|

راویِ سارقان شهر

معصومه اصغری

رمان «کارآگاهان خونسرد» قطع جمع‌وجوری دارد. عنوان کتاب‌های «قفسه ‌سیاه» که با فونتی دیگر زیر نام نویسنده‌اش، «دانیال حقیقی» درج شده بود و یک‌جورهایی به مخاطب آدرس می‌داد که با داستانی پلیسی معمایی سروکار دارد. خیلی زود از خاطرم گذشت که به‌تازگی عده‌ای با هیاهوی زیاد از احیای ژانرنویسی گفته بودند. اما حقیقی، پس از سه‌گانه مفصل و علمی تخیلی «اقیانوس نهایی»، پنجمین کتاب ژانری‌ خود را، سال گذشته منتشر کرد که «کارآگاهان خونسرد» نام دارد. این کتاب در نشر چشمه و در قطع پالتویی منتشر شده است. نویسنده این کتاب که مدت‌هاست در مطبوعات هم قلم می‌زند، نشان داده که در رمان‌ها و آثار غیرداستانی‌اش یک چشم‌انداز سیاسی/نظری را دنبال می‌کند، هرچند که از قصه‌گویی فاصله نگرفته و داستان برای او امکانی برای فکرکردن است. او مترجم کتابی با عنوان «ریخت شهر» هم هست. خواندن رمان «کارآگاهان خونسرد» را می‌توان تجربه‌ای روان و خوش‌خوان توصیف کرد. ساختار روایی گزارش‌گونه کتاب به مخاطب کمک می‌کند با ریتمی تند حوادث متعدد فصل‌ها را پشت‌سر بگذارد. روایت از کشش جذابی برخوردار است. علاوه‌براین، انتخاب راوی مداخله‌گری که به‌دور از الگوهای مرسوم زاویه‌ دید مدام پیدا و پنهان می‌شود، نظر می‌دهد، با شخصیت‌ها درگیر می‌شود و در جاهایی خواننده را مستقیم مورد خطاب قرار می‌دهد، به جذابیت‌های کتاب اضافه کرده است. به‌ نظر می‌رسد دانیال حقیقی در این کتاب دست به تجربه‌ای زده که سال‌ها پیش گزارش‌نویسان مقاله‌های بلند روایی نشریه‌های خوشنامی مثل نیویورکر و گاردین مسیر آن را پیموده‌اند. در بیشتر این گزارش‌های روایی که اتفاقا مرکزیت آنها با داستانی جنایی شکل می‌گیرد گزارش‌نویس به‌مثابه نویسنده‌ای عمل می‌کند که اتفاقات یک پرونده را پازل‌وار در کنار هم می‌چیند تا درنهایت به داستانی بی‌کم‌وکاست شکل‌وشمایلی خواندنی بدهد. نکته جالب ماجرا اینجاست که نویسنده این گزارش‌های روایی در بخش‌هایی از داستان زمانی که کاراکترها در گیروبندهای قانون و حبس و اجرای حکم هستند با آنها رودررو می‌شوند و سپس مو‌به‌‌مو ماجرا را توصیف می‌کند. مشهورترین این نوع گزارش‌های روایی مقاله بلندی بود که در مجله آنلاین آتاویست توسط اوان رتلیف درباره برنامه‌نویس تبهکاری به‌نام پاول لرو نوشته شد. رتلیف در آخرین دادگاه موفق به دیدار لرو می‌شود و با جزییات این دیدار را توصیف می‌کند. دقیقا شاهد همین اتفاق میان راوی داستان «کارآگاهان خونسرد» که کمترین اطلاعات ممکن را درباره او داریم و این یکی از ضعف‌های جدی این رمان به‌حساب می‌آید و شخصیت پرویز پرنده هستیم. سارقی که توانایی دست‌کشیدن از کارش را ندارد و مدام از زندان فرار می‌کند و دو دلیل برای این کار دارد. یک اینکه تحمل حبس‌شدن ندارد و دوم نشان‌دادن خلاقیتش برای فرار از دست قانون و پلیس و سواربودن بر باقی رفقای همپالکی سارقش. آنهایی که رمان‌های حقیقی را دنبال کرده‌اند زود به این نتیجه می‌رسند که این کتاب با خرج حوصله بیشتری از سوی نویسنده‌اش نوشته شده. شهر و محله‌های آن به‌مثابه موجودی زنده در بیشتر روایت‌های او حضور دائم دارد. حقیقی برای دانستن وجه‌ تسمیه محله‌ها و نحوه شکل‌گیری و ارتباط تنگاتنگ‌شان با هویت آدم‌ها وقت صرف کرده و حاصل کارش اطلاعات ریز و خواندنی است که در حاشیه پرونده اصلی، داستان را خواندنی‌ می‌کند. محلِ تأمل است که داستان تنها با یک پهنه از تهران بزرگ سروکار ندارد. از پل چوبی به شمالی‌ترین محله‌های تهران نگاه می‌اندازد و پیشینه محله‌ای مثل یافت‌آباد در حاشیه‌ای‌ترین نقاط پایتخت را روی دایره می‌ریزد. با وجود سرریزشدن این حجم از اطلاعات در گوشه‌وکنار خط اصلی داستان، عنصر تعلیق همچنان سر جای خود باقی می‌ماند و لنجاره‌کشان ما را با خود تا انتهای داستان پیش می‌برد.
این رمان حتما مخاطب را به‌ یاد قصه فیلم‌های جنایی می‌اندازد و صحنه‌های تعقیب‌وگریز را در ذهن‌ تداعی می‌كند. هرچند باید گفت صحنه‌های تعقیب‌وگریز این کتاب جداً به‌یادماندنی هستند و در خلال آنها برخی از تکان‌دهنده‌ترین صحنه‌های کتاب رقم می‌خورد و آن را در رده حرفه‌ای قرار می‌دهد. نکته دیگر اینکه، کتاب را می‌توان در ساب‌ژانر فرار از زندان قرار داد. چون فرار از زندان ایده‌ای است که تابه‌‌حال بارها دستمایه خلق فیلم‌ها و سریال‌های ماندگار زیادی شده، اما همین ایده تا حد زیادی در ادبیات فارسی مهجور مانده. منهای برخی اشکالاتی که به زاویه‌ دید داستان وارد است، حقیقی توانسته ما را با خود به بطن دنیای سارقان حرفه‌ای این شهر ببرد و درعین‌حال، این پرونده غیرمختومه را برای باقی آنهایی که می‌خواهند این ژانر را تجربه کنند، باز بگذارد.

رمان «کارآگاهان خونسرد» قطع جمع‌وجوری دارد. عنوان کتاب‌های «قفسه ‌سیاه» که با فونتی دیگر زیر نام نویسنده‌اش، «دانیال حقیقی» درج شده بود و یک‌جورهایی به مخاطب آدرس می‌داد که با داستانی پلیسی معمایی سروکار دارد. خیلی زود از خاطرم گذشت که به‌تازگی عده‌ای با هیاهوی زیاد از احیای ژانرنویسی گفته بودند. اما حقیقی، پس از سه‌گانه مفصل و علمی تخیلی «اقیانوس نهایی»، پنجمین کتاب ژانری‌ خود را، سال گذشته منتشر کرد که «کارآگاهان خونسرد» نام دارد. این کتاب در نشر چشمه و در قطع پالتویی منتشر شده است. نویسنده این کتاب که مدت‌هاست در مطبوعات هم قلم می‌زند، نشان داده که در رمان‌ها و آثار غیرداستانی‌اش یک چشم‌انداز سیاسی/نظری را دنبال می‌کند، هرچند که از قصه‌گویی فاصله نگرفته و داستان برای او امکانی برای فکرکردن است. او مترجم کتابی با عنوان «ریخت شهر» هم هست. خواندن رمان «کارآگاهان خونسرد» را می‌توان تجربه‌ای روان و خوش‌خوان توصیف کرد. ساختار روایی گزارش‌گونه کتاب به مخاطب کمک می‌کند با ریتمی تند حوادث متعدد فصل‌ها را پشت‌سر بگذارد. روایت از کشش جذابی برخوردار است. علاوه‌براین، انتخاب راوی مداخله‌گری که به‌دور از الگوهای مرسوم زاویه‌ دید مدام پیدا و پنهان می‌شود، نظر می‌دهد، با شخصیت‌ها درگیر می‌شود و در جاهایی خواننده را مستقیم مورد خطاب قرار می‌دهد، به جذابیت‌های کتاب اضافه کرده است. به‌ نظر می‌رسد دانیال حقیقی در این کتاب دست به تجربه‌ای زده که سال‌ها پیش گزارش‌نویسان مقاله‌های بلند روایی نشریه‌های خوشنامی مثل نیویورکر و گاردین مسیر آن را پیموده‌اند. در بیشتر این گزارش‌های روایی که اتفاقا مرکزیت آنها با داستانی جنایی شکل می‌گیرد گزارش‌نویس به‌مثابه نویسنده‌ای عمل می‌کند که اتفاقات یک پرونده را پازل‌وار در کنار هم می‌چیند تا درنهایت به داستانی بی‌کم‌وکاست شکل‌وشمایلی خواندنی بدهد. نکته جالب ماجرا اینجاست که نویسنده این گزارش‌های روایی در بخش‌هایی از داستان زمانی که کاراکترها در گیروبندهای قانون و حبس و اجرای حکم هستند با آنها رودررو می‌شوند و سپس مو‌به‌‌مو ماجرا را توصیف می‌کند. مشهورترین این نوع گزارش‌های روایی مقاله بلندی بود که در مجله آنلاین آتاویست توسط اوان رتلیف درباره برنامه‌نویس تبهکاری به‌نام پاول لرو نوشته شد. رتلیف در آخرین دادگاه موفق به دیدار لرو می‌شود و با جزییات این دیدار را توصیف می‌کند. دقیقا شاهد همین اتفاق میان راوی داستان «کارآگاهان خونسرد» که کمترین اطلاعات ممکن را درباره او داریم و این یکی از ضعف‌های جدی این رمان به‌حساب می‌آید و شخصیت پرویز پرنده هستیم. سارقی که توانایی دست‌کشیدن از کارش را ندارد و مدام از زندان فرار می‌کند و دو دلیل برای این کار دارد. یک اینکه تحمل حبس‌شدن ندارد و دوم نشان‌دادن خلاقیتش برای فرار از دست قانون و پلیس و سواربودن بر باقی رفقای همپالکی سارقش. آنهایی که رمان‌های حقیقی را دنبال کرده‌اند زود به این نتیجه می‌رسند که این کتاب با خرج حوصله بیشتری از سوی نویسنده‌اش نوشته شده. شهر و محله‌های آن به‌مثابه موجودی زنده در بیشتر روایت‌های او حضور دائم دارد. حقیقی برای دانستن وجه‌ تسمیه محله‌ها و نحوه شکل‌گیری و ارتباط تنگاتنگ‌شان با هویت آدم‌ها وقت صرف کرده و حاصل کارش اطلاعات ریز و خواندنی است که در حاشیه پرونده اصلی، داستان را خواندنی‌ می‌کند. محلِ تأمل است که داستان تنها با یک پهنه از تهران بزرگ سروکار ندارد. از پل چوبی به شمالی‌ترین محله‌های تهران نگاه می‌اندازد و پیشینه محله‌ای مثل یافت‌آباد در حاشیه‌ای‌ترین نقاط پایتخت را روی دایره می‌ریزد. با وجود سرریزشدن این حجم از اطلاعات در گوشه‌وکنار خط اصلی داستان، عنصر تعلیق همچنان سر جای خود باقی می‌ماند و لنجاره‌کشان ما را با خود تا انتهای داستان پیش می‌برد.
این رمان حتما مخاطب را به‌ یاد قصه فیلم‌های جنایی می‌اندازد و صحنه‌های تعقیب‌وگریز را در ذهن‌ تداعی می‌كند. هرچند باید گفت صحنه‌های تعقیب‌وگریز این کتاب جداً به‌یادماندنی هستند و در خلال آنها برخی از تکان‌دهنده‌ترین صحنه‌های کتاب رقم می‌خورد و آن را در رده حرفه‌ای قرار می‌دهد. نکته دیگر اینکه، کتاب را می‌توان در ساب‌ژانر فرار از زندان قرار داد. چون فرار از زندان ایده‌ای است که تابه‌‌حال بارها دستمایه خلق فیلم‌ها و سریال‌های ماندگار زیادی شده، اما همین ایده تا حد زیادی در ادبیات فارسی مهجور مانده. منهای برخی اشکالاتی که به زاویه‌ دید داستان وارد است، حقیقی توانسته ما را با خود به بطن دنیای سارقان حرفه‌ای این شهر ببرد و درعین‌حال، این پرونده غیرمختومه را برای باقی آنهایی که می‌خواهند این ژانر را تجربه کنند، باز بگذارد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها