|

«توران» گل همیشه‌بهار

نرگس ملک‌زاده . عضو کانون صنفی معلمان

بهار همیشه نشان زایش و زندگی است. در سومین ماه رنگ‌پریده بهار، آن روزهایی که بین بهار و تابستان نزاع برای ماندن و زودآمدن است، (26خرداد) پاسداشت تولد تورانی است که «ادبیات_کودک_آموزش» به تولدش خواهد بالید، دیر شده است، اما نه آن‌قدر دیر، او جریان دارد، آن‌قدر بکر و ناب است که گویی زادگاه اندیشه او همین امروز است. سالگرد تولد میرهادی زایش دوباره کودکی است و عاشقانه‌هایش با فرهاد و چه حق است نفسی که او را معمار دوران کودکی خواند.
توران میرهادی تعلیم‌وتربیت را یک جست‌وجوی مداوم می‌داند؛ کنکاشی در درون و بیرون یک انسان و برای رسیدن به این تعریف از آموزش‌وپرورش، تمام تلاش خود را کرد تا همکاری و هم‌فکری را جایگزین رقابت کند. روی حرفش ایستاد که «رقابت» ویرانگر است، برتر و بهتر و ترها و ترین‌ها وجود خارجی ندارند، نباید فریب رقابت را خورد و برای کودکان پرونده ساخت. باید به کودکان آموخت لذت «کار جمعی» سازنده است و در تعامل مداوم است که رشد حاصل خواهد شد. کار ما ایجاد فرصت‌ها و آزادگذاشتن کودکان است، نه گذاشتن بار سنگین بر دوش کودکان. توران می‌گوید آموزش زبان و فناوری‌های الکترونیکی دیر نمی‌شود، یادگرفتن چند عبارت و زدن چند دکمه آموزش نخواهد بود؛ فشاری بیهوده و گاه بسیار گمراه‌کننده است. بانوی بزرگ کودکی‌ها می‌خواست کار تربیتی را به عشق تبدیل کند و یکی از ابزار‌های رسیدن به این شوق همیشگی را طبیعت می‌دانست و او می‌خواست از صداقت طبیعت با انسان، امنیت انسان در کنار انسان را به کودکان سرمشق دهد. اینها گوشه‌ای از «هفت آرزوی توران» بود؛ آرزویی که حال وصیت شده است تا ما با کمک آن، غم بزرگ را به کاری بزرگ مبدل کنیم، اما چگونه و چه معلمانی می‌توانند اندیشه‌های میرهادی را بسط دهند؟ آیا آموزش‌وپرورش امروز بذرهای تغییر را آبیاری می‌کند یا با بی‌توجهی به آن این برهوت را خشک‌تر از پیش خواهد کرد؟
پاسخ به سؤال اول را می‌توان در جست‌وجو در دیدگاه‌های میرهادی یافت. ایشان «معلم» را مانند پلی می‌داند که کودک، نوجوان و جوان را هدایت کرده تا به صورت موجودی بالغ درآید؛ شخصی که توأمان در حال اکتشاف و بازیابی مداوم است و می‌بایست بپذیرد که مثل کلید برق نیست که در یک حرکت آن را زد و چراغ را روشن کرده، باید حوصله کرد، ممکن است‌ هزاران حرکت فقط یک نتیجه بدهند. «تحجر» از نگاه میرهادی خطری است همیشگی برای معلمان. وقتی معلم می‌گوید: «این روش من است و روش دیگری را قبول ندارم!» یعنی آموزش نوین بایست! من هنوز تا رسیدن به تو فاصله دارم، سنسورهای این معلم که باید در تمام جهات کار کنند، سال‌هاست روی یک موضوع ایستاده‌اند. میرهادی بارها گفته است: «هیچ‌یک از لحظه‌های معلمی گم‌شدنی نیست». راست می‌گوید؛ خدمت و خیانت در آموزش گم نخواهد شد.
اما سؤال دوم اینکه آموزش‌وپرورش امروز چقدر با میرهادی‌های این حوزه همراه است؟ در کوتاه‌ترین فاصله طرح حذف آزمون از دوره ابتدایی می‌تواند پاسخ به این سؤال باشد؛ طرحی که از زمان اعلام تا قطعیت، سروصداهای زیادی را بلند کرد. مخالفان زورشان نرسید یا حداقل کمتر توانستند با نفوذ در لایه‌های قدرت و سیاست اعمال نفوذ کنند. دلایل آنها در مواردی کارشناسی‌شده و برای جلوگیری از آسیب بیشتر به این پیکره بی‌جان بود، اما بگذریم که چه را حذف کردیم و چه جایگزینش کردیم، اما حذف این آزمون‌ها اگر در مسیر درستش اتفاق بیفتد، نه بزک‌کردن ظاهری، می‌توان آموزش‌وپرورش را در مسیر «تحول تورانی» دانست.
اما بازمی‌گردم به بهانه‌ای که دلیل ورق‌زدن اندیشه‌های توران میرهادی شد. همان‌طور که شوپنهاور می‌گوید: «با اشتیاق و علاقه فراوان درست به همان نحو که یک صابون را تا حد و اندازه ممکن (هرچند با این یقین که خواهد ترکید) باد می‌کنیم، تا جای ممکن به زندگی خود ادامه می‌دهیم». این عبارات نشان می‌دهند که زندگی معلق‌بودن در حباب نیست. دور باطل و تسلسل کلافه‌کننده‌ای که روزی پیمانه بشکند و حباب هفت‌رنگ بترکد و ما در روز تولد مرده باشیم نخواهد بود، به شرطی که بخواهیم زندگی را زندگی کنیم. توران ثابت کرد در این جهان از بودن خبری نیست و هرچه هست در حال شدن است و شاید این بهترین دلیلی است که می‌توان توران را «گل همیشه‌بهار» نامید، در زادروزش جوانه زد و در طول زندگی ریشه دواند، عمیق و اصیل.
بهار همیشه نشان زایش و زندگی است. در سومین ماه رنگ‌پریده بهار، آن روزهایی که بین بهار و تابستان نزاع برای ماندن و زودآمدن است، (26خرداد) پاسداشت تولد تورانی است که «ادبیات_کودک_آموزش» به تولدش خواهد بالید، دیر شده است، اما نه آن‌قدر دیر، او جریان دارد، آن‌قدر بکر و ناب است که گویی زادگاه اندیشه او همین امروز است. سالگرد تولد میرهادی زایش دوباره کودکی است و عاشقانه‌هایش با فرهاد و چه حق است نفسی که او را معمار دوران کودکی خواند.
توران میرهادی تعلیم‌وتربیت را یک جست‌وجوی مداوم می‌داند؛ کنکاشی در درون و بیرون یک انسان و برای رسیدن به این تعریف از آموزش‌وپرورش، تمام تلاش خود را کرد تا همکاری و هم‌فکری را جایگزین رقابت کند. روی حرفش ایستاد که «رقابت» ویرانگر است، برتر و بهتر و ترها و ترین‌ها وجود خارجی ندارند، نباید فریب رقابت را خورد و برای کودکان پرونده ساخت. باید به کودکان آموخت لذت «کار جمعی» سازنده است و در تعامل مداوم است که رشد حاصل خواهد شد. کار ما ایجاد فرصت‌ها و آزادگذاشتن کودکان است، نه گذاشتن بار سنگین بر دوش کودکان. توران می‌گوید آموزش زبان و فناوری‌های الکترونیکی دیر نمی‌شود، یادگرفتن چند عبارت و زدن چند دکمه آموزش نخواهد بود؛ فشاری بیهوده و گاه بسیار گمراه‌کننده است. بانوی بزرگ کودکی‌ها می‌خواست کار تربیتی را به عشق تبدیل کند و یکی از ابزار‌های رسیدن به این شوق همیشگی را طبیعت می‌دانست و او می‌خواست از صداقت طبیعت با انسان، امنیت انسان در کنار انسان را به کودکان سرمشق دهد. اینها گوشه‌ای از «هفت آرزوی توران» بود؛ آرزویی که حال وصیت شده است تا ما با کمک آن، غم بزرگ را به کاری بزرگ مبدل کنیم، اما چگونه و چه معلمانی می‌توانند اندیشه‌های میرهادی را بسط دهند؟ آیا آموزش‌وپرورش امروز بذرهای تغییر را آبیاری می‌کند یا با بی‌توجهی به آن این برهوت را خشک‌تر از پیش خواهد کرد؟
پاسخ به سؤال اول را می‌توان در جست‌وجو در دیدگاه‌های میرهادی یافت. ایشان «معلم» را مانند پلی می‌داند که کودک، نوجوان و جوان را هدایت کرده تا به صورت موجودی بالغ درآید؛ شخصی که توأمان در حال اکتشاف و بازیابی مداوم است و می‌بایست بپذیرد که مثل کلید برق نیست که در یک حرکت آن را زد و چراغ را روشن کرده، باید حوصله کرد، ممکن است‌ هزاران حرکت فقط یک نتیجه بدهند. «تحجر» از نگاه میرهادی خطری است همیشگی برای معلمان. وقتی معلم می‌گوید: «این روش من است و روش دیگری را قبول ندارم!» یعنی آموزش نوین بایست! من هنوز تا رسیدن به تو فاصله دارم، سنسورهای این معلم که باید در تمام جهات کار کنند، سال‌هاست روی یک موضوع ایستاده‌اند. میرهادی بارها گفته است: «هیچ‌یک از لحظه‌های معلمی گم‌شدنی نیست». راست می‌گوید؛ خدمت و خیانت در آموزش گم نخواهد شد.
اما سؤال دوم اینکه آموزش‌وپرورش امروز چقدر با میرهادی‌های این حوزه همراه است؟ در کوتاه‌ترین فاصله طرح حذف آزمون از دوره ابتدایی می‌تواند پاسخ به این سؤال باشد؛ طرحی که از زمان اعلام تا قطعیت، سروصداهای زیادی را بلند کرد. مخالفان زورشان نرسید یا حداقل کمتر توانستند با نفوذ در لایه‌های قدرت و سیاست اعمال نفوذ کنند. دلایل آنها در مواردی کارشناسی‌شده و برای جلوگیری از آسیب بیشتر به این پیکره بی‌جان بود، اما بگذریم که چه را حذف کردیم و چه جایگزینش کردیم، اما حذف این آزمون‌ها اگر در مسیر درستش اتفاق بیفتد، نه بزک‌کردن ظاهری، می‌توان آموزش‌وپرورش را در مسیر «تحول تورانی» دانست.
اما بازمی‌گردم به بهانه‌ای که دلیل ورق‌زدن اندیشه‌های توران میرهادی شد. همان‌طور که شوپنهاور می‌گوید: «با اشتیاق و علاقه فراوان درست به همان نحو که یک صابون را تا حد و اندازه ممکن (هرچند با این یقین که خواهد ترکید) باد می‌کنیم، تا جای ممکن به زندگی خود ادامه می‌دهیم». این عبارات نشان می‌دهند که زندگی معلق‌بودن در حباب نیست. دور باطل و تسلسل کلافه‌کننده‌ای که روزی پیمانه بشکند و حباب هفت‌رنگ بترکد و ما در روز تولد مرده باشیم نخواهد بود، به شرطی که بخواهیم زندگی را زندگی کنیم. توران ثابت کرد در این جهان از بودن خبری نیست و هرچه هست در حال شدن است و شاید این بهترین دلیلی است که می‌توان توران را «گل همیشه‌بهار» نامید، در زادروزش جوانه زد و در طول زندگی ریشه دواند، عمیق و اصیل.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها