آنچه رخ داد، آنچه رخ نداد
بابك زماني- رئيس انجمن سكته مغزي
هر سال در ملتقاي دو سال از آنچه بايد رخ ميداد و نداد، آنچه آرزو بود و حسرت شد، در تلاش براي آنكه هنوز آرزو بماند سخن ميگفتيم. از سيستم سلامت علمي و روزآمدي براي همه. امسال اما بايد از آنچه رخ داد، اما آرزو ميكرديم رخ ندهد صحبت كرد؛ وقايعي كه نشانههايي نگرانكننده از روندي بحراني بودند و تنها ميتوان اميدوار بود وقايعي بدتر از اين رخ ندهد.
رئيس معنوي جامعه پزشكي كه سال قبل با انتخابش به سمت رياست سازمان نظام پزشكي، موجي از اميدواري در ميان پزشكان ايجاد شده بود، بهناگاه استعفا داد، بر استعفاي خود ماند و رفت. مهمترين معناي اين استعفا، لاعلاج بهنظررسيدن سيستم سلامت كشور بود؛ پيامي بود به جامعه براي اقدامي عاجل.
سال نو را در حالي آغاز ميكنيم كه براي ويزيت يك متخصص جوان داخلي در يك بيمارستان دانشگاهي بيمهها رقمي كمتر از 20 هزار تومان ميپردازند. اين بيمارستانها بايد با همين پرداختها و پرداختهايي مشابه آن اداره شوند؛ پرداختهايي آن هم با تأخير چندماهه. پرداختهايي كه تغييرات عظيم نرخ دلار و تمام نرخهاي وابسته به آن كوچكترين تأثيري بر آنها نميگذارند. چنين مشكلاتي مبناي اقتصادي هر كاري را مختل و خود آن كار را دچار بحران ميكند. سيستم سلامت هم بر همين منوال دچار بحران است، با اين تفاوت كه بسياري از مردم حتي از وجود چنين بحراني بياطلاع هستند كه هيچ، اصلا مبناي اقتصادي كار پزشكي را ناديده ميگيرند. دكتر هاشمي، وزير بهداشت، در آخرين ماههاي سال استعفا داد. مبناي استعفا هرچه بود، بيترديد نشانهاي بود از مشكلاتي كه در برابر طرح تحول سلامت پديد آمده بود. طرح تحول سلامت قرار بود مايه اميدواري مردم و پزشكان به سيستم بهداشتي، درماني كشور باشد و در ابتدا هم واقعا چنين بود. پزشكان جوان در مناطق دوردست در عمل، مدتي دريافتهاي بهتري داشتند و بار هزينههاي درماني از دوش مردم كاسته شده بود، اما بعد معلوم شد اين آتش بازي
پنبه است، بسيار خوشرنگ و زودسوز، اما با عمري كوتاه! رفتهرفته باز بيمهها بدهكار بيمارستانها شدند و چرخ تحول از چرخش ماند. اين كشمكش طولاني با استعفاي وزير به اوج خود رسيد. آيا اين طرح از ابتدا هم بر مبناي سنجيده بنا نشده و كليديترين گرههاي سلامت را نديده بود؟ يا اينكه بحران اقتصادي موجود در جامعه آن را به لرزه درآورد؟ يا هر دوی اين احتمالات در كار بود؟ درهرحال ميشد تصور كرد كه در غياب اين دو عامل طرح تحول ميتوانست به شيوهاي ديگر و با حل كليديترين و پيشينيترين مشكلات سلامت و تلاش در اصلاح زيرساخت اقتصادي سلامت باعث اميدواري بيشتري شود. بحران سيستم سلامت در آستانه سال جديد در مرحله خطرناكي است. خطرناكترين وجه اين بحران آن است كه برخلاف ساير مسائل و مشكلات اجتماعي در نظرگاه و در عرصه عمومي عيان نيست و به شكل باورنكردنياي اين عرصه (سواي عرصه خصوصي؛ يعني جامعه پزشكي) نسبت به آن بيتفاوت است و آن را تنها و تنها نتيجه كار پزشكان ميداند و از افراد انتقاد ميكند. صداي درخواست اصلاح «سيستم» سلامت از خارج از جامعه پزشكي به گوش نميرسد و نهتنها اين، بلكه برخي مسئولان سيستم سلامت هم در اين ديدگاه اشتراك
دارند. با دو مثال از اخبار اخير رسانهها اين موضوع را ميتوان بهتر نشان داد. اول سرمقاله يك روزنامه كثيرالانتشار اختصاص مييابد به شرححال يك بيمار از زبان يك انسان فرهيخته كه در همان شرححال بحرانهاي عميق سيستم اجتماعي سلامت موج ميزنند، اما به شكلي بديهي از آنها عبور ميكنند و تنها اعتراض به برخورد غيردوستانه يا غيرمحترمانه پزشك محدود ميشود (كه آن هم قابل انتقاد است)، چرا بيمارستانهاي دولتي كيفياتي ندارند كه بيمار برگزيند؟ چرا پزشك انتخابشده در آن بيمارستان دولتي عمل نميكند يا مستقلا عمل نميكند؟ چرا در بيمارستانهاي دولتي براي چنين عمل مهمي وقت طولاني ميدهند؟ بيماراني كه مطلقا امكان تهيه پول ندارند چه بايد بكنند؟ همه با چشمهاي نشسته بديهي هستند و عادت شده! تنها طبيب بايد خوشاخلاق باشد. دوم در بحث درباره عوارض كارهاي جراحي در نگاه يك مسئول عاليرتبه هم نقش سيستم در كنار نقش فرد به چشم نميآيد. حال آنكه در همين عوارض جراحي هم عوامل عمومي؛ از امكانات و قواعد اتاق عمل تا نحوه كار و حتي روحيه پرسنل كه خود آن مسئول متولي آنهاست، تأثيري حداقل به اندازه مهارت جراح دارند.
در سال جديد تنها ميتوان آرزو كرد بحران سيستم سلامت نهايتا در نظرگاه عمومي بهعنوان يك موضوع اقتصادي- اجتماعي نظير ساير مسائل اجتماعي مورد رؤيت قرار بگيرد كه تنها با چنين رويدادي است كه مسئولان هم ميتوانند از نقطهنظرات غيركارشناسي دور شده و به درخواستهاي اصولي عمومي تن در دهند.
هر سال در ملتقاي دو سال از آنچه بايد رخ ميداد و نداد، آنچه آرزو بود و حسرت شد، در تلاش براي آنكه هنوز آرزو بماند سخن ميگفتيم. از سيستم سلامت علمي و روزآمدي براي همه. امسال اما بايد از آنچه رخ داد، اما آرزو ميكرديم رخ ندهد صحبت كرد؛ وقايعي كه نشانههايي نگرانكننده از روندي بحراني بودند و تنها ميتوان اميدوار بود وقايعي بدتر از اين رخ ندهد.
رئيس معنوي جامعه پزشكي كه سال قبل با انتخابش به سمت رياست سازمان نظام پزشكي، موجي از اميدواري در ميان پزشكان ايجاد شده بود، بهناگاه استعفا داد، بر استعفاي خود ماند و رفت. مهمترين معناي اين استعفا، لاعلاج بهنظررسيدن سيستم سلامت كشور بود؛ پيامي بود به جامعه براي اقدامي عاجل.
سال نو را در حالي آغاز ميكنيم كه براي ويزيت يك متخصص جوان داخلي در يك بيمارستان دانشگاهي بيمهها رقمي كمتر از 20 هزار تومان ميپردازند. اين بيمارستانها بايد با همين پرداختها و پرداختهايي مشابه آن اداره شوند؛ پرداختهايي آن هم با تأخير چندماهه. پرداختهايي كه تغييرات عظيم نرخ دلار و تمام نرخهاي وابسته به آن كوچكترين تأثيري بر آنها نميگذارند. چنين مشكلاتي مبناي اقتصادي هر كاري را مختل و خود آن كار را دچار بحران ميكند. سيستم سلامت هم بر همين منوال دچار بحران است، با اين تفاوت كه بسياري از مردم حتي از وجود چنين بحراني بياطلاع هستند كه هيچ، اصلا مبناي اقتصادي كار پزشكي را ناديده ميگيرند. دكتر هاشمي، وزير بهداشت، در آخرين ماههاي سال استعفا داد. مبناي استعفا هرچه بود، بيترديد نشانهاي بود از مشكلاتي كه در برابر طرح تحول سلامت پديد آمده بود. طرح تحول سلامت قرار بود مايه اميدواري مردم و پزشكان به سيستم بهداشتي، درماني كشور باشد و در ابتدا هم واقعا چنين بود. پزشكان جوان در مناطق دوردست در عمل، مدتي دريافتهاي بهتري داشتند و بار هزينههاي درماني از دوش مردم كاسته شده بود، اما بعد معلوم شد اين آتش بازي
پنبه است، بسيار خوشرنگ و زودسوز، اما با عمري كوتاه! رفتهرفته باز بيمهها بدهكار بيمارستانها شدند و چرخ تحول از چرخش ماند. اين كشمكش طولاني با استعفاي وزير به اوج خود رسيد. آيا اين طرح از ابتدا هم بر مبناي سنجيده بنا نشده و كليديترين گرههاي سلامت را نديده بود؟ يا اينكه بحران اقتصادي موجود در جامعه آن را به لرزه درآورد؟ يا هر دوی اين احتمالات در كار بود؟ درهرحال ميشد تصور كرد كه در غياب اين دو عامل طرح تحول ميتوانست به شيوهاي ديگر و با حل كليديترين و پيشينيترين مشكلات سلامت و تلاش در اصلاح زيرساخت اقتصادي سلامت باعث اميدواري بيشتري شود. بحران سيستم سلامت در آستانه سال جديد در مرحله خطرناكي است. خطرناكترين وجه اين بحران آن است كه برخلاف ساير مسائل و مشكلات اجتماعي در نظرگاه و در عرصه عمومي عيان نيست و به شكل باورنكردنياي اين عرصه (سواي عرصه خصوصي؛ يعني جامعه پزشكي) نسبت به آن بيتفاوت است و آن را تنها و تنها نتيجه كار پزشكان ميداند و از افراد انتقاد ميكند. صداي درخواست اصلاح «سيستم» سلامت از خارج از جامعه پزشكي به گوش نميرسد و نهتنها اين، بلكه برخي مسئولان سيستم سلامت هم در اين ديدگاه اشتراك
دارند. با دو مثال از اخبار اخير رسانهها اين موضوع را ميتوان بهتر نشان داد. اول سرمقاله يك روزنامه كثيرالانتشار اختصاص مييابد به شرححال يك بيمار از زبان يك انسان فرهيخته كه در همان شرححال بحرانهاي عميق سيستم اجتماعي سلامت موج ميزنند، اما به شكلي بديهي از آنها عبور ميكنند و تنها اعتراض به برخورد غيردوستانه يا غيرمحترمانه پزشك محدود ميشود (كه آن هم قابل انتقاد است)، چرا بيمارستانهاي دولتي كيفياتي ندارند كه بيمار برگزيند؟ چرا پزشك انتخابشده در آن بيمارستان دولتي عمل نميكند يا مستقلا عمل نميكند؟ چرا در بيمارستانهاي دولتي براي چنين عمل مهمي وقت طولاني ميدهند؟ بيماراني كه مطلقا امكان تهيه پول ندارند چه بايد بكنند؟ همه با چشمهاي نشسته بديهي هستند و عادت شده! تنها طبيب بايد خوشاخلاق باشد. دوم در بحث درباره عوارض كارهاي جراحي در نگاه يك مسئول عاليرتبه هم نقش سيستم در كنار نقش فرد به چشم نميآيد. حال آنكه در همين عوارض جراحي هم عوامل عمومي؛ از امكانات و قواعد اتاق عمل تا نحوه كار و حتي روحيه پرسنل كه خود آن مسئول متولي آنهاست، تأثيري حداقل به اندازه مهارت جراح دارند.
در سال جديد تنها ميتوان آرزو كرد بحران سيستم سلامت نهايتا در نظرگاه عمومي بهعنوان يك موضوع اقتصادي- اجتماعي نظير ساير مسائل اجتماعي مورد رؤيت قرار بگيرد كه تنها با چنين رويدادي است كه مسئولان هم ميتوانند از نقطهنظرات غيركارشناسي دور شده و به درخواستهاي اصولي عمومي تن در دهند.