|

مُد، ادراکی بزرگ از فهم حقیقت زیبایی

سهراب هادی. منتقد

خدا زیباست و زیبایی و زیبایی‌ها را دوست دارد. جهان که خلقت خداوند است بر زیبایی و ادراک از آن زیبایی‌ها خلق شده و بقای جهان نیز بر آفرینش و حفظ زیبایی‌هاست، زیرا ذات جهان بر نو‌شدن و نو‌به‌نو‌‌شدن است این نو‌‌شدن جهان، حس ‌بودن و تازگی را برای انسان به ارمغان می‌آورد، مانند بهار که مظهر روییدن، بودن و بوییدن است.
بهار، مد اول فهم هستی را در خویش دارد، پس ما با روییدن که مد رشد و شکفتن است با جهان پیوند می‌خوریم، آن‌گاه نوتر می‌شویم. با درخشش آفتاب در تابستان و با رسیدن و به‌بارنشستن رشد می‌کنیم و مد دیگری در هستی ما نقش می‌بندد. آن‌گاه در پاییز به ترنم روح می‌رسیم و اکنون نیز نوتر شده‌ایم، چون رسیده‌ایم و طعم تازه‌تری از خویش داریم. این نگاه به خویش نیز جلوه‌ای نوتر از فهم حیات را در انسانی که به روییدن معتقد است، با همان روییدن آغاز می‌کند.
پس مد به مفهوم نوشدن و نوبه‌نوشدن یک دگردیسی در فرم حیات و ادراک و صورت زیبای انسانی ا‌ست که مبنای مناسبات انسانی و اجتماعی جوامع را شکل می‌دهد و در زمستان که روح به سپیدی‌ها می‌پیوندد و به بی‌رنگی و پاکی می‌رسد، هستی آدمی مدی دیگرگونه را به نمایش می‌‌گذارد و تجلی این شکل‌های خلاقه، صورت‌های زیبای جمال حق هستند که در صورت و پوشش انسان‌ها آفریده می‌شوند تا یکدیگر را همیشه نو و نو‌تر و در ‌حال شکوفایی و درخشش ذات متعالی انسانی ببینند و هر‌یک از آحاد را زیباتر به تماشا بنشینند و این زمینه‌ای برای رویش همیشه‌تازه‌ حیات در انسان است که آن را خوب است همیشه ارج نهیم!
ادراک‌داشتن از این هم‌گرایی‌ها و با این زیبایی‌ها زیستن، مدگرایی و نو‌به‌نوشدن است و همچون خالق، زیبابودن و زیبایی را دوست‌داشتن و این ادراک بزرگ، همان فهم زیبازیستن است. با مدبودن و با مد زیستن، بسی زیباست. به بیان دیگر برای ادراک فهمی از حقیقت زیبایی‌ها، باید با مد زیست.
مدسازان و خالقان مد بر مبنای همین درکی که از حقیقت زیبایی و هستی دارند، در تکاپوی نوبه‌نوشدن مداوم، دست به خلق آثار هنری می‌زنند که بیشترین محصول فکری آنان را می‌توان در لباس آدمی متجلی یافت. مد همواره در پیرامون ما در جریان است. مد همواره از شکلی به شکل دیگر خود را بازآفرینی می‌کند و در تمنا و نیاز مداوم خالقان مد به این درک لحظه‌ای از زیبایی‌شناسی و حقیقت زیبایی است که مد مجالی می‌یابد مستمر و مرتب از شکلی به شکل دیگر دیگرگون ‌شود و خود را بازخلق ‌کند.
مد هرگز از مد نمی‌افتد، بلکه از نوعی به نوعی دیگر می‌‎خرامد و در روند نوشدن درک تازه‌ای از حقیقت زیبایی را با خود به ارمغان می‌آورد. شاید به‌دلیل همین نیاز فطری و درونی انسان به درک حقیقت زیبایی است که مد توانسته در خانه‌های روستایی ما هم رسوخ کند و خود را به در‌و‌دیوار چادرهای عشایر رنگین‌پوش ایران بیاویزد. مد به‌دلیل درک و ‌گرایش عمیقی که به زیبایی و زیبابینی دارد، برگرفته از فطرت انسان و رهاشده در دنیای عظیم خلق‌های هنری است. در این باور، مدسازان و خالقان مد بر‌مبنای درک شخصی خود از حقیقت زیبایی و هستی، دست به خلق فکری می‌زنند و جماعت عظیمی را با خود همراه می‌کنند. مدسازان، زیباشناسان بالفطره‌ای هستند که آموخته‌اند چگونه حس زیبایی‌بینی و درک خود از تجلی هستی را در کالبد مد بدمند و در قالب لباس‌های بسیار فاخر و زیبا به ما تعارف کنند. مد در کالبد نامیرای هستی و درک حقیقت و قداست زیبایی است که خود را موجودی بی‌قرار و بی‌عنان می‌یابد که با تجلی‌یافتن و خلق مرتب خود و نوشدن مداوم، خویشتن را به آرام و قرار می‌رساند و سپس به نوشدنی دیگر می‌اندیشد. این حقیقت دارد که اگر درک قداست زیبایی با ادبیات نوشدن در مد همراه شود، حقیقت دیگری در رسالت و قداست هنر خلق می‌شود.

خدا زیباست و زیبایی و زیبایی‌ها را دوست دارد. جهان که خلقت خداوند است بر زیبایی و ادراک از آن زیبایی‌ها خلق شده و بقای جهان نیز بر آفرینش و حفظ زیبایی‌هاست، زیرا ذات جهان بر نو‌شدن و نو‌به‌نو‌‌شدن است این نو‌‌شدن جهان، حس ‌بودن و تازگی را برای انسان به ارمغان می‌آورد، مانند بهار که مظهر روییدن، بودن و بوییدن است.
بهار، مد اول فهم هستی را در خویش دارد، پس ما با روییدن که مد رشد و شکفتن است با جهان پیوند می‌خوریم، آن‌گاه نوتر می‌شویم. با درخشش آفتاب در تابستان و با رسیدن و به‌بارنشستن رشد می‌کنیم و مد دیگری در هستی ما نقش می‌بندد. آن‌گاه در پاییز به ترنم روح می‌رسیم و اکنون نیز نوتر شده‌ایم، چون رسیده‌ایم و طعم تازه‌تری از خویش داریم. این نگاه به خویش نیز جلوه‌ای نوتر از فهم حیات را در انسانی که به روییدن معتقد است، با همان روییدن آغاز می‌کند.
پس مد به مفهوم نوشدن و نوبه‌نوشدن یک دگردیسی در فرم حیات و ادراک و صورت زیبای انسانی ا‌ست که مبنای مناسبات انسانی و اجتماعی جوامع را شکل می‌دهد و در زمستان که روح به سپیدی‌ها می‌پیوندد و به بی‌رنگی و پاکی می‌رسد، هستی آدمی مدی دیگرگونه را به نمایش می‌‌گذارد و تجلی این شکل‌های خلاقه، صورت‌های زیبای جمال حق هستند که در صورت و پوشش انسان‌ها آفریده می‌شوند تا یکدیگر را همیشه نو و نو‌تر و در ‌حال شکوفایی و درخشش ذات متعالی انسانی ببینند و هر‌یک از آحاد را زیباتر به تماشا بنشینند و این زمینه‌ای برای رویش همیشه‌تازه‌ حیات در انسان است که آن را خوب است همیشه ارج نهیم!
ادراک‌داشتن از این هم‌گرایی‌ها و با این زیبایی‌ها زیستن، مدگرایی و نو‌به‌نوشدن است و همچون خالق، زیبابودن و زیبایی را دوست‌داشتن و این ادراک بزرگ، همان فهم زیبازیستن است. با مدبودن و با مد زیستن، بسی زیباست. به بیان دیگر برای ادراک فهمی از حقیقت زیبایی‌ها، باید با مد زیست.
مدسازان و خالقان مد بر مبنای همین درکی که از حقیقت زیبایی و هستی دارند، در تکاپوی نوبه‌نوشدن مداوم، دست به خلق آثار هنری می‌زنند که بیشترین محصول فکری آنان را می‌توان در لباس آدمی متجلی یافت. مد همواره در پیرامون ما در جریان است. مد همواره از شکلی به شکل دیگر خود را بازآفرینی می‌کند و در تمنا و نیاز مداوم خالقان مد به این درک لحظه‌ای از زیبایی‌شناسی و حقیقت زیبایی است که مد مجالی می‌یابد مستمر و مرتب از شکلی به شکل دیگر دیگرگون ‌شود و خود را بازخلق ‌کند.
مد هرگز از مد نمی‌افتد، بلکه از نوعی به نوعی دیگر می‌‎خرامد و در روند نوشدن درک تازه‌ای از حقیقت زیبایی را با خود به ارمغان می‌آورد. شاید به‌دلیل همین نیاز فطری و درونی انسان به درک حقیقت زیبایی است که مد توانسته در خانه‌های روستایی ما هم رسوخ کند و خود را به در‌و‌دیوار چادرهای عشایر رنگین‌پوش ایران بیاویزد. مد به‌دلیل درک و ‌گرایش عمیقی که به زیبایی و زیبابینی دارد، برگرفته از فطرت انسان و رهاشده در دنیای عظیم خلق‌های هنری است. در این باور، مدسازان و خالقان مد بر‌مبنای درک شخصی خود از حقیقت زیبایی و هستی، دست به خلق فکری می‌زنند و جماعت عظیمی را با خود همراه می‌کنند. مدسازان، زیباشناسان بالفطره‌ای هستند که آموخته‌اند چگونه حس زیبایی‌بینی و درک خود از تجلی هستی را در کالبد مد بدمند و در قالب لباس‌های بسیار فاخر و زیبا به ما تعارف کنند. مد در کالبد نامیرای هستی و درک حقیقت و قداست زیبایی است که خود را موجودی بی‌قرار و بی‌عنان می‌یابد که با تجلی‌یافتن و خلق مرتب خود و نوشدن مداوم، خویشتن را به آرام و قرار می‌رساند و سپس به نوشدنی دیگر می‌اندیشد. این حقیقت دارد که اگر درک قداست زیبایی با ادبیات نوشدن در مد همراه شود، حقیقت دیگری در رسالت و قداست هنر خلق می‌شود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها