وتوي طرحهای آبشیرینکن در خوزستان
سعيد ساويز . كارشناس انرژي
اسفندماه سال گذشته بود كه از خوزستان پس از نفت در روزنامه «شرق» نوشتم، از اینکه روزی خواهد آمد که نفت و گاز در خوزستان پایان میپذیرد، خشکشدن تالابها و گردوخاک در کنار دمای بالای 50 درجه در تابستان هم که دیگر هوایی برای خوزستانیها باقی نگذاشته است. میماند آب رودخانههایش؛ رودخانههایی که روزگاری پرآبترین رودخانههای ایران بودند. آنقدر پرآب، خروشان و باصلابت که بختیاری برای ییلاق و قشلاقش ناچار بود آواز حزنانگیز مالکنون را برای عبور از آن بخواند.
اما آب رودخانههای خوزستان نیز از سرچشمه کوهرنگ به استانهای قویتر انتقال داده شده است. سوءمدیریت طومار خوزستان را در هم بپیچد و مردم مقاوم، خونگرم، باصفا و صبور خوزستان ناچار از این سرزمین زرخیز کوچ کنند.
آن روز شاید فکرش را هم نمیکردم که این نگرانیها بسیار زود به واقعیت نزدیک شود. چه چیز خوزستان را با این سرعت به سوی بحران سوق میدهد؟ درآمد خوزستان کجا میرود؟ شاید برای یادآوری مجدد که تا چه حد به چالش بزرگ نزدیکیم و از نظر فنی و مهندسی تا چه حد بروز بحران قابل پیشبینی و پیشگیری است، بد نباشد از دید زمینشناسی و فیزیک سیالات یک دودوتا چهارتاي علمی نسبت به اتفاقات خوزستان انجام دهیم.
جلگه خوزستان شامل فروافتادگی دزفول، دشت آبادان، دشت بهبهان و کوهپایههای مسجدسلیمان و شوشتر است. کسانی که دشت آبادان و نواحی غرب کارون را از نزدیک دیدهاند، نیک میدانند که آثار صدفهای کوچک لابهلای خاک آبرفتی دشت آبادان به سادگی قابلدیدن است، این به مفهوم آن است که دیرزمانی نیست که آب دریا از این ناحیه عقبنشینی کرده است، بهطوریکه هنوز آثار حیات دریایی در آنجا قابلرؤیت است.
از سویی سطح دشت آبادان پوشیده از شیل یا همان گل رس است که دارای خاصیت غربالی است. خاصیت غربالی شیل باعث میشود در صورت پیشروی آب دریا ذرات تشکیلدهنده دچار تورم شده و آب را به سختی از خود عبور دهد و در پایان پس از عبور آب بلورهای نمک به دلیل بزرگتربودن مولکولها بر سطح شیل باقی میماند. به دلیل باقیماندن همین نمکها و شورشدن زمین در دشت آبادان است که صنایع نیشکر با هدایت آب به زمینهای تحت کشت آن را میشورند و متأسفانه آب شور را به اطراف خرمشهر و تالاب شادگان هدایت میکنند.
نزدیکی به دریا و البته ارتفاع کم سرزمین جلگهای باعث شده که بر اساس قانون توریچلی یا ظروف مرتبط بین آب شور دریا در زیر سطح و آب شیرینی که حاصل نفوذ آب باران یا نفوذ آب رودخانهها به سفرههای زیرزمینی است، یک حالت تعادل بهوجود آید؛ مادامیکه فشار آب شیرین در زیر سطح مثبت است، آب شور دریا را به عقب میراند، اما فقط کافی است به دلیل کاهش بارش یا کمشدن انتقال آب شیرین به سفرههای زیرسطحی فشار آب شور دریا در زیر غالب شود تا به بالا منتقل شده و منابع آب شیرین را شور کند.
لایههای زمینشناسی در خوزستان از بالا به ترتیب شامل: بختیاری، آغاجاری، میشان، گچساران و آسماری است؛ یکی از بزرگترین فجایع صنعتی در خوزستان احداث سد گتوند است، سدی که تاج آن در ناحیهای قرار دارد که لایه تبخیری گچساران که پوش سنگ آسماری در بعضی از مخازن است و متشکل از آهک و نمک است، در عمق بسیار کمی از سطح قرار دارد. اخیرا کلانتری گفته است با اشتباهات مهندسی، بخش اعظم آب خوزستان را شور کردیم. اشتباهات مهندسی؟! حتی یک زمینشناس ساده که سابقه یک روز حضور در کار صنعتی را ندارد نیز میتواند حدس بزند که آب پشت سد به لایه گچساران خواهد رسید، چگونه تیم مهندسی و مشاور یک طرح عظیم به چنین چیزی نیندیشیده است؟ طراحی سد گتوند پیش از انقلاب و توسط مهندسان آمریکایی صورت گرفت و بعدها پس از انقلاب مکان تاج سد تغییر یافت؛ اما عدهای معتقدند این پروژه به هر قیمتی باید انجام میشد. چرا هیچکس ذینفعان اجرای این پروژه را اعلام نمیکند؟ کدام شرکت مجری و کدام مشاور اجرا بودند؟
هزینه برپایی یک آبشیرینکن اروپایی که بتواند 60 هزار مترمکعب آب شور دریا را روزانه به آب استاندارد قابل شرب تبدیل کند، 50 میلیون دلار است. اگر از سیستم برق خورشیدی برای تأمین انرژی آن استفاده شود هزینه آن 60 میلیون دلار خواهد بود. برای شهرهای آبادان، خرمشهر و شادگان دو آبشیرینکن با این مقیاس کافی است. فرض میکنیم به همراه سیستم پمپاژ و خط لوله، هزینه آن حدود 150 میلیون دلار باشد. فراموش نکردهایم که از فروش هر بشکه نفت سه درصد به مناطق محروم و یک درصد از آن سه درصد به مناطق نفتخیز اختصاص مییابد. حالا تصور کنید در سال 2017 ایران بهطور متوسط روزانه دوميليونو 250 هزار بشکه به قیمت متوسط 51.7 دلار نفت فروخته است.
80 درصد این نفت در خوزستان تولید میشود که روزانه معادل يكميليونو 800 هزار بشكه است که درآمد آن 93ميليونو 60 هزار دلار خواهد بود و سهم یک درصد اختصاصیافته برای مناطق نفتخیز روزانه 930 هزار دلار خواهد بود. یعنی تنها پس از 161 روز از محل یک درصد اختصاصیافته برای مناطق نفتخیز هزینه ساخت آبشیرینکن برای آبادان، خرمشهر و شادگان تأمین میشود. پس چرا باید مردم در این شهرهای قهرمان دچار بیآبی شوند؟ چرا سازمان آب و برق خوزستان به شدت روی انتقال آب از دز اصرار دارد؟ چه رانتی بر انتقال آب با خط لوله وجود دارد که تمامی طرحهای نصب آبشیرینکن در اهواز و آبادان وتو میشود؟
آقایان، خوزستان تشنه است، چرا کسی مقصران ساخت سد گتوند را به صداوسیما نمیآورد؟ چرا کسی پیگیر طرحهای جزء انتقال آب و خط لوله که رانت مشخص برای مافیای مشخص دارند، نمیشود؟
اسفندماه سال گذشته بود كه از خوزستان پس از نفت در روزنامه «شرق» نوشتم، از اینکه روزی خواهد آمد که نفت و گاز در خوزستان پایان میپذیرد، خشکشدن تالابها و گردوخاک در کنار دمای بالای 50 درجه در تابستان هم که دیگر هوایی برای خوزستانیها باقی نگذاشته است. میماند آب رودخانههایش؛ رودخانههایی که روزگاری پرآبترین رودخانههای ایران بودند. آنقدر پرآب، خروشان و باصلابت که بختیاری برای ییلاق و قشلاقش ناچار بود آواز حزنانگیز مالکنون را برای عبور از آن بخواند.
اما آب رودخانههای خوزستان نیز از سرچشمه کوهرنگ به استانهای قویتر انتقال داده شده است. سوءمدیریت طومار خوزستان را در هم بپیچد و مردم مقاوم، خونگرم، باصفا و صبور خوزستان ناچار از این سرزمین زرخیز کوچ کنند.
آن روز شاید فکرش را هم نمیکردم که این نگرانیها بسیار زود به واقعیت نزدیک شود. چه چیز خوزستان را با این سرعت به سوی بحران سوق میدهد؟ درآمد خوزستان کجا میرود؟ شاید برای یادآوری مجدد که تا چه حد به چالش بزرگ نزدیکیم و از نظر فنی و مهندسی تا چه حد بروز بحران قابل پیشبینی و پیشگیری است، بد نباشد از دید زمینشناسی و فیزیک سیالات یک دودوتا چهارتاي علمی نسبت به اتفاقات خوزستان انجام دهیم.
جلگه خوزستان شامل فروافتادگی دزفول، دشت آبادان، دشت بهبهان و کوهپایههای مسجدسلیمان و شوشتر است. کسانی که دشت آبادان و نواحی غرب کارون را از نزدیک دیدهاند، نیک میدانند که آثار صدفهای کوچک لابهلای خاک آبرفتی دشت آبادان به سادگی قابلدیدن است، این به مفهوم آن است که دیرزمانی نیست که آب دریا از این ناحیه عقبنشینی کرده است، بهطوریکه هنوز آثار حیات دریایی در آنجا قابلرؤیت است.
از سویی سطح دشت آبادان پوشیده از شیل یا همان گل رس است که دارای خاصیت غربالی است. خاصیت غربالی شیل باعث میشود در صورت پیشروی آب دریا ذرات تشکیلدهنده دچار تورم شده و آب را به سختی از خود عبور دهد و در پایان پس از عبور آب بلورهای نمک به دلیل بزرگتربودن مولکولها بر سطح شیل باقی میماند. به دلیل باقیماندن همین نمکها و شورشدن زمین در دشت آبادان است که صنایع نیشکر با هدایت آب به زمینهای تحت کشت آن را میشورند و متأسفانه آب شور را به اطراف خرمشهر و تالاب شادگان هدایت میکنند.
نزدیکی به دریا و البته ارتفاع کم سرزمین جلگهای باعث شده که بر اساس قانون توریچلی یا ظروف مرتبط بین آب شور دریا در زیر سطح و آب شیرینی که حاصل نفوذ آب باران یا نفوذ آب رودخانهها به سفرههای زیرزمینی است، یک حالت تعادل بهوجود آید؛ مادامیکه فشار آب شیرین در زیر سطح مثبت است، آب شور دریا را به عقب میراند، اما فقط کافی است به دلیل کاهش بارش یا کمشدن انتقال آب شیرین به سفرههای زیرسطحی فشار آب شور دریا در زیر غالب شود تا به بالا منتقل شده و منابع آب شیرین را شور کند.
لایههای زمینشناسی در خوزستان از بالا به ترتیب شامل: بختیاری، آغاجاری، میشان، گچساران و آسماری است؛ یکی از بزرگترین فجایع صنعتی در خوزستان احداث سد گتوند است، سدی که تاج آن در ناحیهای قرار دارد که لایه تبخیری گچساران که پوش سنگ آسماری در بعضی از مخازن است و متشکل از آهک و نمک است، در عمق بسیار کمی از سطح قرار دارد. اخیرا کلانتری گفته است با اشتباهات مهندسی، بخش اعظم آب خوزستان را شور کردیم. اشتباهات مهندسی؟! حتی یک زمینشناس ساده که سابقه یک روز حضور در کار صنعتی را ندارد نیز میتواند حدس بزند که آب پشت سد به لایه گچساران خواهد رسید، چگونه تیم مهندسی و مشاور یک طرح عظیم به چنین چیزی نیندیشیده است؟ طراحی سد گتوند پیش از انقلاب و توسط مهندسان آمریکایی صورت گرفت و بعدها پس از انقلاب مکان تاج سد تغییر یافت؛ اما عدهای معتقدند این پروژه به هر قیمتی باید انجام میشد. چرا هیچکس ذینفعان اجرای این پروژه را اعلام نمیکند؟ کدام شرکت مجری و کدام مشاور اجرا بودند؟
هزینه برپایی یک آبشیرینکن اروپایی که بتواند 60 هزار مترمکعب آب شور دریا را روزانه به آب استاندارد قابل شرب تبدیل کند، 50 میلیون دلار است. اگر از سیستم برق خورشیدی برای تأمین انرژی آن استفاده شود هزینه آن 60 میلیون دلار خواهد بود. برای شهرهای آبادان، خرمشهر و شادگان دو آبشیرینکن با این مقیاس کافی است. فرض میکنیم به همراه سیستم پمپاژ و خط لوله، هزینه آن حدود 150 میلیون دلار باشد. فراموش نکردهایم که از فروش هر بشکه نفت سه درصد به مناطق محروم و یک درصد از آن سه درصد به مناطق نفتخیز اختصاص مییابد. حالا تصور کنید در سال 2017 ایران بهطور متوسط روزانه دوميليونو 250 هزار بشکه به قیمت متوسط 51.7 دلار نفت فروخته است.
80 درصد این نفت در خوزستان تولید میشود که روزانه معادل يكميليونو 800 هزار بشكه است که درآمد آن 93ميليونو 60 هزار دلار خواهد بود و سهم یک درصد اختصاصیافته برای مناطق نفتخیز روزانه 930 هزار دلار خواهد بود. یعنی تنها پس از 161 روز از محل یک درصد اختصاصیافته برای مناطق نفتخیز هزینه ساخت آبشیرینکن برای آبادان، خرمشهر و شادگان تأمین میشود. پس چرا باید مردم در این شهرهای قهرمان دچار بیآبی شوند؟ چرا سازمان آب و برق خوزستان به شدت روی انتقال آب از دز اصرار دارد؟ چه رانتی بر انتقال آب با خط لوله وجود دارد که تمامی طرحهای نصب آبشیرینکن در اهواز و آبادان وتو میشود؟
آقایان، خوزستان تشنه است، چرا کسی مقصران ساخت سد گتوند را به صداوسیما نمیآورد؟ چرا کسی پیگیر طرحهای جزء انتقال آب و خط لوله که رانت مشخص برای مافیای مشخص دارند، نمیشود؟