|

ایران با نمایشی تحسین برانگیز از جام‌جهانی 2018 کنار رفت

اشک و غرور

سجاد فیروزی، خبرنگار اعزامی «شرق»، سارانسک روسیه: شبیه یک رؤیا بود؛ نه از آن رؤیاها که دست‌نیافتنی باشد. ایران در سومین بازی مرحله گروهی رقابت‌های جام جهانی در شرایطی به مصاف پرتغال با ستاره‌های سرشناسش رفت که به یک برد نیاز داشت. ایرانی‌های حاضر در ورزشگاه سارانسک که با بوق‌هایشان آرامش را از پرتغالی‌ها ربوده بودند، به ‌یقین رسیده بودند که بردن رقیب با فوق‌ستاره‌شان، کریس رونالدو، امکان‌پذیر است؛ این را می‌شد در چهره هوادار سنندجی که روی ویلچر نشسته بود و خودش را به روسیه رسانده بود دید. امید در دلش موج می‌زد. در زمین اما سناریو آن‌طور‌که باید پیش نرفت. کوارشمایی پیدا شد و با «یک بیرون پا» رؤیای شیرین یک ملت با 80 میلیون ضربان واحد را تهدید کرد. داستان نیمه اول همان داستان تکراری زندگی بسیاری از ایرانی‌ها بود؛ دویدن و جنگیدن و دست آخر در یک ثانیه غفلت همه‌چیز را ازدست‌دادن. در نیمه دوم آنچه بیش از هر وقت دیگری به چشم می‌آمد، «یار دوازدهم» بود؛ صدای تماشاگرانی که به‌راحتی بیش از 35 هزار نفر از 41 هزار هوادار حاضر در ورزشگاه را به نفع ایران کرده بود. کی‌روش و شاگردانش چیزی برای از‌دست‌دادن نداشتند. آنها در این جنگ نه‌تنها باید «سنگر» را حفظ می‌کردند، بلکه باید «خط مقدم» را هم می‌شکستند. سنگر را علیرضا بیرانوند حفظ کرد، آن‌هم مقابل زهردارترین ستاره جام: کریس رونالدو. داور با ویدئوچک پنالتی‌ای به پرتغالی‌ها داد، کمی با مهربانی شاید، اما علیرضا به یاد همان «چییططوووری کریس» معروفش، دست ستاره را خواند. او پنالتی را مهار کرد و زندگی را به ایران هدیه داد. خط مقدم هم دست بر قضا فتح شد؛ در آخرین ثانیه‌هایی که به نظر می‌رسید دیگر زمانی برای بقا نیست، ضربه سر سردار به دست مدافع رقیب خورد و این‌بار «ویدئو» با ایران مهربانی کرد؛ کریم توپ را به نقطه‌ای فرستاد که 80 میلیون ایرانی انتظارش را می‌کشیدند. زمان اما این‌بار عجله زیادی برای سپری‌شدن داشت. شب سارانسک که جزء معدود شب‌‌های تاریک روسیه بود، عجله‌ای عجیب برای رسیدن به بامداد داشت. ستاره‌های ایران اما نمی‌خواستند بپذیرند که قرار است با یک تساوی، رؤیایی که به‌سختی ساخته‌اند، هدر برود. انرژی هزاران هوادار حاضر در ورزشگاه با شور کی‌روش درآمیخته شد و یوزهای خستگی‌ناپذیر دوباره به خط مقدم رسیدند؛ یکی پس از دیگری؛ از موقعیت‌های سامان تا توپی که مهدی طارمی به تور کناری دروازه زد. حسرت همان یک وجب آن‌طرف‌تر به دل هواداران ایرانی ماند. داور در سوتش دمید و یوزها بسان «قوهای سپید» روی زمین افتادند. چیزی شبیه ایستاده‌مردن. این‌بار اشک فقط می‌توانست مرهم دلی باشد که زخم خورده؛ از شانس بد، از بی‌دقتی یا از هر چیز دیگری. مهدی روی زمین درازکش اشک می‌ریخت...

پایانی برای اشک‌هایش نبود. علیرضا در محوطه خودش نقش بر زمین شد و مرتضی در آغوش هم‌تیمی‌اش هق‌هق کرد. ایران برای اولین‌بار در تاریخ رقابت‌های جام جهانی چهار امتیازی شد. شاگردان کی‌روش یک امتیاز ارزشمند از چنگ تیمی که قهرمان اروپا بود بیرون کشیدند، ولی شاید تلخ‌ترین امتیازی بود که می‌شد به حساب کسی واریزش کرد. شبیه یک رؤیا بود؛ نه از آن رؤیاها که دست‌نیافتنی باشد؛ ملی‌پوشان ایرانی خستگی‌ناپذیر در جام جهانی روسیه جنگیدند. شاید اگر قرعه‌کشی نامهربانی نمی‌کرد، ایران الان با امتیازات بهتری مسافر مرحله بعدی جام جهانی شده بود. بازیکنان ایران برای چیزی نزدیک به 10 دقیقه در زمین ایستاده از سوی تماشاگران تشویق شدند. رؤیایشان به پایان رسیده بود، اما ترسیم رؤیای جدیدی را در سر پروراندند. ایران با جهانبخش و امید یکی از بهترین جام‌های جهانی‌اش را تجربه کرد. از فوتبال دنیا احترام دید و بعد دوباره مسافر خانه شد. شبیه یک رؤیا بود؛ نه از آن رؤیاها که دست‌نیافتنی باشد. ایران اولین بازی‌اش در جام جهانی را برابر مراکش برد؛ برای اولین‌بار در تاریخ بود که توانست بازی نخستش را ببرد.ایران برابر اسپانیا با ماتادورهای نامی‌اش جنگید و فقط به «اتفاق» بازی را واگذار کرد. سرانجام ایران یک امتیاز از قهرمان اروپا گرفت و خودش را چهار امتیازی کرد؛ آن‌هم برای اولین‌بار در تاریخ. ایران در آستانه این بود که برای اولین‌بار در تاریخ مسافر مرحله حذفی جام جهانی شود، ولی یک «بیرون پا»، یک «بغل تور» و چندین قطره اشک نصیبش شد تا رؤیای دست‌یافتنی‌اش، ناباورانه از چنگش برود. شبیه یک رؤیا بود؛ نه از آن رؤیاها که دست‌نیافتنی باشد.

سجاد فیروزی، خبرنگار اعزامی «شرق»، سارانسک روسیه: شبیه یک رؤیا بود؛ نه از آن رؤیاها که دست‌نیافتنی باشد. ایران در سومین بازی مرحله گروهی رقابت‌های جام جهانی در شرایطی به مصاف پرتغال با ستاره‌های سرشناسش رفت که به یک برد نیاز داشت. ایرانی‌های حاضر در ورزشگاه سارانسک که با بوق‌هایشان آرامش را از پرتغالی‌ها ربوده بودند، به ‌یقین رسیده بودند که بردن رقیب با فوق‌ستاره‌شان، کریس رونالدو، امکان‌پذیر است؛ این را می‌شد در چهره هوادار سنندجی که روی ویلچر نشسته بود و خودش را به روسیه رسانده بود دید. امید در دلش موج می‌زد. در زمین اما سناریو آن‌طور‌که باید پیش نرفت. کوارشمایی پیدا شد و با «یک بیرون پا» رؤیای شیرین یک ملت با 80 میلیون ضربان واحد را تهدید کرد. داستان نیمه اول همان داستان تکراری زندگی بسیاری از ایرانی‌ها بود؛ دویدن و جنگیدن و دست آخر در یک ثانیه غفلت همه‌چیز را ازدست‌دادن. در نیمه دوم آنچه بیش از هر وقت دیگری به چشم می‌آمد، «یار دوازدهم» بود؛ صدای تماشاگرانی که به‌راحتی بیش از 35 هزار نفر از 41 هزار هوادار حاضر در ورزشگاه را به نفع ایران کرده بود. کی‌روش و شاگردانش چیزی برای از‌دست‌دادن نداشتند. آنها در این جنگ نه‌تنها باید «سنگر» را حفظ می‌کردند، بلکه باید «خط مقدم» را هم می‌شکستند. سنگر را علیرضا بیرانوند حفظ کرد، آن‌هم مقابل زهردارترین ستاره جام: کریس رونالدو. داور با ویدئوچک پنالتی‌ای به پرتغالی‌ها داد، کمی با مهربانی شاید، اما علیرضا به یاد همان «چییططوووری کریس» معروفش، دست ستاره را خواند. او پنالتی را مهار کرد و زندگی را به ایران هدیه داد. خط مقدم هم دست بر قضا فتح شد؛ در آخرین ثانیه‌هایی که به نظر می‌رسید دیگر زمانی برای بقا نیست، ضربه سر سردار به دست مدافع رقیب خورد و این‌بار «ویدئو» با ایران مهربانی کرد؛ کریم توپ را به نقطه‌ای فرستاد که 80 میلیون ایرانی انتظارش را می‌کشیدند. زمان اما این‌بار عجله زیادی برای سپری‌شدن داشت. شب سارانسک که جزء معدود شب‌‌های تاریک روسیه بود، عجله‌ای عجیب برای رسیدن به بامداد داشت. ستاره‌های ایران اما نمی‌خواستند بپذیرند که قرار است با یک تساوی، رؤیایی که به‌سختی ساخته‌اند، هدر برود. انرژی هزاران هوادار حاضر در ورزشگاه با شور کی‌روش درآمیخته شد و یوزهای خستگی‌ناپذیر دوباره به خط مقدم رسیدند؛ یکی پس از دیگری؛ از موقعیت‌های سامان تا توپی که مهدی طارمی به تور کناری دروازه زد. حسرت همان یک وجب آن‌طرف‌تر به دل هواداران ایرانی ماند. داور در سوتش دمید و یوزها بسان «قوهای سپید» روی زمین افتادند. چیزی شبیه ایستاده‌مردن. این‌بار اشک فقط می‌توانست مرهم دلی باشد که زخم خورده؛ از شانس بد، از بی‌دقتی یا از هر چیز دیگری. مهدی روی زمین درازکش اشک می‌ریخت...

پایانی برای اشک‌هایش نبود. علیرضا در محوطه خودش نقش بر زمین شد و مرتضی در آغوش هم‌تیمی‌اش هق‌هق کرد. ایران برای اولین‌بار در تاریخ رقابت‌های جام جهانی چهار امتیازی شد. شاگردان کی‌روش یک امتیاز ارزشمند از چنگ تیمی که قهرمان اروپا بود بیرون کشیدند، ولی شاید تلخ‌ترین امتیازی بود که می‌شد به حساب کسی واریزش کرد. شبیه یک رؤیا بود؛ نه از آن رؤیاها که دست‌نیافتنی باشد؛ ملی‌پوشان ایرانی خستگی‌ناپذیر در جام جهانی روسیه جنگیدند. شاید اگر قرعه‌کشی نامهربانی نمی‌کرد، ایران الان با امتیازات بهتری مسافر مرحله بعدی جام جهانی شده بود. بازیکنان ایران برای چیزی نزدیک به 10 دقیقه در زمین ایستاده از سوی تماشاگران تشویق شدند. رؤیایشان به پایان رسیده بود، اما ترسیم رؤیای جدیدی را در سر پروراندند. ایران با جهانبخش و امید یکی از بهترین جام‌های جهانی‌اش را تجربه کرد. از فوتبال دنیا احترام دید و بعد دوباره مسافر خانه شد. شبیه یک رؤیا بود؛ نه از آن رؤیاها که دست‌نیافتنی باشد. ایران اولین بازی‌اش در جام جهانی را برابر مراکش برد؛ برای اولین‌بار در تاریخ بود که توانست بازی نخستش را ببرد.ایران برابر اسپانیا با ماتادورهای نامی‌اش جنگید و فقط به «اتفاق» بازی را واگذار کرد. سرانجام ایران یک امتیاز از قهرمان اروپا گرفت و خودش را چهار امتیازی کرد؛ آن‌هم برای اولین‌بار در تاریخ. ایران در آستانه این بود که برای اولین‌بار در تاریخ مسافر مرحله حذفی جام جهانی شود، ولی یک «بیرون پا»، یک «بغل تور» و چندین قطره اشک نصیبش شد تا رؤیای دست‌یافتنی‌اش، ناباورانه از چنگش برود. شبیه یک رؤیا بود؛ نه از آن رؤیاها که دست‌نیافتنی باشد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها