|

جایگاه بازرگان در اندیشه مخالفان دیروز و موافقان امروز

از ذم تا مدح بازرگان

مهرشاد ايماني : نام و نقش او را انكار مي‌كردند و مي‌گفتند كه انقلاب با خط‌كش‌هاي قانوني امثال بازرگان به توفيق نمي‌رسد؛ اما سال‌ها گذشت كه منتقدان سرسخت انديشه بازرگان نيز دريافتند كه نظام قانون‌مدار بازرگان در راه اعتلاي جامعه مدني و ساختارگرايي نظام سياسي بيش از هيجان‌هاي زودگذر مي‌تواند در مناسبات كشورداري مفيد باشد. بازرگان در‌عين‌حال كه همگام انقلاب اسلامي بود و هيچ‌گاه از نظرات بنيان‌گذار انقلاب عدول نكرد، آينده روشن عرصه حكومت‌داري را جز با تكيه بر خردمندي نمي‌دانست و پس از پيروزي انقلاب تلاش كرد كه در مقابل تندروي‌ها ايستادگي كند. شايد اگر تندروهاي امروز بر طريق بازرگان بشورند، جاي تعجب نباشد؛ زيرا مشي او را در تعارض با خود مي‌بينند؛ اما وقتي افرادي كه در روزگار كنوني كه جامه نوانديشي سياسي بر تن كرده‌اند و در‌عين‌حال در دهه 60 در زمره تندروها محسوب مي‌شده‌اند، بر مشي اعتدال‌گونه و اصلاح‌طلبانه بازرگان حمله‌ور مي‌شوند، اين پرسش را براي مخاطب ايجاد مي‌كنند كه اگر هنوز به انديشه بازرگان مي‌شوريد، چرا خود در گذر زمان از آنچه بوديد، دور و به آرای بازرگان نزديك شده‌ايد؟ سخنان عباس عبدي در ميزگرد اخيرش با مصطفي تاجزاده گوياي چنين تعارضي است. عبدي گفته است كه نگاه بازرگان صرفا قانون‌گرا و نخبه‌گرا بود و او موافق مشاركت اجتماعي نبود. او اظهار كرده است كه اگر بازرگان خود را قانون‌گرا مي‌دانست، چرا موضع سكوت را در مقابل گروه‌هاي چريكي پيش از انقلاب در پيش گرفت. اين سخن از دو منظر قابل نقد به نظر مي‌رسد؛ نخست آنكه صحبت اخير عبدي در شرايطي انتقاد ضمني به سكوت در مقابل بي‌قانوني دارد كه بعد از انقلاب خود طريق فراقانوني را برگزيد و سال‌ها بعد به گفته خودش، منتقد تحولات افراطي مانند مناقشات خياباني دي‌ 96 شد. دست‌كم بازرگان در آن زمان در برابر بي‌قانوني سكوت كرده بود؛ اما عباس عبدي راهي ضدقانون را در شرايطي برگزيد كه انقلاب به ثمر رسيده بود و انتظار مي‌رفت كه همه نيروها زير پرچم قانون جمهوري اسلامي ايران فعاليت كنند. دومين نقد به اين سخن آن است كه بازرگان در شرايطي آشكارا از بي‌قانوني انتقاد مي‌كرد كه انقلاب اسلامي پيروز شده بود و رعايت قانون را يكي از اصول پايداري نظام مي‌دانست؛ وگرنه بر همگان مشخص است و ترديدی در اين نيست كه بازرگان با روحيه استبدادي حاكم بر رژيم پهلوي مخالف بود. ابراز چنين نقدهايي در شرايطي كه امثال عباس عبدي نيز خود در روزگار كنوني مدافع اصول دموكراتيك و قانون‌گرايانه محسوب مي‌شوند، شايد قدري نشان از بی‌تمايلی به پذيرش خطاها داشته باشد؛ موضوعي كه كمتر در مصطفي تاجزاده ديده مي‌شود. او در مناظره‌اي كه روز گذشته منتشر شد، گفته است كه ما نبايد انديشه بازرگان و نهضت آزادي را حذف مي‌كرديم. به‌هر‌روي در‌عين‌حال كه هنوز برخي از نيروهاي سياسي نخست انقلاب به بازرگان انتقاد مي‌كنند، خود در مقام عمل روش او را برگزيده‌اند و اين نشان مي‌دهد كه عموم نيروهاي اصلاح‌گرا در روزگار كنوني ميل به بازگشت به بازرگان را دارند.
بازرگان، شخصيتي قانون‌مدار و دموكراتيك
ناصر تكميل‌همايون، جامعه‌شناس، تاريخ‌نگار و از شاگردان مهدي بازرگان باور دارد كه خدمات بازرگان در ترازوي تاريخ بسيار بيشتر از نقايص اوست. او در تبيين اين موضوع به «شرق» گفت: «هيچ‌يك از نيروهاي سياسي بي‌عيب و نقص نيستند و سخن درستي نيست كه بگوييم انسان‌ها مبرا از خطا محسوب مي‌شوند و هيچ گروه سياسي و حتي جبهه ملي يا بعدتر نهضت آزادي از این قاعده مستثنا نيست؛ اما تا‌جايي‌كه من مرحوم بازرگان را مي‌شناختم، فردي پاك‌دست، اخلاق‌مدار، متدين و پاك بودند؛ گرچه اشتباهاتي در حوزه سياست داشتند؛ اما كليت منش فردي و سياسي ايشان محترم است. برخي از افراد با ايجاد يك دوقطبي نادرست، مهندس بازرگان را ضددين معرفي مي‌كنند. با ذكر خاطره‌اي بر اين ادعاي كذب خط بطلاني مي‌كشم. من در دانش‌سراي تعليمات ديني شاگرد مرحوم بازرگان بودم. رئيس دانش‌سرا مرحوم يدالله سحابي بود و افرادي مانند مرحوم طالقاني و نوربخش در آنجا تدريس مي‌كردند. مهندس بازرگان اگر دين‌دار نبود و مخالف مباني ديني در انقلاب بود، چطور سال‌ها پيش از انقلاب در دانش‌سراي ديني تدريس مي‌كرد؟ او در زمان دكتر مصدق در مسئله خلع يد كاري بسيار بزرگ انجام داد يا آنكه وقتي دكتر مصدق او را براي مديريت آب تهران منصوب كرد، زيربناهاي لوله‌كشي تمام شهر را با كمك خيرين و بدون هيچ بودجه‌اي ايجاد كرد. او در فرداي كودتاي 28 مرداد سال 32 در راه تداوم نهضت ملي قدم برداشت و نگذاشت كه آن نهضت عظيم اجتماعي خاموش شود. در تمام سال‌هاي فعاليتش هيچ‌گاه اصل قانون‌مداري را زير پا نگذاشت و زندگي مدني او از تمام رهبران ملي منظم‌تر بود. مهندس بازرگان در تشكيل انجمن‌هاي پزشكان اسلامي، معلمان اسلامي و كارگران اسلامي نقش مؤثري داشت و نبايد در نقد او تمام اين خدمات را ناديده گرفت. در دوره انقلاب نيز بيش از بسياري از نيروهايي زحمت كشيد كه امروز ادعاي انقلابي‌بودن دارند؛ اما او انقلاب را مانند تندروها نمي‌ديد. در واقع اگر شاه از سركوب‌ها، انسدادها و ظلم‌هايش دست برمي‌داشت، مهندس بازرگان تمايل به مواجهه خشونت‌آميز نداشت. البته من يك انتقاد به او دارم. او در انتخاب اعضاي كابينه‌اش بسيار گروه‌محور عمل مي‌كرد؛ يعني آنكه تنها افرادي را برمي‌گزيد كه به طور مستقيم در نهضت آزادي فعال بودند و اعتناي چنداني به ديگران نداشت؛ اما در تصميم‌گيري‌ها هيچ‌گاه بر مشي ديكتاتوري عمل نكرد. حتي به ياد دارم وقتي نظري قانع‌كننده مي‌شنيد، از موضع خود پايين مي‌آمد و به آنچه واقعيت داشت، عمل مي‌كرد».
رفع يك تعارض
اين استاد تاريخ در پاسخ به پرسشي مبني بر اينكه تعارض سكوت بازرگان در برابر گروه‌هاي چريكي پيش از انقلاب با مشي قانون‌گرايي او چگونه قابل رفع است، اظهار كرد: «مهندس بازرگان در دادگاه پيش از انقلاب خود گفت ما آخرين گروهي هستيم كه با شاه با رعايت قانون مواجه مي‌شويم و بعد از ما ممكن است كه گروه‌هايي بيايند كه به قانون پايبند نباشند. كاري از دست بازرگان برنمي‌آمد و سركوب شاه نيز آن‌قدر گسترده شده بود كه ديگر تحمل چنان حكومتي ممكن نبود؛ از سوي ديگر اگر در آن شرايط از قانون سخن مي‌گفت، بي‌ترديد در زمره طرفداران شاه قلمداد مي‌شد».
ادامه انديشه بازرگان
او درباره جايگاه فكري بازرگان در عصر كنوني ادامه داد: «گرچه نهضت آزادي ممنوع اعلام شد، اما انديشه اين جريان و مشخصا انديشه بازرگان تمام‌شدني نيست، زيرا اين انديشه از زمان سيدجمال تاكنون وجود داشته است. بازرگان اسلام را راه دفاع از ايران مي‌دانست؛ او باور داشت كه اسلام يك دين كامل است كه بشر مي‌تواند به بهره‌گيري از آن سياست درستي را در پيش بگيرد، اما چنين ديدگاهي هيچ‌گاه با تعصب و تندروي همراه نشد. بازرگان براساس قرآن اعتقاد داشت كه در يك جامعه بايد آيه لا اكراه في‌الدين جاري باشد. آنهايي كه اكنون به مهندس بازرگان مي‌شورند، از ياد برده‌اند كه روزگاري خودشان مردم را تحت فشار قرار مي‌دادند. جالب است كه گاهي شنيده مي‌شود كه بازرگان نمي‌خواست انقلاب پيروز شود، زيرا طرفدار شاه بود. كساني كه چنين ادعاهايي را مطرح مي‌كنند از ياد برده‌اند كه روزي مرحوم بازرگان در سخنراني خود با اشاره به عكس شاه كه در بالاي سرش قرار داشت، گفت هرجا مي‌رويم بالاي سرمان ظَلَمه‌اي است. در آن زمان ظالم خطاب‌كردن شاه جرئت بسياري مي‌خواست. او درعين‌حال بسيار پاك و منزه بود».
تأكيد بر مشاركت عمومي
تكيمل‌همايون در رد اين ادعا كه بازرگان بر مشاركت عمومي تأكيد نمی‌کرد، گفت: «يك روز پيش از انقلاب، مرحوم بازرگان گفت براي آنكه دانشجويان از ادامه تحصيل محروم نشوند و برايشان مشكلاتي پيش نيايد، از سياست دوري كنند. عده‌اي اين سخن را دست گرفته‌اند و مي‌گويند كه بازرگان مخالف فعاليت سياسي دانشجويان بود. آنها تاريخ را تحريف مي‌كنند و مي‌خواهند چهره‌اي زشت از مهندس بازرگان ارائه دهند؛ چنين شرايطي در حالي است كه در نهضت آزادي حضور جوانان به‌شدت ديده مي‌شد و بازرگان باور داشت كه مردم بايد خود سرنوشتشان را تعيين كنند. مرحوم بازرگان به ميزان وصف‌ناپذيري بر اخلاق سياسي تأكيد می‌کرد، اما بعد از انقلاب شرايط به‌گونه‌اي شد كه هيچ‌يك از نيروها به سخن او اعتنايي نمي‌كردند؛ هيچ‌كس نمي‌گذاشت كه دولت موقت كار قانوني خود را انجام بدهد و شرايط براي مهندس بازرگان به‌گونه‌اي رقم خورد كه او ناچار به استعفا شد».
انكارناپذیري جايگاه بازرگان
داوود هرميداس‌باوند، از اعضاي پرسابقه جبهه ملي ايران و استاد روابط بین‌الملل، باور دارد كه بازرگان در اعتلاي انديشه‌هاي ملي بسيار تأثيرگذار بود. او به «شرق» گفت: «جايگاه والاي مرحوم بازرگان به‌هيچ‌وجه انكارشدني نيست. او در تمام مقاطع باور داشت كه بايد نظام سياسي بر طريق اصول دموكراتيك اداره شود و آزادي مطبوعات، احزاب و انتخابات در تمام سطوح وجود داشته باشد و مردم با مشاركت عمومي براي خود تعيين سرنوشت كنند. او باور داشت كه مي‌توان پس از انقلاب با قانون‌گذاري منسجم، دموكراسي را در تمام زمينه‌ها رايج كرد اما شرايط به‌گونه‌اي پيش رفت كه نتوانست آن‌طوركه بايد و شايد به انديشه‌هاي خود جامه عمل بپوشاند. بازرگان به‌شدت وطن‌پرست و پاک‌دامن بود. او با نگاهي فراخ، از انديشه‌هاي خود نيز انتقاد مي‌كرد و ابايي از پذيرش نقدها نداشت؛ چنين ديدگاهي نشان از باور قلبي او به اصل دموكراسي داشت».
بازرگان يك شخصیت ديوان‌سالار
اين استاد دانشگاه در پاسخ به اين پرسش كه بازرگان تا چه حد به ايجاد انقلاب باور داشت، اظهار كرد: «بسياري از كساني كه به نظام بوروکراسی باور دارند، با انقلاب چندان موافق نيستند. اين يك موضوع پذيرفته‌شده در تاريخ جوامع است. پس از انقلاب فرانسه ديوان‌سالارها با غوغاهاي اجتماعي موافق نبودند زيرا باور داشتند كه انقلاب مي‌تواند بسياري از ساختارها را در هم بشكند. نخستين‌بار از انقلاب فرانسه برداشتي رمانتيك شد و از آن به بعد از بسياري از رخدادها تعبير انقلاب شد. در ايران نيز چنين موضوعي صادق است؛ بسياري از ديوان‌سالارهاي ايران يا همان كساني كه به نظام بوروکراسی باور داشتند، با انقلاب هم‌سو نبودند و نيستند؛ براي مثال مشروطه‌خواهان نمي‌خواستند كه مطلقا شاه برود، بلكه تمايل داشتند شاه به‌طور مشروط و منطبق بر قانون حكومت كند. همه ديوان‌سالارها از اميركبير تا مصدق و تا بازرگان در چنين چارچوب نظري‌ای تعريف مي‌شوند و موافق تغییرات حاد نبودند».
با بررسي ابعاد شخصيتي و نوع تفكر سياسي مهدي بازرگان مي‌توان دريافت كه او گرچه يك تئوريسين سياسي يا يك حقوق‌دان نبود، اما در مقام عمل با اعتقاد به اصل قانون‌گرايي نشان داد يك سيستم زماني مي‌تواند به توسعه سياسي و اجتماعي برسد كه به‌دور از هياهوها، قوانين مندرج را اجرا كند؛ اين ‌نگاه از سوي بازرگان به معناي نفي اصالت انقلاب نبود، بلكه اتفاقا چنين باوري در راستاي تحكيم دموكراتيك بنيان‌هاي انقلاب اسلامي قرار داشت. شايد با آشكارشدن چنين گزاره‌هايي بسياري از نيروهاي سياسي عصر حاضر به‌صراحت از حذف بازرگان انتقاد مي‌كنند يا آنكه در مقام عمل بر منش او پيش مي‌روند.
مهرشاد ايماني : نام و نقش او را انكار مي‌كردند و مي‌گفتند كه انقلاب با خط‌كش‌هاي قانوني امثال بازرگان به توفيق نمي‌رسد؛ اما سال‌ها گذشت كه منتقدان سرسخت انديشه بازرگان نيز دريافتند كه نظام قانون‌مدار بازرگان در راه اعتلاي جامعه مدني و ساختارگرايي نظام سياسي بيش از هيجان‌هاي زودگذر مي‌تواند در مناسبات كشورداري مفيد باشد. بازرگان در‌عين‌حال كه همگام انقلاب اسلامي بود و هيچ‌گاه از نظرات بنيان‌گذار انقلاب عدول نكرد، آينده روشن عرصه حكومت‌داري را جز با تكيه بر خردمندي نمي‌دانست و پس از پيروزي انقلاب تلاش كرد كه در مقابل تندروي‌ها ايستادگي كند. شايد اگر تندروهاي امروز بر طريق بازرگان بشورند، جاي تعجب نباشد؛ زيرا مشي او را در تعارض با خود مي‌بينند؛ اما وقتي افرادي كه در روزگار كنوني كه جامه نوانديشي سياسي بر تن كرده‌اند و در‌عين‌حال در دهه 60 در زمره تندروها محسوب مي‌شده‌اند، بر مشي اعتدال‌گونه و اصلاح‌طلبانه بازرگان حمله‌ور مي‌شوند، اين پرسش را براي مخاطب ايجاد مي‌كنند كه اگر هنوز به انديشه بازرگان مي‌شوريد، چرا خود در گذر زمان از آنچه بوديد، دور و به آرای بازرگان نزديك شده‌ايد؟ سخنان عباس عبدي در ميزگرد اخيرش با مصطفي تاجزاده گوياي چنين تعارضي است. عبدي گفته است كه نگاه بازرگان صرفا قانون‌گرا و نخبه‌گرا بود و او موافق مشاركت اجتماعي نبود. او اظهار كرده است كه اگر بازرگان خود را قانون‌گرا مي‌دانست، چرا موضع سكوت را در مقابل گروه‌هاي چريكي پيش از انقلاب در پيش گرفت. اين سخن از دو منظر قابل نقد به نظر مي‌رسد؛ نخست آنكه صحبت اخير عبدي در شرايطي انتقاد ضمني به سكوت در مقابل بي‌قانوني دارد كه بعد از انقلاب خود طريق فراقانوني را برگزيد و سال‌ها بعد به گفته خودش، منتقد تحولات افراطي مانند مناقشات خياباني دي‌ 96 شد. دست‌كم بازرگان در آن زمان در برابر بي‌قانوني سكوت كرده بود؛ اما عباس عبدي راهي ضدقانون را در شرايطي برگزيد كه انقلاب به ثمر رسيده بود و انتظار مي‌رفت كه همه نيروها زير پرچم قانون جمهوري اسلامي ايران فعاليت كنند. دومين نقد به اين سخن آن است كه بازرگان در شرايطي آشكارا از بي‌قانوني انتقاد مي‌كرد كه انقلاب اسلامي پيروز شده بود و رعايت قانون را يكي از اصول پايداري نظام مي‌دانست؛ وگرنه بر همگان مشخص است و ترديدی در اين نيست كه بازرگان با روحيه استبدادي حاكم بر رژيم پهلوي مخالف بود. ابراز چنين نقدهايي در شرايطي كه امثال عباس عبدي نيز خود در روزگار كنوني مدافع اصول دموكراتيك و قانون‌گرايانه محسوب مي‌شوند، شايد قدري نشان از بی‌تمايلی به پذيرش خطاها داشته باشد؛ موضوعي كه كمتر در مصطفي تاجزاده ديده مي‌شود. او در مناظره‌اي كه روز گذشته منتشر شد، گفته است كه ما نبايد انديشه بازرگان و نهضت آزادي را حذف مي‌كرديم. به‌هر‌روي در‌عين‌حال كه هنوز برخي از نيروهاي سياسي نخست انقلاب به بازرگان انتقاد مي‌كنند، خود در مقام عمل روش او را برگزيده‌اند و اين نشان مي‌دهد كه عموم نيروهاي اصلاح‌گرا در روزگار كنوني ميل به بازگشت به بازرگان را دارند.
بازرگان، شخصيتي قانون‌مدار و دموكراتيك
ناصر تكميل‌همايون، جامعه‌شناس، تاريخ‌نگار و از شاگردان مهدي بازرگان باور دارد كه خدمات بازرگان در ترازوي تاريخ بسيار بيشتر از نقايص اوست. او در تبيين اين موضوع به «شرق» گفت: «هيچ‌يك از نيروهاي سياسي بي‌عيب و نقص نيستند و سخن درستي نيست كه بگوييم انسان‌ها مبرا از خطا محسوب مي‌شوند و هيچ گروه سياسي و حتي جبهه ملي يا بعدتر نهضت آزادي از این قاعده مستثنا نيست؛ اما تا‌جايي‌كه من مرحوم بازرگان را مي‌شناختم، فردي پاك‌دست، اخلاق‌مدار، متدين و پاك بودند؛ گرچه اشتباهاتي در حوزه سياست داشتند؛ اما كليت منش فردي و سياسي ايشان محترم است. برخي از افراد با ايجاد يك دوقطبي نادرست، مهندس بازرگان را ضددين معرفي مي‌كنند. با ذكر خاطره‌اي بر اين ادعاي كذب خط بطلاني مي‌كشم. من در دانش‌سراي تعليمات ديني شاگرد مرحوم بازرگان بودم. رئيس دانش‌سرا مرحوم يدالله سحابي بود و افرادي مانند مرحوم طالقاني و نوربخش در آنجا تدريس مي‌كردند. مهندس بازرگان اگر دين‌دار نبود و مخالف مباني ديني در انقلاب بود، چطور سال‌ها پيش از انقلاب در دانش‌سراي ديني تدريس مي‌كرد؟ او در زمان دكتر مصدق در مسئله خلع يد كاري بسيار بزرگ انجام داد يا آنكه وقتي دكتر مصدق او را براي مديريت آب تهران منصوب كرد، زيربناهاي لوله‌كشي تمام شهر را با كمك خيرين و بدون هيچ بودجه‌اي ايجاد كرد. او در فرداي كودتاي 28 مرداد سال 32 در راه تداوم نهضت ملي قدم برداشت و نگذاشت كه آن نهضت عظيم اجتماعي خاموش شود. در تمام سال‌هاي فعاليتش هيچ‌گاه اصل قانون‌مداري را زير پا نگذاشت و زندگي مدني او از تمام رهبران ملي منظم‌تر بود. مهندس بازرگان در تشكيل انجمن‌هاي پزشكان اسلامي، معلمان اسلامي و كارگران اسلامي نقش مؤثري داشت و نبايد در نقد او تمام اين خدمات را ناديده گرفت. در دوره انقلاب نيز بيش از بسياري از نيروهايي زحمت كشيد كه امروز ادعاي انقلابي‌بودن دارند؛ اما او انقلاب را مانند تندروها نمي‌ديد. در واقع اگر شاه از سركوب‌ها، انسدادها و ظلم‌هايش دست برمي‌داشت، مهندس بازرگان تمايل به مواجهه خشونت‌آميز نداشت. البته من يك انتقاد به او دارم. او در انتخاب اعضاي كابينه‌اش بسيار گروه‌محور عمل مي‌كرد؛ يعني آنكه تنها افرادي را برمي‌گزيد كه به طور مستقيم در نهضت آزادي فعال بودند و اعتناي چنداني به ديگران نداشت؛ اما در تصميم‌گيري‌ها هيچ‌گاه بر مشي ديكتاتوري عمل نكرد. حتي به ياد دارم وقتي نظري قانع‌كننده مي‌شنيد، از موضع خود پايين مي‌آمد و به آنچه واقعيت داشت، عمل مي‌كرد».
رفع يك تعارض
اين استاد تاريخ در پاسخ به پرسشي مبني بر اينكه تعارض سكوت بازرگان در برابر گروه‌هاي چريكي پيش از انقلاب با مشي قانون‌گرايي او چگونه قابل رفع است، اظهار كرد: «مهندس بازرگان در دادگاه پيش از انقلاب خود گفت ما آخرين گروهي هستيم كه با شاه با رعايت قانون مواجه مي‌شويم و بعد از ما ممكن است كه گروه‌هايي بيايند كه به قانون پايبند نباشند. كاري از دست بازرگان برنمي‌آمد و سركوب شاه نيز آن‌قدر گسترده شده بود كه ديگر تحمل چنان حكومتي ممكن نبود؛ از سوي ديگر اگر در آن شرايط از قانون سخن مي‌گفت، بي‌ترديد در زمره طرفداران شاه قلمداد مي‌شد».
ادامه انديشه بازرگان
او درباره جايگاه فكري بازرگان در عصر كنوني ادامه داد: «گرچه نهضت آزادي ممنوع اعلام شد، اما انديشه اين جريان و مشخصا انديشه بازرگان تمام‌شدني نيست، زيرا اين انديشه از زمان سيدجمال تاكنون وجود داشته است. بازرگان اسلام را راه دفاع از ايران مي‌دانست؛ او باور داشت كه اسلام يك دين كامل است كه بشر مي‌تواند به بهره‌گيري از آن سياست درستي را در پيش بگيرد، اما چنين ديدگاهي هيچ‌گاه با تعصب و تندروي همراه نشد. بازرگان براساس قرآن اعتقاد داشت كه در يك جامعه بايد آيه لا اكراه في‌الدين جاري باشد. آنهايي كه اكنون به مهندس بازرگان مي‌شورند، از ياد برده‌اند كه روزگاري خودشان مردم را تحت فشار قرار مي‌دادند. جالب است كه گاهي شنيده مي‌شود كه بازرگان نمي‌خواست انقلاب پيروز شود، زيرا طرفدار شاه بود. كساني كه چنين ادعاهايي را مطرح مي‌كنند از ياد برده‌اند كه روزي مرحوم بازرگان در سخنراني خود با اشاره به عكس شاه كه در بالاي سرش قرار داشت، گفت هرجا مي‌رويم بالاي سرمان ظَلَمه‌اي است. در آن زمان ظالم خطاب‌كردن شاه جرئت بسياري مي‌خواست. او درعين‌حال بسيار پاك و منزه بود».
تأكيد بر مشاركت عمومي
تكيمل‌همايون در رد اين ادعا كه بازرگان بر مشاركت عمومي تأكيد نمی‌کرد، گفت: «يك روز پيش از انقلاب، مرحوم بازرگان گفت براي آنكه دانشجويان از ادامه تحصيل محروم نشوند و برايشان مشكلاتي پيش نيايد، از سياست دوري كنند. عده‌اي اين سخن را دست گرفته‌اند و مي‌گويند كه بازرگان مخالف فعاليت سياسي دانشجويان بود. آنها تاريخ را تحريف مي‌كنند و مي‌خواهند چهره‌اي زشت از مهندس بازرگان ارائه دهند؛ چنين شرايطي در حالي است كه در نهضت آزادي حضور جوانان به‌شدت ديده مي‌شد و بازرگان باور داشت كه مردم بايد خود سرنوشتشان را تعيين كنند. مرحوم بازرگان به ميزان وصف‌ناپذيري بر اخلاق سياسي تأكيد می‌کرد، اما بعد از انقلاب شرايط به‌گونه‌اي شد كه هيچ‌يك از نيروها به سخن او اعتنايي نمي‌كردند؛ هيچ‌كس نمي‌گذاشت كه دولت موقت كار قانوني خود را انجام بدهد و شرايط براي مهندس بازرگان به‌گونه‌اي رقم خورد كه او ناچار به استعفا شد».
انكارناپذیري جايگاه بازرگان
داوود هرميداس‌باوند، از اعضاي پرسابقه جبهه ملي ايران و استاد روابط بین‌الملل، باور دارد كه بازرگان در اعتلاي انديشه‌هاي ملي بسيار تأثيرگذار بود. او به «شرق» گفت: «جايگاه والاي مرحوم بازرگان به‌هيچ‌وجه انكارشدني نيست. او در تمام مقاطع باور داشت كه بايد نظام سياسي بر طريق اصول دموكراتيك اداره شود و آزادي مطبوعات، احزاب و انتخابات در تمام سطوح وجود داشته باشد و مردم با مشاركت عمومي براي خود تعيين سرنوشت كنند. او باور داشت كه مي‌توان پس از انقلاب با قانون‌گذاري منسجم، دموكراسي را در تمام زمينه‌ها رايج كرد اما شرايط به‌گونه‌اي پيش رفت كه نتوانست آن‌طوركه بايد و شايد به انديشه‌هاي خود جامه عمل بپوشاند. بازرگان به‌شدت وطن‌پرست و پاک‌دامن بود. او با نگاهي فراخ، از انديشه‌هاي خود نيز انتقاد مي‌كرد و ابايي از پذيرش نقدها نداشت؛ چنين ديدگاهي نشان از باور قلبي او به اصل دموكراسي داشت».
بازرگان يك شخصیت ديوان‌سالار
اين استاد دانشگاه در پاسخ به اين پرسش كه بازرگان تا چه حد به ايجاد انقلاب باور داشت، اظهار كرد: «بسياري از كساني كه به نظام بوروکراسی باور دارند، با انقلاب چندان موافق نيستند. اين يك موضوع پذيرفته‌شده در تاريخ جوامع است. پس از انقلاب فرانسه ديوان‌سالارها با غوغاهاي اجتماعي موافق نبودند زيرا باور داشتند كه انقلاب مي‌تواند بسياري از ساختارها را در هم بشكند. نخستين‌بار از انقلاب فرانسه برداشتي رمانتيك شد و از آن به بعد از بسياري از رخدادها تعبير انقلاب شد. در ايران نيز چنين موضوعي صادق است؛ بسياري از ديوان‌سالارهاي ايران يا همان كساني كه به نظام بوروکراسی باور داشتند، با انقلاب هم‌سو نبودند و نيستند؛ براي مثال مشروطه‌خواهان نمي‌خواستند كه مطلقا شاه برود، بلكه تمايل داشتند شاه به‌طور مشروط و منطبق بر قانون حكومت كند. همه ديوان‌سالارها از اميركبير تا مصدق و تا بازرگان در چنين چارچوب نظري‌ای تعريف مي‌شوند و موافق تغییرات حاد نبودند».
با بررسي ابعاد شخصيتي و نوع تفكر سياسي مهدي بازرگان مي‌توان دريافت كه او گرچه يك تئوريسين سياسي يا يك حقوق‌دان نبود، اما در مقام عمل با اعتقاد به اصل قانون‌گرايي نشان داد يك سيستم زماني مي‌تواند به توسعه سياسي و اجتماعي برسد كه به‌دور از هياهوها، قوانين مندرج را اجرا كند؛ اين ‌نگاه از سوي بازرگان به معناي نفي اصالت انقلاب نبود، بلكه اتفاقا چنين باوري در راستاي تحكيم دموكراتيك بنيان‌هاي انقلاب اسلامي قرار داشت. شايد با آشكارشدن چنين گزاره‌هايي بسياري از نيروهاي سياسي عصر حاضر به‌صراحت از حذف بازرگان انتقاد مي‌كنند يا آنكه در مقام عمل بر منش او پيش مي‌روند.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها