بحران آب در کوهپايههاي زاگرس
محسن ارسلاني. دکتراي ديرينهاقليمشناسي دانشگاه تهران
رشتهکوه زاگرس به واسطه سيستم پرفشار جنب حاره و قرارگيري در مسير وزش بادهاي غربي، داراي يک سيستم بارشي فصلي است. اين منطقه بيش از 90 درصد از بارشهاي خود را در دو فصل پاييز و زمستان دريافت ميکند. مؤلفه ارتفاع در اين منطقه همواره باعث شده است که علاوه بر جذب مقادير درخورتوجهي باران، بخشي از بارشها را هم به شکل برف دريافت کند. دريافت باران و برف از سيستمهاي بارشي مديترانهاي باعث شده است که اين منطقه بهعنوان يکي از حوضههاي آبخيز مهم ايران مطرح شود. با تغذيه دهها رودخانه دائمي و فصلي و جريانيافتن آنها به سمت مناطق خشک و نيمهخشک مجاور تأمين آب بخش وسيعي از اين مناطق وابسته به اين کوهستان است. وجود منابع آب دائمي در اين کوهستان و زيستبومهاي مختلف آن در کنار شرايط آب و هوايي مناسب براي سکونت، اين منطقه را از گذشته بهعنوان يکي از مراکز عمده جمعيتي در ايران مطرح کرده است. در دهههاي اخير دخالتهاي شديد انساني به همراه نوسانات اقليمي منجر به آسيبهاي زيادي به اين حوضه آبخيز شده است که سيستم هيدرولوژي اين منطقه را تحت تأثير قرار داده است. به واسطه حذف پوششهاي سطحي خاک بر اثر فعاليتهاي انساني، بخش درخورتوجهي از بارشها در فصل مرطوب به شکل رواناب و سيل از دسترس خارج ميشوند. از طرفي ديگر رخداد بارشهاي برف سنگين و گسترده در اين منطقه که عامل اصلي تغذيه رودخانههاي دائمي در فصل خشک است، کاهش چشمگيري داشته است. به عبارتي ديگر به دليل تغيير اقليم و پيامدهاي آن مانند تغيير در نوع بارشها و افزايش فرينهاي اقليمي و ترکيب اين پيامدها با دخالتهاي انساني، ميزان ماندگاري آب حاصل از بارشها در اين حوضه کاهش يافته و در نتيجه منجر به تغذيه ناکافي رودخانههاي دائمي شده است. علاوهبراين افزايش شديد دما در فصل خشک تابستان منجر به افزايش ميزان تبخير آبهاي سطحي، کاهش منابع برف دائمي و همچنين افزايش نياز آبي در اين حوضه شده که کاهش دبي آب رودخانههاي دائمي را در پي داشته است. با توجه به نوع فعاليتهاي اقتصادي و معيشت مردم اين منطقه همواره بيشترين نياز آبي در فصل خشک تابستان وجود دارد که در صورت جذبنشدن و نبود تغذيه منابع آب در فصل مرطوب، تنشهاي آبي در فصل تابستان نمود بيشتري خواهند داشت.
در کنار تمام مشکلاتي که اين منطقه در زمينه تأمين آب با آن مواجه است، انتقال آب از اين منطقه به مناطق خشک ايران مرکزي نيز پيامدهاي متعددي داشته است که نهفقط منجر به افزايش تنشهاي آبي در زيستبومهاي اين حوضه شده است؛ بلکه تنشهاي اجتماعي را در برخي مناطق نيز در پي داشته است.
ساکنان مناطق خشک ايران مرکزي و همچنين مناطق نيمهخشک مجاور رشتهکوه زاگرس در پي تأمين نياز آبي خود از اين منطقه هستند؛ درحاليکه خود اين منطقه بهعنوان منبع تأمينکننده آب در سالهاي اخير با مشکلات متعددي مواجه شده است. دادههاي هواشناسي ثبتشده در ايستگاههاي هواشناسي مناطق زاگرس جنوبي و مرکزي نشان ميدهند که در اين مناطق نهتنها ميزان دريافت بارش در سالهاي اخير کاهش داشته است؛ بلکه همزمان نيز دما افزايش يافته است. علاوه بر دخالتهاي انساني در اين حوضه که آن را از حالت تعادل و پايداري خود خارج كرده است، وقوع پديده تغيير اقليم نيز آسيبهاي زيادي به اجزاي زيستبومهاي رشتهکوه زاگرس وارد کرده است و منجر به افزايش تنشهاي آبي شده است.نتايج مدلسازيها و مطالعات تغيير اقليم نشان دادهاند که عرضهاي جغرافيايي پايينتر بيشترين ميزان آسيبپذيري را از اين پديده خواهند داشت. کشور ايران به دليل واقعشدن در يک منطقه خشک و نيمهخشک در برابر پديده تغيير اقليم بسيار آسيبپذير است. براي مقابله با اثرات منفي تغيير اقليم برنامهريزيها بهويژه در زمينه آب بايد به گونهاي باشد که اثرات ناشي از اين پديده بر جوامع انساني
و ديگر زيستبومها را به حداقل ممکن برساند. در کنار مقابله با اثرات منفي تغيير اقليم ضروري است که در بين جوامع انساني سازگاري لازم با اين پديده به وجود آيد. پيگيري و اجراي طرحهاي انتقال آب در برخي از مناطق ايران بهويژه در حوضه زاگرس نشاندهنده جدينگرفتن پديده تغيير اقليم در ايران از سوی تصميمگيران است. تجربه سالهاي اخير نشان داده است که با اجراي اين طرحها نهتنها مشکل تأمين آب مناطق مقصد برطرف نشده؛ بلکه به واسطه اين طرحها بحرانهاي متعدد محيطي و اجتماعي ديگري هم ايجاد شده است که يکي از آنها تنشهاي اجتماعي بهوجودآمده به واسطه بحران آب در استانهاي چهارمحالوبختياري، اصفهان، يزد، لرستان و خوزستان است. دخالت در سيستمهاي هيدرولوژيک زاگرس به واسطه طرحهاي انتقال آب قطعا منجر به ناپايداري بيشتر اين حوضه آبخيز شده و تنشهاي اجتماعي منطقهاي بيشتري را در پي خواهد داشت. در سطوح کلان نيز در روزهاي اخير شاهد اعتراضات نمايندگان برخي از استانهاي ذکرشده در مجلس شوراي اسلامي به مسائل مربوط به انتقال آب بوديم.
از تصميمگيران کشور انتظار ميرود که به جاي طرحهاي انتقال آب که بحرانهاي متعدد زيستمحيطي و اجتماعي در پي دارند، تمرکز لازم را بر مديريت بهينه مصرف آب در مناطق خشک و نيمهخشک گذاشته و زيست سازگار با شرايط کمآبي را که در هزارهها در کشور ايران تجربه آن وجود داشته است، در رأس هرگونه برنامهريزي محيطي در اين مناطق قرار دهند. پديده تغيير اقليم و پيامدهاي آن بسيار جدي است و طرحهاي انتقال آب منجر به افزايش تقاضا در مناطق مقصد و ايجاد بحرانهاي جديد در مناطق مبدأ ميشوند که هر دو اين مناطق را در برابر پيامدهاي مخرب تغيير اقليم بسيار آسيبپذيرتر خواهد کرد و به تنشهاي اجتماعي بيشتري در اين مناطق منجر خواهد شد.
رشتهکوه زاگرس به واسطه سيستم پرفشار جنب حاره و قرارگيري در مسير وزش بادهاي غربي، داراي يک سيستم بارشي فصلي است. اين منطقه بيش از 90 درصد از بارشهاي خود را در دو فصل پاييز و زمستان دريافت ميکند. مؤلفه ارتفاع در اين منطقه همواره باعث شده است که علاوه بر جذب مقادير درخورتوجهي باران، بخشي از بارشها را هم به شکل برف دريافت کند. دريافت باران و برف از سيستمهاي بارشي مديترانهاي باعث شده است که اين منطقه بهعنوان يکي از حوضههاي آبخيز مهم ايران مطرح شود. با تغذيه دهها رودخانه دائمي و فصلي و جريانيافتن آنها به سمت مناطق خشک و نيمهخشک مجاور تأمين آب بخش وسيعي از اين مناطق وابسته به اين کوهستان است. وجود منابع آب دائمي در اين کوهستان و زيستبومهاي مختلف آن در کنار شرايط آب و هوايي مناسب براي سکونت، اين منطقه را از گذشته بهعنوان يکي از مراکز عمده جمعيتي در ايران مطرح کرده است. در دهههاي اخير دخالتهاي شديد انساني به همراه نوسانات اقليمي منجر به آسيبهاي زيادي به اين حوضه آبخيز شده است که سيستم هيدرولوژي اين منطقه را تحت تأثير قرار داده است. به واسطه حذف پوششهاي سطحي خاک بر اثر فعاليتهاي انساني، بخش درخورتوجهي از بارشها در فصل مرطوب به شکل رواناب و سيل از دسترس خارج ميشوند. از طرفي ديگر رخداد بارشهاي برف سنگين و گسترده در اين منطقه که عامل اصلي تغذيه رودخانههاي دائمي در فصل خشک است، کاهش چشمگيري داشته است. به عبارتي ديگر به دليل تغيير اقليم و پيامدهاي آن مانند تغيير در نوع بارشها و افزايش فرينهاي اقليمي و ترکيب اين پيامدها با دخالتهاي انساني، ميزان ماندگاري آب حاصل از بارشها در اين حوضه کاهش يافته و در نتيجه منجر به تغذيه ناکافي رودخانههاي دائمي شده است. علاوهبراين افزايش شديد دما در فصل خشک تابستان منجر به افزايش ميزان تبخير آبهاي سطحي، کاهش منابع برف دائمي و همچنين افزايش نياز آبي در اين حوضه شده که کاهش دبي آب رودخانههاي دائمي را در پي داشته است. با توجه به نوع فعاليتهاي اقتصادي و معيشت مردم اين منطقه همواره بيشترين نياز آبي در فصل خشک تابستان وجود دارد که در صورت جذبنشدن و نبود تغذيه منابع آب در فصل مرطوب، تنشهاي آبي در فصل تابستان نمود بيشتري خواهند داشت.
در کنار تمام مشکلاتي که اين منطقه در زمينه تأمين آب با آن مواجه است، انتقال آب از اين منطقه به مناطق خشک ايران مرکزي نيز پيامدهاي متعددي داشته است که نهفقط منجر به افزايش تنشهاي آبي در زيستبومهاي اين حوضه شده است؛ بلکه تنشهاي اجتماعي را در برخي مناطق نيز در پي داشته است.
ساکنان مناطق خشک ايران مرکزي و همچنين مناطق نيمهخشک مجاور رشتهکوه زاگرس در پي تأمين نياز آبي خود از اين منطقه هستند؛ درحاليکه خود اين منطقه بهعنوان منبع تأمينکننده آب در سالهاي اخير با مشکلات متعددي مواجه شده است. دادههاي هواشناسي ثبتشده در ايستگاههاي هواشناسي مناطق زاگرس جنوبي و مرکزي نشان ميدهند که در اين مناطق نهتنها ميزان دريافت بارش در سالهاي اخير کاهش داشته است؛ بلکه همزمان نيز دما افزايش يافته است. علاوه بر دخالتهاي انساني در اين حوضه که آن را از حالت تعادل و پايداري خود خارج كرده است، وقوع پديده تغيير اقليم نيز آسيبهاي زيادي به اجزاي زيستبومهاي رشتهکوه زاگرس وارد کرده است و منجر به افزايش تنشهاي آبي شده است.نتايج مدلسازيها و مطالعات تغيير اقليم نشان دادهاند که عرضهاي جغرافيايي پايينتر بيشترين ميزان آسيبپذيري را از اين پديده خواهند داشت. کشور ايران به دليل واقعشدن در يک منطقه خشک و نيمهخشک در برابر پديده تغيير اقليم بسيار آسيبپذير است. براي مقابله با اثرات منفي تغيير اقليم برنامهريزيها بهويژه در زمينه آب بايد به گونهاي باشد که اثرات ناشي از اين پديده بر جوامع انساني
و ديگر زيستبومها را به حداقل ممکن برساند. در کنار مقابله با اثرات منفي تغيير اقليم ضروري است که در بين جوامع انساني سازگاري لازم با اين پديده به وجود آيد. پيگيري و اجراي طرحهاي انتقال آب در برخي از مناطق ايران بهويژه در حوضه زاگرس نشاندهنده جدينگرفتن پديده تغيير اقليم در ايران از سوی تصميمگيران است. تجربه سالهاي اخير نشان داده است که با اجراي اين طرحها نهتنها مشکل تأمين آب مناطق مقصد برطرف نشده؛ بلکه به واسطه اين طرحها بحرانهاي متعدد محيطي و اجتماعي ديگري هم ايجاد شده است که يکي از آنها تنشهاي اجتماعي بهوجودآمده به واسطه بحران آب در استانهاي چهارمحالوبختياري، اصفهان، يزد، لرستان و خوزستان است. دخالت در سيستمهاي هيدرولوژيک زاگرس به واسطه طرحهاي انتقال آب قطعا منجر به ناپايداري بيشتر اين حوضه آبخيز شده و تنشهاي اجتماعي منطقهاي بيشتري را در پي خواهد داشت. در سطوح کلان نيز در روزهاي اخير شاهد اعتراضات نمايندگان برخي از استانهاي ذکرشده در مجلس شوراي اسلامي به مسائل مربوط به انتقال آب بوديم.
از تصميمگيران کشور انتظار ميرود که به جاي طرحهاي انتقال آب که بحرانهاي متعدد زيستمحيطي و اجتماعي در پي دارند، تمرکز لازم را بر مديريت بهينه مصرف آب در مناطق خشک و نيمهخشک گذاشته و زيست سازگار با شرايط کمآبي را که در هزارهها در کشور ايران تجربه آن وجود داشته است، در رأس هرگونه برنامهريزي محيطي در اين مناطق قرار دهند. پديده تغيير اقليم و پيامدهاي آن بسيار جدي است و طرحهاي انتقال آب منجر به افزايش تقاضا در مناطق مقصد و ايجاد بحرانهاي جديد در مناطق مبدأ ميشوند که هر دو اين مناطق را در برابر پيامدهاي مخرب تغيير اقليم بسيار آسيبپذيرتر خواهد کرد و به تنشهاي اجتماعي بيشتري در اين مناطق منجر خواهد شد.