|

عبور از عطش افشاگري

زهرا نژاد‌بهرام عضو شورای شهر تهران

دموکراتیزاسیون، جاری‌سازی دموکراسی در شبکه‌های اجتماعی، بستری برای رونق روزنامه‌نگاری حرفه‌ای است.عطش استفاده از شبکه‌های اجتماعی در چند سال اخیر در ایران و جهان بستری متفاوت برای تحرک روزنامه‌نگاری حرفه‌ای یا خبرنگاری حرفه‌ای ایجاد کرده است. بسیاری از اهالی رسانه که با دیده تردید به فضای مجازی نگاه می‌کنند، آن را بستری برای ناگفته‌ها یا کم‌گفته‌ها می‌دانند. آنان با درک عمق ارتباط ایجادشده از سوی این رسانه‌ها، تصویر روزنامه‌نگاری با سبک سنتی را در بستری از تعاریف و معانی که نیازمند بازخوانی است، می‌پندارند. خبرنگاران حرفه‌ای که بازی جدیدی را در بستر فضای مجازی تجربه می‌کنند، دچار نوعی وانمایی حقیقت شده‌اند که از سوی شبکه‌های اجتماعی در حال بازتولید است. آنها به‌روشنی می‌دانند صحت، دقت و سرعت سه رأس مثلث اطلاع‌رسانی‌اند. بنابراین در فضایی از سرعت قرار گرفته‌اند که همه دقت و صحت را به خدمت گرفته و با پرچم سرعت، همه فضا را به اشغال خود درآورده است. در اینجا سؤال این است که آیا شتاب این سرعت بدون مرز که همه مرزهای نانوشته و نوشته‌شده را با عبوری از جنس فضای مجازی پشت ‌سر گذاشته و اطلاع‌رسانی و استفاده از اطلاعات را عمومی کرده، تصویر آرزوهای روزنامه‌نگاری حرفه‌ای است که همیشه دنبال آن می‌گشته؛ یعنی جاری‌سازی دموکراسی؟ اگر به مفهوم واقعی دموکراسی و فضای دموکراتیک توجه کنیم، شاید تصویر ارائه‌شده از شبکه‌های اجتماعی، مفهومی از شرایط آزاد انتقال خبر و اطلاعات را فراهم کرده باشد؛ اما این فضا به دلیل نشر بسیاری از غیرواقعی‌ها، با چالش روبه‌رو شده و مفهوم دموکراتیزه‌شدن نشر اطلاعات را متفاوت کرده است. این مهم در سپهر اطلاع‌رسانی امری نیکو و فرصتی یگانه است؛ اما به شرط آنکه دو عنصر صحت و دقت از آن حذف نشود. روزنامه‌نگاری حرفه‌ای در پاسخ به این پرسش با دیده تردید به فرصت ایجادشده از سوی تولیدات فضای مجازی می‌نگرد و آن را نیازمند اعتمادسنجی و اعتبارسنجی می‌داند. با این رویکرد، شاید بتوان تصاویر به‌وجودآمده از فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی را در بستر مفاهیم ارتباطات این‌گونه تبیین کرد که دو گروه در عرصه تولید خبر دخالت دارند؛ تولیدکننده حرفه‌ای که پایبند به سه رأس مثلث صحت، دقت و سرعت است و تولیدکننده غیرحرفه‌ای که تنها به نشر خبر می‌اندیشد و سرعت تنها ایده و نگرش اوست. در این میان، گروهی دیگر نیز هستند که تولیدکننده خبر نبوده، ولی مصرف‌کننده آن هستند. این گروه اصلی‌ترین نقش را دارند با مصرف فضا، تصاویری متفاوت از حقیقت را که از سوی برخی ساخته‌شده است، نشر می‌دهند و با نشر آن، هویت تازه‌ای برای مخاطبان از جنس اعتماد کاذب ایجاد می‌کنند. در واقع «پساحقیقت» به دروغ‌های آشکاری اشاره می‌کند که در جامعه عادی به نظر می‌رسند.این گروه که به اعتبار تئوری والتر بنیامین پرسه‌زن هستند، فقط مصرف‌کنند‌ه‌اند. آنها که در تئوری بنیامین نمادهای مصرف فضا و پاساژگردی در اروپای قرن 19 بودند، اکنون با پرسه‌زنی در فضای مجازی، فقط لایک و شِیر می‌کنند و این اقدامی خاص از آنها در بازتولید اخبار تولیدشده است که می‌تواند فضا را پر و تصاویری از حقیقت درست کند. با این اقدام، در واقع اصل حقیقت به گوشه‌ای رانده می‌شود که شاید بتوان آن را تحت تعابیری مانند پساحقیقت یا به‌ عبارتی تصویر حقیقت تعریف کرد. در واقع در دوره مدرن، پرسه‌زن فردی بود که دنبال وانمایی شخصیتی برای عرض‌اندام بود و با پاساژگردی، هویتی از جنس مدرنیسم برای خود می‌ساخت و اکنون این لایک‌زن‌ها و انتشاردهنده‌ها که آنها را می‌توان پرسه‌زن فضای مجازی دانست، با عرض‌اندام در صحنه فرامدرنیست، واقعیت را در پس تصاویری که از آن ساخته ‌شده است، انتشار داده و اذهان را با تصویر حقیقت اتصال می‌دهند. این پرسه‌زنان فضای مجازی اعتباری از جنس نشردهندگی و لایک‌زنی برای خود می‌خرند و منجر به تسری تولیدات فردی برای عموم می‌شوند و فضای 50‌میلیونی بهره‌وران فضای اینترنتی در ایران را با خوراک‌های خود تغذیه می‌کنند؛ خوراکی که طعم واقعیت در آن بسیار نادر است. از آنجا که در دوره پساحقیقت به تعبیر دانش‌نامه آکسفورد در سال 2015، هر فردی می‌تواند به حقیقت با زاویه دید خود برسد و از طریق رسانه خود، حقیقت را با روایت خودش بازگو کند؛ درعین‌حال که می‌توان با وجوه متعددی از ‌میلیون‌ها و ‌میلیاردها حقیقت مواجه شد، می‌توان گفت حقیقت عینیتی واقعی نیز وجود ندارد. در این راستا سهم روزنامه‌نگاری حرفه‌ای چقدر است؟ با تکثر رسانه‌های مجازی، کاهش اعتماد نسبت به رسانه‌های مرجع به دلیل دروازه‌بانی خاص و تحت‌ تأثیر قرارگرفتن آنها از فضای ایجادشده زمین بازی آنها را محدود و محدود‌تر كرده است؛ هم‌اکنون براساس گفته معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد در 17 مرداد سال جاری حدود 50‌ میلیون نفر خبر تولید می‌کنند و بیش از 42 خبرگزاری دارای مجوز هستند که از کل خبرگزاری‌های اتحادیه اروپا بیشتر است. با این حجم از فضا که در اختیار شبکه‌های اجتماعی است جايگاه روزنامه‌نگاری حرفه‌ای کجاست؟ درواقع می‌توان گفت از این رو روزنامه‌نگاری حرفه‌ای بنا بر تعهد و وظیفه ذاتی‌اش نیازمند ایجاد تغییر است.


سبک هرم وارونه‌ در فضای رسانه جایش را به هرم اصلی داده و آنچه پیش‌تر خبر مبتنی بر اهمیت بود، به تصویر روایتی از خبر به سبک فردی تغییر یافته و هویت خبر دستخوش تغییری از جنس نگارش و اهمیت شده است.
اما روایت چطور عمل می‌کند.
روایت برخلاف خبر، تنها ذهن مخاطب را درگیر نمی‌کند بلکه حوزه عواطف و احساسات مخاطب را هم به کار می‌گیرد و حوزه احساسات وزن بیشتری دارد. به همین دلیل است که در شبکه‌های اجتماعی بیشتر از استدلال‌کردن، هنرمندانه‌حرف‌زدن مؤثر است. کسی هم که هنر ندارد، با طعنه و کنایه تلاش می‌کند حوزه احساسات و هیجان مخاطب را درگیر کند. بنابراين در روایتگری جان و روان فرد باید درگیر شود نه صرفا ذهنش. شبکه اجتماعی براساس پیوند روانی و عاطفی افراد است که قدرت می‌گیرد و افراد زمانی با هم پیوند می‌خورند که به جهت گرایشی و سلیقه‌ای به هم نزدیک باشند. بر این اساس ذائقه‌ها چنین شکل می‌گیرد که خبر درست، خبری است که از زبان نزدیک‌ترین فرد به جهت گرایشی و سلیقه‌ای بیان شود؛ به تعبیر دیگر از طرف یک کاربر شبیه خودمان بیان شود.
و هرچه بیشتر دست‌ به ‌دست شود بیشتر می‌تواند اثرگذار باشد نه اینکه به واقعیت نزدیک‌تر باشد. در مدل سنتی خبرنگاری، خبرنگار با هر گرایشی تلاش می‌کرد صادق باشد، اما امروز کاربر شبکه اجتماعی تلاش می‌کند بیشتر دیده شود؛ دقیق‌تر اینکه بیشتر، خودش و آنچه می‌بیند مهم است نه واقعیت و آنچه هست!
روایت خبر هیچ ارتباطی به خبر صادق ندارد بلکه صرفا براساس برداشتی است که فرد از خبر دارد. برداشت فرد از خبر نیز کاملا براساس گرایش، سلیقه، اعتقادات، احساسات و آگاهی‌های او شکل می‌گیرد. ممکن است سؤال شود که پیش‌تر هم خبرنگار هنگام تهیه خبر براساس برداشت خودش رفتار می‌کرد و این نیز همان رفتار خبرنگار است؛ اما این‌طور نیست.
مخاطبان سنتی دو دهه پیش، با شکل‌گیری سایت‌ها و بعد شکبه‌های اجتماعی شبیه فیس‌بوک به کاربرانی تبدیل شدند که نامشان شهروند-خبرنگار بود. اما امروز همان کاربران شهروند- خبرنگار نیز به پشتوانه شبکه‌های اجتماعی نوین، تولید‌کننده خبرند و نامشان شهروند-رسانه است؛ یعنی خودشان رسانه‌اند. البته رسانه به معنای جدیدش که در آن حرف اول و آخر را نه صدق و کذب خبر می‌زند و نه دقت خبر؛ بلکه تنها و تنها روایت خبر و سرعت می‌زند.
آنچه به‌عنوان 5 wو H معنادار بود اکنون به برداشت فرد از یک خبر به‌ویژه افشاگری تغییر نام داده است. اکنون افشا‌گری به هر طریق و به هر عنوان با اتکا بر فیلم، تصویر و دست‌نوشته بدل به اهمیت خبر شده، فارغ از صحت و دقت و اینجاست که هویت خبرنگاری حرفه‌ای دچار چالش شده است.
کاهش اعتماد عمومی به منابع خبری رسمی بستر فعالیت خبرنگاری حرفه‌ای را برای فعالیت تنگ کرده و سبک نگارش سنتی آنها را به حاشیه برده و سرعت شهروند - رسانه توان آنها را برای جاگیری در دنیای خبر کاهش داده است. در این برهه با نگاهی به وانمود‌سازی حقیقت یا همان پساحقیقت، شکل ورود روزنامه‌نگاری حرفه‌ای با چالش حذف یا عبور مواجه شده است.
دروازه‌بانی خبری که روزی بستری برای آیین نگارش خبر و صحت آن و رعایت خطوط قرمز بود، اکنون مانع فعالیت خبرنگاران حرفه‌ای شده و لازم است در این پیچیدهگی‌های اطلاع‌رسانی و ورود رقبایی که گوی سبقت را از آنها گرفته، تغییر شکل یابد.
بنابراين با عنایت به شرایط ذکرشده به نظر می‌رسد تنها راه برون‌رفت از این شرایط بازگشت به مرجع قابل اعتماد و تغییر سبک خبر و ایجاد مرجعیت برای خبرنگاران و روزنامه‌نگاران حرفه‌ای است و این میسر نمی‌شود مگر با عزمی جدی از سوی مراجع خبری نظیر صداوسیما و خبرگزاری‌های رسمی!.
اکنون برای نجات خبرنگاری حرفه‌ای عزمی جزم از سوی حرفه‌ای‌ها برای دو امر مهم لازم است؛ نخست آنکه حقیقت را از فراحقیقت دور کنند تا مخاطبان با واقعیت آشنا شوند و دوم آنکه با اتصال به شبکه‌های ارتباطی حرفه‌ای کانون اعتماد افکار عمومی را برای خبر ایجاد کنند. خبرنگاران حرفه‌ای اکنون در زمینی که شبکه‌های مجازی با اتکا به فراحقیقت و روایت ایجاد کرده‌اند بازی می‌کنند درحالی‌که واقعیت در دست آنهاست چون آنها هستند که صحت و دقت را فدای سرعت نمی‌کنند.
خبرنگاران حرفه‌ای باید مرجعیتشان را پس بگیرند و مرزهای نانوشته دروازه‌بانی خبر را با اتکا بر مفهوم اصیل بازآفرینی اعتماد از نو بسازند. شاید مسیر عبور از عطش افشاگری و خشم مجازی همین باشد. مرجعیت خود را بازپس گیرید و مرزهای نانوشته دروازه‌بانی خبر را با اتکا بر مفهوم اصیل‌تری چون اعتماد جست‌وجو کنید؛ این راه عبور از عطش افشاگری و خشم مجازی است.

دموکراتیزاسیون، جاری‌سازی دموکراسی در شبکه‌های اجتماعی، بستری برای رونق روزنامه‌نگاری حرفه‌ای است.عطش استفاده از شبکه‌های اجتماعی در چند سال اخیر در ایران و جهان بستری متفاوت برای تحرک روزنامه‌نگاری حرفه‌ای یا خبرنگاری حرفه‌ای ایجاد کرده است. بسیاری از اهالی رسانه که با دیده تردید به فضای مجازی نگاه می‌کنند، آن را بستری برای ناگفته‌ها یا کم‌گفته‌ها می‌دانند. آنان با درک عمق ارتباط ایجادشده از سوی این رسانه‌ها، تصویر روزنامه‌نگاری با سبک سنتی را در بستری از تعاریف و معانی که نیازمند بازخوانی است، می‌پندارند. خبرنگاران حرفه‌ای که بازی جدیدی را در بستر فضای مجازی تجربه می‌کنند، دچار نوعی وانمایی حقیقت شده‌اند که از سوی شبکه‌های اجتماعی در حال بازتولید است. آنها به‌روشنی می‌دانند صحت، دقت و سرعت سه رأس مثلث اطلاع‌رسانی‌اند. بنابراین در فضایی از سرعت قرار گرفته‌اند که همه دقت و صحت را به خدمت گرفته و با پرچم سرعت، همه فضا را به اشغال خود درآورده است. در اینجا سؤال این است که آیا شتاب این سرعت بدون مرز که همه مرزهای نانوشته و نوشته‌شده را با عبوری از جنس فضای مجازی پشت ‌سر گذاشته و اطلاع‌رسانی و استفاده از اطلاعات را عمومی کرده، تصویر آرزوهای روزنامه‌نگاری حرفه‌ای است که همیشه دنبال آن می‌گشته؛ یعنی جاری‌سازی دموکراسی؟ اگر به مفهوم واقعی دموکراسی و فضای دموکراتیک توجه کنیم، شاید تصویر ارائه‌شده از شبکه‌های اجتماعی، مفهومی از شرایط آزاد انتقال خبر و اطلاعات را فراهم کرده باشد؛ اما این فضا به دلیل نشر بسیاری از غیرواقعی‌ها، با چالش روبه‌رو شده و مفهوم دموکراتیزه‌شدن نشر اطلاعات را متفاوت کرده است. این مهم در سپهر اطلاع‌رسانی امری نیکو و فرصتی یگانه است؛ اما به شرط آنکه دو عنصر صحت و دقت از آن حذف نشود. روزنامه‌نگاری حرفه‌ای در پاسخ به این پرسش با دیده تردید به فرصت ایجادشده از سوی تولیدات فضای مجازی می‌نگرد و آن را نیازمند اعتمادسنجی و اعتبارسنجی می‌داند. با این رویکرد، شاید بتوان تصاویر به‌وجودآمده از فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی را در بستر مفاهیم ارتباطات این‌گونه تبیین کرد که دو گروه در عرصه تولید خبر دخالت دارند؛ تولیدکننده حرفه‌ای که پایبند به سه رأس مثلث صحت، دقت و سرعت است و تولیدکننده غیرحرفه‌ای که تنها به نشر خبر می‌اندیشد و سرعت تنها ایده و نگرش اوست. در این میان، گروهی دیگر نیز هستند که تولیدکننده خبر نبوده، ولی مصرف‌کننده آن هستند. این گروه اصلی‌ترین نقش را دارند با مصرف فضا، تصاویری متفاوت از حقیقت را که از سوی برخی ساخته‌شده است، نشر می‌دهند و با نشر آن، هویت تازه‌ای برای مخاطبان از جنس اعتماد کاذب ایجاد می‌کنند. در واقع «پساحقیقت» به دروغ‌های آشکاری اشاره می‌کند که در جامعه عادی به نظر می‌رسند.این گروه که به اعتبار تئوری والتر بنیامین پرسه‌زن هستند، فقط مصرف‌کنند‌ه‌اند. آنها که در تئوری بنیامین نمادهای مصرف فضا و پاساژگردی در اروپای قرن 19 بودند، اکنون با پرسه‌زنی در فضای مجازی، فقط لایک و شِیر می‌کنند و این اقدامی خاص از آنها در بازتولید اخبار تولیدشده است که می‌تواند فضا را پر و تصاویری از حقیقت درست کند. با این اقدام، در واقع اصل حقیقت به گوشه‌ای رانده می‌شود که شاید بتوان آن را تحت تعابیری مانند پساحقیقت یا به‌ عبارتی تصویر حقیقت تعریف کرد. در واقع در دوره مدرن، پرسه‌زن فردی بود که دنبال وانمایی شخصیتی برای عرض‌اندام بود و با پاساژگردی، هویتی از جنس مدرنیسم برای خود می‌ساخت و اکنون این لایک‌زن‌ها و انتشاردهنده‌ها که آنها را می‌توان پرسه‌زن فضای مجازی دانست، با عرض‌اندام در صحنه فرامدرنیست، واقعیت را در پس تصاویری که از آن ساخته ‌شده است، انتشار داده و اذهان را با تصویر حقیقت اتصال می‌دهند. این پرسه‌زنان فضای مجازی اعتباری از جنس نشردهندگی و لایک‌زنی برای خود می‌خرند و منجر به تسری تولیدات فردی برای عموم می‌شوند و فضای 50‌میلیونی بهره‌وران فضای اینترنتی در ایران را با خوراک‌های خود تغذیه می‌کنند؛ خوراکی که طعم واقعیت در آن بسیار نادر است. از آنجا که در دوره پساحقیقت به تعبیر دانش‌نامه آکسفورد در سال 2015، هر فردی می‌تواند به حقیقت با زاویه دید خود برسد و از طریق رسانه خود، حقیقت را با روایت خودش بازگو کند؛ درعین‌حال که می‌توان با وجوه متعددی از ‌میلیون‌ها و ‌میلیاردها حقیقت مواجه شد، می‌توان گفت حقیقت عینیتی واقعی نیز وجود ندارد. در این راستا سهم روزنامه‌نگاری حرفه‌ای چقدر است؟ با تکثر رسانه‌های مجازی، کاهش اعتماد نسبت به رسانه‌های مرجع به دلیل دروازه‌بانی خاص و تحت‌ تأثیر قرارگرفتن آنها از فضای ایجادشده زمین بازی آنها را محدود و محدود‌تر كرده است؛ هم‌اکنون براساس گفته معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد در 17 مرداد سال جاری حدود 50‌ میلیون نفر خبر تولید می‌کنند و بیش از 42 خبرگزاری دارای مجوز هستند که از کل خبرگزاری‌های اتحادیه اروپا بیشتر است. با این حجم از فضا که در اختیار شبکه‌های اجتماعی است جايگاه روزنامه‌نگاری حرفه‌ای کجاست؟ درواقع می‌توان گفت از این رو روزنامه‌نگاری حرفه‌ای بنا بر تعهد و وظیفه ذاتی‌اش نیازمند ایجاد تغییر است.


سبک هرم وارونه‌ در فضای رسانه جایش را به هرم اصلی داده و آنچه پیش‌تر خبر مبتنی بر اهمیت بود، به تصویر روایتی از خبر به سبک فردی تغییر یافته و هویت خبر دستخوش تغییری از جنس نگارش و اهمیت شده است.
اما روایت چطور عمل می‌کند.
روایت برخلاف خبر، تنها ذهن مخاطب را درگیر نمی‌کند بلکه حوزه عواطف و احساسات مخاطب را هم به کار می‌گیرد و حوزه احساسات وزن بیشتری دارد. به همین دلیل است که در شبکه‌های اجتماعی بیشتر از استدلال‌کردن، هنرمندانه‌حرف‌زدن مؤثر است. کسی هم که هنر ندارد، با طعنه و کنایه تلاش می‌کند حوزه احساسات و هیجان مخاطب را درگیر کند. بنابراين در روایتگری جان و روان فرد باید درگیر شود نه صرفا ذهنش. شبکه اجتماعی براساس پیوند روانی و عاطفی افراد است که قدرت می‌گیرد و افراد زمانی با هم پیوند می‌خورند که به جهت گرایشی و سلیقه‌ای به هم نزدیک باشند. بر این اساس ذائقه‌ها چنین شکل می‌گیرد که خبر درست، خبری است که از زبان نزدیک‌ترین فرد به جهت گرایشی و سلیقه‌ای بیان شود؛ به تعبیر دیگر از طرف یک کاربر شبیه خودمان بیان شود.
و هرچه بیشتر دست‌ به ‌دست شود بیشتر می‌تواند اثرگذار باشد نه اینکه به واقعیت نزدیک‌تر باشد. در مدل سنتی خبرنگاری، خبرنگار با هر گرایشی تلاش می‌کرد صادق باشد، اما امروز کاربر شبکه اجتماعی تلاش می‌کند بیشتر دیده شود؛ دقیق‌تر اینکه بیشتر، خودش و آنچه می‌بیند مهم است نه واقعیت و آنچه هست!
روایت خبر هیچ ارتباطی به خبر صادق ندارد بلکه صرفا براساس برداشتی است که فرد از خبر دارد. برداشت فرد از خبر نیز کاملا براساس گرایش، سلیقه، اعتقادات، احساسات و آگاهی‌های او شکل می‌گیرد. ممکن است سؤال شود که پیش‌تر هم خبرنگار هنگام تهیه خبر براساس برداشت خودش رفتار می‌کرد و این نیز همان رفتار خبرنگار است؛ اما این‌طور نیست.
مخاطبان سنتی دو دهه پیش، با شکل‌گیری سایت‌ها و بعد شکبه‌های اجتماعی شبیه فیس‌بوک به کاربرانی تبدیل شدند که نامشان شهروند-خبرنگار بود. اما امروز همان کاربران شهروند- خبرنگار نیز به پشتوانه شبکه‌های اجتماعی نوین، تولید‌کننده خبرند و نامشان شهروند-رسانه است؛ یعنی خودشان رسانه‌اند. البته رسانه به معنای جدیدش که در آن حرف اول و آخر را نه صدق و کذب خبر می‌زند و نه دقت خبر؛ بلکه تنها و تنها روایت خبر و سرعت می‌زند.
آنچه به‌عنوان 5 wو H معنادار بود اکنون به برداشت فرد از یک خبر به‌ویژه افشاگری تغییر نام داده است. اکنون افشا‌گری به هر طریق و به هر عنوان با اتکا بر فیلم، تصویر و دست‌نوشته بدل به اهمیت خبر شده، فارغ از صحت و دقت و اینجاست که هویت خبرنگاری حرفه‌ای دچار چالش شده است.
کاهش اعتماد عمومی به منابع خبری رسمی بستر فعالیت خبرنگاری حرفه‌ای را برای فعالیت تنگ کرده و سبک نگارش سنتی آنها را به حاشیه برده و سرعت شهروند - رسانه توان آنها را برای جاگیری در دنیای خبر کاهش داده است. در این برهه با نگاهی به وانمود‌سازی حقیقت یا همان پساحقیقت، شکل ورود روزنامه‌نگاری حرفه‌ای با چالش حذف یا عبور مواجه شده است.
دروازه‌بانی خبری که روزی بستری برای آیین نگارش خبر و صحت آن و رعایت خطوط قرمز بود، اکنون مانع فعالیت خبرنگاران حرفه‌ای شده و لازم است در این پیچیدهگی‌های اطلاع‌رسانی و ورود رقبایی که گوی سبقت را از آنها گرفته، تغییر شکل یابد.
بنابراين با عنایت به شرایط ذکرشده به نظر می‌رسد تنها راه برون‌رفت از این شرایط بازگشت به مرجع قابل اعتماد و تغییر سبک خبر و ایجاد مرجعیت برای خبرنگاران و روزنامه‌نگاران حرفه‌ای است و این میسر نمی‌شود مگر با عزمی جدی از سوی مراجع خبری نظیر صداوسیما و خبرگزاری‌های رسمی!.
اکنون برای نجات خبرنگاری حرفه‌ای عزمی جزم از سوی حرفه‌ای‌ها برای دو امر مهم لازم است؛ نخست آنکه حقیقت را از فراحقیقت دور کنند تا مخاطبان با واقعیت آشنا شوند و دوم آنکه با اتصال به شبکه‌های ارتباطی حرفه‌ای کانون اعتماد افکار عمومی را برای خبر ایجاد کنند. خبرنگاران حرفه‌ای اکنون در زمینی که شبکه‌های مجازی با اتکا به فراحقیقت و روایت ایجاد کرده‌اند بازی می‌کنند درحالی‌که واقعیت در دست آنهاست چون آنها هستند که صحت و دقت را فدای سرعت نمی‌کنند.
خبرنگاران حرفه‌ای باید مرجعیتشان را پس بگیرند و مرزهای نانوشته دروازه‌بانی خبر را با اتکا بر مفهوم اصیل بازآفرینی اعتماد از نو بسازند. شاید مسیر عبور از عطش افشاگری و خشم مجازی همین باشد. مرجعیت خود را بازپس گیرید و مرزهای نانوشته دروازه‌بانی خبر را با اتکا بر مفهوم اصیل‌تری چون اعتماد جست‌وجو کنید؛ این راه عبور از عطش افشاگری و خشم مجازی است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها