انتقاد، حتی از یار امام
سيداحمد خميني، فرزند امام خميني(ره)، در چنين روزي در سال 73 دار فاني را وداع گفت. بيترديد ميتوان از او بهعنوان دست راست امام در پیش و پس از انقلاب ياد كرد؛ فردي كه در تمام لحظات در كنار بنيانگذار انقلاب اسلامي حضور داشت و بسياري از هماهنگيهاي امور مهم با اطلاع او انجام ميشد. احمد خميني بيترديد گرچه بهطور مستقيم در عرصه مديريت سياسي كشور وارد نشد، اما بايد او را يكي از مهمترين شخصيتهاي سياسي بعد از انقلاب از حيث تأثيرگذاري دانست.
او پس از دستگیری امام در خرداد سال ۱۳۴۲ و تبعیدش به ترکیه در اواخر سال 44 به طور پنهاني خود را در نجف به امام رساند. احمد خميني در نخستین اقامتش در نجف در سال ۴۴ و ۴۵ تکمیل آموزش دینی را نزد پدر و برادرش ادامه داد و حدود پنج ماه بعد مخفیانه به ایران آمد. در مسیر بازگشت در مرز خسروی بازداشت و به سازمان امنیت آنجا منتقل شد و اسناد و پروندههای ساواک نشان میدهند او در بازجوییهایش مأموران را فریب میدهد و هویتش در مرز برای ساواک شناخته نمیشود و پس از آزادی، از طریق کرمانشاه و همدان راهی قم میشود. او در پایان سال ۱۳۴۵ دوباره عازم عراق شد و اینبار مخفیانه از طریق خرمشهر به آنسوی مرز رفت و پس از یک هفته، خود را به نجف رساند. در همین سفر بود که او رسما به سلک روحانیت درمیآید و عمامه را به دست پدرش بر سر میگذارد. پس از شهادت مصطفی خمینی، احمد در نجف توانست خلأ وجود مصطفی را پر کند و حامل پیامهای پیدرپی پدرش و نقطه اتصال شبکه گسترده ارتباطها بود.
در پی عزیمت امام از نجف به پاریس، احمد همراه پدر بود. سیداحمد خمینی در پاریس علاوهبر برنامهریزی دقیق برای تنظیم امور بیت و دفتر امام در نوفللوشاتو و برگزاری بهموقع مصاحبههای مطبوعاتی و دقت و وسواس فراوان در ترجمه مصاحبهها و پیامهای امام و جلوگیری از تحریف آنها، عهدهدار برقراری ارتباطهای گسترده و لازم بین گروههای مختلف با امام بود؛ موضوعي كه پس از انقلاب نيز ادامه داشت و همواره براي ديدار با امام بايد با احمد خميني هماهنگي انجام ميشد. او روز ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ همراه با امام به تهران بازگشت و در مدرسه علوی و رفاه تهران مستقر و در اسفند همان سال به همراه امام عازم قم شد و تا آخرين روز عمر امام در كنارش بود و مسئوليت هماهنگيهاي بيت را برعهده داشت.
امام در كتاب صحيفه نور در وصف فرزندش، احمد، نوشته است: «من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد میگیرم که احمد از آن روزی که در کمک اینجانب در بیرونی مشغول اداره امور من بوده تا الان که این ورقه را مینویسم قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشتههای من سعی نموده که حتی یک کلمه بلکه گاهی یک حرف را که به نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند». احمد خميني چنان مورد اعتماد امام بود كه معمولا در جلسات مسئولان ارشد با امام حضور مییافت و حتي امام در هنگام تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، احمد خمینی را به عضویت در آن منصوب کرد. برخي گفته بودند كه در سالهاي پاياني عمر امام، نامههاي امام را سيداحمد مينوشت و امام آنها را امضا ميكرد، در صورتي كه اخيرا مؤسسه نشر و تنظيم آثار امام اين موضوع را رد كرد و گفت كه تمام نامههاي منسوب به امام متعلق به خود ايشان بوده است.
انتقاد به دولت هاشمي رفسنجاني
او پس از رحلت امام انتقادهايي از سياستهاي دولت هاشميرفسنجاني ميكرد، بهنحويكه صريحا از گسترش فساد اداری و اخذ رشوه در ادارههای دولتی انتقاد میكرد. يا آنكه از بازگرداندن سرمایهدارانی که بعد از انقلاب از کشور خارج شدند، ناراضي بود. او از یأس نیروهای مذهبی بر اثر سیاستهای غیرانقلابی دولت هاشمیرفسنجانی سخن میگفت و به نبود آزادی بیان و نبودن شرایط مناسب برای نقد دولت حتی توسط نمایندگان مجلس اعتراض میکند. سید احمد خمینی تصریح کرد مردم «انقلاب، نظام، امام، رهبر و کشورشان» را دوست دارند؛ اما به این مسائل اعتراض دارند: «اینکه در ادارات فساد و رشوهخواری است به این علت است که ما از اول برخورد قاطعی با اینگونه افراد نداشتیم... وقتی میبینید عدهای بیضابطه و از برخورد آرام نظام سوءاستفاده کرده و وارد کشور میشوند و اموالشان را پس میگیرند و بهراحتی فعالیتهای گذشته خود را ادامه میدهند و کمکم بهصورت شبکههای حرفهای وارد مراکز اقتصادی و تولیدی، ادارات و دانشگاهها میشوند، باید انتظار داشت که جوانهای انقلابی که تا دیروز در برابر گلولههای دشمن میایستادند، امروز بیتفاوت شوند... مردم انقلاب، نظام،
امام، رهبر و کشورشان را دوست دارند، بنابراین لازم است در کمال آزادی حرفشان را بزنند. این جوی که درست کردهاند... به مصلحت انقلاب و نظام نیست. نباید این جو باشد، چرا مطبوعات و نمایندگان مجلس شورای اسلامی بعد از موضع رئیسجمهور محترم جرئت پیدا میکنند و حرف دلشان را بیان میکنند» (روزنامه اطلاعات، 19مهر73).
يا آنكه به فاصله یک هفته بعد نیز انتقادات دیگری به دولت و سیاستهای اقتصادی آن وارد كرد. او از غلتیدن برخی روحانیان به اشرافیت و خارجشدن از «زیّ طلبگی» انتقاد كرد و همچنین به سیاستهای مبارزه با گرانفروشی که توسط «سازمان تعزیرات» اجرا میشد، اعتراض كرد. در واقع او معتقد بود عامل اصلی گرانیها سیاستهای دولت است و حتی شرکتهای دولتی کالاها را به قیمت عادلانه در جامعه توزیع نمیکنند و در این شرایط احتمال وقوع ظلم علیه کاسبان و خردهفروشان وجود دارد: «آن روحانیون که وضعشان خوب است، باید حواسشان را جمع کنند که از زی طلبگی خارج نشوند، زی طلبگی مورد وفاق بزرگان ماست. رهبران روحانی همواره زندگی محقرانهای داشته و عمل و گفتارشان با مقتضیات شغل آنها سازگار بوده است. امام اعتقاد داشتند طلاب و روحانیون نباید از زی طلبگی خارج شوند... نباید اجازه بدهیم تحت تأثیر جو تبلیغاتی حق کسی ضایع شود و بیگناهی را محکوم کنند. در چنین کار مهمی اول باید سراغ دانهدرشتها برویم. بسیاری از نهادها و شرکتهای دولتی برای افزایش درآمدهای کاذب خود، قیمتهای واقعی و سود عادلانه عرضه نمیکنند. دولت و مسئولان مبارزه با گرانفروشی
اول باید به وضع شرکتها و نهادهای دولتی رسیدگی کنند... ما از اول گفتیم که آزادی عمل سرمایهداران بزرگ و متکاثر کار را به اینجا خواهد رساند. کسی با کارهای زیربنایی و بازسازی زیرساختهای اقتصادی مخالف نیست، ما میگفتیم اجازه ندهید به این بهانه لجامگسیختگی اقتصادی حاکم شود، عدهای با شعار رفاه اقتصادی کار را به جایی رساندند که به همان نقطه اول تعزیرات حکومتی برگشتیم» (روزنامه اطلاعات، 26 مهر 73).
بههرروي گرچه امام، احمد خميني و هاشميرفسنجاني را بسيار مورد اعتماد ميدانست؛ اما براساس گفتههاي سيد احمد پس از رحلت امام درباره دولت هاشمي، ميتوان چنين دريافت كه ميان او و هاشمي توافق فكري بالايي وجود نداشته است.
فرزندان احمد خميني
سيد احمد خميني سه فرزند به نامهاي حسن، ياسر و علي دارد كه هر سه آنها مانند پدرشان روحاني شدند و در واقع راه پدر و پدربزرگ خود را رفتند. حسن خميني، نامآشناترين نوه امام، سالهاست كه مسئوليت تولیت آستان امام خمینی را بر عهده دارد و در حوزه تحقيق، تأليف و تدريس كوششهاي قابل توجهي ميكند. پايگاه سياسي او نزديك به اصلاحطلبان است. او در ۲۷ آذر۱۳۹۴، با حضور در وزارت کشور رسما برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری ثبتنام کرد؛ اما در انتقاد به برگزاري امتحان اجتهاد در آن آزمون شركت نكرد و صلاحیتش از سوی شورای نگهبان تائید نشد. سيدحسن خمینی از ازدواج با دختر آیتالله موسویبجنوردی صاحب چهار فرزند به نامهای احمد، فرشته، نرگس و محمدهادی است. یاسر خمینی فرزند دوم سید احمد خمینی که تقریبا کمتر اظهار نظر سیاسی و سخنرانیای از وی به چشم میخورد. او با سیده حورا صدر دختر دکتر محمد صدر از دیپلماتهای وزارت امور خارجه ازدواج کرده و با همسر و دو فرزند خود به نام روحالله و فاطمه مانند برادر بزرگ خود در قم ساکن است و کارهای او به فعالیت در امور حوزوی بدون چاشنی سیاسی خلاصه شده است.
فرزند آخر مرحوم سید احمد خمینی با نام علی که عکس منتشرشده از او در دوران طفولیت در آغوش بنیانگذار جمهوری اسلامی برای خیلیها آشناست نیز گاهی سخنرانیهایی در باب آرای پدربزرگ خود و وضعیت آن در جامعه ایراد میکرد، اما او نیز اغلب در حوزه مشغول است و دروس برادر (سید حسن) را تقریر میکند، در نجف سکونت دارد، علی، فرزندی به نام محمدعلی دارد.
سيداحمد خميني، فرزند امام خميني(ره)، در چنين روزي در سال 73 دار فاني را وداع گفت. بيترديد ميتوان از او بهعنوان دست راست امام در پیش و پس از انقلاب ياد كرد؛ فردي كه در تمام لحظات در كنار بنيانگذار انقلاب اسلامي حضور داشت و بسياري از هماهنگيهاي امور مهم با اطلاع او انجام ميشد. احمد خميني بيترديد گرچه بهطور مستقيم در عرصه مديريت سياسي كشور وارد نشد، اما بايد او را يكي از مهمترين شخصيتهاي سياسي بعد از انقلاب از حيث تأثيرگذاري دانست.
او پس از دستگیری امام در خرداد سال ۱۳۴۲ و تبعیدش به ترکیه در اواخر سال 44 به طور پنهاني خود را در نجف به امام رساند. احمد خميني در نخستین اقامتش در نجف در سال ۴۴ و ۴۵ تکمیل آموزش دینی را نزد پدر و برادرش ادامه داد و حدود پنج ماه بعد مخفیانه به ایران آمد. در مسیر بازگشت در مرز خسروی بازداشت و به سازمان امنیت آنجا منتقل شد و اسناد و پروندههای ساواک نشان میدهند او در بازجوییهایش مأموران را فریب میدهد و هویتش در مرز برای ساواک شناخته نمیشود و پس از آزادی، از طریق کرمانشاه و همدان راهی قم میشود. او در پایان سال ۱۳۴۵ دوباره عازم عراق شد و اینبار مخفیانه از طریق خرمشهر به آنسوی مرز رفت و پس از یک هفته، خود را به نجف رساند. در همین سفر بود که او رسما به سلک روحانیت درمیآید و عمامه را به دست پدرش بر سر میگذارد. پس از شهادت مصطفی خمینی، احمد در نجف توانست خلأ وجود مصطفی را پر کند و حامل پیامهای پیدرپی پدرش و نقطه اتصال شبکه گسترده ارتباطها بود.
در پی عزیمت امام از نجف به پاریس، احمد همراه پدر بود. سیداحمد خمینی در پاریس علاوهبر برنامهریزی دقیق برای تنظیم امور بیت و دفتر امام در نوفللوشاتو و برگزاری بهموقع مصاحبههای مطبوعاتی و دقت و وسواس فراوان در ترجمه مصاحبهها و پیامهای امام و جلوگیری از تحریف آنها، عهدهدار برقراری ارتباطهای گسترده و لازم بین گروههای مختلف با امام بود؛ موضوعي كه پس از انقلاب نيز ادامه داشت و همواره براي ديدار با امام بايد با احمد خميني هماهنگي انجام ميشد. او روز ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ همراه با امام به تهران بازگشت و در مدرسه علوی و رفاه تهران مستقر و در اسفند همان سال به همراه امام عازم قم شد و تا آخرين روز عمر امام در كنارش بود و مسئوليت هماهنگيهاي بيت را برعهده داشت.
امام در كتاب صحيفه نور در وصف فرزندش، احمد، نوشته است: «من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد میگیرم که احمد از آن روزی که در کمک اینجانب در بیرونی مشغول اداره امور من بوده تا الان که این ورقه را مینویسم قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشتههای من سعی نموده که حتی یک کلمه بلکه گاهی یک حرف را که به نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند». احمد خميني چنان مورد اعتماد امام بود كه معمولا در جلسات مسئولان ارشد با امام حضور مییافت و حتي امام در هنگام تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، احمد خمینی را به عضویت در آن منصوب کرد. برخي گفته بودند كه در سالهاي پاياني عمر امام، نامههاي امام را سيداحمد مينوشت و امام آنها را امضا ميكرد، در صورتي كه اخيرا مؤسسه نشر و تنظيم آثار امام اين موضوع را رد كرد و گفت كه تمام نامههاي منسوب به امام متعلق به خود ايشان بوده است.
انتقاد به دولت هاشمي رفسنجاني
او پس از رحلت امام انتقادهايي از سياستهاي دولت هاشميرفسنجاني ميكرد، بهنحويكه صريحا از گسترش فساد اداری و اخذ رشوه در ادارههای دولتی انتقاد میكرد. يا آنكه از بازگرداندن سرمایهدارانی که بعد از انقلاب از کشور خارج شدند، ناراضي بود. او از یأس نیروهای مذهبی بر اثر سیاستهای غیرانقلابی دولت هاشمیرفسنجانی سخن میگفت و به نبود آزادی بیان و نبودن شرایط مناسب برای نقد دولت حتی توسط نمایندگان مجلس اعتراض میکند. سید احمد خمینی تصریح کرد مردم «انقلاب، نظام، امام، رهبر و کشورشان» را دوست دارند؛ اما به این مسائل اعتراض دارند: «اینکه در ادارات فساد و رشوهخواری است به این علت است که ما از اول برخورد قاطعی با اینگونه افراد نداشتیم... وقتی میبینید عدهای بیضابطه و از برخورد آرام نظام سوءاستفاده کرده و وارد کشور میشوند و اموالشان را پس میگیرند و بهراحتی فعالیتهای گذشته خود را ادامه میدهند و کمکم بهصورت شبکههای حرفهای وارد مراکز اقتصادی و تولیدی، ادارات و دانشگاهها میشوند، باید انتظار داشت که جوانهای انقلابی که تا دیروز در برابر گلولههای دشمن میایستادند، امروز بیتفاوت شوند... مردم انقلاب، نظام،
امام، رهبر و کشورشان را دوست دارند، بنابراین لازم است در کمال آزادی حرفشان را بزنند. این جوی که درست کردهاند... به مصلحت انقلاب و نظام نیست. نباید این جو باشد، چرا مطبوعات و نمایندگان مجلس شورای اسلامی بعد از موضع رئیسجمهور محترم جرئت پیدا میکنند و حرف دلشان را بیان میکنند» (روزنامه اطلاعات، 19مهر73).
يا آنكه به فاصله یک هفته بعد نیز انتقادات دیگری به دولت و سیاستهای اقتصادی آن وارد كرد. او از غلتیدن برخی روحانیان به اشرافیت و خارجشدن از «زیّ طلبگی» انتقاد كرد و همچنین به سیاستهای مبارزه با گرانفروشی که توسط «سازمان تعزیرات» اجرا میشد، اعتراض كرد. در واقع او معتقد بود عامل اصلی گرانیها سیاستهای دولت است و حتی شرکتهای دولتی کالاها را به قیمت عادلانه در جامعه توزیع نمیکنند و در این شرایط احتمال وقوع ظلم علیه کاسبان و خردهفروشان وجود دارد: «آن روحانیون که وضعشان خوب است، باید حواسشان را جمع کنند که از زی طلبگی خارج نشوند، زی طلبگی مورد وفاق بزرگان ماست. رهبران روحانی همواره زندگی محقرانهای داشته و عمل و گفتارشان با مقتضیات شغل آنها سازگار بوده است. امام اعتقاد داشتند طلاب و روحانیون نباید از زی طلبگی خارج شوند... نباید اجازه بدهیم تحت تأثیر جو تبلیغاتی حق کسی ضایع شود و بیگناهی را محکوم کنند. در چنین کار مهمی اول باید سراغ دانهدرشتها برویم. بسیاری از نهادها و شرکتهای دولتی برای افزایش درآمدهای کاذب خود، قیمتهای واقعی و سود عادلانه عرضه نمیکنند. دولت و مسئولان مبارزه با گرانفروشی
اول باید به وضع شرکتها و نهادهای دولتی رسیدگی کنند... ما از اول گفتیم که آزادی عمل سرمایهداران بزرگ و متکاثر کار را به اینجا خواهد رساند. کسی با کارهای زیربنایی و بازسازی زیرساختهای اقتصادی مخالف نیست، ما میگفتیم اجازه ندهید به این بهانه لجامگسیختگی اقتصادی حاکم شود، عدهای با شعار رفاه اقتصادی کار را به جایی رساندند که به همان نقطه اول تعزیرات حکومتی برگشتیم» (روزنامه اطلاعات، 26 مهر 73).
بههرروي گرچه امام، احمد خميني و هاشميرفسنجاني را بسيار مورد اعتماد ميدانست؛ اما براساس گفتههاي سيد احمد پس از رحلت امام درباره دولت هاشمي، ميتوان چنين دريافت كه ميان او و هاشمي توافق فكري بالايي وجود نداشته است.
فرزندان احمد خميني
سيد احمد خميني سه فرزند به نامهاي حسن، ياسر و علي دارد كه هر سه آنها مانند پدرشان روحاني شدند و در واقع راه پدر و پدربزرگ خود را رفتند. حسن خميني، نامآشناترين نوه امام، سالهاست كه مسئوليت تولیت آستان امام خمینی را بر عهده دارد و در حوزه تحقيق، تأليف و تدريس كوششهاي قابل توجهي ميكند. پايگاه سياسي او نزديك به اصلاحطلبان است. او در ۲۷ آذر۱۳۹۴، با حضور در وزارت کشور رسما برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری ثبتنام کرد؛ اما در انتقاد به برگزاري امتحان اجتهاد در آن آزمون شركت نكرد و صلاحیتش از سوی شورای نگهبان تائید نشد. سيدحسن خمینی از ازدواج با دختر آیتالله موسویبجنوردی صاحب چهار فرزند به نامهای احمد، فرشته، نرگس و محمدهادی است. یاسر خمینی فرزند دوم سید احمد خمینی که تقریبا کمتر اظهار نظر سیاسی و سخنرانیای از وی به چشم میخورد. او با سیده حورا صدر دختر دکتر محمد صدر از دیپلماتهای وزارت امور خارجه ازدواج کرده و با همسر و دو فرزند خود به نام روحالله و فاطمه مانند برادر بزرگ خود در قم ساکن است و کارهای او به فعالیت در امور حوزوی بدون چاشنی سیاسی خلاصه شده است.
فرزند آخر مرحوم سید احمد خمینی با نام علی که عکس منتشرشده از او در دوران طفولیت در آغوش بنیانگذار جمهوری اسلامی برای خیلیها آشناست نیز گاهی سخنرانیهایی در باب آرای پدربزرگ خود و وضعیت آن در جامعه ایراد میکرد، اما او نیز اغلب در حوزه مشغول است و دروس برادر (سید حسن) را تقریر میکند، در نجف سکونت دارد، علی، فرزندی به نام محمدعلی دارد.