|

دستور پخت سریال با شیوه مسکن مهر

ابراهیم عمران

هدف و مراد تلویزیون از ساخت سریال چیست؟ البته پرواضح است که در اولین واکنش به چنین پرسشی آنچه در سرخط جواب‌ها قرار می‌گیرد «موتیف کلامی» و همیشگی سرگرمی است که متولیان امر بر زبان می‌آورند و در وهله بعد آموزش در راستای سیاست‌های ترسیمی مدیومی در ‌اندازه «جعبه جادویی» است. با این دو کلیدواژه مستتر در نوشته‌ها و گفته‌های مدیران و سازندگان تلویزیون، روشن است که عمل به تکلیف در رأس هر پروژه‌ای قرار دارد و کم‌وکیف آن در اولویت‌های بعدی. پس بالمال آنچه منتقدان و خرده‌گیران تلویزیون در این سال‌ها می‌نویسند و می‌گویند و جامه می‌درانند در نگاه طرف مقابل، می‌تواند تالی آن باشد که فرجامش برای چنین دستگاهی، اهمیتی نداشته باشد و اگر نگره چنین باشد «هر آن خسرو کند شیرین بود» و از این سمت هم اگر بخواهیم مثلی بیاوریم باید نوشت: آب در هاون نباید کوبید!
حال این روزهای تلویزیون در سریال‌سازی چگونه است؟ در زمانه‌ای که بزنگاه سخت اقتصادی هوش و حواس ربوده از قاطبه مخاطبان؛ چراکه ذهن و فکر آرامی وجود ندارد تا تماشاگر ساخته‌های بعضا فراخیالی سازندگان باشد؛ سریالی به نام «پدر» پخش شد که میزانسن ذهنی مخاطب را تغییر داد و با اینسرتی وارد خانه‌های تماشاگر عادی شد و بحث‌هایی را دامن زد. اصولا پرداختن به قشری خاص (چه موجه و چه ناموجه) در متون تلویزیونی، زمانی می‌تواند درست و اصولی از کار در‌آید که نویسنده یا نویسندگان نه در صور خیال، بلکه در عالم واقع اموری را تجربه کرده باشند و پرانتز‌هایی هم که باز می‌کنند در کلیت قصه، مابازاهای بیرونی داشته باشد. هرچند چنین باید و الزامی نمی‌تواند همیشگی و دائمی باشد؛ ولی در دنیای مقایسه‌ای امروز، چشم امری را که ندیده است در عالم واقع، به تصویر درآمدن آن در هر مدیومی را به راحتی باور نمی‌کند. لازم به نوشتن نیست که معنای این حرف، چنین نیست که باید بیرون‌پریدن قهرمان داستان را در جایی دیده یا خوانده باشد؛ بلکه مقصود آن است که در دنیای مادی و پولی امروز، چنین قهرمانی باید شاخصه‌های دیگری هم داشته باشد که از بحث و تخصص این مقال خارج است. قصه دلدادگی دختری شرور و پرجنب‌وجوش به پسری آرام و بافضل و مقید، بارها به رشته تحریر و تصویر درآمده و خلقی تازه و بدیع نیست و مخالفت و بعد موافقت خانواده‌ها هم از کفر ابلیس و زهد اسفندیار، معروف‌تر... و خرده‌پیرنگ‌های آن هم بر همگان آشکارتر و نقش‌های فرعی‌اش هم با یک قسمت دیدنش، بر اهل فن بارزتر. حال چرایی ساخت چنین اثری چیست؟ تکیه‌گاهی به‌نام پدر؛ آن هم پدری با مرام و مسلک قدیم و با کنیه شهری مانند تهران، چه بار معنایی‌ای می‌تواند داشته باشد؟ به‌زانودرآوردن این پدر توسط عناصر بد داستان آیا غیرمستقیم پیامی خاص در نهان دارد؟ غلبه بدی بر نیکی و فرجام خوش داستان چه دستاورد ذهنی‌ای می‌تواند برای مخاطب داشته باشد؟ هرچند همه این تعلیق‌ها (اگر در نگاه اهل فن تعلیق خوانده شود) در قصه، مخاطب را تا پایان کار با خود همراه می‌کند؛ ولی این بودن و همراهی لزوما به معنای تأیید کار و پایبندی به پیام سریال نیست؛ بلکه در راستای آن است که مخاطب منتظر تأیید نظر خویش به‌عنوان نظر پایانی است و هیچ امری بدتر از آن نیست که نگاه و دید مخاطب جلوتر و برتر از زاویه دید نویسنده و کارگردان اثری باشد و این امر یعنی مخاطب کماکان یک پله از خالق اثر جلوتر است و اگر به تماشای ساخته‌ای می‌نشیند، صحه‌گذاشتن بر پیش‌بینی‌ها و ادله‌های ذهن خود است که تا حدود زیادی درست هم از آب درمی‌آید که به قول ظریفی، فرجام بیشتر سریال‌های ایرانی یا وصلت است یا بچه‌دارشدن و این دو اهرم در همه کارها، به‌کرات استفاده و دیده شده است. طرفه و پایان کلام آنکه اوضاع سریال‌سازی این روزهای تلویزیون، نه دیگر گرته‌برداری از سریال‌های ترکی و نه کپی‌برداری از نمونه‌های خارجی است؛ بلکه نوع خاصی از ساخت‌وساز یک‌بارمصرف مسکن مهری است که با کوچک‌ترین تلنگری، تکان می‌خورد، چون اصل بر ساخت است و مصالح و بنیان مهم نیست؛ مهم بالارفتن بنا به قیمت دقایق پولی‌ است
که پرداخت می‌شود.

هدف و مراد تلویزیون از ساخت سریال چیست؟ البته پرواضح است که در اولین واکنش به چنین پرسشی آنچه در سرخط جواب‌ها قرار می‌گیرد «موتیف کلامی» و همیشگی سرگرمی است که متولیان امر بر زبان می‌آورند و در وهله بعد آموزش در راستای سیاست‌های ترسیمی مدیومی در ‌اندازه «جعبه جادویی» است. با این دو کلیدواژه مستتر در نوشته‌ها و گفته‌های مدیران و سازندگان تلویزیون، روشن است که عمل به تکلیف در رأس هر پروژه‌ای قرار دارد و کم‌وکیف آن در اولویت‌های بعدی. پس بالمال آنچه منتقدان و خرده‌گیران تلویزیون در این سال‌ها می‌نویسند و می‌گویند و جامه می‌درانند در نگاه طرف مقابل، می‌تواند تالی آن باشد که فرجامش برای چنین دستگاهی، اهمیتی نداشته باشد و اگر نگره چنین باشد «هر آن خسرو کند شیرین بود» و از این سمت هم اگر بخواهیم مثلی بیاوریم باید نوشت: آب در هاون نباید کوبید!
حال این روزهای تلویزیون در سریال‌سازی چگونه است؟ در زمانه‌ای که بزنگاه سخت اقتصادی هوش و حواس ربوده از قاطبه مخاطبان؛ چراکه ذهن و فکر آرامی وجود ندارد تا تماشاگر ساخته‌های بعضا فراخیالی سازندگان باشد؛ سریالی به نام «پدر» پخش شد که میزانسن ذهنی مخاطب را تغییر داد و با اینسرتی وارد خانه‌های تماشاگر عادی شد و بحث‌هایی را دامن زد. اصولا پرداختن به قشری خاص (چه موجه و چه ناموجه) در متون تلویزیونی، زمانی می‌تواند درست و اصولی از کار در‌آید که نویسنده یا نویسندگان نه در صور خیال، بلکه در عالم واقع اموری را تجربه کرده باشند و پرانتز‌هایی هم که باز می‌کنند در کلیت قصه، مابازاهای بیرونی داشته باشد. هرچند چنین باید و الزامی نمی‌تواند همیشگی و دائمی باشد؛ ولی در دنیای مقایسه‌ای امروز، چشم امری را که ندیده است در عالم واقع، به تصویر درآمدن آن در هر مدیومی را به راحتی باور نمی‌کند. لازم به نوشتن نیست که معنای این حرف، چنین نیست که باید بیرون‌پریدن قهرمان داستان را در جایی دیده یا خوانده باشد؛ بلکه مقصود آن است که در دنیای مادی و پولی امروز، چنین قهرمانی باید شاخصه‌های دیگری هم داشته باشد که از بحث و تخصص این مقال خارج است. قصه دلدادگی دختری شرور و پرجنب‌وجوش به پسری آرام و بافضل و مقید، بارها به رشته تحریر و تصویر درآمده و خلقی تازه و بدیع نیست و مخالفت و بعد موافقت خانواده‌ها هم از کفر ابلیس و زهد اسفندیار، معروف‌تر... و خرده‌پیرنگ‌های آن هم بر همگان آشکارتر و نقش‌های فرعی‌اش هم با یک قسمت دیدنش، بر اهل فن بارزتر. حال چرایی ساخت چنین اثری چیست؟ تکیه‌گاهی به‌نام پدر؛ آن هم پدری با مرام و مسلک قدیم و با کنیه شهری مانند تهران، چه بار معنایی‌ای می‌تواند داشته باشد؟ به‌زانودرآوردن این پدر توسط عناصر بد داستان آیا غیرمستقیم پیامی خاص در نهان دارد؟ غلبه بدی بر نیکی و فرجام خوش داستان چه دستاورد ذهنی‌ای می‌تواند برای مخاطب داشته باشد؟ هرچند همه این تعلیق‌ها (اگر در نگاه اهل فن تعلیق خوانده شود) در قصه، مخاطب را تا پایان کار با خود همراه می‌کند؛ ولی این بودن و همراهی لزوما به معنای تأیید کار و پایبندی به پیام سریال نیست؛ بلکه در راستای آن است که مخاطب منتظر تأیید نظر خویش به‌عنوان نظر پایانی است و هیچ امری بدتر از آن نیست که نگاه و دید مخاطب جلوتر و برتر از زاویه دید نویسنده و کارگردان اثری باشد و این امر یعنی مخاطب کماکان یک پله از خالق اثر جلوتر است و اگر به تماشای ساخته‌ای می‌نشیند، صحه‌گذاشتن بر پیش‌بینی‌ها و ادله‌های ذهن خود است که تا حدود زیادی درست هم از آب درمی‌آید که به قول ظریفی، فرجام بیشتر سریال‌های ایرانی یا وصلت است یا بچه‌دارشدن و این دو اهرم در همه کارها، به‌کرات استفاده و دیده شده است. طرفه و پایان کلام آنکه اوضاع سریال‌سازی این روزهای تلویزیون، نه دیگر گرته‌برداری از سریال‌های ترکی و نه کپی‌برداری از نمونه‌های خارجی است؛ بلکه نوع خاصی از ساخت‌وساز یک‌بارمصرف مسکن مهری است که با کوچک‌ترین تلنگری، تکان می‌خورد، چون اصل بر ساخت است و مصالح و بنیان مهم نیست؛ مهم بالارفتن بنا به قیمت دقایق پولی‌ است
که پرداخت می‌شود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها