|

چگونه ویزیت به قهقرا رفت

گودرز عکاشه-روان‌پزشک

همکار ارجمند و دانشمندمان آقای دکتر بابک زمانی به نکته‌ای اساسی و تراژیک در اقتصاد جامعه پزشکی اشاره کردند که در حقیقت درد اصلی و آسیب‌رسان طبابت است و چشم اسفندیار آن؛ مقدمه‌ای بسیار درست، ولی مؤخره‌ای و نه‌چندان قانع‌کننده.

متأسفانه ارزش‌گذاری غیرعادلانه و غیرمنصفانه خدمات پزشکی و نگاه «جراح‌سالارانه» در این عرصه از دیرهنگام بر تعرفه‌گذاری پزشکی حاکم بوده است که با خلق و گسترش و تکامل ابزارهای تکنولوژیک این نگاه به «جراح‌سالاری و ابزارمداری» گسترش یافت و در حقیقت طب داخلی (و تالي‌های آن)؛ طب اطفال، غدد و اورولوژی و به‌ویژه روان‌پزشکی قربانی این تعرفه‌گذاری شدند.
همان‌گونه که همکار فرهیخته‌مان اشاره کردند، ویزیت (که شامل شرح‌حال مفصل و معاینه بالینی دقیق مي‌شود)، پایه اساسی تشخیص درست است و حکمای قدیم (که در آن زمان ابزارهای تشخیص به وفور روشن نبود)، صرفا بر اساس شرح‌حال دقیق و معاینه و مشاهده به تشخیص‌های خـود نائل آمده و کتب مشهور خود را به رشته تحریر درآوردند. متأسفانه این مهم با همان نگاه غلط اولیه در تعرفه‌گذاری از ابتدا به درستی لحاظ نشد.
«خشت اول چون نهد معمار کج/ تا ثریا مي‌رود دیوار کج» و در دوران اخیر این روش غلط و تبعیض‌آمیز تشدید یافت. وقتی تعرفه فلان ابزار تکنولوژیک (تست ورزش، نوار مغزی، آندوسکوپی، سیتي‌اسکن و...) از ویزیت اولیه بسیار افزون‌تر باشد، خیلی باید ازخودگذشته باشی که مدت‌های مدید، به بهای ناچیزی، فقط به یک شرح‌حال اکتفا کنی.
وقتی تفاوت درآمد در یک ویزیت و درمان بیماري‌های داخلی (از جمله پزشکی عمومی، طب داخلی، عفونی، اطفال، نورولوژی و روان‌پزشکی) تا عمل جراحی که حاصل آن تشخیص اولیه است از زمین تا آسمان است، باید فقط عاشق باشی تا به سمت این رشته‌ها تمایل‌ یابی و مرتب در این نگاه تبعیض‌آمیز پس از پایان دوره و در طول طبابت تا پایان عمر خود را دلداری دهی که برای انسانیت قدم در این راه گذاشته‌اي. هرچه فکر مي‌کنی نمي‌توانی به یک منطق درست برسی که چرا این‌همه تفاوت بین تعرفه یک جراحی قلب و درمان طبی قلب وجود دارد.
با کدام استدلال جراحی ذهن و درمان آن توسط یک روان‌پزشک و روان‌درمانگر یا متخصص مغز و اعصاب با جراحی مغز و اعصاب این‌همه در تعرفه‌گذاری متفاوت هستند و قس علیهذا. همیشه در استدلال‌ها اشاره به کتاب‌های تعرفه‌گذاری استاندارد، از جمله کتاب کالیفرنیا شده است.
مگر آنها وحی منزل هستند و نباید از خط قرمز آنها گذشت و بازنگری جدی آنها را بومي‌سازی کرده و ابتکارعمل به خرج داد، اما دردناک‌تر از آنها وضعیت پزشکان عمومی است که پایه اصلی تشخیص‌گذاری و راهنمايی درست و پیشگیری از به‌هدررفتن جان و مال مردم است که درآمدشان در این رقابت ناسالم اقتصادی کفاف زندگي‌شان را نمي‌دهد و اما در صورت عدم اهتمام جدی در این مورد (که با ساختار فعلی نظام پزشکی و دیدگاه وزارت بهداشت و درمان و رویه مرسوم، چشم‌انداز امیدبخشی در آن دیده نمي‌شود) در بر همین پاشنه مي‌چرخد و متضررین آن به‌جز پزشکان این حیطه اقتصاد پزشکی، مردم بوده و تحمیل مخارج غیرضروری بر دوش آنهاست، چراکه اگر تعرفه ویزیت، دقیق‌تر و منصفانه‌تر باشد (مثلا ویزیت یک متخصص گوارش بسیار بیشتر از آندوسکوپی باشد)، استفاده از ابزارمندی غیرضروری برای درآمد بیشتر کمتر در دستور کار قرار مي‌گیرد، وگرنه توصیه‌های اخلاقی فقط تا حدودی کارایی خواهند داشت که «ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزای» حکایت همچنان باقیست.

همکار ارجمند و دانشمندمان آقای دکتر بابک زمانی به نکته‌ای اساسی و تراژیک در اقتصاد جامعه پزشکی اشاره کردند که در حقیقت درد اصلی و آسیب‌رسان طبابت است و چشم اسفندیار آن؛ مقدمه‌ای بسیار درست، ولی مؤخره‌ای و نه‌چندان قانع‌کننده.

متأسفانه ارزش‌گذاری غیرعادلانه و غیرمنصفانه خدمات پزشکی و نگاه «جراح‌سالارانه» در این عرصه از دیرهنگام بر تعرفه‌گذاری پزشکی حاکم بوده است که با خلق و گسترش و تکامل ابزارهای تکنولوژیک این نگاه به «جراح‌سالاری و ابزارمداری» گسترش یافت و در حقیقت طب داخلی (و تالي‌های آن)؛ طب اطفال، غدد و اورولوژی و به‌ویژه روان‌پزشکی قربانی این تعرفه‌گذاری شدند.
همان‌گونه که همکار فرهیخته‌مان اشاره کردند، ویزیت (که شامل شرح‌حال مفصل و معاینه بالینی دقیق مي‌شود)، پایه اساسی تشخیص درست است و حکمای قدیم (که در آن زمان ابزارهای تشخیص به وفور روشن نبود)، صرفا بر اساس شرح‌حال دقیق و معاینه و مشاهده به تشخیص‌های خـود نائل آمده و کتب مشهور خود را به رشته تحریر درآوردند. متأسفانه این مهم با همان نگاه غلط اولیه در تعرفه‌گذاری از ابتدا به درستی لحاظ نشد.
«خشت اول چون نهد معمار کج/ تا ثریا مي‌رود دیوار کج» و در دوران اخیر این روش غلط و تبعیض‌آمیز تشدید یافت. وقتی تعرفه فلان ابزار تکنولوژیک (تست ورزش، نوار مغزی، آندوسکوپی، سیتي‌اسکن و...) از ویزیت اولیه بسیار افزون‌تر باشد، خیلی باید ازخودگذشته باشی که مدت‌های مدید، به بهای ناچیزی، فقط به یک شرح‌حال اکتفا کنی.
وقتی تفاوت درآمد در یک ویزیت و درمان بیماري‌های داخلی (از جمله پزشکی عمومی، طب داخلی، عفونی، اطفال، نورولوژی و روان‌پزشکی) تا عمل جراحی که حاصل آن تشخیص اولیه است از زمین تا آسمان است، باید فقط عاشق باشی تا به سمت این رشته‌ها تمایل‌ یابی و مرتب در این نگاه تبعیض‌آمیز پس از پایان دوره و در طول طبابت تا پایان عمر خود را دلداری دهی که برای انسانیت قدم در این راه گذاشته‌اي. هرچه فکر مي‌کنی نمي‌توانی به یک منطق درست برسی که چرا این‌همه تفاوت بین تعرفه یک جراحی قلب و درمان طبی قلب وجود دارد.
با کدام استدلال جراحی ذهن و درمان آن توسط یک روان‌پزشک و روان‌درمانگر یا متخصص مغز و اعصاب با جراحی مغز و اعصاب این‌همه در تعرفه‌گذاری متفاوت هستند و قس علیهذا. همیشه در استدلال‌ها اشاره به کتاب‌های تعرفه‌گذاری استاندارد، از جمله کتاب کالیفرنیا شده است.
مگر آنها وحی منزل هستند و نباید از خط قرمز آنها گذشت و بازنگری جدی آنها را بومي‌سازی کرده و ابتکارعمل به خرج داد، اما دردناک‌تر از آنها وضعیت پزشکان عمومی است که پایه اصلی تشخیص‌گذاری و راهنمايی درست و پیشگیری از به‌هدررفتن جان و مال مردم است که درآمدشان در این رقابت ناسالم اقتصادی کفاف زندگي‌شان را نمي‌دهد و اما در صورت عدم اهتمام جدی در این مورد (که با ساختار فعلی نظام پزشکی و دیدگاه وزارت بهداشت و درمان و رویه مرسوم، چشم‌انداز امیدبخشی در آن دیده نمي‌شود) در بر همین پاشنه مي‌چرخد و متضررین آن به‌جز پزشکان این حیطه اقتصاد پزشکی، مردم بوده و تحمیل مخارج غیرضروری بر دوش آنهاست، چراکه اگر تعرفه ویزیت، دقیق‌تر و منصفانه‌تر باشد (مثلا ویزیت یک متخصص گوارش بسیار بیشتر از آندوسکوپی باشد)، استفاده از ابزارمندی غیرضروری برای درآمد بیشتر کمتر در دستور کار قرار مي‌گیرد، وگرنه توصیه‌های اخلاقی فقط تا حدودی کارایی خواهند داشت که «ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزای» حکایت همچنان باقیست.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها