواند. بعد از مدتی، به فهرست مأخذ انتهای مقالات پژوهشی نگاه میکردم و اگر برخی را میشد در همان کتابخانه جست، به سراغش میرفتم. جستوجوی جالبی بود و نتایج جالبی هم داشت. مثلا فهمیدم بسیاری از مجلات تخصصی از دهه 20 و 30 و 40 میلادی، در کتابخانه مرکزی هشتم بایگانی شدهاند، بهجز یکی، دو سال: ۷۹ و ۸۱ میلادی؛ یعنی سالی که انقلاب شد و سال آغاز جنگ. داغ مقالات آن سالها تا مدتها بر دلم ماند تا این اواخر که به همت برادران روس و چینی، ما ملت تحریمزده هم توانستیم هرآنچه را مقالات علمی است از اینترنت فراچنگ آوریم. تا پیش از چندسال اخیر که امکان دسترسی به بسیاری (و نه تمام) منابع علمی در قالب رقومی امکانپذیر شد، کار من همین بود که از طریق جستوجوی کتابخانههایی مثل مرکزی هشتم و بعدها کتابخانههای دانشگاهی، مقالات علمی حوزه علائقم را بیابم، کپی بگیرم و به مرور کتابخانهای مفصل درست کنم از مقالاتی که در موضوعات مختلف مرتب شدهاند. این کتابخانه مقالات قدیمی، هنوز هم برای من
دوستداشتنی و عزیز است. گرچه نسخه رقومی بسیاری از این مقالات را هم جستهام، اما هنوز مقالات فراوانی در بین آنهاست که اگر خودم تصویرشان را در حافظه رایانه ثبت نکنم، بعید است نسخهای
دیگر از آنها پیدا کنم. برخی از این مقالات مربوط به مجلات روسی حوزه دیرینهشناسی میشوند. مهمترین مجله روسی درباره دیرینهشناسی، «پالئونتولوگیچسکیئی ژورنال» (Палеонтологический журнал)
نام دارد که یعنی «مجله دیرینهشناسی». آن سالها تا توانستم در بحر بایگانی این مجله غوطه خوردم و فهمیدم بسیاری از مقالاتی که دیرینهشناسان آمریکایی در دهههای 80 میلادی و نزدیک به پایان جنگ سرد در مجلات تخصصی خودشان نوشتند، برگرفته از ایدههای تحلیلی و عمدتا ریاضیاتی در همین پالئونتولوگیچسکیئی ژورنال بود. من البته هرگز نتوانستم در زبانی بهجز انگلیسی تسلط و مهارت کافی پیدا کنم، اما میدانم اگر کسی کرم کتاب (و مقاله) باشد، بهتر است به غیر از انگلیسی، زبانهای بیشتری بیاموزد. همین حرفهایی که درباره مقالات روسی عرض شد، میشود با کمی تغییر در مثال، درباره آلمانی (بهخصوص آلمانی)، اسپانیایی، فرانسه و چینی هم گفت؛ مثلا مجله آلمانی پالئونتوگرافیکا (Palaeontographica) گرچه هنوز هم تن به رقومیشدن نداده، اما یکی از مصادر اصلی انتشار مقالات و رسالات بسیار مهم و تاریخساز دیرینهشناسی است. اکتفای چنین نشریاتی به انتشار کاغذی یا زبانهایی بهجز انگلیسی، شاید به تعصبات سنتی آنها بازگردد، اما آنقدر اهمیت و سنگینی دارند که جامعه علمی انگلیسیزبان، بهجای نادیدهانگاشتن آنها، از راههای دیگری مثل انتشار غیررسمی
ترجمههای انگلیسی (توسط متخصصان چندزبانه) و البته اشتراک نسخههای کاغذی در کتابخانههای دانشگاهی، هنوز هم تنور بازار این نشریات کاغذی را داغ نگاه داشته است. روسها و آلمانیها در بسیاری از رشتههای علمی (بهخصوص دیرینهشناسی) پیشرو بودهاند و بهخصوص اگر بخواهیم درباره تاریخ کاوشهای علمی در ایران بیشتر بدانیم، بهتر است نگاه جدیتری به این زبانها داشته باشیم. نخستین دیرینهشناسانی که به ایران آمدند و در سازند استخوانی مراغه کاوش کردند، روس بودند و آلمانیها نیز در جنگ جهانی، بسیاری از نمونههای ایران را از روسیه به موزههای آلمان و اتریش بردند. همین دو، سه سال پیش بود که گونهای جدید از کرگدنهای سنگواره ایران گزارش شد که بقایای آن به دست روسها اکتشاف شده بود، ولی سر از موزه تاریخ طبیعی وین درآورد و همانجا توصیف شد.