تو در نماز عشـق چه خواندي؟!
رضا سليماني
در دنياي رسانه، بعضي از تيترها هستند که نهتنها کهنه نميشوند؛ بلکه هر روز تازگي بيشتري پيدا ميکنند. مثل همين تيتر «تو در نماز عشق چه خواندي؟!» درباره آيتالله هاشميرفسنجاني (ره)؛ شخصيتي که در تاريخ پرفرازونشيب معاصر ايران خوش درخشيد و عمر پربرکتش را در خدمت به نظام و مردم صرف کرد و سرانجام خورشيد وجودش، در غروب ۱۹ دي ۹۵ به حکم آيه «همه از خداييم و به سوي او بازميگرديم» روي در نقاب خاک کشيد و به قول معروف «بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت». ايشان رفتند و بعضيها که البته خود را به خواب نزده بودند و بههردليل مخالف و معاندش بودند، وقتي پيامهاي مراجع قم و نجف، پيام رهبري و جوشش ميليوني مردم را ديدند، مهربان شدند! و در رسانهها از خاطراتي با ايشان گفتند که تا پيشازاين خودسانسوري ميکردند.
همگان فکر ميکرديم اگرچه تأسفبار؛ که گروه خود را به خواب زده نيز، با آن جمله معروف آيتالله هاشمي که در کنار کعبه گفتند: «همه مخالفانم را بخشيدم»، بعد از رحلت ايشان، ديگر درباره اين شخصيت دروغ نميگويند و تهمت نميزنند؛ اما گويا بغض شديد و کينه بلند اين جماعت نه به شخص ايشان بلکه به افکار، راه و تفکر آن مرد بزرگ است که همچنان حتي از نشر و زنده نگهداشتن نام و يادش، احساس خطر کرده و حالا ديگر به قول مهندس محمد هاشمي، در همايش بررسي نقش آيتالله هاشميرفسنجاني در نهضت امام خميني با جسم آيتالله کار ندارند و ميخواهند افکار ايشان را در جامعه مخدوش کنند؛ حتي اگر براي اين هدف، امام عزيز و آن جمله تاريخيشان را که «هاشمي زنده است» به سخره بگيرند. خوب به خاطر دارم گاهي به دليل اينکه عمق کينهها، توهينها و تخريبها عليه مجاهد نستوه، مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني، از حد و حدود اسلاميت و انسانيت خارج ميشد، از ايشان کسب تکليف ميکرديم که براي پاسخگويي به اين حجم از توهينها، دروغها و تهمتهاي آشکار چه کنيم؟! ايشان با آرامش کامل و با همان لبخندهاي هميشگي و معنادار خود ميگفت: «هيچ» و وقتي تعجب ما را از اين پاسخ
کوتاه ميديد، اضافه ميکرد: «في قلوبهم مرض، فزادهم الله مرضا و لهم عذاب اليم بما کانوا يکذبون». باز به ياد دارم در جمع معدودي که خدمتشان بوديم، يکي از حاضران در ابتداي ديدار به ايشان گفت: آقاي هاشمي، متأسفيم که اخيرا شنيدهايم شخصي در کسوت ذاکر اهل بيت (ع) به شما توهينهاي بسيار کرده است. ايشان بلافاصله جواب داد. «مطلب بعد لطفا»، «ديگر چه خبر»؟ اين روزها که ايران و انقلاب و نظام اسلامي، قشرهاي مختلف مردمي در شهرها و روستاهاي سراسر کشور و حتي در سطح بينالمللي و بسياري از شخصيتهاي سياسي و ديني در مجامع جهاني، خود را براي برگزاري مراسم دومين سالگرد رحلت آيتالله هاشميرفسنجاني آماده ميکنند؛ اما متأسفانه شنيدهايم يا ميشنويم فرد، افراد يا جماعتي هنوز حتي پس از رحلت رفيق ٥٩ساله رهبري، دست از کينه برنداشته، به اقتضاي ذات خويش، حتي از پيکر بيجان اين مرد بزرگ نيز در هراساند و با اسم مسلمان، از شرع و انسانيت خارج شده و به تحريف تاريخ ميپردازند. جملاتي گفته و ميگويند که ماجراي حلّاج و آن شعر دلانگيز را به ياد ميآورد که با تغييرات امروزي بايد گفت:
تو در نماز عشق چه خواندي؟
که مدتي است در کام مرگ رفتي و اين...
از مردهات هنوز پرهيز ميکنند!!
در دنياي رسانه، بعضي از تيترها هستند که نهتنها کهنه نميشوند؛ بلکه هر روز تازگي بيشتري پيدا ميکنند. مثل همين تيتر «تو در نماز عشق چه خواندي؟!» درباره آيتالله هاشميرفسنجاني (ره)؛ شخصيتي که در تاريخ پرفرازونشيب معاصر ايران خوش درخشيد و عمر پربرکتش را در خدمت به نظام و مردم صرف کرد و سرانجام خورشيد وجودش، در غروب ۱۹ دي ۹۵ به حکم آيه «همه از خداييم و به سوي او بازميگرديم» روي در نقاب خاک کشيد و به قول معروف «بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت». ايشان رفتند و بعضيها که البته خود را به خواب نزده بودند و بههردليل مخالف و معاندش بودند، وقتي پيامهاي مراجع قم و نجف، پيام رهبري و جوشش ميليوني مردم را ديدند، مهربان شدند! و در رسانهها از خاطراتي با ايشان گفتند که تا پيشازاين خودسانسوري ميکردند.
همگان فکر ميکرديم اگرچه تأسفبار؛ که گروه خود را به خواب زده نيز، با آن جمله معروف آيتالله هاشمي که در کنار کعبه گفتند: «همه مخالفانم را بخشيدم»، بعد از رحلت ايشان، ديگر درباره اين شخصيت دروغ نميگويند و تهمت نميزنند؛ اما گويا بغض شديد و کينه بلند اين جماعت نه به شخص ايشان بلکه به افکار، راه و تفکر آن مرد بزرگ است که همچنان حتي از نشر و زنده نگهداشتن نام و يادش، احساس خطر کرده و حالا ديگر به قول مهندس محمد هاشمي، در همايش بررسي نقش آيتالله هاشميرفسنجاني در نهضت امام خميني با جسم آيتالله کار ندارند و ميخواهند افکار ايشان را در جامعه مخدوش کنند؛ حتي اگر براي اين هدف، امام عزيز و آن جمله تاريخيشان را که «هاشمي زنده است» به سخره بگيرند. خوب به خاطر دارم گاهي به دليل اينکه عمق کينهها، توهينها و تخريبها عليه مجاهد نستوه، مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني، از حد و حدود اسلاميت و انسانيت خارج ميشد، از ايشان کسب تکليف ميکرديم که براي پاسخگويي به اين حجم از توهينها، دروغها و تهمتهاي آشکار چه کنيم؟! ايشان با آرامش کامل و با همان لبخندهاي هميشگي و معنادار خود ميگفت: «هيچ» و وقتي تعجب ما را از اين پاسخ
کوتاه ميديد، اضافه ميکرد: «في قلوبهم مرض، فزادهم الله مرضا و لهم عذاب اليم بما کانوا يکذبون». باز به ياد دارم در جمع معدودي که خدمتشان بوديم، يکي از حاضران در ابتداي ديدار به ايشان گفت: آقاي هاشمي، متأسفيم که اخيرا شنيدهايم شخصي در کسوت ذاکر اهل بيت (ع) به شما توهينهاي بسيار کرده است. ايشان بلافاصله جواب داد. «مطلب بعد لطفا»، «ديگر چه خبر»؟ اين روزها که ايران و انقلاب و نظام اسلامي، قشرهاي مختلف مردمي در شهرها و روستاهاي سراسر کشور و حتي در سطح بينالمللي و بسياري از شخصيتهاي سياسي و ديني در مجامع جهاني، خود را براي برگزاري مراسم دومين سالگرد رحلت آيتالله هاشميرفسنجاني آماده ميکنند؛ اما متأسفانه شنيدهايم يا ميشنويم فرد، افراد يا جماعتي هنوز حتي پس از رحلت رفيق ٥٩ساله رهبري، دست از کينه برنداشته، به اقتضاي ذات خويش، حتي از پيکر بيجان اين مرد بزرگ نيز در هراساند و با اسم مسلمان، از شرع و انسانيت خارج شده و به تحريف تاريخ ميپردازند. جملاتي گفته و ميگويند که ماجراي حلّاج و آن شعر دلانگيز را به ياد ميآورد که با تغييرات امروزي بايد گفت:
تو در نماز عشق چه خواندي؟
که مدتي است در کام مرگ رفتي و اين...
از مردهات هنوز پرهيز ميکنند!!