|

مهاجرت دامان مُد را هم گرفت

ستاره جاوید

قصه، قصه تلخ یک پدیده انسانی درون‌صنفی در جامعه مد ایران است که در نگاه اول، فقط یک پدیده صنفی به نظر می‌رسد و مثل خیلی از مهاجرت‌های دیگر، در فرداهای ایران فراموش می‌شود اما تبعات سراسری آن برای فردای جامعه هنر، صنعت و اقتصاد ایران، هشداردهنده است و خیلی خوش‌یمن نخواهد بود. آمار شفاهی و مستندی که در اختیار ما قرار گرفته است، می‌گوید در دو سال اخیر، قریب به 70 درصد از طراحان صاحب‌ذوق و صاحب‌سبک ایرانی که کالکشن‌های موفقی به دنیای مد ارائه کرده‌اند، یا منزوی شده‌اند یا به ترکیه، گرجستان و اروپای مرکزی مهاجرت کرده‌اند. بسیاری از مهاجران طراح ایرانی، استانبول را سکوی پرتابی برای حضور در اروپا می‌دانند. بسیاری دیگر، از آینده کاری مبهمي که اینجا داشتند به ستوه آمده و با روحی آزرده و زخمی، کشور را ترک کرده‌اند. بسیاری توان ارائه کار فاخر خود را با این هزینه‌های بالا و مدام متغیر بازار ایران از دست داده و دیگرانِ نيز چشم‌انداز روبه‌روی خود را در مام میهن تیره و تار می‌بینند. بسیاری از مهاجران، از نبود قانونی که بتواند حق فکری آنان را به عنوان یک طراح در نبرد با تولیدکننده به رسمیت بشناسد و از آنان در مقابل خیل تولیدکنندگان حمایت کند، گله‌مندند. اما چشم اسفندیار جامعه طراحان مد ایران در چند سال اخیر، احتضار نساجی ایران و مشکلات اقتصادی و هزینه‌های بالای تولید و نوسانات غیرمنطقی و غیرقابل دفاع بازار ارز برای آن دسته از طراحانی است که متریال اولیه خود را به ناچار از کشورهای روسیه، ترکیه، هند، یا ایتالیا وارد می‌کنند و توان پرداخت هزینه‌ کالیته‌ها و متریال‌هایی را که هر روز با قیمت جدیدی خرید و فروش می‌شوند، از کف داده‌اند. چند نفر از طراحانی که در ترکیه ساکن شده و پیه تمام سختی‌های مافیای موجود در مارکت ترک را به تن مالیده‌اند، گفته‌اند: «ما از لغو مداوم مجوزهای نمایش زنده لباس و نداشتن امکان نمایش کالکشن‌ها به شکل نرمال و حرفه‌ای که در کل دنیا انجام می‌شود و از خط‌و‌نشان‌های مربوط به ممیزی‌ها خسته شدیم؛ یا باید در چارچوبی که آنها می‌خواهند فکر کنیم و طرح بزنیم یا اینکه منزوی شویم و اصلا کار نکنیم. پس از 10 سال کار‌کردن، دیگر امیدی به بازار ایران نداشتیم». اما سؤال اساسی اینجاست که اگر همه بروند، پس چه کسی بماند! اگر همه بروند پس جامعه مد ایران، با مغز و اندیشه کدام طراحان سرپا خواهد ماند و بقای خود را ضمانت خواهد کرد؟ با طرح‌های دانشجویی و اسکچ‌های خام که در جشنواره‌های روزانه مجال نمایش می‌یابند؟ یا با طرح‌های کپی‌شده از سوی طراحان جویای نام که سازوبرگ‌های لابی‌کردن و قواعد بازی را بلدند و به جای عافیت مُد ایران، فقط به سود یا زیان خویش می‌اندیشند؟ سؤالات را با چند نفر از فعالان بنام این حوزه که هنوز در ایران هستند در میان گذاشتیم.

مد با اینکه سیاسی شده اما اولویت دهم هم نیست
مهلا زمانی، طراح لباس ایرانی، در پاسخ به این پرسش که «شرایط حرفه‌ای ایران را برای طراحان لباس چگونه می‌بینید»؟ معتقد است: نمی‌توانیم شرایط حرفه‌ای را به دو، سه سال اخیر تعمیم بدهیم. چون در سال‌های اخیر دچار رکود اقتصادی بودیم؛ اگر سری به يك مال تجاری ایران بزنید و از صبح تا شب بایستید و آمار بگیرید چند نفر با شاپینگ‌بگ خارج می‌شوند؟ به جز کافی‌شاپ‌ها و رستوران‌ها، باورتان می‌شود که هیچ یا خیلی کم؛ بنابراین من معتقدم که وضعمان خوب نیست. مضافا اینکه با اتفاقات اخیر برجام، همه پارچه‌فروش‌ها تعطیل کردند؛ بازار تعطیل شده است. من به‌شخصه یک هفته پیش از خیابان زرتشت پارچه خریدم متری 80 هزارتومان؛ امروز کسی را فرستادم 50 سانت از همان پارچه را برای افزودن به یک قسمت دیگر لباس خریداری کند، همان پارچه یک هفته قبل را متری 120 هزارتومان فروختند. با این شرایط آیا می‌توان انتظار داشت که بتوان مانتو 20 هزار تومانی یا 30 هزار تومانی یا 100 هزار تومانی به مردم عرضه کرد؟ وقتی قیمت این‌چنین بالا برود یقینا تقاضا کاهش می‌یابد به همین دلیل است که من پیش‌بینی خوبی ندارم.
او در پاسخ به اينكه «آیا این شرایط ممکن است شما را وادار کند که مارکت دیگری را در کشور دیگری برگزینید»؟ می‌گوید: اگر امکان این را داشتم که اين كار را می‌کردم. وقتي برای طراحان جوانی که ایده، ذوق و هنر دارند و مستعدند و ‌می‌خواهند لباس طراحی کنند، اما پول ندارند، این‌قدر ارزش قائل نیستند که پارچه مرغوب و خوب تهیه کنند و به خیاط بدهند تا طراح بتواند در یک مسابقه‌ای شرکت کند، چه كار بايد كرد؟
می‌پرسم «علت این اتفاق را در چه می‌بینید؟ چرا یک فضای حرفه‌ای ثبات‌مند نداریم که از طراحان جوان حمایت کند»؟ تأكيد می‌کند: علت گرفتاری بیش‌از‌حد مسئولان مملکت است. این‌قدر مشکلات عدیده داریم که به این چیزها نوبت نمی‌رسد.
«یعنی مد را در اولویت نمی‌بینند؟» حتما خیر. در اولویت که هیچ؛ اگر به تعداد انگشت‌های دو دست اولویت تعریف کنیم، موضوع مد در اولویت دهم هم نیست.
«با وجود اینکه پوشاک در ایران سیاسی شده، چرا هنوز در اولویت قرار نگرفته است؟» چون همه اینها شعار است. تولید ملی محلی از اِعراب ندارد. همین امروز 10 نفر برش‌کار به مزون ما برای کار مراجعه کردند. از کار خبری نیست. اینکه همه مزون‌ها فعال هستند، بلوف است. باور کنید.
«آیا باید دست روی دست گذاشت؟ چه باید کرد؟» خیر. فقط باید از بازی‌ رهایی یابیم. بايد مصمم باشند که مشکلات را حل کنند. باید از داستان مد و مسئله طراحان حمایت کنند. باید به این موضوع بپردازند. این موضوع از نفت برای ما مهم‌تر است. اگر بدانند چقدر آدم خلاق داریم. من دارم از خلاقیت حرف می‌زنم نه از جمعه‌بازار. اگر شرایطی فراهم کنیم که کارهای این افراد خلاق را به دنیا معرفی کنیم، همه از ما خرید خواهند کرد. ولی حوزه مد مثل خانواده‌ای شده که متأسفانه پدر و مادر فوت کردند و خانواده بی‌سرپرست رها شده است. ما در حوزه مد کسی را نداریم که امور فعالان این حوزه را دنبال کند. در سطح شهر از صبح تا شب، شعارهای بسیاری را ملاحظه می‌کنید. من لااقل 20 سال از عمرم را برای معرفی لباس ایرانی به دنیا صرف کردم، اما اصلی‌ترین موضوع مردم که خورد و خوراک است هنوز حل نشده است. من وقتی فقر مردمم را می‌بینم، می‌خواهم خودم را در خودم حبس كنم. بنابراین چگونه می‌توانم فکر کنم.
در ایران هر کاری کنید عده‌ای مخالف هستند
سراغ مهدی محمودی، رئیس انجمن مؤسسات مد و لباس کشور رفتیم و علت‌های مهاجرت طراحان را از ایشان جویا شدیم. بنیاد ملی مد و لباس و زیرمجموعه‌های تابعه آن در هفت سال اخیر، متولیان اصلی مسئله مد و ساماندهی آن در سطح اجتماع ایران بوده‌اند. بنیادی که تلاش کرده در کسوت حمایت از طراحان و مد ایرانی ظاهر شود اما در عمل بیلان کاری و ارائه کمیت بر کیفیت کار غلبه کرده و نتیجه حاصله اینکه بیشتر طراحان حرفه‌ای صاحب‌نام و صاحب‌سبک لباس به عملکرد بنیاد و زیرمجموعه‌های تابعه نقدهایی دارند و از پروتکل بنیاد فاصله گرفته‌اند. اتفاقاتی که در دو سه سال اخیر در حوزه مد افتاده طراحان حرفه‌ای لباس را مأیوس کرده است. معیارهایی که برای طراحان تعریف شده و حتی نمایشگا‌ه‌های فجر که مهم‌ترین ویترین طراحان کشور است، در دو سال اخیر خیلی ضعیف و در حد دانشجویی ظاهر شده است. طراحان حرفه‌ای لباس در تلاش‌اند در کشور دیگری برای خود پایگاهی ردیف کنند.
می‌پرسم: «به نظر شما چرا طراحان به آن سمت سوق داده شدند؟»، می‌گوید: این مدل را کمی سیاه‌نمایی می‌دانم. پیش‌فرض‌هایی را باید عرض کنم. اولا حوزه مد یک حوزه کاملا سلیقه‌ای است. این درست که مد یکسری استانداردهای جهانی درباره مرز زیبایی و خلاقیت دارد اما در اتفاقات دنیای مد و رونمایی از کالکشن طراحان بزرگ در دنیا ممکن است چیزی به چشم بخورد که در نظر عامه مردم اصلا چیز به درد بخوری نباشد ولی برند آن را با منطق خاصی برای جغرافیای خاصی طراحی کرده باشد؛ پس ما نمی‌توانیم بگوییم خوب است یا بد. بلکه باید به نگرش برند، جغرافیا و منطق تیم نگاه کنیم. یکی دیگر اینکه نمی‌توانیم آمار کلی در این زمینه ارائه دهیم. شما می‌گویید بیشتر طراحان برتر از فجر خوش‌شان نیامده؛ در‌حالی‌که ما در فجر 96 حضور ده بلاگر را داشتیم که جشنواره را به‌طور زنده پوشش دادند. قطعا می‌پذیریم نواقصی وجود داشته است. مهم این است که وقتی کاری را انجام می‌دهید، نقص بیرون می‌زند اما تا وقتی کاری انجام نداده‌اید، نقصی وجود ندارد. فجر یک گفتمان و رویداد ملی است. موضوع این است که هر اتفاقی را باید با بودجه‌ای که برای آن تعیین شده است، بسنجید. اگر مثل جشنواره فیلم فجر 20 میلیارد بودجه داشته باشیم اما جشنواره‌ای برگزار کنیم که یک میلیارد ارزش داشته باشد، ضعیف عمل کرده‌ایم اما اگر صد میلیون داشته باشیم و خروجی میلیاردی بگیریم، موفق عمل کرد‌ه‌ایم. اگر از ما انتظار می‌رود که با فجر، بازار پوشش را متحول کنیم، قطعا انتظار زيادي است. ما با فجر می‌توانیم برخی مرزها را جابه‌جا کنیم. بازار را مردم تکان می‌دهند. زمانی حتی صحبت‌کردن درباره مد و لباس ممنوع بود ولی اکنون ما می‌توانیم جشنواره فجر برای مد برگزار کنیم و این یعنی اینکه ادبیات مد و لباس وارد گفتمان فرهنگی شده و موضوع مد در سیاست‌گذاری‌ها دیده شده است. زمانی داشتیم که حتی مجوز به فعالان مد داده نمی‌شد و فعالیت در مد، خط قرمز بود. ما از آن فضا به فضای کنونی رسیدیم؛ آن هم با این بودجه اندک، مرزهای باز به روی قاچاق و امکاناتی که خودتان بهتر می‌دانید و... در ایران هر کاری کنید عده‌ای مخالف هستند.
می‌گویم: «گفتماني که به جامعه طراحان دیکته کرده‌اید گفتماني نیست که طراحان حرفه‌ای را راضی کند و بیشترشان دچار یأس فلسفی شده و مهاجرت را آغاز کرده‌اند». می‌گوید: ببینید علت این اتفاق ما نیستیم. ما نمی‌توانیم برای رضایت یک عده، نه شرعا، نه عرفا و نه قانونا، قانون را جابه‌جا کنیم. قانون مسائل فرعی و حرمت دارد. ما در محدوده قانون کار می‌کنیم. در محدوده قانون، بله باید بگویم که به صد نرسیده‌ایم و خیلی فاصله داریم، ولی کارهای بزرگی هم انجام شده است. بیش از 500 تشکل حقوقی در حوزه مد مجوز گرفته‌اند.
«که چه کنند»؟ که کار کنند در پنج سرفصل: طراحی، کاتالوگ و وب‌سایت، ایونت، مشاوره و همایش... .
«مجوز می‌دهند، اما دست را می‌بندند»... خیر. من الان از همین‌جا عرض می‌کنم که شما می‌توانید هر خلاقیتی در حوزه مد داشته باشید، فقط به قوانین رسمی کشور احترام بگذارید.
می‌پرسم: «چرا نمایش زنده لباس لغو مجوز شده است؟ چرا مادلینگ تبدیل به تابو شده است؟ متأسفانه عملکرد مجریان مدعی، درست نبوده و به‌جای اینکه مجری را عوض کنند، مجوز یک فرایند در حوزه مد را لغو می‌کنند». او تصریح می‌کند: خب این اشتباه از بنیاد مد است که به غیرمدعیان اعتماد کرده. ما یک عده معتمد را می‌شناسیم. اگر به این افراد اجازه دهیم و به بقیه اجازه کار ندهیم، می‌‎شود رانت. با اینکه معتقدم در باید به روی همه باز باشد، اما تأكيد بر حضور افراد معتمد است که ضعیف عمل کرده‌اند.
«الان کسانی که این‌کاره نبودند به این حوزه آسیب زده‌اند. چرا به‌جای اینکه افراد غیرمرتبط و غیرکارشناس خارج شوند، حوزه کاری را محدود می‌کنند؟ طراحان حرفه‌ای دوست دارند آثار خود را به صورت زنده در یک چارچوب و هنجار ایرانی، اسلامی نمایش دهند و الان در ترکیه مشغول هستند»... . من نظر شخصی‌ام را می‌گویم، چون پاسخ این سؤال شما را دبیر کارگروه ساماندهی مد و لباس باید بدهد. حس من این است که به علت ارتباط تنگاتنگ حوزه مادلینگ با برخی حوزه‌های رويكردي، خودبه‌خود حواشی‌ای پیش می‌آید. مادلینگ با کت‌واک گره خورده که کت‌واک خود حاشیه‌هایی دارد که با برخی قوانین ما سنخیت ندارد.
می‌پرسم: «چه پاسخی برای تبعیض در اين حوزه داريد؟ حاصل تبعیض این شده که طراحان حرفه‌ای لباس دارند به کشور ترکیه می‌روند. همان کاری را که در ایران انجام می‌دهند در ترکیه هم انجام می‌دهند و نمایش زنده لباس هم به چارت حرفه‌ای‌شان اضافه شده است. چرا نباید در کشور خودمان این فضا فراهم شود؟ آدم‌های غیرحرفه‌ای غربال شوند و حرفه‌ای‌ها بمانند؟! چرا به‌جای غربال غیرحرفه‌ای‌ها، همه را غربال می‌کنید؟» می‌گوید: با بخشی از حرف‌های شما موافق هستم، اما مرجع تصمیم‌گیرنده نیستم. معتقدم در برخی دیگر از حوزه‌ها فعالانی که به اسم مادلینگ کار می‌کنند بیشتر از خود بخش مادلینگ شدند. بازیگرانی که کار مادلینگ می‌کنند. اگر قرار است جلوی این کار گرفته شود باید با آنها هم مقابله شود. باید با هوشمندی بیشتر و با افراد تعهدپذیرتری همکاری کرد. به دلیل اینکه ذات این حرفه دارای حاشیه است، برخی افرادی که مجوز فعالیت گرفتند، ولی توان اجرا نداشتند، گرفتار حواشی و از اصل کار دور شدند. این حوزه نیاز به ساماندهی دارد، چون بخواهیم یا نخواهیم این حوزه بعد از مدتی فراگیر شده است. پس بهتر است که مسیرهای درست را بازگشایی کنیم، اما متأسفانه چون حاشیه‌ها بیشتر از متن بوده، متوقف مانده است. چون دست اجراکنندگان اصلی نبوده است. مدیریت حواشی می‌تواند به بهبود فضای این حوزه کمک کند.
ما باید بمانیم
امیر مبین، عکاس بین‌المللی مد، تجربه کار در مارکت اروپا و آمریکا را دارد و بعد از یک مهاجرت طولانی به میهن بازگشته و معتقد است: ما هیچ منعی برای رفتن از این مملکت نداریم، اما تمام فعالانی که در حوزه فشن کار می‌کنند عاشق ایران هستند. کسانی هم که تصمیم به مهاجرت گرفته‌اند حتم دارم برمی‌گردند. عاشق واقعی کسی است که در مملکت خود می‌ماند. من شرایط این را دارم که بهترین آفیس را در استانبول داشته باشم، اما نمی‌روم. ما در مملکت خودمان می‌مانیم. ما در این مملکت شهید باکری‌ها داشتیم. من عاشق ایرانم و تا آخر اینجا می‌مانم. مطمئن باشید اگر جنگی دربگیرد، جزء اولین کسانی خواهم بود که برای جنگ می‌روم. مملکت و ناموس، دارایی ماست.
می‌گویم: «همین عشق به میهن شما را به ایران بازگرداند»؟ تأكيد می‌کند: معلوم است. رو به کارمندش می‌گوید کمی از آن خاک گلدان را برای من بیاور. مقداری خاک داخل دهانش می‌ریزد و با اشک می‌گوید این خاک مرا به اینجا کشانده است. به خاک اشاره می‌کند و می‌گوید: هیچ‌کس نمی‌تواند این را از من بگیرد. این خاک مال من است، چون به آن عشق دارم، به من عشق داده است. کسانی که نمی‌توانند عشق بگیرند، خودشان را نشناخته‌اند. کسانی که مهاجرت کرده‌اند، اگر خود را می‌شناختند مهاجرت نمی‌کردند.
می‎‌‌پرسم: «تعداد قابل‌توجهی از طراحان دارند مهاجرت می‌کنند. به نظر شما که تجربه زندگی و کار در خارج را داشتید اینها دنبال چه هستند»؟ می‌گوید: اولا این تعداد جزئی از یک کل هستند. ما ملتی با 80 میلیون جمعیت هستیم. باید به مرام مملکت خود اعتقاد داشته باشند؛ چه اشتباه، چه درست. باید به این مرام احترام بگذارند. من خیلی بهتر از شما به مشکلات مملکت واقف هستم، اما حرف رهبرمان را زمین نمی‌گذارم. مملکت ما مرامی دارد که باید آن مرام را محترم بداریم. خیلی هم در این راه اذیت شدم، اما همیشه عاشق مملکتم هستم. همه جزئی از یکدیگر هستیم. رهبر جزئی از ماست. ما هم جزئی از او. حال آدم‌ها مهم هست.
در پاسخ به «خب چرا می‌روند؟ چه می‌خواهند که اینجا نیست»؟ می‌گوید: مهاجرت طراحان، مهاجرت یک جامعه کوچک خاص است. مگر در جنگ جهانی دوم، آلمانی‌ها از مملکت خود فرار کردند؟ یا زنان و مردان ژاپنی از مملکت خود رفتند و خیانت کردند؟ خیر آنها ماندند و «کامی‌کازی» (ایثار) کردند. من تصمیم به رفتن و مهاجرت را در چنین برهه‌ای خیانت به وطن می‌دانم. ما باید بمانیم.

قصه، قصه تلخ یک پدیده انسانی درون‌صنفی در جامعه مد ایران است که در نگاه اول، فقط یک پدیده صنفی به نظر می‌رسد و مثل خیلی از مهاجرت‌های دیگر، در فرداهای ایران فراموش می‌شود اما تبعات سراسری آن برای فردای جامعه هنر، صنعت و اقتصاد ایران، هشداردهنده است و خیلی خوش‌یمن نخواهد بود. آمار شفاهی و مستندی که در اختیار ما قرار گرفته است، می‌گوید در دو سال اخیر، قریب به 70 درصد از طراحان صاحب‌ذوق و صاحب‌سبک ایرانی که کالکشن‌های موفقی به دنیای مد ارائه کرده‌اند، یا منزوی شده‌اند یا به ترکیه، گرجستان و اروپای مرکزی مهاجرت کرده‌اند. بسیاری از مهاجران طراح ایرانی، استانبول را سکوی پرتابی برای حضور در اروپا می‌دانند. بسیاری دیگر، از آینده کاری مبهمي که اینجا داشتند به ستوه آمده و با روحی آزرده و زخمی، کشور را ترک کرده‌اند. بسیاری توان ارائه کار فاخر خود را با این هزینه‌های بالا و مدام متغیر بازار ایران از دست داده و دیگرانِ نيز چشم‌انداز روبه‌روی خود را در مام میهن تیره و تار می‌بینند. بسیاری از مهاجران، از نبود قانونی که بتواند حق فکری آنان را به عنوان یک طراح در نبرد با تولیدکننده به رسمیت بشناسد و از آنان در مقابل خیل تولیدکنندگان حمایت کند، گله‌مندند. اما چشم اسفندیار جامعه طراحان مد ایران در چند سال اخیر، احتضار نساجی ایران و مشکلات اقتصادی و هزینه‌های بالای تولید و نوسانات غیرمنطقی و غیرقابل دفاع بازار ارز برای آن دسته از طراحانی است که متریال اولیه خود را به ناچار از کشورهای روسیه، ترکیه، هند، یا ایتالیا وارد می‌کنند و توان پرداخت هزینه‌ کالیته‌ها و متریال‌هایی را که هر روز با قیمت جدیدی خرید و فروش می‌شوند، از کف داده‌اند. چند نفر از طراحانی که در ترکیه ساکن شده و پیه تمام سختی‌های مافیای موجود در مارکت ترک را به تن مالیده‌اند، گفته‌اند: «ما از لغو مداوم مجوزهای نمایش زنده لباس و نداشتن امکان نمایش کالکشن‌ها به شکل نرمال و حرفه‌ای که در کل دنیا انجام می‌شود و از خط‌و‌نشان‌های مربوط به ممیزی‌ها خسته شدیم؛ یا باید در چارچوبی که آنها می‌خواهند فکر کنیم و طرح بزنیم یا اینکه منزوی شویم و اصلا کار نکنیم. پس از 10 سال کار‌کردن، دیگر امیدی به بازار ایران نداشتیم». اما سؤال اساسی اینجاست که اگر همه بروند، پس چه کسی بماند! اگر همه بروند پس جامعه مد ایران، با مغز و اندیشه کدام طراحان سرپا خواهد ماند و بقای خود را ضمانت خواهد کرد؟ با طرح‌های دانشجویی و اسکچ‌های خام که در جشنواره‌های روزانه مجال نمایش می‌یابند؟ یا با طرح‌های کپی‌شده از سوی طراحان جویای نام که سازوبرگ‌های لابی‌کردن و قواعد بازی را بلدند و به جای عافیت مُد ایران، فقط به سود یا زیان خویش می‌اندیشند؟ سؤالات را با چند نفر از فعالان بنام این حوزه که هنوز در ایران هستند در میان گذاشتیم.

مد با اینکه سیاسی شده اما اولویت دهم هم نیست
مهلا زمانی، طراح لباس ایرانی، در پاسخ به این پرسش که «شرایط حرفه‌ای ایران را برای طراحان لباس چگونه می‌بینید»؟ معتقد است: نمی‌توانیم شرایط حرفه‌ای را به دو، سه سال اخیر تعمیم بدهیم. چون در سال‌های اخیر دچار رکود اقتصادی بودیم؛ اگر سری به يك مال تجاری ایران بزنید و از صبح تا شب بایستید و آمار بگیرید چند نفر با شاپینگ‌بگ خارج می‌شوند؟ به جز کافی‌شاپ‌ها و رستوران‌ها، باورتان می‌شود که هیچ یا خیلی کم؛ بنابراین من معتقدم که وضعمان خوب نیست. مضافا اینکه با اتفاقات اخیر برجام، همه پارچه‌فروش‌ها تعطیل کردند؛ بازار تعطیل شده است. من به‌شخصه یک هفته پیش از خیابان زرتشت پارچه خریدم متری 80 هزارتومان؛ امروز کسی را فرستادم 50 سانت از همان پارچه را برای افزودن به یک قسمت دیگر لباس خریداری کند، همان پارچه یک هفته قبل را متری 120 هزارتومان فروختند. با این شرایط آیا می‌توان انتظار داشت که بتوان مانتو 20 هزار تومانی یا 30 هزار تومانی یا 100 هزار تومانی به مردم عرضه کرد؟ وقتی قیمت این‌چنین بالا برود یقینا تقاضا کاهش می‌یابد به همین دلیل است که من پیش‌بینی خوبی ندارم.
او در پاسخ به اينكه «آیا این شرایط ممکن است شما را وادار کند که مارکت دیگری را در کشور دیگری برگزینید»؟ می‌گوید: اگر امکان این را داشتم که اين كار را می‌کردم. وقتي برای طراحان جوانی که ایده، ذوق و هنر دارند و مستعدند و ‌می‌خواهند لباس طراحی کنند، اما پول ندارند، این‌قدر ارزش قائل نیستند که پارچه مرغوب و خوب تهیه کنند و به خیاط بدهند تا طراح بتواند در یک مسابقه‌ای شرکت کند، چه كار بايد كرد؟
می‌پرسم «علت این اتفاق را در چه می‌بینید؟ چرا یک فضای حرفه‌ای ثبات‌مند نداریم که از طراحان جوان حمایت کند»؟ تأكيد می‌کند: علت گرفتاری بیش‌از‌حد مسئولان مملکت است. این‌قدر مشکلات عدیده داریم که به این چیزها نوبت نمی‌رسد.
«یعنی مد را در اولویت نمی‌بینند؟» حتما خیر. در اولویت که هیچ؛ اگر به تعداد انگشت‌های دو دست اولویت تعریف کنیم، موضوع مد در اولویت دهم هم نیست.
«با وجود اینکه پوشاک در ایران سیاسی شده، چرا هنوز در اولویت قرار نگرفته است؟» چون همه اینها شعار است. تولید ملی محلی از اِعراب ندارد. همین امروز 10 نفر برش‌کار به مزون ما برای کار مراجعه کردند. از کار خبری نیست. اینکه همه مزون‌ها فعال هستند، بلوف است. باور کنید.
«آیا باید دست روی دست گذاشت؟ چه باید کرد؟» خیر. فقط باید از بازی‌ رهایی یابیم. بايد مصمم باشند که مشکلات را حل کنند. باید از داستان مد و مسئله طراحان حمایت کنند. باید به این موضوع بپردازند. این موضوع از نفت برای ما مهم‌تر است. اگر بدانند چقدر آدم خلاق داریم. من دارم از خلاقیت حرف می‌زنم نه از جمعه‌بازار. اگر شرایطی فراهم کنیم که کارهای این افراد خلاق را به دنیا معرفی کنیم، همه از ما خرید خواهند کرد. ولی حوزه مد مثل خانواده‌ای شده که متأسفانه پدر و مادر فوت کردند و خانواده بی‌سرپرست رها شده است. ما در حوزه مد کسی را نداریم که امور فعالان این حوزه را دنبال کند. در سطح شهر از صبح تا شب، شعارهای بسیاری را ملاحظه می‌کنید. من لااقل 20 سال از عمرم را برای معرفی لباس ایرانی به دنیا صرف کردم، اما اصلی‌ترین موضوع مردم که خورد و خوراک است هنوز حل نشده است. من وقتی فقر مردمم را می‌بینم، می‌خواهم خودم را در خودم حبس كنم. بنابراین چگونه می‌توانم فکر کنم.
در ایران هر کاری کنید عده‌ای مخالف هستند
سراغ مهدی محمودی، رئیس انجمن مؤسسات مد و لباس کشور رفتیم و علت‌های مهاجرت طراحان را از ایشان جویا شدیم. بنیاد ملی مد و لباس و زیرمجموعه‌های تابعه آن در هفت سال اخیر، متولیان اصلی مسئله مد و ساماندهی آن در سطح اجتماع ایران بوده‌اند. بنیادی که تلاش کرده در کسوت حمایت از طراحان و مد ایرانی ظاهر شود اما در عمل بیلان کاری و ارائه کمیت بر کیفیت کار غلبه کرده و نتیجه حاصله اینکه بیشتر طراحان حرفه‌ای صاحب‌نام و صاحب‌سبک لباس به عملکرد بنیاد و زیرمجموعه‌های تابعه نقدهایی دارند و از پروتکل بنیاد فاصله گرفته‌اند. اتفاقاتی که در دو سه سال اخیر در حوزه مد افتاده طراحان حرفه‌ای لباس را مأیوس کرده است. معیارهایی که برای طراحان تعریف شده و حتی نمایشگا‌ه‌های فجر که مهم‌ترین ویترین طراحان کشور است، در دو سال اخیر خیلی ضعیف و در حد دانشجویی ظاهر شده است. طراحان حرفه‌ای لباس در تلاش‌اند در کشور دیگری برای خود پایگاهی ردیف کنند.
می‌پرسم: «به نظر شما چرا طراحان به آن سمت سوق داده شدند؟»، می‌گوید: این مدل را کمی سیاه‌نمایی می‌دانم. پیش‌فرض‌هایی را باید عرض کنم. اولا حوزه مد یک حوزه کاملا سلیقه‌ای است. این درست که مد یکسری استانداردهای جهانی درباره مرز زیبایی و خلاقیت دارد اما در اتفاقات دنیای مد و رونمایی از کالکشن طراحان بزرگ در دنیا ممکن است چیزی به چشم بخورد که در نظر عامه مردم اصلا چیز به درد بخوری نباشد ولی برند آن را با منطق خاصی برای جغرافیای خاصی طراحی کرده باشد؛ پس ما نمی‌توانیم بگوییم خوب است یا بد. بلکه باید به نگرش برند، جغرافیا و منطق تیم نگاه کنیم. یکی دیگر اینکه نمی‌توانیم آمار کلی در این زمینه ارائه دهیم. شما می‌گویید بیشتر طراحان برتر از فجر خوش‌شان نیامده؛ در‌حالی‌که ما در فجر 96 حضور ده بلاگر را داشتیم که جشنواره را به‌طور زنده پوشش دادند. قطعا می‌پذیریم نواقصی وجود داشته است. مهم این است که وقتی کاری را انجام می‌دهید، نقص بیرون می‌زند اما تا وقتی کاری انجام نداده‌اید، نقصی وجود ندارد. فجر یک گفتمان و رویداد ملی است. موضوع این است که هر اتفاقی را باید با بودجه‌ای که برای آن تعیین شده است، بسنجید. اگر مثل جشنواره فیلم فجر 20 میلیارد بودجه داشته باشیم اما جشنواره‌ای برگزار کنیم که یک میلیارد ارزش داشته باشد، ضعیف عمل کرده‌ایم اما اگر صد میلیون داشته باشیم و خروجی میلیاردی بگیریم، موفق عمل کرد‌ه‌ایم. اگر از ما انتظار می‌رود که با فجر، بازار پوشش را متحول کنیم، قطعا انتظار زيادي است. ما با فجر می‌توانیم برخی مرزها را جابه‌جا کنیم. بازار را مردم تکان می‌دهند. زمانی حتی صحبت‌کردن درباره مد و لباس ممنوع بود ولی اکنون ما می‌توانیم جشنواره فجر برای مد برگزار کنیم و این یعنی اینکه ادبیات مد و لباس وارد گفتمان فرهنگی شده و موضوع مد در سیاست‌گذاری‌ها دیده شده است. زمانی داشتیم که حتی مجوز به فعالان مد داده نمی‌شد و فعالیت در مد، خط قرمز بود. ما از آن فضا به فضای کنونی رسیدیم؛ آن هم با این بودجه اندک، مرزهای باز به روی قاچاق و امکاناتی که خودتان بهتر می‌دانید و... در ایران هر کاری کنید عده‌ای مخالف هستند.
می‌گویم: «گفتماني که به جامعه طراحان دیکته کرده‌اید گفتماني نیست که طراحان حرفه‌ای را راضی کند و بیشترشان دچار یأس فلسفی شده و مهاجرت را آغاز کرده‌اند». می‌گوید: ببینید علت این اتفاق ما نیستیم. ما نمی‌توانیم برای رضایت یک عده، نه شرعا، نه عرفا و نه قانونا، قانون را جابه‌جا کنیم. قانون مسائل فرعی و حرمت دارد. ما در محدوده قانون کار می‌کنیم. در محدوده قانون، بله باید بگویم که به صد نرسیده‌ایم و خیلی فاصله داریم، ولی کارهای بزرگی هم انجام شده است. بیش از 500 تشکل حقوقی در حوزه مد مجوز گرفته‌اند.
«که چه کنند»؟ که کار کنند در پنج سرفصل: طراحی، کاتالوگ و وب‌سایت، ایونت، مشاوره و همایش... .
«مجوز می‌دهند، اما دست را می‌بندند»... خیر. من الان از همین‌جا عرض می‌کنم که شما می‌توانید هر خلاقیتی در حوزه مد داشته باشید، فقط به قوانین رسمی کشور احترام بگذارید.
می‌پرسم: «چرا نمایش زنده لباس لغو مجوز شده است؟ چرا مادلینگ تبدیل به تابو شده است؟ متأسفانه عملکرد مجریان مدعی، درست نبوده و به‌جای اینکه مجری را عوض کنند، مجوز یک فرایند در حوزه مد را لغو می‌کنند». او تصریح می‌کند: خب این اشتباه از بنیاد مد است که به غیرمدعیان اعتماد کرده. ما یک عده معتمد را می‌شناسیم. اگر به این افراد اجازه دهیم و به بقیه اجازه کار ندهیم، می‌‎شود رانت. با اینکه معتقدم در باید به روی همه باز باشد، اما تأكيد بر حضور افراد معتمد است که ضعیف عمل کرده‌اند.
«الان کسانی که این‌کاره نبودند به این حوزه آسیب زده‌اند. چرا به‌جای اینکه افراد غیرمرتبط و غیرکارشناس خارج شوند، حوزه کاری را محدود می‌کنند؟ طراحان حرفه‌ای دوست دارند آثار خود را به صورت زنده در یک چارچوب و هنجار ایرانی، اسلامی نمایش دهند و الان در ترکیه مشغول هستند»... . من نظر شخصی‌ام را می‌گویم، چون پاسخ این سؤال شما را دبیر کارگروه ساماندهی مد و لباس باید بدهد. حس من این است که به علت ارتباط تنگاتنگ حوزه مادلینگ با برخی حوزه‌های رويكردي، خودبه‌خود حواشی‌ای پیش می‌آید. مادلینگ با کت‌واک گره خورده که کت‌واک خود حاشیه‌هایی دارد که با برخی قوانین ما سنخیت ندارد.
می‌پرسم: «چه پاسخی برای تبعیض در اين حوزه داريد؟ حاصل تبعیض این شده که طراحان حرفه‌ای لباس دارند به کشور ترکیه می‌روند. همان کاری را که در ایران انجام می‌دهند در ترکیه هم انجام می‌دهند و نمایش زنده لباس هم به چارت حرفه‌ای‌شان اضافه شده است. چرا نباید در کشور خودمان این فضا فراهم شود؟ آدم‌های غیرحرفه‌ای غربال شوند و حرفه‌ای‌ها بمانند؟! چرا به‌جای غربال غیرحرفه‌ای‌ها، همه را غربال می‌کنید؟» می‌گوید: با بخشی از حرف‌های شما موافق هستم، اما مرجع تصمیم‌گیرنده نیستم. معتقدم در برخی دیگر از حوزه‌ها فعالانی که به اسم مادلینگ کار می‌کنند بیشتر از خود بخش مادلینگ شدند. بازیگرانی که کار مادلینگ می‌کنند. اگر قرار است جلوی این کار گرفته شود باید با آنها هم مقابله شود. باید با هوشمندی بیشتر و با افراد تعهدپذیرتری همکاری کرد. به دلیل اینکه ذات این حرفه دارای حاشیه است، برخی افرادی که مجوز فعالیت گرفتند، ولی توان اجرا نداشتند، گرفتار حواشی و از اصل کار دور شدند. این حوزه نیاز به ساماندهی دارد، چون بخواهیم یا نخواهیم این حوزه بعد از مدتی فراگیر شده است. پس بهتر است که مسیرهای درست را بازگشایی کنیم، اما متأسفانه چون حاشیه‌ها بیشتر از متن بوده، متوقف مانده است. چون دست اجراکنندگان اصلی نبوده است. مدیریت حواشی می‌تواند به بهبود فضای این حوزه کمک کند.
ما باید بمانیم
امیر مبین، عکاس بین‌المللی مد، تجربه کار در مارکت اروپا و آمریکا را دارد و بعد از یک مهاجرت طولانی به میهن بازگشته و معتقد است: ما هیچ منعی برای رفتن از این مملکت نداریم، اما تمام فعالانی که در حوزه فشن کار می‌کنند عاشق ایران هستند. کسانی هم که تصمیم به مهاجرت گرفته‌اند حتم دارم برمی‌گردند. عاشق واقعی کسی است که در مملکت خود می‌ماند. من شرایط این را دارم که بهترین آفیس را در استانبول داشته باشم، اما نمی‌روم. ما در مملکت خودمان می‌مانیم. ما در این مملکت شهید باکری‌ها داشتیم. من عاشق ایرانم و تا آخر اینجا می‌مانم. مطمئن باشید اگر جنگی دربگیرد، جزء اولین کسانی خواهم بود که برای جنگ می‌روم. مملکت و ناموس، دارایی ماست.
می‌گویم: «همین عشق به میهن شما را به ایران بازگرداند»؟ تأكيد می‌کند: معلوم است. رو به کارمندش می‌گوید کمی از آن خاک گلدان را برای من بیاور. مقداری خاک داخل دهانش می‌ریزد و با اشک می‌گوید این خاک مرا به اینجا کشانده است. به خاک اشاره می‌کند و می‌گوید: هیچ‌کس نمی‌تواند این را از من بگیرد. این خاک مال من است، چون به آن عشق دارم، به من عشق داده است. کسانی که نمی‌توانند عشق بگیرند، خودشان را نشناخته‌اند. کسانی که مهاجرت کرده‌اند، اگر خود را می‌شناختند مهاجرت نمی‌کردند.
می‎‌‌پرسم: «تعداد قابل‌توجهی از طراحان دارند مهاجرت می‌کنند. به نظر شما که تجربه زندگی و کار در خارج را داشتید اینها دنبال چه هستند»؟ می‌گوید: اولا این تعداد جزئی از یک کل هستند. ما ملتی با 80 میلیون جمعیت هستیم. باید به مرام مملکت خود اعتقاد داشته باشند؛ چه اشتباه، چه درست. باید به این مرام احترام بگذارند. من خیلی بهتر از شما به مشکلات مملکت واقف هستم، اما حرف رهبرمان را زمین نمی‌گذارم. مملکت ما مرامی دارد که باید آن مرام را محترم بداریم. خیلی هم در این راه اذیت شدم، اما همیشه عاشق مملکتم هستم. همه جزئی از یکدیگر هستیم. رهبر جزئی از ماست. ما هم جزئی از او. حال آدم‌ها مهم هست.
در پاسخ به «خب چرا می‌روند؟ چه می‌خواهند که اینجا نیست»؟ می‌گوید: مهاجرت طراحان، مهاجرت یک جامعه کوچک خاص است. مگر در جنگ جهانی دوم، آلمانی‌ها از مملکت خود فرار کردند؟ یا زنان و مردان ژاپنی از مملکت خود رفتند و خیانت کردند؟ خیر آنها ماندند و «کامی‌کازی» (ایثار) کردند. من تصمیم به رفتن و مهاجرت را در چنین برهه‌ای خیانت به وطن می‌دانم. ما باید بمانیم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها