|

نباید بگذاریم نهادهای سرد از سردی بیفتند

هوشنگ ماهرویان

هنوز بحث‌های پایه‌ای درباره آنکه دموکراسی چگونه در جامعه برقرار و نهادینه می‌شود، چنان‌که باید در نگرفته است و امروز‌15 سپتامبر که در تقویم سازمان ملل متحد روز جهانی دموکراسی نامیده شده، فرصت خوبی برای صحبت درباره آن است. در دوران دولت اصلاحات بحث‌هایی شروع شد که این بحث‌ها بسیار جالب بود. اولین چیزی که رئیس دولت اصلاحات گفت، «جامعه مدنی» بود. جامعه مدنی یعنی اینکه نهادهایی ایجاد شوند که مستقل از حکومت باشند. من در آن زمان نوشته بودم که نهادهای مدنی را باید به دو بخش «نهادهای گرم» و «نهادهای سرد» تقسیم کرد. نهادهای گرم، نهادهای سیاسی هستند، مانند احزاب. نمونه نهادهای سرد، انجمن‌هایی هستند که مثلا برای گسترش کتابخانه در روستاها تشکیل می‌شوند. نباید اجازه بدهیم این‌گونه نهادها سیاسی و وابسته به سیاست خاصی شوند. به‌اصطلاح، نباید بگذاریم نهادهای سرد از سردی بیفتند. اصناف، اتحادیه‌ها و انجمن‌ها نیز باید نهادهایی سرد باشند. انجمنی که برای حفظ محیط زیست یا تمیز نگه‌داشتن سواحل دریا تشکیل می‌شود، مطلقا نباید سیاسی شود و باید جنبه سردش را حفظ کند، ولی در ایران؛ چه از طرف حاکمیت و چه از طرف اپوزیسیون سعی کرده‌اند تمام این نهادها را وابسته به خود کنند. مثلا نهادی برای کتاب‌خوانی در روستا تشکیل می‌شود، ولی می‌بینید کتابی مثل «لنین به زبان ساده» یا «مارکس به زبان ساده» در آن می‌گنجانند و وقتی به آن فرد اعتراض می‌کنید که قرار بوده در این روستا فرهنگ کتاب‌خوانی ایجاد شود و این مسائل ایدئولوژیک جایش در کتابخانه کودکان نیست، ممکن است جوابی مثل این بشنوید: «کتابی که بچه روستایی می‌خواند، باید ذهن او را به این سمت ببرد!»؛ این جواب، یعنی اینکه او نمی‌داند نهاد مدنی

یعنی چه.
نمونه دیگرش این است که در انتخابات انجمن خانه و مدرسه می‌شنوید رئیس انجمن می‌گوید: «لطفا کسانی کاندیدا شوند که بتوانند برای مدرسه کاری کنند» و معنای ضمنی این جمله آن است که شغلی داشته باشند و مقامی که بتوانند ارتباطاتی ایجاد کنند و به‌این‌ترتیب برای مدرسه کاری کنند. در اصناف نیز وقتی گفته می‌شود «یک نفر که بتواند کاری کند» یعنی یک نفر که ارتباطی با دولت داشته باشد و به‌این‌ترتیب صنف را بشود به دولت وصل کرد. دولت اصلاحات شوراهای شهر را ایجاد کرد و این کار خیلی عالی بود، اما شورای شهر که قرار بود نهادی مستقل باشد، عملا به سیستم وصل شد.
باید سعی کنیم نهادهایی مستقل شکل بگیرند و این نهادها بخشی از امور جامعه را انجام دهند؛ نهادهایی مانند انجمن‌های محله. در آمریکا مثلا این انجمن‌ها بسیار زیاد هستند؛ انجمن‌هایی که مستقل هستند و خود می‌دانند کارشان را چگونه انجام دهند. اگر انجمن محله قرار است محله را پاکیزه نگه‌ دارد، دیگر زیر علم فلان حزب سیاسی نمی‌رود و فقط کار خود را به طور مشخص انجام می‌دهد. اگر این برای ما تفهیم شده بود، با شعار «جامعه مدنی» مقدمات این راه را طی می‌کردیم و بعد می‌توانستیم از آزادی اندیشه، آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات صحبت کنیم و اینکه کتاب نباید ممیزی شود و باید چاپ شود و اگر کسی شکایتی دارد، دادگاه مطبوعات تعیین کند که آیا در این کتاب توهینی به شخصی شده یا نشده است. باید در این راه گام برداریم. در دو انقلاب که در قرن بیستم داشتیم، شعار تفکیک قوا دادیم، اما هرگز تفکیک قوا به صورت ریشه‌ای انجام نشد. به ‌نظر من مطبوعات و روشنفکران باید آن‌قدر این را مطرح کنند تا قوا مستقل از هم باشند و مثلا قوه قضائیه مستقل از سیاست و مستقل از قوه مجریه باشد و خود طبق رویه‌های قضائي وظیفه‌اش را انجام دهد. با این روال، با آزادی اندیشه و آزادی تفکر می‌توان به دموکراسی رسید.

هنوز بحث‌های پایه‌ای درباره آنکه دموکراسی چگونه در جامعه برقرار و نهادینه می‌شود، چنان‌که باید در نگرفته است و امروز‌15 سپتامبر که در تقویم سازمان ملل متحد روز جهانی دموکراسی نامیده شده، فرصت خوبی برای صحبت درباره آن است. در دوران دولت اصلاحات بحث‌هایی شروع شد که این بحث‌ها بسیار جالب بود. اولین چیزی که رئیس دولت اصلاحات گفت، «جامعه مدنی» بود. جامعه مدنی یعنی اینکه نهادهایی ایجاد شوند که مستقل از حکومت باشند. من در آن زمان نوشته بودم که نهادهای مدنی را باید به دو بخش «نهادهای گرم» و «نهادهای سرد» تقسیم کرد. نهادهای گرم، نهادهای سیاسی هستند، مانند احزاب. نمونه نهادهای سرد، انجمن‌هایی هستند که مثلا برای گسترش کتابخانه در روستاها تشکیل می‌شوند. نباید اجازه بدهیم این‌گونه نهادها سیاسی و وابسته به سیاست خاصی شوند. به‌اصطلاح، نباید بگذاریم نهادهای سرد از سردی بیفتند. اصناف، اتحادیه‌ها و انجمن‌ها نیز باید نهادهایی سرد باشند. انجمنی که برای حفظ محیط زیست یا تمیز نگه‌داشتن سواحل دریا تشکیل می‌شود، مطلقا نباید سیاسی شود و باید جنبه سردش را حفظ کند، ولی در ایران؛ چه از طرف حاکمیت و چه از طرف اپوزیسیون سعی کرده‌اند تمام این نهادها را وابسته به خود کنند. مثلا نهادی برای کتاب‌خوانی در روستا تشکیل می‌شود، ولی می‌بینید کتابی مثل «لنین به زبان ساده» یا «مارکس به زبان ساده» در آن می‌گنجانند و وقتی به آن فرد اعتراض می‌کنید که قرار بوده در این روستا فرهنگ کتاب‌خوانی ایجاد شود و این مسائل ایدئولوژیک جایش در کتابخانه کودکان نیست، ممکن است جوابی مثل این بشنوید: «کتابی که بچه روستایی می‌خواند، باید ذهن او را به این سمت ببرد!»؛ این جواب، یعنی اینکه او نمی‌داند نهاد مدنی

یعنی چه.
نمونه دیگرش این است که در انتخابات انجمن خانه و مدرسه می‌شنوید رئیس انجمن می‌گوید: «لطفا کسانی کاندیدا شوند که بتوانند برای مدرسه کاری کنند» و معنای ضمنی این جمله آن است که شغلی داشته باشند و مقامی که بتوانند ارتباطاتی ایجاد کنند و به‌این‌ترتیب برای مدرسه کاری کنند. در اصناف نیز وقتی گفته می‌شود «یک نفر که بتواند کاری کند» یعنی یک نفر که ارتباطی با دولت داشته باشد و به‌این‌ترتیب صنف را بشود به دولت وصل کرد. دولت اصلاحات شوراهای شهر را ایجاد کرد و این کار خیلی عالی بود، اما شورای شهر که قرار بود نهادی مستقل باشد، عملا به سیستم وصل شد.
باید سعی کنیم نهادهایی مستقل شکل بگیرند و این نهادها بخشی از امور جامعه را انجام دهند؛ نهادهایی مانند انجمن‌های محله. در آمریکا مثلا این انجمن‌ها بسیار زیاد هستند؛ انجمن‌هایی که مستقل هستند و خود می‌دانند کارشان را چگونه انجام دهند. اگر انجمن محله قرار است محله را پاکیزه نگه‌ دارد، دیگر زیر علم فلان حزب سیاسی نمی‌رود و فقط کار خود را به طور مشخص انجام می‌دهد. اگر این برای ما تفهیم شده بود، با شعار «جامعه مدنی» مقدمات این راه را طی می‌کردیم و بعد می‌توانستیم از آزادی اندیشه، آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات صحبت کنیم و اینکه کتاب نباید ممیزی شود و باید چاپ شود و اگر کسی شکایتی دارد، دادگاه مطبوعات تعیین کند که آیا در این کتاب توهینی به شخصی شده یا نشده است. باید در این راه گام برداریم. در دو انقلاب که در قرن بیستم داشتیم، شعار تفکیک قوا دادیم، اما هرگز تفکیک قوا به صورت ریشه‌ای انجام نشد. به ‌نظر من مطبوعات و روشنفکران باید آن‌قدر این را مطرح کنند تا قوا مستقل از هم باشند و مثلا قوه قضائیه مستقل از سیاست و مستقل از قوه مجریه باشد و خود طبق رویه‌های قضائي وظیفه‌اش را انجام دهد. با این روال، با آزادی اندیشه و آزادی تفکر می‌توان به دموکراسی رسید.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها