زیر آسمان فیروزهای
کاشفِ فروتنِ شوکران
شاهرخ دولکو: بعضی فیلمها روح دارند. فیلمهای اصیل، روح سازندگان و ملیتشان را بازتاب میدهند. وقتی فیلمی از فرانسه میبینید یا ژاپن یا لهستان یا هند، اگر اصیل باشد (که خواهم گفت اصالت یعنی چه) روح ملتشان را به شما نشان میدهد. این، ورای نشانههای ظاهری است. چیزی ورای اشیاء یا اجسام. ورای پنیر فرانسوی یا کیمونوی ژاپنی یا بازداشتگاههای کار اجباری لهستانی یا رودخانه گنگ هندی یا هر نشانه دیگری. تمامی فیلمها لبریزند از نشانهها، پر از اجسام بیجانی که به فیلمها جان میدهند، اما روح نه. برای همین همه فیلمها را بر اساس نشانههایشان میتوان بازشناخت؛ اینکه کدام فیلم از چین میآید و کدام از بولیوی. اما کمتر فیلمی هست که از طریق روحش به دست میآید. فقط معدودی فیلم و فیلمساز هستند که میتوانند زندگی و روح حاکم بر هر کشوری را، ورای نشانههای ظاهریاش در فیلمشان بازتاب دهند. این را کسانی که مثلا رنوار یا کارنه دیدهاند، کسانی که ازو یا میزوگوچی دیدهاند، کسانی که فلینی و آنتونیونی دیدهاند، کسانی که تارکوفسکی یا آنگلوپولوس دیدهاند یا ساتیا جیترای یا فریتز لانگ یا هیچکاکِ دوره انگلیسی دیدهاند میفهمند.
در ایران علی حاتمی را داریم؛ فیلمسازی که اتفاقا - و به غلط- بر اساس نشانههایش شناخته و تمجید شده، نه بر اساس روح ایرانیای که در آثارش جاری است. همه، قلم نی را دیدهاند و کاسهکوزه و لباده و کاخ گلستان و ...، اما مثلا در «خواستگار» یا «مادر» یا «سوتهدلان» که اینگونه نشانهها به حداقل میرسد چه چیزی باقی میماند جز شخصیتها و روابط و رفتارها. جز کنش شخصیتها و روح حاکم بر سرنوشت آدمها و چارچوبهایشان و اعمالشان و دیدگاهشان نسبت به زندگی؟ حاتمی، اگر فیلمسازی ایرانی است - که هست- نه بر اساس آن نشانهها (که در تمامی فیلمهای ایرانی موجود است) که بر اساس روح زندگی ایرانی (که فقط در بعضی فیلمها جاری است) شناخته میشود. بر اساس فیلمهای اصیلش (حالا معنی اصیل روشنتر میشود) که بازتاب تفاوتهای روحی، ذهنی و رفتاری شخصیتهای ایرانی با سایر شخصیتهای جهانی است. او این توان باورنکردنی را دارد که تاریخ و جغرافیا و اجتماع و حوادث را درنوردد و در درون شخصیتهای ایرانیاش رسوخ کند و جلوهای ممتاز و کمتر شناختهشده از آن را بروز دهد، آن هم با ابزار سینما، با نوع میزانسن؛ یعنی: ترکیب پیچیدهای از قاببندیهای تخت،
با کمترین پرسپکتیو ممکن و رنگهایی اشباعشده و خطوطی برجسته و رفتاری درخور روح شرقی حاکم بر شخصیتها. درست مثل یک مینیاتور بهشدت کارشده و دقیق ایرانی؛ یعنی که حاتمی از کادربندی، نورپردازی، بافت، حرکت دوربین، مونتاژ، طراحی صحنه و لباس، حرکات شخصیتها، دیالوگ، موسیقی (هم در کلام و هم در آلات موسیقی) و در نهایت ترکیب متقارن و متوازن همه اینها، به جنسی از فیلم میرسد که در منتها درجه ایرانیبودن جلوه میکند. در بهترین فیلمهایش (حسنکچل/ قلندر/ خواستگار/ سوتهدلان/ مادر/ دلشدگان) و از همه آنها بهتر، «حاجیواشنگتن»، شبیهترین نوع رفتار به خصلتها و ویژگیهای شخصیتی فردیت ایرانی (با همه تعلقات دینی، قومی، تاریخی، اجتماعی و حتی سیاسی) به خوبی و روشنی دیده میشود و این جلوهای به سینمای او میدهد که هیچکس دیگری (مطلقا هیچکس) یارای نزدیکشدن به آن را ندارد. حاتمی، تنها کاشف واقعی شوکران روح و روان و زندگی ایرانی است و از آن مهمتر، کاشفی است سخت فروتن. سخت.
چهارمين دوره جايزه شعر احمد شاملو
در آستانه
شرق: مراسم اعلام برگزيده چهارمين دوره جايزه شعر احمد شاملو چهارشنبه 21 آذر توسط مؤسسه «الف.بامداد» برگزار ميشود. در چهارمين دوره جايزه شعر شاملو، كاظم كريميان، محمود معتقدي و شهريار وقفيپور اعضاي هيئت داوران مرحله اول داوري بودند و 15 اثر را براي دور دوم اين جايزه برگزيدند كه عبارتاند از: «اسفندیاری در چشم چپ» آنا رضایی، «اسیر غیرجنگی» شجاع گلملایری، «بالارفتن از شب» غزاله شمعدانی، «برسد به استخوانهایت» روزبه سوهانی، «بینظمی» آرمین یوسف، «توضیحات شناسنامه» سهند پاکبین، «خشخاشها» امان میرزایی، «خط سیاه، متروی لندن» علیرضا آبیر، «خونم را به هواخوری بردهام» سمیرا چراغپور، «دومینو» ابوذر پاکروان، «شعرهای ونک» حمید یزدانپناه، «کافه کاتارسیس» آیدا گلنسایی، «نامههایی از کازابلانکا» شهریار بزرگمهر، «نامی نمیتوان گذاشت» آریا صدیقی و «هوای خانه را عطر میزند» بهاره نوروزیسده. اين مراسم از ساعت 17:30 تا 20 چهارشنبه 21 آذر در باغ موقوفات دكتر محمود افشار به نشاني تهران، خيابان وليعصر، سهراه زعفرانيه، خيابان عارفنسب، شماره 12، كانون زبان پارسي برگزار ميشود و حضور در آن براي همه علاقهمندان آزاد است.
در اين مراسم بابك احمدي سخنراني خواهد كرد و پيام محمود نيكبخت قرائت خواهد شد. همچنين نمايشگاه عكس سيفالله صمديان (پرترههايي از احمد شاملو) در اين مراسم برپا خواهد شد.
کاشفِ فروتنِ شوکران
شاهرخ دولکو: بعضی فیلمها روح دارند. فیلمهای اصیل، روح سازندگان و ملیتشان را بازتاب میدهند. وقتی فیلمی از فرانسه میبینید یا ژاپن یا لهستان یا هند، اگر اصیل باشد (که خواهم گفت اصالت یعنی چه) روح ملتشان را به شما نشان میدهد. این، ورای نشانههای ظاهری است. چیزی ورای اشیاء یا اجسام. ورای پنیر فرانسوی یا کیمونوی ژاپنی یا بازداشتگاههای کار اجباری لهستانی یا رودخانه گنگ هندی یا هر نشانه دیگری. تمامی فیلمها لبریزند از نشانهها، پر از اجسام بیجانی که به فیلمها جان میدهند، اما روح نه. برای همین همه فیلمها را بر اساس نشانههایشان میتوان بازشناخت؛ اینکه کدام فیلم از چین میآید و کدام از بولیوی. اما کمتر فیلمی هست که از طریق روحش به دست میآید. فقط معدودی فیلم و فیلمساز هستند که میتوانند زندگی و روح حاکم بر هر کشوری را، ورای نشانههای ظاهریاش در فیلمشان بازتاب دهند. این را کسانی که مثلا رنوار یا کارنه دیدهاند، کسانی که ازو یا میزوگوچی دیدهاند، کسانی که فلینی و آنتونیونی دیدهاند، کسانی که تارکوفسکی یا آنگلوپولوس دیدهاند یا ساتیا جیترای یا فریتز لانگ یا هیچکاکِ دوره انگلیسی دیدهاند میفهمند.
در ایران علی حاتمی را داریم؛ فیلمسازی که اتفاقا - و به غلط- بر اساس نشانههایش شناخته و تمجید شده، نه بر اساس روح ایرانیای که در آثارش جاری است. همه، قلم نی را دیدهاند و کاسهکوزه و لباده و کاخ گلستان و ...، اما مثلا در «خواستگار» یا «مادر» یا «سوتهدلان» که اینگونه نشانهها به حداقل میرسد چه چیزی باقی میماند جز شخصیتها و روابط و رفتارها. جز کنش شخصیتها و روح حاکم بر سرنوشت آدمها و چارچوبهایشان و اعمالشان و دیدگاهشان نسبت به زندگی؟ حاتمی، اگر فیلمسازی ایرانی است - که هست- نه بر اساس آن نشانهها (که در تمامی فیلمهای ایرانی موجود است) که بر اساس روح زندگی ایرانی (که فقط در بعضی فیلمها جاری است) شناخته میشود. بر اساس فیلمهای اصیلش (حالا معنی اصیل روشنتر میشود) که بازتاب تفاوتهای روحی، ذهنی و رفتاری شخصیتهای ایرانی با سایر شخصیتهای جهانی است. او این توان باورنکردنی را دارد که تاریخ و جغرافیا و اجتماع و حوادث را درنوردد و در درون شخصیتهای ایرانیاش رسوخ کند و جلوهای ممتاز و کمتر شناختهشده از آن را بروز دهد، آن هم با ابزار سینما، با نوع میزانسن؛ یعنی: ترکیب پیچیدهای از قاببندیهای تخت،
با کمترین پرسپکتیو ممکن و رنگهایی اشباعشده و خطوطی برجسته و رفتاری درخور روح شرقی حاکم بر شخصیتها. درست مثل یک مینیاتور بهشدت کارشده و دقیق ایرانی؛ یعنی که حاتمی از کادربندی، نورپردازی، بافت، حرکت دوربین، مونتاژ، طراحی صحنه و لباس، حرکات شخصیتها، دیالوگ، موسیقی (هم در کلام و هم در آلات موسیقی) و در نهایت ترکیب متقارن و متوازن همه اینها، به جنسی از فیلم میرسد که در منتها درجه ایرانیبودن جلوه میکند. در بهترین فیلمهایش (حسنکچل/ قلندر/ خواستگار/ سوتهدلان/ مادر/ دلشدگان) و از همه آنها بهتر، «حاجیواشنگتن»، شبیهترین نوع رفتار به خصلتها و ویژگیهای شخصیتی فردیت ایرانی (با همه تعلقات دینی، قومی، تاریخی، اجتماعی و حتی سیاسی) به خوبی و روشنی دیده میشود و این جلوهای به سینمای او میدهد که هیچکس دیگری (مطلقا هیچکس) یارای نزدیکشدن به آن را ندارد. حاتمی، تنها کاشف واقعی شوکران روح و روان و زندگی ایرانی است و از آن مهمتر، کاشفی است سخت فروتن. سخت.
چهارمين دوره جايزه شعر احمد شاملو
در آستانه
شرق: مراسم اعلام برگزيده چهارمين دوره جايزه شعر احمد شاملو چهارشنبه 21 آذر توسط مؤسسه «الف.بامداد» برگزار ميشود. در چهارمين دوره جايزه شعر شاملو، كاظم كريميان، محمود معتقدي و شهريار وقفيپور اعضاي هيئت داوران مرحله اول داوري بودند و 15 اثر را براي دور دوم اين جايزه برگزيدند كه عبارتاند از: «اسفندیاری در چشم چپ» آنا رضایی، «اسیر غیرجنگی» شجاع گلملایری، «بالارفتن از شب» غزاله شمعدانی، «برسد به استخوانهایت» روزبه سوهانی، «بینظمی» آرمین یوسف، «توضیحات شناسنامه» سهند پاکبین، «خشخاشها» امان میرزایی، «خط سیاه، متروی لندن» علیرضا آبیر، «خونم را به هواخوری بردهام» سمیرا چراغپور، «دومینو» ابوذر پاکروان، «شعرهای ونک» حمید یزدانپناه، «کافه کاتارسیس» آیدا گلنسایی، «نامههایی از کازابلانکا» شهریار بزرگمهر، «نامی نمیتوان گذاشت» آریا صدیقی و «هوای خانه را عطر میزند» بهاره نوروزیسده. اين مراسم از ساعت 17:30 تا 20 چهارشنبه 21 آذر در باغ موقوفات دكتر محمود افشار به نشاني تهران، خيابان وليعصر، سهراه زعفرانيه، خيابان عارفنسب، شماره 12، كانون زبان پارسي برگزار ميشود و حضور در آن براي همه علاقهمندان آزاد است.
در اين مراسم بابك احمدي سخنراني خواهد كرد و پيام محمود نيكبخت قرائت خواهد شد. همچنين نمايشگاه عكس سيفالله صمديان (پرترههايي از احمد شاملو) در اين مراسم برپا خواهد شد.