|

با آمايش مي‌توانيم

احمد عظيمي بلوريان- استاد پيشين مريلند

ايران سرزميني بزرگ و به لحاظ آب‌و‌هوا و شرايط اقليمي بسيار متنوع است. اين گوناگوني در نفس خود نوعی ثروت به شمار مي‌آيد؛ زيرا زمينه مناسبي را براي توسعه و باروري و پيشرفت به وجود آورده است؛ اما اين پيشرفت به روابط بين‌المللي و همکاري‌هاي منطقه‌اي بستگي زيادي دارد. وجود راه‌هاي ابريشم از هزاران سال پيش، دليل بارزي بر همبستگي پيشرفت و توسعه اقتصادي ايران با جهان خارج است، با اين تفاوت که ساختار اقتصادي جهان به دليل پيشرفت سريع علمي و تکنولوژيکي اروپا در هزار سال گذشته و کشف و رونق فوق‌العاده قاره آمريكا (ايالت متحده، کانادا و آمريكاي جنوبي) و استراليا و نيوزيلند، با آنچه در گذشته هزاران ساله در اقتصاد جهان شکل گرفته بود، کاملا دگرگون شده است. تمرکز فعاليت‌هاي اقتصادي در اروپا و آمريكا همراه با جهانگيري غرب در دنياي شرق ساختار صنعتي و بازرگاني جهان و تک‌تک کشورها را از حالت سنتي چند هزار ساله درآورده و همه فرضيات رشد در تک‌تک کشورهاي آن را دگرگون کرده است. اقتصاد صنعتي، کشاورزي و هنري ايران از اوايل دوران صفويه درمقایسه‌با گذشته آن رونق نسبي بيشتري داشته است، اما اين پيشرفت هم باز به دليل افزايش تحرک در مبادلات منطقه‌اي صورت گرفته بود. سعدي از بازرگاني که 150 شتر داشته (به ترکيب فعاليت‌هاي توليدي و حمل‌ونقل توجه کنید) نقل قول مي‌کند که «گوگرد پارسي خواهم بردن به چين (که امروز شايد نفت و گاز در اين مسير حرکت مي‌کند) که شنيدم قيمتي عظيم دارد و از آنجا کاسه چيني به روم آرم و ديباي رومي به هند و فولاد هندي به حلب و آبگينه حلبي به يمن و برد يماني به پارس....». اين نقل قول ترسيم‌کننده تصوير بسيار روشني از الگوي بازرگاني و توليد صنعتي در دنياي اطراف ايران و نيز گوياي شبکه بازرگاني و ارتباطي گسترده در آن زمان است. در 700 سال پيش هنوز مهاجرت به قاره آمريكا و سرزمين‌هاي استراليا و نيوزيلند آغاز نشده بود و تکنولوژي محدود به کشاورزي، نساجي، فرش‌بافي و فراوري پوست حيوانات و تبديل آنها به لباس و کفش و کمربند و... بود، اما امروز جهان بسيار گسترده‌تر و پيشرفته‌تر از دنياي قديم است. توليد و بازرگاني و حمل‌ونقل امروز ديگر متکي به استفاده از شتر و اسب و الاغ براي حمل‌ونقل و مواد توليد‌شده صنعتي به شرح بالا نيست؛ به جاي گوگرد و کاسه چيني و ديباي رومي و فولاد هندي و آبگينه حلبي بايد از جمبوجت، ناوهاي هواپيمابر، زيردريايي، ماهواره و توليدات صنعتي سيستم‌هاي اطلاعاتي و ابزارهای مدرن الکترونيکي ياد کرد. با وجود تنوع آب‌و‌هوايي و توليدات کشاورزي در مناطق مختلف ايران و آشنايي به زمينه‌هاي مشابه در کشورهاي پيراموني تا هند و چين و روسيه و آفريقا، مسلم است که نظام توليد و تجارت در سطح جهان با آنچه در گذشته وجود داشته، کاملا متفاوت است.

اين تفاوت‌ها ايجاب مي‌کند ايران به عنوان کشوری باستاني با فرهنگي غني و گذشته‌اي پرافتخار، خود را با جهان امروز تطبيق دهد و توليد و تجارت خود را با معيارهاي نو بسنجد. صادرات ايران، از زعفران و ماهي و فرش دست‌بافت و نيز مواد هيروکربوري- نفت و گاز و پروپان-، گرچه رابطه مستقيمي با استعدادهاي توليد مناطق گوناگون ايران دارد، اما به‌خوبي نشان مي‌دهد از استعدادهاي بالقوه صنعتي عصر حاضر در حد کافي بهره‌مند نشده است. در اينجاست که ديد آمايشي به موضوع نه تنها چشم‌اندازهاي گسترده‌اي را در برابر ديدگان ما به تصوير مي‌کشد. آمايش توليد و صنعت و تجارت مي‌گويد بايد محيط مناسبي براي سرمايه‌گذاري و جذب سرمايه در ايران فراهم شود. ديد مسئولان بايد از حدود مرزهاي ايران بالاتر رود و فعل و انفعالات اقتصادي در سطح منطقه تحليل شود. آمايش سرزمين هشدار مي‌دهد خود را در دام‌هاي رقباي منطقه‌اي و زياده‌خواهان بين‌المللي نيندازيم. فراز و نشيب سياسي و اقتصادي در سطح کشور و منطقه آسياي غربي همواره وجود داشته و خواهد داشت.شمار توليدات ايران هرچه کمتر باشد، راه را براي تأمين نيازمندي‌هاي 80 ميليون مردم ايران ازسوی قدرت‌هاي صنعتي بازتر مي‌کند. ايران بايد براي پيشرفت، خود را به چند اصل پايبند کند: نخست، براي پيشرفت صنعتي و اقتصاد و اجتماعي، بايد خود را عضوي از جامعه بين‌المللي و بخش کوچکي از جمعيت جهان بداند. کره‌زمين يکي از ميلياردها کره‌اي است که در فضاي بي‌انتهاي گيتي در گردش است. مي‌توان ضمن تلاش براي حفظ حيثيت، با مردم همين کره‌اي که بخشي از آن هستيم، تعامل سازنده برقرار کرد. نقش ايران و فرهنگ ايراني را در اين فرايند نبايد دست کم گرفت. نشان به آن نشاني که به محض تأسیس سازمان ملل متحد -که براي اتحاد جهاني و دوري از تک‌روي و انزوا به وجود آمد- پيشگامان آن سازمان کلام سعدي را که گفته بود «بني آدم اعضاي يکديگرند که در آفرينش ز يک گوهرند/ چو عضوي به‌ درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار»، برداشته و بر سردر آن حک کردند. دوم اينکه نبايد از رويارويي با بحران‌هاي جهاني، چه بحران‌هاي طبيعي مانند سيل و توفان و زلزله، يا بحران‌هاي سياسي حاصل از بازي قدرتمندان بين‌المللي (که هر دو مورد اکنون به اوج خود رسيده‌اند)، هراسيد. مي‌توان با آنها مقابله کرده يا از آنها فاصله گرفت، اما با دنياي خارج قهر نکرد. سوم اينکه صنعتي‌شدن و پيشرفت بازرگاني يک کشور مستلزم شناخت جهان و ويژگي‌هاي آن از سوی کساني است که در اين راستا فعاليت دارند. مهاجرت يا حرکت مردم از يک نقطه به نقاط ديگر، وسيله بسيار مؤثري در يادگيري و کسب تجربه است. ايران نبايد خود را در قرنطينه نگه دارد و مهاجران را سرزنش کند. چهارم اينکه از تجربيات جهان، به‌ويژه پس از جنگ جهاني دوم، مي‌توان پندهاي بسيار ارزشمندی آموخت. همين اروپايي که امروز در جهان به‌لحاظ فرهنگ سياسي و صنعت و تجارت و پيشرفت‌هاي علمي مقام نخست را دارد، پيش از جنگ جهاني دوم ترکيب نحسي از يک گروه کشورهاي ناسازگار باهم بود. بيش از صد ميليون مردم بي‌پناه اروپايي در دو جنگ جهاني مذکور نابود شدند. پس از جنگ بود که اتحاديه اروپا تشکيل شد و همبستگي و تلاش مشترک را جايگزين برخوردهاي همسايگي کرد. ما چرا نتوانيم با کشورهاي همسايه خود پيمان همکاري در فضايی مشارکت را به وجود آوريم؟ اين پيام آمايش است.

ايران سرزميني بزرگ و به لحاظ آب‌و‌هوا و شرايط اقليمي بسيار متنوع است. اين گوناگوني در نفس خود نوعی ثروت به شمار مي‌آيد؛ زيرا زمينه مناسبي را براي توسعه و باروري و پيشرفت به وجود آورده است؛ اما اين پيشرفت به روابط بين‌المللي و همکاري‌هاي منطقه‌اي بستگي زيادي دارد. وجود راه‌هاي ابريشم از هزاران سال پيش، دليل بارزي بر همبستگي پيشرفت و توسعه اقتصادي ايران با جهان خارج است، با اين تفاوت که ساختار اقتصادي جهان به دليل پيشرفت سريع علمي و تکنولوژيکي اروپا در هزار سال گذشته و کشف و رونق فوق‌العاده قاره آمريكا (ايالت متحده، کانادا و آمريكاي جنوبي) و استراليا و نيوزيلند، با آنچه در گذشته هزاران ساله در اقتصاد جهان شکل گرفته بود، کاملا دگرگون شده است. تمرکز فعاليت‌هاي اقتصادي در اروپا و آمريكا همراه با جهانگيري غرب در دنياي شرق ساختار صنعتي و بازرگاني جهان و تک‌تک کشورها را از حالت سنتي چند هزار ساله درآورده و همه فرضيات رشد در تک‌تک کشورهاي آن را دگرگون کرده است. اقتصاد صنعتي، کشاورزي و هنري ايران از اوايل دوران صفويه درمقایسه‌با گذشته آن رونق نسبي بيشتري داشته است، اما اين پيشرفت هم باز به دليل افزايش تحرک در مبادلات منطقه‌اي صورت گرفته بود. سعدي از بازرگاني که 150 شتر داشته (به ترکيب فعاليت‌هاي توليدي و حمل‌ونقل توجه کنید) نقل قول مي‌کند که «گوگرد پارسي خواهم بردن به چين (که امروز شايد نفت و گاز در اين مسير حرکت مي‌کند) که شنيدم قيمتي عظيم دارد و از آنجا کاسه چيني به روم آرم و ديباي رومي به هند و فولاد هندي به حلب و آبگينه حلبي به يمن و برد يماني به پارس....». اين نقل قول ترسيم‌کننده تصوير بسيار روشني از الگوي بازرگاني و توليد صنعتي در دنياي اطراف ايران و نيز گوياي شبکه بازرگاني و ارتباطي گسترده در آن زمان است. در 700 سال پيش هنوز مهاجرت به قاره آمريكا و سرزمين‌هاي استراليا و نيوزيلند آغاز نشده بود و تکنولوژي محدود به کشاورزي، نساجي، فرش‌بافي و فراوري پوست حيوانات و تبديل آنها به لباس و کفش و کمربند و... بود، اما امروز جهان بسيار گسترده‌تر و پيشرفته‌تر از دنياي قديم است. توليد و بازرگاني و حمل‌ونقل امروز ديگر متکي به استفاده از شتر و اسب و الاغ براي حمل‌ونقل و مواد توليد‌شده صنعتي به شرح بالا نيست؛ به جاي گوگرد و کاسه چيني و ديباي رومي و فولاد هندي و آبگينه حلبي بايد از جمبوجت، ناوهاي هواپيمابر، زيردريايي، ماهواره و توليدات صنعتي سيستم‌هاي اطلاعاتي و ابزارهای مدرن الکترونيکي ياد کرد. با وجود تنوع آب‌و‌هوايي و توليدات کشاورزي در مناطق مختلف ايران و آشنايي به زمينه‌هاي مشابه در کشورهاي پيراموني تا هند و چين و روسيه و آفريقا، مسلم است که نظام توليد و تجارت در سطح جهان با آنچه در گذشته وجود داشته، کاملا متفاوت است.

اين تفاوت‌ها ايجاب مي‌کند ايران به عنوان کشوری باستاني با فرهنگي غني و گذشته‌اي پرافتخار، خود را با جهان امروز تطبيق دهد و توليد و تجارت خود را با معيارهاي نو بسنجد. صادرات ايران، از زعفران و ماهي و فرش دست‌بافت و نيز مواد هيروکربوري- نفت و گاز و پروپان-، گرچه رابطه مستقيمي با استعدادهاي توليد مناطق گوناگون ايران دارد، اما به‌خوبي نشان مي‌دهد از استعدادهاي بالقوه صنعتي عصر حاضر در حد کافي بهره‌مند نشده است. در اينجاست که ديد آمايشي به موضوع نه تنها چشم‌اندازهاي گسترده‌اي را در برابر ديدگان ما به تصوير مي‌کشد. آمايش توليد و صنعت و تجارت مي‌گويد بايد محيط مناسبي براي سرمايه‌گذاري و جذب سرمايه در ايران فراهم شود. ديد مسئولان بايد از حدود مرزهاي ايران بالاتر رود و فعل و انفعالات اقتصادي در سطح منطقه تحليل شود. آمايش سرزمين هشدار مي‌دهد خود را در دام‌هاي رقباي منطقه‌اي و زياده‌خواهان بين‌المللي نيندازيم. فراز و نشيب سياسي و اقتصادي در سطح کشور و منطقه آسياي غربي همواره وجود داشته و خواهد داشت.شمار توليدات ايران هرچه کمتر باشد، راه را براي تأمين نيازمندي‌هاي 80 ميليون مردم ايران ازسوی قدرت‌هاي صنعتي بازتر مي‌کند. ايران بايد براي پيشرفت، خود را به چند اصل پايبند کند: نخست، براي پيشرفت صنعتي و اقتصاد و اجتماعي، بايد خود را عضوي از جامعه بين‌المللي و بخش کوچکي از جمعيت جهان بداند. کره‌زمين يکي از ميلياردها کره‌اي است که در فضاي بي‌انتهاي گيتي در گردش است. مي‌توان ضمن تلاش براي حفظ حيثيت، با مردم همين کره‌اي که بخشي از آن هستيم، تعامل سازنده برقرار کرد. نقش ايران و فرهنگ ايراني را در اين فرايند نبايد دست کم گرفت. نشان به آن نشاني که به محض تأسیس سازمان ملل متحد -که براي اتحاد جهاني و دوري از تک‌روي و انزوا به وجود آمد- پيشگامان آن سازمان کلام سعدي را که گفته بود «بني آدم اعضاي يکديگرند که در آفرينش ز يک گوهرند/ چو عضوي به‌ درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار»، برداشته و بر سردر آن حک کردند. دوم اينکه نبايد از رويارويي با بحران‌هاي جهاني، چه بحران‌هاي طبيعي مانند سيل و توفان و زلزله، يا بحران‌هاي سياسي حاصل از بازي قدرتمندان بين‌المللي (که هر دو مورد اکنون به اوج خود رسيده‌اند)، هراسيد. مي‌توان با آنها مقابله کرده يا از آنها فاصله گرفت، اما با دنياي خارج قهر نکرد. سوم اينکه صنعتي‌شدن و پيشرفت بازرگاني يک کشور مستلزم شناخت جهان و ويژگي‌هاي آن از سوی کساني است که در اين راستا فعاليت دارند. مهاجرت يا حرکت مردم از يک نقطه به نقاط ديگر، وسيله بسيار مؤثري در يادگيري و کسب تجربه است. ايران نبايد خود را در قرنطينه نگه دارد و مهاجران را سرزنش کند. چهارم اينکه از تجربيات جهان، به‌ويژه پس از جنگ جهاني دوم، مي‌توان پندهاي بسيار ارزشمندی آموخت. همين اروپايي که امروز در جهان به‌لحاظ فرهنگ سياسي و صنعت و تجارت و پيشرفت‌هاي علمي مقام نخست را دارد، پيش از جنگ جهاني دوم ترکيب نحسي از يک گروه کشورهاي ناسازگار باهم بود. بيش از صد ميليون مردم بي‌پناه اروپايي در دو جنگ جهاني مذکور نابود شدند. پس از جنگ بود که اتحاديه اروپا تشکيل شد و همبستگي و تلاش مشترک را جايگزين برخوردهاي همسايگي کرد. ما چرا نتوانيم با کشورهاي همسايه خود پيمان همکاري در فضايی مشارکت را به وجود آوريم؟ اين پيام آمايش است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها