درباب نظریهای زبانی
چندسالی است که مباحث «زبانشناسی شناختی» با ترجمه آثار مهم این حوزه بدون هیاهو و به طور جدی در ایران دنبال میشود. زبانشناسی شناختی رویکردی در مطالعه زبان است که رابطه میان زبان انسان، ذهن او و تجارب اجتماعی و فیزیکی او را بررسی میکند. زبانشناسی شناختی تلاشی است معطوف به مطالعه زبان بر اساس تجربیات ما از جهان، نحوه درک و شیوه مفهومسازی. مطالعه زبان را از این نظر مطالعه الگوهای مفهومسازی هم میدانند. مطالعات مربوط به زبانشناسی شناختی از دهه ۱۹۷۰ آغاز شد و از دهه ۱۹۸۰ بهتدریج گسترش یافت و اکنون به یکی از مهمترین و پرطرفدارترین مکاتب زبانشناسی در غرب بدل شده است که ریشه در مباحث زبانی و علوم شناختی نوظهور در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و بهخصوص ریشه در بررسی مقولهبندی در ذهن انسان و روانشناسی گشتالتی دارد. از جمله چارچوبهای نظری مهم این حوزه «دستور شناختی» است که ساختار زبان را محصول شناخت و برهمکنش اجتماعی میداند.
زبانشناسی شناختی یک جنبش وسیع و در حال رشد است که بخشی از یک سنت کارکردگرا به حساب میآید. چارچوب نظری «دستور شناختی» نقشی محوری در زبانشناسی شناختی دارد. ایده اصلی این است که دستور معنیدار است (نه یک نظام صوری مستقل) و فقط در ارتباط با تأثیر مفهومی و نقش ارتباطی خود میتواند به صورت گویایی توصیف شود. این دیدگاه برای اولینبار حدود سه دهه پیش مطرح شد و در آن زمان یک چالش بنیادی در برابر سنت نظریه غالب به حساب میآمد. از آن زمان تاکنون این رشته قدری تکامل یافته است و اکنون بسیاری از ایدههای پایه یا به صورت وسیع پذیرفته شدهاند یا دستکم ارزش بررسی پیدا کردهاند. امروزه زبانشناسی شناختی شامل نظریهها، روشها و رویکردهایی است که هیچکدام دعوی تسلط ندارند. ولی بینشها و یافتههای این رویکرد روز به روز بیشتر تأثیر خود را بر دیدگاهی از زبان میگذارند که توسط زبانشناسان، پژوهشگران حوزههای دیگر و عامه مردم پرورانده میشود. به تازگی کتاب «مبانی دستور شناختی» اثر رونالد لانگاکر به همت نشر آگاه با ترجمه جهانشاه میرزابیگی منتشر شده که پاسخی است به نیاز معرفی این حوزه به صورتی معقول، جامع، روزآمد و دسترسپذیر.
نویسنده این کتاب را مناسب یک نیمسال تحصیلی میداند که مقدمهای کمتر دشوار بر دستور شناختی برای خواننده ارائه میدهد. این کتاب برای طیف وسیعی از خوانندگان مناسب و قابل فهم است و برای زبانشناسان نیز حاوی نظریهای است که در عین اختصار جامع است.
کتاب حاضر در دو بخش تنظیم شده است: بخش اول مرور چارچوب است و یک دیدگاه مفهومی از معنی شناختی ارائه میدهد. بحث کتاب در بخش اول در مورد دستور شناختی است که به عنوان یک نظریه زبانی شناخته میشود. نویسنده نشان میدهد که این چارچوب دیدگاهی جامع و منسجم از ساختار زبان، همراه با مزیتهای دیگری همچون از لحاظ شهودی طبیعی، از لحاظ روانشناختی معقول، و از نظر تجربی شدنی ارائه میکند. او این نظریه را یک دیدگاه غیراستاندارد میداند که دیدگاه سنتی زبانشناسی آمادگی چندانی برای پذیرش آن ندارد. از اینرو، تاکید دارد که ارائه دستور شناختی باید با بیان رسای ماهیت عام و دیدگاه پایه آن شروع شود. در بخش دوم نیز نشان میدهد که چگونه یک معنی مفهومی توصیف نمادی دستور را امکانپذیر میسازد. یکی از موارد نادری که زبانشناسان بر سر آن اتفاق نظر دارند این است که دستور به شدت پیچیده و توصیف آن واقعا دشوار است. به نظر لانگاکر دلیل آن دقیقا این است که دستور معنیدار است، خودمختار نیست، بلکه در بطن الگوهای طرحوارهایشده ساختاربندی مفهومی و نمادسازی قرار دارد. به همین دلیل از ضرورت نیاز به یک معنای مفهومی میگوید. او معتقد است که ما
بدون یک توصیف اصولی و به صورت معقولی صریح از ساختارهایی مفهومی که دستور را تشکیل میدهند نمیتوانیم آن را توصیف کنیم. در نظر نویسنده اینکه ما چگونه درباره دستور فکر میکنیم وابسته به دیدگاه ما در مورد معنی زبانی است که هیچ توافق عامی دراینباره وجود ندارد. او حتی پایهایترین موضوع، مثل نقش شناخت در معنی، را هم از نکات مورد مناقشه پیوسته و مزمن میداند. از اینرو، نویسنده تصریح میکند که دستور، مثل واژگان (که با آن یک پیوستار تشکیل میدهد)، مبتنی بر روابط نمادی بین معنی و ساختهای آوایی است و بنابراین ذاتا بامعنی است. این دو بخش علیرغم جداشدن از یک کار بزرگتر، مقدمهای منسجم و خودکفا تشکیل میدهند که درک اولیه مناسبی از نظریه، کارایی آن و وحدتی که به آن میرسد، به دست میدهد.
چندسالی است که مباحث «زبانشناسی شناختی» با ترجمه آثار مهم این حوزه بدون هیاهو و به طور جدی در ایران دنبال میشود. زبانشناسی شناختی رویکردی در مطالعه زبان است که رابطه میان زبان انسان، ذهن او و تجارب اجتماعی و فیزیکی او را بررسی میکند. زبانشناسی شناختی تلاشی است معطوف به مطالعه زبان بر اساس تجربیات ما از جهان، نحوه درک و شیوه مفهومسازی. مطالعه زبان را از این نظر مطالعه الگوهای مفهومسازی هم میدانند. مطالعات مربوط به زبانشناسی شناختی از دهه ۱۹۷۰ آغاز شد و از دهه ۱۹۸۰ بهتدریج گسترش یافت و اکنون به یکی از مهمترین و پرطرفدارترین مکاتب زبانشناسی در غرب بدل شده است که ریشه در مباحث زبانی و علوم شناختی نوظهور در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و بهخصوص ریشه در بررسی مقولهبندی در ذهن انسان و روانشناسی گشتالتی دارد. از جمله چارچوبهای نظری مهم این حوزه «دستور شناختی» است که ساختار زبان را محصول شناخت و برهمکنش اجتماعی میداند.
زبانشناسی شناختی یک جنبش وسیع و در حال رشد است که بخشی از یک سنت کارکردگرا به حساب میآید. چارچوب نظری «دستور شناختی» نقشی محوری در زبانشناسی شناختی دارد. ایده اصلی این است که دستور معنیدار است (نه یک نظام صوری مستقل) و فقط در ارتباط با تأثیر مفهومی و نقش ارتباطی خود میتواند به صورت گویایی توصیف شود. این دیدگاه برای اولینبار حدود سه دهه پیش مطرح شد و در آن زمان یک چالش بنیادی در برابر سنت نظریه غالب به حساب میآمد. از آن زمان تاکنون این رشته قدری تکامل یافته است و اکنون بسیاری از ایدههای پایه یا به صورت وسیع پذیرفته شدهاند یا دستکم ارزش بررسی پیدا کردهاند. امروزه زبانشناسی شناختی شامل نظریهها، روشها و رویکردهایی است که هیچکدام دعوی تسلط ندارند. ولی بینشها و یافتههای این رویکرد روز به روز بیشتر تأثیر خود را بر دیدگاهی از زبان میگذارند که توسط زبانشناسان، پژوهشگران حوزههای دیگر و عامه مردم پرورانده میشود. به تازگی کتاب «مبانی دستور شناختی» اثر رونالد لانگاکر به همت نشر آگاه با ترجمه جهانشاه میرزابیگی منتشر شده که پاسخی است به نیاز معرفی این حوزه به صورتی معقول، جامع، روزآمد و دسترسپذیر.
نویسنده این کتاب را مناسب یک نیمسال تحصیلی میداند که مقدمهای کمتر دشوار بر دستور شناختی برای خواننده ارائه میدهد. این کتاب برای طیف وسیعی از خوانندگان مناسب و قابل فهم است و برای زبانشناسان نیز حاوی نظریهای است که در عین اختصار جامع است.
کتاب حاضر در دو بخش تنظیم شده است: بخش اول مرور چارچوب است و یک دیدگاه مفهومی از معنی شناختی ارائه میدهد. بحث کتاب در بخش اول در مورد دستور شناختی است که به عنوان یک نظریه زبانی شناخته میشود. نویسنده نشان میدهد که این چارچوب دیدگاهی جامع و منسجم از ساختار زبان، همراه با مزیتهای دیگری همچون از لحاظ شهودی طبیعی، از لحاظ روانشناختی معقول، و از نظر تجربی شدنی ارائه میکند. او این نظریه را یک دیدگاه غیراستاندارد میداند که دیدگاه سنتی زبانشناسی آمادگی چندانی برای پذیرش آن ندارد. از اینرو، تاکید دارد که ارائه دستور شناختی باید با بیان رسای ماهیت عام و دیدگاه پایه آن شروع شود. در بخش دوم نیز نشان میدهد که چگونه یک معنی مفهومی توصیف نمادی دستور را امکانپذیر میسازد. یکی از موارد نادری که زبانشناسان بر سر آن اتفاق نظر دارند این است که دستور به شدت پیچیده و توصیف آن واقعا دشوار است. به نظر لانگاکر دلیل آن دقیقا این است که دستور معنیدار است، خودمختار نیست، بلکه در بطن الگوهای طرحوارهایشده ساختاربندی مفهومی و نمادسازی قرار دارد. به همین دلیل از ضرورت نیاز به یک معنای مفهومی میگوید. او معتقد است که ما
بدون یک توصیف اصولی و به صورت معقولی صریح از ساختارهایی مفهومی که دستور را تشکیل میدهند نمیتوانیم آن را توصیف کنیم. در نظر نویسنده اینکه ما چگونه درباره دستور فکر میکنیم وابسته به دیدگاه ما در مورد معنی زبانی است که هیچ توافق عامی دراینباره وجود ندارد. او حتی پایهایترین موضوع، مثل نقش شناخت در معنی، را هم از نکات مورد مناقشه پیوسته و مزمن میداند. از اینرو، نویسنده تصریح میکند که دستور، مثل واژگان (که با آن یک پیوستار تشکیل میدهد)، مبتنی بر روابط نمادی بین معنی و ساختهای آوایی است و بنابراین ذاتا بامعنی است. این دو بخش علیرغم جداشدن از یک کار بزرگتر، مقدمهای منسجم و خودکفا تشکیل میدهند که درک اولیه مناسبی از نظریه، کارایی آن و وحدتی که به آن میرسد، به دست میدهد.