|

بهانه‌جويي «تيم B» در خليج‌فارس

نعمت احمدي . حقوق‌دان

جنگ‌هاي بزرگ با حوادث و بهانه‌هاي کوچک آغاز شده‌اند؛ دلایل و بهانه‌هایی که از منظر حقوقي، هیچ‌گونه وجاهتي ندارند و بعضا از روش مرسوم سندسازي يا جعل سند بهره گرفته‌اند. به دو حادثه به‌ظاهر کوچک اشاره خواهم کرد که بهانه آغاز جنگ جهاني اول و ورود آمريكا از آن‌سوي اقيانوس‌ها به جنگي بود که اروپا را نشانه گرفته بود. در 28 ژوئن 1914 زمانی که آرشيدوک فرانسيس فرديناند، وليعهد اتريش و مجارستان به همراه همسرش، سوفيا، وارد سارايو شد، جواني صرب با اسلحه کمري آنان را در اتومبيل روباز ترور کرد. جالب است بدانيم اين ترور پس از اولتيماتوم پادشاهي اتريش- مجارستان به صربستان رخ داد و صربستان اولتيماتوم شاه را نپذيرفت، بنابراین کشتن وليعهد و همسرش به دست يکي از جوانان صربستاني بهانه جنگ جهاني اول شد؛ جنگي که نقشه اروپا بلکه جهان را تغيير داد‌، اتريش دچار فروپاشي شد، امپراتوري‌ها از هم پاشيدند، عثماني سقوط کرد، روسيه تزاري به دست بلشويک‌ها افتاد و جهان کمونيسم در نقشه جهان جا خوش کرد. عامل پشت‌پرده ترور، رئيس اطلاعات ارتش صربستان بود! دومين بهانه‌اي که پاي آمريكا را به جنگ جهاني اول باز کرد، ‌تلگراف جعلي آرتور زيبرمن، وزير امور خارجه آلمان بود. کشورهاي اروپايي در قرون مختلف با يکديگر در جنگ بودند. وقتي در اواخر قرن هجدهم آمريكا به استقلال رسيد، يکي از نصايح بنجامين فرانکلين، سياست‌مدار آمريكايي، به اروپاييان اين بود که متحد شويد و اتحاديه درست کنيد تا با يکديگر در حال جنگ نباشيد. آمريكا هم خود را از همه منازعات اروپايي دور نگه داشت. جيمز مونروئه مدتي سفير آمريكا در فرانسه بود و توانست از ضعف ناپلئون در تأمين منابع مالي براي پرداخت هزينه‌هاي جنگي خود در اروپا استفاده کند و ايالت حاصلخيز لوئيزيانا را که جزء مستعمرات فرانسه در آمريكا بود، خريداري کند. او وقتي به رياست‌جمهوري آمريكا رسيد، از «خانه آمريكايي» ياد کرد و گفت ما دخالتي در منازعات ديگر نقاط جهان نخواهيم داشت و بايد کشور خود را بسازيم؛ شبيه شعاري که ترامپ در رقابت‌هاي انتخابات رياست‌جمهوري سر داد و اکنون سعی می‌کند خود را به آن متعهد نشان دهد. با وجود شعار مونروئه، کشاندن آمريكا به جنگ جهاني اول در اروپا بسيار دشوار بود. اما يک ‌تلگراف جعلي مردم آمريكا را به خشم درآورد؛ قصه از اين قرار است که در 16 ژانويه 1817 ‌تلگرافي از سوي آرتور زيبرمن، وزير امور خارجه آلمان، از واشنگتن به سفير آلمان در کشور مکزيک فرستاده شد و در اين ‌تلگراف به سفير آلمان در مکزيک دستور داده شد که با دولت مکزيک رايزني کند و از آنها بخواهد که به نفع آلمان وارد جنگ شوند، زيرا عن‌قريب آلمان جنگ درياها را شروع مي‌کند و بعد از جنگ ايالت‌هاي جدا‌شده از مکزيک يعني نيومکزيکو- تکزاس و آريزونا و کاليفرنيا به مکزيک تعلق خواهد گرفت. ‌تلگرافي با اين متن «ما قصد داريم در اول ماه مي ‌جنگ زيردريایي خود را بدون هيچ محدوديتي آغاز کنيم، بايد در اين راه تلاش کنيم تا باعث نشويم بي‌طرفي آمريكا در جنگ از بين برود...». مدتي بعد نسخه اصلي ‌تلگراف که در انگليس رمز‌گشایي شده بود، به سفير آمريكا تحويل داده شد و متعاقب آن چند حمله به کشتي‌هاي آمريكايي صورت گرفت و آمريكا وارد جنگ شد، اما بعد از جنگ مشخص شد که ‌تلگراف جعلي بوده و از طرف‌ انگليسي‌ها و به قصد کشاندن آمريكاييان به جنگ ارسال شده است و روح زيبرمن از اين ‌تلگراف بي‌خبر بود. اخيرا اخباري مبني‌بر حمله به تأسيسات نفتي عربستان ازطریق پهپادها شنيده مي‌شود.

در هفته جاري به چند کشتي نفت‌کش در بندر فجيره حمله شد؛ در ابتدا شبکه عرب‌زبان الميادين از حمله و آتش‌سوزي چند کشتي عمدتا نفت‌کش در اسکله خبر داد، اما با سکوت خبري امارات و عربستان روبه‌رو شد. با توجه به وسايل ارتباط جمعي گسترده امکان مکتوم و پنهان نگه‌داشتن اخباري از اين دست، آن هم در زمانه خبرساز، ممکن نيست.
ورود چند ناو آمريكايي به حوزه خليج‌فارس، پرواز هواپيما‌هاي استراتژيکي ب‌52 در منطقه به همراه هواپيماهاي جنگي اف‌35 که جديدترين هواپيماي جنگي آمريكايي است و نصب سامانه ضد‌موشکي پيشرفته در منطقه و سفرهاي مکرر مايک پمپئو به منطقه و ترافيک ديدار وزراي امور خارجه کشورهاي اتحاديه اروپا و بحث درباره برجام و مهم‌‌تر از همه استفاده ايران از برخي بندهاي برجام براي توقف برخي همکاري‌ها، همه و همه منطقه حوزه خليج‌فارس را در کانون خبر قرار داده است. مثلث برايان هوک، مايک پمپئو و جان بولتون به‌شدت فعال شده‌اند و خواهان جنگي پرهزينه در منطقه هستند.
بن‌سلمان و بن‌زايد و بي‌بي اسرائيلي، بنيامين نتانياهو به‌زعم خود هيمه آتشي فراگير را فراهم آورده‌اند و منتظر شعله‌ورشدن آن، در سکوت نظاره‌گر وقايع هستند. کشتي‌هاي نفت‌کش، ولو کشتي‌هاي کوچک، ساليان سال است در بنادر جنوبي خليج‌فارس و درياي عمان در رفت‌‌وآمد هستند و منطقه از دهه 80 تا امروز يا در حال جنگ بوده يا در آرايش کامل جنگي قرار داشته است، اما حمله‌هايي از اين دست که ظن خرابکاري آن بيشتر از حمله‌هاي سازمان‌يافته است، اتفاق نيفتاده بود.
پس چه دست يا دست‌هايي در کار است که بستر بهانه‌هاي بزرگ‌تر را فراهم مي‌آورد؟ ايران خواهان تحقيق از اين مسئله شده است.
در يک هفته، دو حمله يکي به نفت‌کش‌ها و ديگري به تأسيسات نفتي به وقوع پيوسته است. عربستان با حمله به يمن و فرورفتن در باتلاقي که خود به‌وجودآوردنده آن است و قتل روزنامه‌نگار ناراضي، خاشقچي، در معرض انتقادهای بين‌المللي قرار دارد، اما دونالد ترامپ، رئيس‌جمهوری آمريكا که به عربستان به چشم گاوي شيرده نگاه مي‌کند و منتظر است تا در فرصت مناسب دوباره دست در خزانه انباشت‌شده از پول‌هاي نفت کرده و به گفته خودش سهم حمايت از عربستان در منطقه را بردارد -و اگر پشت عربستان نباشند دو هفته بيشتر دوام نمي‌آورد- پاسخ اين سؤال را نمي‌دهد که چه‌ کس يا کساني دنبال اين هستند که ظرف دو هفته عربستان را ببلعند؟
مگر غير از اعمالي است که وليعهد نورسيده خانواده عبدالعزيز به آن دست زد و مردم فقير يمن را به اميد فتح چند‌روزه اين کشور زير حملات هوایي و زميني خود گرفت! حالا آن دو هفته، چند سال طول کشيده و ماشين جنگي عربستان در شن‌زارهاي يمن زمين‌گير شده است، اما صداي مخالفت مردم عربستان همانند جمال خاشقچي در گلو خفه مي‌شود يا بدن آنان با اره خشم اقدامات هيستريک هيئت حاکمه سعودي قطعه‌قطعه مي‌شود.
سرنوشت مردم فلسطين به‌وسيله خادمين حرمين شريفين به فراموشي سپرده شده و به جاي حمايت از مردم فلسطين و برخورد با اسرائيل، در دام بنيامين نتانياهو افتاده است؛ آن هم براي تهديد ايراني که هزاران سال حرمت همسايگي را به احترام حرمين شريفين نگه داشته است. به همین دلیل ایرانیان از تعابيري شبيه آنچه دونالد ترامپ نثار سعودي‌ها کرده است، پرهيز مي‌کنند. به‌هرحال در ايران بايد هوشيارانه متوجه حرکات طراحي‌شده و دامي بود که قصد گستردن آن را دارند. بايد تهديدات ترامپ و تيم جنگجوي ساکن کاخ سفيد را با خارج‌کردن بهانه‌ها از دست آنان خنثي کرد. اين همه هزينه حمل‌ونقل ادوات جنگي و آرايش‌جنگي‌گرفتن لابد در پس آن قصد و برنامه‌اي وجود دارد.
از خلال گفته‌هاي دولتمردان آمريكايي، به‌ویژه وعده‌هاي انتخاباتي دونالد ترامپ، مي‌توان به اين نتيجه رسيد که آمريكا قصد ندارد هزينه جنگي جديد را در منطقه حساس و پرآشوب خاورميانه بر ماليات‌دهندگان آمريكايي تحميل کند.
اما اگر جنگي نيابتي پيش‌رو داشته باشند نه فقط هزينه‌اي متحمل مي‌شوند، بلکه با رونق کارخانه‌های اسلحه‌سازي و فروش آن به طرف اماراتي و عربستاني علاوه‌بر دريافت هزينه جنگ نيابتي، رونق اقتصادي را هم در سر مي‌پرورانند.
مي‌ماند نخست‌وزير دوره‌گرد و سرگردان اسرائيل، بنيامين نتانياهو که تخته‌سياه به‌دست بر سر هر کوي و برزن زمان رسيدن به بمب اتم در ايران را ترسيم کند.
اگر خداي ناکرده جنگي در منطقه دربگيرد، پيروزي اسرائيل است. شايد عربستان بتواند دامان خود را از يمن بيرون بکشد و در حادثه‌اي عظيم، حوادث کوچکي مانند قتل خاشقچي را پنهان کند‌، اما در جنگ احتمالي خاورميانه، خاستگاه امت اسلامي از نيل تا سند آسيب مي‌بيند و دود آن به چشم همه جهان خواهد رفت.

جنگ‌هاي بزرگ با حوادث و بهانه‌هاي کوچک آغاز شده‌اند؛ دلایل و بهانه‌هایی که از منظر حقوقي، هیچ‌گونه وجاهتي ندارند و بعضا از روش مرسوم سندسازي يا جعل سند بهره گرفته‌اند. به دو حادثه به‌ظاهر کوچک اشاره خواهم کرد که بهانه آغاز جنگ جهاني اول و ورود آمريكا از آن‌سوي اقيانوس‌ها به جنگي بود که اروپا را نشانه گرفته بود. در 28 ژوئن 1914 زمانی که آرشيدوک فرانسيس فرديناند، وليعهد اتريش و مجارستان به همراه همسرش، سوفيا، وارد سارايو شد، جواني صرب با اسلحه کمري آنان را در اتومبيل روباز ترور کرد. جالب است بدانيم اين ترور پس از اولتيماتوم پادشاهي اتريش- مجارستان به صربستان رخ داد و صربستان اولتيماتوم شاه را نپذيرفت، بنابراین کشتن وليعهد و همسرش به دست يکي از جوانان صربستاني بهانه جنگ جهاني اول شد؛ جنگي که نقشه اروپا بلکه جهان را تغيير داد‌، اتريش دچار فروپاشي شد، امپراتوري‌ها از هم پاشيدند، عثماني سقوط کرد، روسيه تزاري به دست بلشويک‌ها افتاد و جهان کمونيسم در نقشه جهان جا خوش کرد. عامل پشت‌پرده ترور، رئيس اطلاعات ارتش صربستان بود! دومين بهانه‌اي که پاي آمريكا را به جنگ جهاني اول باز کرد، ‌تلگراف جعلي آرتور زيبرمن، وزير امور خارجه آلمان بود. کشورهاي اروپايي در قرون مختلف با يکديگر در جنگ بودند. وقتي در اواخر قرن هجدهم آمريكا به استقلال رسيد، يکي از نصايح بنجامين فرانکلين، سياست‌مدار آمريكايي، به اروپاييان اين بود که متحد شويد و اتحاديه درست کنيد تا با يکديگر در حال جنگ نباشيد. آمريكا هم خود را از همه منازعات اروپايي دور نگه داشت. جيمز مونروئه مدتي سفير آمريكا در فرانسه بود و توانست از ضعف ناپلئون در تأمين منابع مالي براي پرداخت هزينه‌هاي جنگي خود در اروپا استفاده کند و ايالت حاصلخيز لوئيزيانا را که جزء مستعمرات فرانسه در آمريكا بود، خريداري کند. او وقتي به رياست‌جمهوري آمريكا رسيد، از «خانه آمريكايي» ياد کرد و گفت ما دخالتي در منازعات ديگر نقاط جهان نخواهيم داشت و بايد کشور خود را بسازيم؛ شبيه شعاري که ترامپ در رقابت‌هاي انتخابات رياست‌جمهوري سر داد و اکنون سعی می‌کند خود را به آن متعهد نشان دهد. با وجود شعار مونروئه، کشاندن آمريكا به جنگ جهاني اول در اروپا بسيار دشوار بود. اما يک ‌تلگراف جعلي مردم آمريكا را به خشم درآورد؛ قصه از اين قرار است که در 16 ژانويه 1817 ‌تلگرافي از سوي آرتور زيبرمن، وزير امور خارجه آلمان، از واشنگتن به سفير آلمان در کشور مکزيک فرستاده شد و در اين ‌تلگراف به سفير آلمان در مکزيک دستور داده شد که با دولت مکزيک رايزني کند و از آنها بخواهد که به نفع آلمان وارد جنگ شوند، زيرا عن‌قريب آلمان جنگ درياها را شروع مي‌کند و بعد از جنگ ايالت‌هاي جدا‌شده از مکزيک يعني نيومکزيکو- تکزاس و آريزونا و کاليفرنيا به مکزيک تعلق خواهد گرفت. ‌تلگرافي با اين متن «ما قصد داريم در اول ماه مي ‌جنگ زيردريایي خود را بدون هيچ محدوديتي آغاز کنيم، بايد در اين راه تلاش کنيم تا باعث نشويم بي‌طرفي آمريكا در جنگ از بين برود...». مدتي بعد نسخه اصلي ‌تلگراف که در انگليس رمز‌گشایي شده بود، به سفير آمريكا تحويل داده شد و متعاقب آن چند حمله به کشتي‌هاي آمريكايي صورت گرفت و آمريكا وارد جنگ شد، اما بعد از جنگ مشخص شد که ‌تلگراف جعلي بوده و از طرف‌ انگليسي‌ها و به قصد کشاندن آمريكاييان به جنگ ارسال شده است و روح زيبرمن از اين ‌تلگراف بي‌خبر بود. اخيرا اخباري مبني‌بر حمله به تأسيسات نفتي عربستان ازطریق پهپادها شنيده مي‌شود.

در هفته جاري به چند کشتي نفت‌کش در بندر فجيره حمله شد؛ در ابتدا شبکه عرب‌زبان الميادين از حمله و آتش‌سوزي چند کشتي عمدتا نفت‌کش در اسکله خبر داد، اما با سکوت خبري امارات و عربستان روبه‌رو شد. با توجه به وسايل ارتباط جمعي گسترده امکان مکتوم و پنهان نگه‌داشتن اخباري از اين دست، آن هم در زمانه خبرساز، ممکن نيست.
ورود چند ناو آمريكايي به حوزه خليج‌فارس، پرواز هواپيما‌هاي استراتژيکي ب‌52 در منطقه به همراه هواپيماهاي جنگي اف‌35 که جديدترين هواپيماي جنگي آمريكايي است و نصب سامانه ضد‌موشکي پيشرفته در منطقه و سفرهاي مکرر مايک پمپئو به منطقه و ترافيک ديدار وزراي امور خارجه کشورهاي اتحاديه اروپا و بحث درباره برجام و مهم‌‌تر از همه استفاده ايران از برخي بندهاي برجام براي توقف برخي همکاري‌ها، همه و همه منطقه حوزه خليج‌فارس را در کانون خبر قرار داده است. مثلث برايان هوک، مايک پمپئو و جان بولتون به‌شدت فعال شده‌اند و خواهان جنگي پرهزينه در منطقه هستند.
بن‌سلمان و بن‌زايد و بي‌بي اسرائيلي، بنيامين نتانياهو به‌زعم خود هيمه آتشي فراگير را فراهم آورده‌اند و منتظر شعله‌ورشدن آن، در سکوت نظاره‌گر وقايع هستند. کشتي‌هاي نفت‌کش، ولو کشتي‌هاي کوچک، ساليان سال است در بنادر جنوبي خليج‌فارس و درياي عمان در رفت‌‌وآمد هستند و منطقه از دهه 80 تا امروز يا در حال جنگ بوده يا در آرايش کامل جنگي قرار داشته است، اما حمله‌هايي از اين دست که ظن خرابکاري آن بيشتر از حمله‌هاي سازمان‌يافته است، اتفاق نيفتاده بود.
پس چه دست يا دست‌هايي در کار است که بستر بهانه‌هاي بزرگ‌تر را فراهم مي‌آورد؟ ايران خواهان تحقيق از اين مسئله شده است.
در يک هفته، دو حمله يکي به نفت‌کش‌ها و ديگري به تأسيسات نفتي به وقوع پيوسته است. عربستان با حمله به يمن و فرورفتن در باتلاقي که خود به‌وجودآوردنده آن است و قتل روزنامه‌نگار ناراضي، خاشقچي، در معرض انتقادهای بين‌المللي قرار دارد، اما دونالد ترامپ، رئيس‌جمهوری آمريكا که به عربستان به چشم گاوي شيرده نگاه مي‌کند و منتظر است تا در فرصت مناسب دوباره دست در خزانه انباشت‌شده از پول‌هاي نفت کرده و به گفته خودش سهم حمايت از عربستان در منطقه را بردارد -و اگر پشت عربستان نباشند دو هفته بيشتر دوام نمي‌آورد- پاسخ اين سؤال را نمي‌دهد که چه‌ کس يا کساني دنبال اين هستند که ظرف دو هفته عربستان را ببلعند؟
مگر غير از اعمالي است که وليعهد نورسيده خانواده عبدالعزيز به آن دست زد و مردم فقير يمن را به اميد فتح چند‌روزه اين کشور زير حملات هوایي و زميني خود گرفت! حالا آن دو هفته، چند سال طول کشيده و ماشين جنگي عربستان در شن‌زارهاي يمن زمين‌گير شده است، اما صداي مخالفت مردم عربستان همانند جمال خاشقچي در گلو خفه مي‌شود يا بدن آنان با اره خشم اقدامات هيستريک هيئت حاکمه سعودي قطعه‌قطعه مي‌شود.
سرنوشت مردم فلسطين به‌وسيله خادمين حرمين شريفين به فراموشي سپرده شده و به جاي حمايت از مردم فلسطين و برخورد با اسرائيل، در دام بنيامين نتانياهو افتاده است؛ آن هم براي تهديد ايراني که هزاران سال حرمت همسايگي را به احترام حرمين شريفين نگه داشته است. به همین دلیل ایرانیان از تعابيري شبيه آنچه دونالد ترامپ نثار سعودي‌ها کرده است، پرهيز مي‌کنند. به‌هرحال در ايران بايد هوشيارانه متوجه حرکات طراحي‌شده و دامي بود که قصد گستردن آن را دارند. بايد تهديدات ترامپ و تيم جنگجوي ساکن کاخ سفيد را با خارج‌کردن بهانه‌ها از دست آنان خنثي کرد. اين همه هزينه حمل‌ونقل ادوات جنگي و آرايش‌جنگي‌گرفتن لابد در پس آن قصد و برنامه‌اي وجود دارد.
از خلال گفته‌هاي دولتمردان آمريكايي، به‌ویژه وعده‌هاي انتخاباتي دونالد ترامپ، مي‌توان به اين نتيجه رسيد که آمريكا قصد ندارد هزينه جنگي جديد را در منطقه حساس و پرآشوب خاورميانه بر ماليات‌دهندگان آمريكايي تحميل کند.
اما اگر جنگي نيابتي پيش‌رو داشته باشند نه فقط هزينه‌اي متحمل مي‌شوند، بلکه با رونق کارخانه‌های اسلحه‌سازي و فروش آن به طرف اماراتي و عربستاني علاوه‌بر دريافت هزينه جنگ نيابتي، رونق اقتصادي را هم در سر مي‌پرورانند.
مي‌ماند نخست‌وزير دوره‌گرد و سرگردان اسرائيل، بنيامين نتانياهو که تخته‌سياه به‌دست بر سر هر کوي و برزن زمان رسيدن به بمب اتم در ايران را ترسيم کند.
اگر خداي ناکرده جنگي در منطقه دربگيرد، پيروزي اسرائيل است. شايد عربستان بتواند دامان خود را از يمن بيرون بکشد و در حادثه‌اي عظيم، حوادث کوچکي مانند قتل خاشقچي را پنهان کند‌، اما در جنگ احتمالي خاورميانه، خاستگاه امت اسلامي از نيل تا سند آسيب مي‌بيند و دود آن به چشم همه جهان خواهد رفت.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها