انسانگرایی در اسلام
پس از گذشت بیش از دو قرن از شکلگیری «فکر عربی اسلامی نو»، یعنی از آغاز قرن نوزدهم تا آغاز قرن 21، پروژههای فکری چندی سر برداشتند که هر یک به سهم خود میکوشید با استناد به منابع گوناگون، واقعیت اجتماعی را به شکلی صحیح تفسیر و تبیین کنند. گامهای اول را طهطاوی، عبدالرحمن کواکبی، سیدجمال افغانی (اسدآبادی) و محمد عبده برداشتند. در ابتدای قرن بیستم متفکرانی همچون سبلی شمیل، سلامه موسی و طاها حسین این مسیر را ادامه دادند و در زمان معاصر متفکران دیگری همچون عبدالله العروی، محمد عابد جابری، حسن حنفی و محمد ارکون (1928-2010) پا به میدان نهادند. محمد ارکون از بزرگترین اسلامشناسان فرانسه و استاد ممتاز دانشگاه سوربن بود. او از طرفداران نوگرایی و انسانگرایی اسلامی بود و خود را ناقد رادیکال سنت اسلامی، ایدئولوژی اسلامی و گفتار شرقشناسی سنتی تعریف میکرد و با بررسی رخدادها در سیاقی تاریخی و واسازی دوگانههای سنتی مبدع نظریهای نو در اینباره بود. او میکوشید سنت، متون و تاریخ اسلام را از چشم اندیشمندان رادیکال دوران خود از جمله لوسین فور، فرنان برودل، میشل فوکو و دریدا بخواند. ارکون در دورهای پژوهش درباره اسلام
را آغاز کرد که اسلامشناسی در دانشگاههای غربی بیشتر در انحصار رشته اسلامشناسی و شرقشناسی سنتی بود. او به مطالعات و تحقیقات زبانشناسی اسلامشناسان معتقد بود ولی باور داشت که اسلامشناسی نباید در مرزهای زبانشناسی تاریخی باقی بماند و روششناسی علوم انسانی، هرمنوتیک و زبانشناسی جدید باید در بررسی اسلام اجرا شوند. ازاینرو، نقد او از خاورشناسی متفاوت از نقد ادوارد سعید از آن بود. ارکون نمیکوشید از اسلام هویتی متفاوت از ادیان دیگر بسازد و خواهان مشارکت مسلمانان در چیزی بود که به باور او عقلانیت جهانی بود. این عقلانیت به پیروان ادیان گوناگون این امکان را میدهد که بر پایه معیارهایی که به باور او علمی بود با یکدیگر گفتوگو کنند و به تفاهم برسند.
ارکون در کتاب «انسانگرایی و اسلام» کوشید شرح دهد چرا مبارزات ملتهای مسلمان برای رهایی از استعمار به شکلگیری حکومتهای خودکامه، تفسیرهای خشن از اسلام، رکود اقتصادی و اجتماعی و سرکوب فرهنگی و فکری انجامیده است. ارکون عقل اسلامی را آن چیزی تعریف میکرد که سنت گذشته با صفت اسلامی تولید کرده است. به باور او عقل اسلامی میتواند سراپا با عقل مدرن نقادی شود، همانطور که عقل مسیحی در دوران جدید موضوع بازسنجی عقلانی قرار گرفته است.
کتابهای ارکون به انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی و عربی ترجمه شدهاند (او به زبان فرانسه مینوشت). او کار خود را با رساله دکترایش با عنوان «جریان انسانگرایی و عقلانی در اندیشه عربی در قرن چهارم هجری» آغاز کرد. بعدها این مباحث را گسترش داد تا کل میراث عربی-اسلامی را بپوشاند و از دهه 70 میلادی تا به امروز کتابهای زیادی در این حوزه منتشر کرده است. کتابهایش تحت عنوان فراخ «نقد عقل اسلامی» (در معنای تاریخی و انسانشناسی و فلسفی کلمه نقد) طبقهبندی میشوند. اما آنها را میتوان در عبارت زیر خلاصه کرد: اسلام را امروز چگونه بفهمیم؟ بهعبارت دیگر، اسلام را در پرتو روشهای جدید علوم انسانی چگونه بفهمیم؟ از ارکون تاکنون آثار زیادی به فارسی ترجمه شده است. کتاب «اندیشیدنی و نااندیشیدنی در اسلام معاصر» یکی از کتابهای ارکون است که محمد جواهرکلام بعد از کتاب «اعاده اعتبار و اندیشه دینی» اخیرا از زبان عربی ترجمه کرده است. کتاب از چهار مصاحبه با ارکون و زندگینامه او تشکیل شده است. مصاحبه اول: «شکلگیری بنیادگرایی اسلامی؛ تفاوت تاریخی ما و غرب و نگاه نقادانه به سنت»؛ مصاحبه دوم: «روشنفکران عرب و غرب؛ عصر روشنگری، مدرنیسم
و پسامدرنیسم»؛ مصاحبه سوم: «بنیادگرایی و مسائل آن» و مصاحبه چهارم: «اندیشیدنی و نااندیشیدنی در اسلام».
به عقیده ارکون یکی از مهمترین و اساسیترین عوامل عدم رشد و عقبماندگی تمدن عربی و اسلامی بنیادگرایی اسلامی و مسئله جزمیت دینی است که دوران آن از حدود قرن ششم هجری آغاز میشود و تاکنون ادامه دارد. بنیادگرایی و جزمیت دینی، نهتنها راه نقد و بررسی را روی متفکران اسلامی مسدود کرد، بلکه درها را روی تأثیرگذاری علوم انسانی جدید که در جهان غرب شکل گرفته بود نیز بست و این دو گسست، سبب عقبماندگی این تمدن شد. ارکون رابطه میان ادیان توحیدی و نقاط اشتراک و اختلاف آنها را با مطالعات انسانشناسی تاریخی تبیین کرده است. از نظر او در عصر زرین تمدن اسلامی فرصتی کوتاه برای انسانگرایی و خردگرایی پدیدآمد.
پس از گذشت بیش از دو قرن از شکلگیری «فکر عربی اسلامی نو»، یعنی از آغاز قرن نوزدهم تا آغاز قرن 21، پروژههای فکری چندی سر برداشتند که هر یک به سهم خود میکوشید با استناد به منابع گوناگون، واقعیت اجتماعی را به شکلی صحیح تفسیر و تبیین کنند. گامهای اول را طهطاوی، عبدالرحمن کواکبی، سیدجمال افغانی (اسدآبادی) و محمد عبده برداشتند. در ابتدای قرن بیستم متفکرانی همچون سبلی شمیل، سلامه موسی و طاها حسین این مسیر را ادامه دادند و در زمان معاصر متفکران دیگری همچون عبدالله العروی، محمد عابد جابری، حسن حنفی و محمد ارکون (1928-2010) پا به میدان نهادند. محمد ارکون از بزرگترین اسلامشناسان فرانسه و استاد ممتاز دانشگاه سوربن بود. او از طرفداران نوگرایی و انسانگرایی اسلامی بود و خود را ناقد رادیکال سنت اسلامی، ایدئولوژی اسلامی و گفتار شرقشناسی سنتی تعریف میکرد و با بررسی رخدادها در سیاقی تاریخی و واسازی دوگانههای سنتی مبدع نظریهای نو در اینباره بود. او میکوشید سنت، متون و تاریخ اسلام را از چشم اندیشمندان رادیکال دوران خود از جمله لوسین فور، فرنان برودل، میشل فوکو و دریدا بخواند. ارکون در دورهای پژوهش درباره اسلام
را آغاز کرد که اسلامشناسی در دانشگاههای غربی بیشتر در انحصار رشته اسلامشناسی و شرقشناسی سنتی بود. او به مطالعات و تحقیقات زبانشناسی اسلامشناسان معتقد بود ولی باور داشت که اسلامشناسی نباید در مرزهای زبانشناسی تاریخی باقی بماند و روششناسی علوم انسانی، هرمنوتیک و زبانشناسی جدید باید در بررسی اسلام اجرا شوند. ازاینرو، نقد او از خاورشناسی متفاوت از نقد ادوارد سعید از آن بود. ارکون نمیکوشید از اسلام هویتی متفاوت از ادیان دیگر بسازد و خواهان مشارکت مسلمانان در چیزی بود که به باور او عقلانیت جهانی بود. این عقلانیت به پیروان ادیان گوناگون این امکان را میدهد که بر پایه معیارهایی که به باور او علمی بود با یکدیگر گفتوگو کنند و به تفاهم برسند.
ارکون در کتاب «انسانگرایی و اسلام» کوشید شرح دهد چرا مبارزات ملتهای مسلمان برای رهایی از استعمار به شکلگیری حکومتهای خودکامه، تفسیرهای خشن از اسلام، رکود اقتصادی و اجتماعی و سرکوب فرهنگی و فکری انجامیده است. ارکون عقل اسلامی را آن چیزی تعریف میکرد که سنت گذشته با صفت اسلامی تولید کرده است. به باور او عقل اسلامی میتواند سراپا با عقل مدرن نقادی شود، همانطور که عقل مسیحی در دوران جدید موضوع بازسنجی عقلانی قرار گرفته است.
کتابهای ارکون به انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی و عربی ترجمه شدهاند (او به زبان فرانسه مینوشت). او کار خود را با رساله دکترایش با عنوان «جریان انسانگرایی و عقلانی در اندیشه عربی در قرن چهارم هجری» آغاز کرد. بعدها این مباحث را گسترش داد تا کل میراث عربی-اسلامی را بپوشاند و از دهه 70 میلادی تا به امروز کتابهای زیادی در این حوزه منتشر کرده است. کتابهایش تحت عنوان فراخ «نقد عقل اسلامی» (در معنای تاریخی و انسانشناسی و فلسفی کلمه نقد) طبقهبندی میشوند. اما آنها را میتوان در عبارت زیر خلاصه کرد: اسلام را امروز چگونه بفهمیم؟ بهعبارت دیگر، اسلام را در پرتو روشهای جدید علوم انسانی چگونه بفهمیم؟ از ارکون تاکنون آثار زیادی به فارسی ترجمه شده است. کتاب «اندیشیدنی و نااندیشیدنی در اسلام معاصر» یکی از کتابهای ارکون است که محمد جواهرکلام بعد از کتاب «اعاده اعتبار و اندیشه دینی» اخیرا از زبان عربی ترجمه کرده است. کتاب از چهار مصاحبه با ارکون و زندگینامه او تشکیل شده است. مصاحبه اول: «شکلگیری بنیادگرایی اسلامی؛ تفاوت تاریخی ما و غرب و نگاه نقادانه به سنت»؛ مصاحبه دوم: «روشنفکران عرب و غرب؛ عصر روشنگری، مدرنیسم
و پسامدرنیسم»؛ مصاحبه سوم: «بنیادگرایی و مسائل آن» و مصاحبه چهارم: «اندیشیدنی و نااندیشیدنی در اسلام».
به عقیده ارکون یکی از مهمترین و اساسیترین عوامل عدم رشد و عقبماندگی تمدن عربی و اسلامی بنیادگرایی اسلامی و مسئله جزمیت دینی است که دوران آن از حدود قرن ششم هجری آغاز میشود و تاکنون ادامه دارد. بنیادگرایی و جزمیت دینی، نهتنها راه نقد و بررسی را روی متفکران اسلامی مسدود کرد، بلکه درها را روی تأثیرگذاری علوم انسانی جدید که در جهان غرب شکل گرفته بود نیز بست و این دو گسست، سبب عقبماندگی این تمدن شد. ارکون رابطه میان ادیان توحیدی و نقاط اشتراک و اختلاف آنها را با مطالعات انسانشناسی تاریخی تبیین کرده است. از نظر او در عصر زرین تمدن اسلامی فرصتی کوتاه برای انسانگرایی و خردگرایی پدیدآمد.