|

تلخی فقر و آبروداری

هادی کمالی

این‌ روزها فراوان دیده می‌شوند افراد آبرومندی که به‌شدت درگیر مشکلات معیشتی هستند. کسانی که حتی با داشتن شغلی مشخص و ثابت و با وجود مسئولیت‌پذیری و پرهیز از زندگی ولنگار، حالا و در میانه‌ زندگی برای تأمین نیازهای اولیه در تنگنا قرار گرفته‌اند. فقر واقعیتی است به قدمت عمر بشر. همیشه به علت محدودیت در منابع و رقابت پایان‌ناپذیر انسان برای بهره‌مندی بیشتر از این منابع محدود، عده‌ای برخورداری کمتری از امکانات رفاهی زندگی نصیبشان شده است. فقر ریشه‌های متعددی دارد. گاهی ناشی از تنبلی و بی‌مسئولیتی است، گاهی شرایط خاص اجتماعی و سیاسی آن را تحمیل می‌کند. بعضی‌ وقت‌ها حادثه و بلایی خارج از قدرت و اختیار آدمی باعث فقیرشدن او می‌شود و در همه‌ این حالات فقر عموما مانند میراثی نامبارک نسل به نسل از پدر به فرزند به ارث می‌رسد. این روزها دیده می‌شود که بسیاری از افراد موجّه و آبرومند جامعه در عین داشتن شغل و موقعیت اجتماعی و اغلب با داشتن سابقه‌ تحصیل و کار شرافتمندانه و پرهیز از زندگی مسرفانه، باز هم به علت شرایط خاص کشور با مشکلات جدی معیشتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. افرادی که با توجه به نوع زندگی فردی و اجتماعی‌شان و مهارت‌هایی که کسب کرده و رنج و تلاشی که در سال‌ها داشته‌اند و جایگاه خانوادگی و اجتماعی که برایشان تعریف شده، هرگز تصور نمی‌کردند روزی فقیر شوند. نه خودشان این فقر را از خودشان انتظار داشتند و نه جامعه و خانواده از آنها. تصور کنید پدر یا مادر آبرودار و پا به سن گذاشته و بازنشسته‌ای را که صاحب عروس و داماد و نوه شده و جایگاهش حالا تبدیل به کانون و محور خانواده شده است که طبیعتا این جایگاه مستلزم حدی از بضاعت مالی است. سال‌ها کار کرده و آبرومندانه زندگی کرده‌اند. حالا در مواجهه با انتظارات خانواده و حتی خودش قرار دارد؛ ولی درآمدش کفاف معاش در حد ضروریات اولیه را هم نمی‌دهد. مواجه‌شدن با فقر تلخ است و به‌ گمان من تلخ‌تر از آن دیدن فقر کسانی است که خودشان فقر را نپذیرفته‌اند و ما هم انتظار فقیربودن آنها را نداشته‌ایم.

این‌ روزها فراوان دیده می‌شوند افراد آبرومندی که به‌شدت درگیر مشکلات معیشتی هستند. کسانی که حتی با داشتن شغلی مشخص و ثابت و با وجود مسئولیت‌پذیری و پرهیز از زندگی ولنگار، حالا و در میانه‌ زندگی برای تأمین نیازهای اولیه در تنگنا قرار گرفته‌اند. فقر واقعیتی است به قدمت عمر بشر. همیشه به علت محدودیت در منابع و رقابت پایان‌ناپذیر انسان برای بهره‌مندی بیشتر از این منابع محدود، عده‌ای برخورداری کمتری از امکانات رفاهی زندگی نصیبشان شده است. فقر ریشه‌های متعددی دارد. گاهی ناشی از تنبلی و بی‌مسئولیتی است، گاهی شرایط خاص اجتماعی و سیاسی آن را تحمیل می‌کند. بعضی‌ وقت‌ها حادثه و بلایی خارج از قدرت و اختیار آدمی باعث فقیرشدن او می‌شود و در همه‌ این حالات فقر عموما مانند میراثی نامبارک نسل به نسل از پدر به فرزند به ارث می‌رسد. این روزها دیده می‌شود که بسیاری از افراد موجّه و آبرومند جامعه در عین داشتن شغل و موقعیت اجتماعی و اغلب با داشتن سابقه‌ تحصیل و کار شرافتمندانه و پرهیز از زندگی مسرفانه، باز هم به علت شرایط خاص کشور با مشکلات جدی معیشتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. افرادی که با توجه به نوع زندگی فردی و اجتماعی‌شان و مهارت‌هایی که کسب کرده و رنج و تلاشی که در سال‌ها داشته‌اند و جایگاه خانوادگی و اجتماعی که برایشان تعریف شده، هرگز تصور نمی‌کردند روزی فقیر شوند. نه خودشان این فقر را از خودشان انتظار داشتند و نه جامعه و خانواده از آنها. تصور کنید پدر یا مادر آبرودار و پا به سن گذاشته و بازنشسته‌ای را که صاحب عروس و داماد و نوه شده و جایگاهش حالا تبدیل به کانون و محور خانواده شده است که طبیعتا این جایگاه مستلزم حدی از بضاعت مالی است. سال‌ها کار کرده و آبرومندانه زندگی کرده‌اند. حالا در مواجهه با انتظارات خانواده و حتی خودش قرار دارد؛ ولی درآمدش کفاف معاش در حد ضروریات اولیه را هم نمی‌دهد. مواجه‌شدن با فقر تلخ است و به‌ گمان من تلخ‌تر از آن دیدن فقر کسانی است که خودشان فقر را نپذیرفته‌اند و ما هم انتظار فقیربودن آنها را نداشته‌ایم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها