|

سرپوش‌گذاري بر معضلات اجتماعي

طيبه سياوشي‌ . نماینده تهران

1. در بازديدي كه از سراي لويزان به‌همراه تعدادي از نمايندگان داشتيم، گزارش کاملي از وضعيت اين مركز (مرکز موقت ساماندهي و نگهداري زنان آسيب‌ديده) و مشکلات و کاستي‌هاي آن ارائه شد. متأسفانه به‌دليل ناهماهنگي بين دستگاه‌هاي ذي‌ربط، اين سرا و مراکز مشابه، با مشکلات متعددی دست‌وپنجه نرم مي‌کنند.در ادامه گفت‌وگويي صميمانه با مددجويان داشتيم و مشکلات آنها و راهکارهاي کوتاه‌مدت براي رفع بلاتکليفي را بررسي کرديم. اين سازمان درحال‌حاضر ۵۵ مددجو دارد و براي رسيدگي به وضعيت آنها، اهتمام سازمان بهزيستي و وزارت بهداشت ضروري است.

2. در بازديدهاي مختلفي که در اين دوره مجلس، از اين مراکز، گرمخانه‌ها، حاشيه‌ها و مناطق رهاشده شهري داشتيم و با توجه به افزايش تنوع آسيب‌هاي اجتماعي و تعدد آنها، مهم‌ترين مانع براي مقابله با آسيب‌هاي اجتماعي، نبود طرح آمايش ملي است.اين مسئله، قانون‌گذاري‌ها براي مقابله با آسيب‌هاي اجتماعي را ابتر گذاشته است. در ۴۰ سال گذشته به‌تناسبِ افزايش جمعيت، توسعه شهرنشيني و تنوع و کثرت آسيب‌هاي اجتماعي، راهکارهاي مقابله‌اي مناسبي اتخاذ نشده است. سال 1357 حاشيه‌نشينان ايران، حدود ۵۰۰ هزار نفر بودند؛ يعني حدود 1.5 درصد از جمعيت کل کشور؛ اما اکنون براساس اعلام رسمي وزير کشور، ۱۴ ميليون حاشيه‌نشين داريم که حدود 18 درصد از جمعيت کل کشور را دربر مي‌گيرد و فقط در زاهدان، حدود ۴۵ درصد از مردم شهر حاشيه‌نشين‌ هستند!با فراموشي سند آمايش ملي پس از سال 1357، اسناد آمايش استاني نيز تهيه نشد؛ به‌همين‌دليل با وجود ازبين‌رفتن برخي از انواع آسيب‌هاي اجتماعي، اما مقدار، حجم و تعداد افراد درگير، نه‌تنها کم نشده بلکه افزايشي چشم‌گير داشته است.‌وقتي نيروي کار از سراسر کشور به نقطه مشخصي مثل تهران سرازير مي‌شود (همان‌طورکه سالانه 250 هزار نفر جمعيت تهران افزايش مي‌يابد)، فقدان سند آمايش ملي، جامعه مهاجر را درگير مشکلات متعددي خواهد کرد و تجرد قطعي، حاشيه‌نشيني، زنان کارتن‌خواب، افزايش آسيب‌هاي اجتماعي ناشي از بحران جنسي و... را به‌دنبال خواهد داشت.
3. اطلاقِ عنوانِ «آسيب‌هاي اجتماعي»، در حقيقت نشان‌دهنده ناهنجاري عرفي و عمومي است..

يعني آسيب اجتماعي، مترادف است با نوعي ناهنجاري. حال با علم به اين حقيقت، ديگر نبايد با تابوسازي و سرپوش‌گذاري مواجه باشيم، چراکه عنوان آسيب اجتماعي، خود مؤيد وجهِ ناهنجاربودن آن است و به‌صورتِ واضح خود را تعريف مي‌کند.برای مثال، تکذيب يا کتمانِ آمار طلاق در جامعه يا ميزان اعتياد و مصرف دخانيات و مواد مخدر در مدارس، مصداقي بارز از اين سرپوش‌گذاري است. با نپذيرفتن صورت‌مسئله، هرگز نمي‌توان گامي براي حل‌کردن آن برداشت. تولد روزانه دو نوزاد معتاد در تهران و آمار 10 هزار نفري کارتن‌خواب‌هاي اين شهر، واقعياتي انکارناپذيرند. طبعا موضوعاتي مانند کودکان کار، زنان آسيب‌ديده و... با برخوردهاي قهري، تابوسازي و سرپوش‌گذاري حل نخواهد شد.4. از طرفي، نبود توجه درست به آموزش پايه، باعث تشديد مشکلات شده است. هر ايراني، 13 سال از عمر خود را در سيستم آموزش و پرورش سپري مي‌کند؛ 13 سالي که در آن، روي افزايش مهارت‌هاي اجتماعي، مديريت مشکلات، چگونگي مقابله با آسيب‌هاي اجتماعي، مهارت‌هاي ازدواج و خودمراقبتي جنسي و رواني و... تمرکز جدي نمي‌شود. يک جوان پس از گرفتن ديپلم و گذراندن اين 13 سال، مهارت‌هاي لازم براي زندگي در اجتماع را ندارد.فيلم «اتاق تاريک»، بدون درنظرگرفتن فُرمِ آن، يک اثر درخور توجه از بُعد محتوايي است. بچه‌داري دو جوان، بدون هيچ‌گونه توانايي مديريتی، حل و سپس خروج از بحران وجه بارز فيلم است. در نتيجه، پيوسته بحران روي بحران توليد مي‌شود. پدر و مادر اين فيلم، مشتِ نمونه خرواري هستند از چرايي افزايش آسيب‌هاي اجتماعي در فقدان بحث آموزش پايه. در بهترين حالت، سيستم آموزشي ما صرفا هشدار مي‌دهد.مهارت‌آموزي به معلمان در اين زمینه و دقت در انتخاب مشاوره‌ها و معلم‌هاي پرورشي، اولي‌ترين راهکار است. بخشي از بحران‌هاي موجود، ناشي از فاصله ذهني فرزندان از والدين است و در اين شرايط، فقط معلم و نهاد مدرسه مي‌توانند کودک و نوجوان را از انتخاب راهکارهاي آسيب‌زا برهانند.خوشبختانه در سال تحصيلي گذشته، براي نخستين‌بار برنامه پيشگيري از آسيب‌هاي اجتماعي به مجموع برنامه‌هاي آموزش و پرورش اضافه شده و اميد است وجه پرورشي اين نهاد، برجسته شود.هرچند سازمان‌هاي مردم‌نهاد به‌صورت مستقل از دولت، تلاش‌هاي درخور توجهي در مقوله آسيب‌هاي اجتماعي داشته‌اند؛ اما چنين معضلاتي، بدون حمايت همه‌جانبه دولت (به‌ویژه از طريق آموزش پايه و آموزش عالي) نتيجه‌بخش نخواهد بود.

1. در بازديدي كه از سراي لويزان به‌همراه تعدادي از نمايندگان داشتيم، گزارش کاملي از وضعيت اين مركز (مرکز موقت ساماندهي و نگهداري زنان آسيب‌ديده) و مشکلات و کاستي‌هاي آن ارائه شد. متأسفانه به‌دليل ناهماهنگي بين دستگاه‌هاي ذي‌ربط، اين سرا و مراکز مشابه، با مشکلات متعددی دست‌وپنجه نرم مي‌کنند.در ادامه گفت‌وگويي صميمانه با مددجويان داشتيم و مشکلات آنها و راهکارهاي کوتاه‌مدت براي رفع بلاتکليفي را بررسي کرديم. اين سازمان درحال‌حاضر ۵۵ مددجو دارد و براي رسيدگي به وضعيت آنها، اهتمام سازمان بهزيستي و وزارت بهداشت ضروري است.

2. در بازديدهاي مختلفي که در اين دوره مجلس، از اين مراکز، گرمخانه‌ها، حاشيه‌ها و مناطق رهاشده شهري داشتيم و با توجه به افزايش تنوع آسيب‌هاي اجتماعي و تعدد آنها، مهم‌ترين مانع براي مقابله با آسيب‌هاي اجتماعي، نبود طرح آمايش ملي است.اين مسئله، قانون‌گذاري‌ها براي مقابله با آسيب‌هاي اجتماعي را ابتر گذاشته است. در ۴۰ سال گذشته به‌تناسبِ افزايش جمعيت، توسعه شهرنشيني و تنوع و کثرت آسيب‌هاي اجتماعي، راهکارهاي مقابله‌اي مناسبي اتخاذ نشده است. سال 1357 حاشيه‌نشينان ايران، حدود ۵۰۰ هزار نفر بودند؛ يعني حدود 1.5 درصد از جمعيت کل کشور؛ اما اکنون براساس اعلام رسمي وزير کشور، ۱۴ ميليون حاشيه‌نشين داريم که حدود 18 درصد از جمعيت کل کشور را دربر مي‌گيرد و فقط در زاهدان، حدود ۴۵ درصد از مردم شهر حاشيه‌نشين‌ هستند!با فراموشي سند آمايش ملي پس از سال 1357، اسناد آمايش استاني نيز تهيه نشد؛ به‌همين‌دليل با وجود ازبين‌رفتن برخي از انواع آسيب‌هاي اجتماعي، اما مقدار، حجم و تعداد افراد درگير، نه‌تنها کم نشده بلکه افزايشي چشم‌گير داشته است.‌وقتي نيروي کار از سراسر کشور به نقطه مشخصي مثل تهران سرازير مي‌شود (همان‌طورکه سالانه 250 هزار نفر جمعيت تهران افزايش مي‌يابد)، فقدان سند آمايش ملي، جامعه مهاجر را درگير مشکلات متعددي خواهد کرد و تجرد قطعي، حاشيه‌نشيني، زنان کارتن‌خواب، افزايش آسيب‌هاي اجتماعي ناشي از بحران جنسي و... را به‌دنبال خواهد داشت.
3. اطلاقِ عنوانِ «آسيب‌هاي اجتماعي»، در حقيقت نشان‌دهنده ناهنجاري عرفي و عمومي است..

يعني آسيب اجتماعي، مترادف است با نوعي ناهنجاري. حال با علم به اين حقيقت، ديگر نبايد با تابوسازي و سرپوش‌گذاري مواجه باشيم، چراکه عنوان آسيب اجتماعي، خود مؤيد وجهِ ناهنجاربودن آن است و به‌صورتِ واضح خود را تعريف مي‌کند.برای مثال، تکذيب يا کتمانِ آمار طلاق در جامعه يا ميزان اعتياد و مصرف دخانيات و مواد مخدر در مدارس، مصداقي بارز از اين سرپوش‌گذاري است. با نپذيرفتن صورت‌مسئله، هرگز نمي‌توان گامي براي حل‌کردن آن برداشت. تولد روزانه دو نوزاد معتاد در تهران و آمار 10 هزار نفري کارتن‌خواب‌هاي اين شهر، واقعياتي انکارناپذيرند. طبعا موضوعاتي مانند کودکان کار، زنان آسيب‌ديده و... با برخوردهاي قهري، تابوسازي و سرپوش‌گذاري حل نخواهد شد.4. از طرفي، نبود توجه درست به آموزش پايه، باعث تشديد مشکلات شده است. هر ايراني، 13 سال از عمر خود را در سيستم آموزش و پرورش سپري مي‌کند؛ 13 سالي که در آن، روي افزايش مهارت‌هاي اجتماعي، مديريت مشکلات، چگونگي مقابله با آسيب‌هاي اجتماعي، مهارت‌هاي ازدواج و خودمراقبتي جنسي و رواني و... تمرکز جدي نمي‌شود. يک جوان پس از گرفتن ديپلم و گذراندن اين 13 سال، مهارت‌هاي لازم براي زندگي در اجتماع را ندارد.فيلم «اتاق تاريک»، بدون درنظرگرفتن فُرمِ آن، يک اثر درخور توجه از بُعد محتوايي است. بچه‌داري دو جوان، بدون هيچ‌گونه توانايي مديريتی، حل و سپس خروج از بحران وجه بارز فيلم است. در نتيجه، پيوسته بحران روي بحران توليد مي‌شود. پدر و مادر اين فيلم، مشتِ نمونه خرواري هستند از چرايي افزايش آسيب‌هاي اجتماعي در فقدان بحث آموزش پايه. در بهترين حالت، سيستم آموزشي ما صرفا هشدار مي‌دهد.مهارت‌آموزي به معلمان در اين زمینه و دقت در انتخاب مشاوره‌ها و معلم‌هاي پرورشي، اولي‌ترين راهکار است. بخشي از بحران‌هاي موجود، ناشي از فاصله ذهني فرزندان از والدين است و در اين شرايط، فقط معلم و نهاد مدرسه مي‌توانند کودک و نوجوان را از انتخاب راهکارهاي آسيب‌زا برهانند.خوشبختانه در سال تحصيلي گذشته، براي نخستين‌بار برنامه پيشگيري از آسيب‌هاي اجتماعي به مجموع برنامه‌هاي آموزش و پرورش اضافه شده و اميد است وجه پرورشي اين نهاد، برجسته شود.هرچند سازمان‌هاي مردم‌نهاد به‌صورت مستقل از دولت، تلاش‌هاي درخور توجهي در مقوله آسيب‌هاي اجتماعي داشته‌اند؛ اما چنين معضلاتي، بدون حمايت همه‌جانبه دولت (به‌ویژه از طريق آموزش پايه و آموزش عالي) نتيجه‌بخش نخواهد بود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها