كشتار بندگان خدا در خانه خدا
غلامرضا امامي
وين زمان فكرم اين است كه در خون برادرهايم / بیگنه غلتان در خون / ناروا در خون پيچان / دل فولادم را رنگ كند ديگرگون / نيما
بيش از دهها كشته و زخمي در پخش زنده در نيوزيلند به خاك و خون غلتيدند. بيش از 40 نفر در نيوزيلند به خاك و خون غلتيدند. سرها بريده بيني بيجرم و بيجنايت. تنها گناهشان اين بود كه مسلمان بودند و جمعهاي در خانه خدا به ستايش و پرستش وي به نماز ايستاده بودند. جنون و جهل و جنايت بر نفرت ريشه ميگستراند، مذهب نميشناسد؛ چه داعيان خشم و خشونت و خون باشند، داعشيان و طالبان كه نام مسلمان بر خويش مينهند و چه جانيان مسيحينام كه جز «خويش» همه را دشمن ميانگارند- هيتلر مسيحي بود؟ بن لادن مسلمان؟_ وقتي كه فرشته عشق و صلح از پنجره بيرون رود ديو نفرت و جنگ از در سر برميآورد. هنگامي كه در دل «خودي» و «غيرخودي» پديد آيد، خود را «حق» بينگارد و همه را جز خود و انديشه خود دشمن بداند؛ اینگونه حمامهاي خون به راه ميافتد. چه در كليساي قبطيهاي مصر و چه در مسجد مسلمانان نيوزيلند.
خانمها... آقايان
ما به يك خانهتكاني انديشهها نيازمنديم... رها كنيد، ديوارها و دروغها و دشمنيها را در درون و بيرون.
به كه بايد تسليت گفت: به والا پیامبر محمد كه در سوگ مسیحیان ميگريد؟ به مسيح كه در كنار کشتار مسلمین اشكش روان است؟ به موسي كه در غم و مرگ فلسطينيان سینهچاک ميدهد؟ كشتار مسلمانان ميانمار در سرزميني رخ ميدهد كه بانويي مدال صلح بر سينه آويخته در سرزميني كه مسلمانان خانه و كاشانهشان سوزانده ميشود و بودا از اين جنايت شرمگين است. به نام بودا بچهها كشته شوند؟ بشكنيم ديوارهاي نفرت و جدايي را، بسازيم با خشت مهر پلهای دوستي و عشق را، زير اين گنبد آسماني و بر زبر اين زمين سبز، اين سروده شاعر پارسي، ناصرخسرو علوي را سر دهيم و باهم بخوانيم
خلق همه يكسره نهال خدايند / هيچ نه بركن تو زین نهال و نه بشكن / خون به ناحق نهال كندن اوی است / دل ز نهال خداي كندن بركن
وين زمان فكرم اين است كه در خون برادرهايم / بیگنه غلتان در خون / ناروا در خون پيچان / دل فولادم را رنگ كند ديگرگون / نيما
بيش از دهها كشته و زخمي در پخش زنده در نيوزيلند به خاك و خون غلتيدند. بيش از 40 نفر در نيوزيلند به خاك و خون غلتيدند. سرها بريده بيني بيجرم و بيجنايت. تنها گناهشان اين بود كه مسلمان بودند و جمعهاي در خانه خدا به ستايش و پرستش وي به نماز ايستاده بودند. جنون و جهل و جنايت بر نفرت ريشه ميگستراند، مذهب نميشناسد؛ چه داعيان خشم و خشونت و خون باشند، داعشيان و طالبان كه نام مسلمان بر خويش مينهند و چه جانيان مسيحينام كه جز «خويش» همه را دشمن ميانگارند- هيتلر مسيحي بود؟ بن لادن مسلمان؟_ وقتي كه فرشته عشق و صلح از پنجره بيرون رود ديو نفرت و جنگ از در سر برميآورد. هنگامي كه در دل «خودي» و «غيرخودي» پديد آيد، خود را «حق» بينگارد و همه را جز خود و انديشه خود دشمن بداند؛ اینگونه حمامهاي خون به راه ميافتد. چه در كليساي قبطيهاي مصر و چه در مسجد مسلمانان نيوزيلند.
خانمها... آقايان
ما به يك خانهتكاني انديشهها نيازمنديم... رها كنيد، ديوارها و دروغها و دشمنيها را در درون و بيرون.
به كه بايد تسليت گفت: به والا پیامبر محمد كه در سوگ مسیحیان ميگريد؟ به مسيح كه در كنار کشتار مسلمین اشكش روان است؟ به موسي كه در غم و مرگ فلسطينيان سینهچاک ميدهد؟ كشتار مسلمانان ميانمار در سرزميني رخ ميدهد كه بانويي مدال صلح بر سينه آويخته در سرزميني كه مسلمانان خانه و كاشانهشان سوزانده ميشود و بودا از اين جنايت شرمگين است. به نام بودا بچهها كشته شوند؟ بشكنيم ديوارهاي نفرت و جدايي را، بسازيم با خشت مهر پلهای دوستي و عشق را، زير اين گنبد آسماني و بر زبر اين زمين سبز، اين سروده شاعر پارسي، ناصرخسرو علوي را سر دهيم و باهم بخوانيم
خلق همه يكسره نهال خدايند / هيچ نه بركن تو زین نهال و نه بشكن / خون به ناحق نهال كندن اوی است / دل ز نهال خداي كندن بركن