|

شادی در مدرسه و حقوق نادیده گرفته‌شده!

محمدرضا نیک‌نژاد

هفته گذشته انتشار نماهنگ‌هایی از هم‌خوانی دانش‌آموزان در چند مدرسه، سروصدایی در فضای عمومی پدید آورد. به اینکه تا چه اندازه این رخداد- به گفته وزیر- دسیسه بوده است، کاری نداریم و از سفارش نایب‌رئیس مجلس برای برخورد با مدیران خاطی! نیز می‌گذریم. آنچه در میان همه گروه‌های درگیر با این مسئله، به چشم آمد، هم‌نظری بر گسترش شادی در مدرسه و فراهم‌کردن محیطی پرنشاط و برانگیزنده در فضاهای آموزشی کشور- البته با راهکارهای گوناگون- بود. تقریبا همه ما روزگاری را در مدرسه‌ها گذرانده و همه می‌دانیم فضای یادگیری آن‌چنان که بایدوشاید شاد نیست و آموزش در ایران از گریزاننده‌ترین فرایندها در کشور است. گرچه با گذر زمان دست‌اندرکاران به دلیل دگرگونی‌های فرهنگی و به‌ویژه سبک زندگی شهروندان و فشارهای اجتماعی برآمده از آن، تلاش کرده‌اند محیطی بهتر از گذشته فراهم کنند اما به دلیل نبود زیرساخت‌های درخور و البته وجود مخالفانی اندک اما پرزور! آموزش در کشور، همپای دگرگونی‌های نوین در سطح جهان، نتوانسته بستری درخور برای انگیزشِ نوآموزان، به سوی یادگیری‌های رسمی فراهم کند.

با همه گله‌هایی که در این زمینه می‌توان بر عملکرد دست‌اندرکاران آموزشی و غیرآموزشی داشت، نباید چشم بر فرهنگ آموزشی حافظه-محور و معدل-مدار و ریشه‌های توانمند آن در خانواده‌ها بست. همین دیروز بود که مدیر مدرسه‌ای می‌گفت خانواده‌ها بیش از آنکه نگران رشد فردی، اجتماعی، روانی و حتی جسمی فرزندان‌شان باشند، دل‌نگران نمره و معدل آنها هستند؛ او تأکید می‌کرد بارها برای برگزاری اردوهای دانش‌آموزی، برپایی مراسم‌هاي گوناگون در مدرسه، برگزاری دوره‌های فنی- حرفه‌ای، راه‌اندازی نشست‌های تخصصی با حضور کارشناسان رشد و بلوغ و... مورد اعتراض خانواده‌ها قرار گرفته که چرا مدیریت مدرسه به درس و مشق و نمره و معدل و... دانش‌آموزان کم‌توجهی نشان می‌دهد!؟ آموزشِ برانگیزاننده، کیفی و کارآمد بستر می‌خواهد و این بستر نیاز به نگاهی علمی، دور از اندیشه‌های القایی دست‌اندرکاران و همکاری همیشگی و تأثیرگذار خانه و مدرسه دارد که شوربختانه اکنون چشم‌اندازی از بهبود در این زمینه‌ها به چشم نمی‌خورد. اما نکته مهم آنکه سال‌هاست آموزش و پرورش کشور درگیر انواع گوناگون و گسترده‌ای از گرفتاری‌های درونی و بیرونی است. نزدیک 60 درصد از 110 هزار مدرسه کشور فرسوده‌اند و ایمنی درخور برای پذیرش دانش‌آموزان را ندارند، سال‌هاست چند صد هزار دانش‌آموزِ دختر و پسر به دلایل گوناگون از مدرسه و آموزش باز می‌مانند، سال‌هاست در مدرسه‌ها به دلیل پرداخت‌نشدن سرانه از سوی دولت، از تحصیل رایگان در مدرسه‌ها خبری نیست و اصل 30 قانون اساسی دور زده می‌شود، سال‌هاست مدرسه و کلاس محلی برای آزار میلیون‌ها دانش‌آموز و معلم شده، سال‌هاست معلمان به دلیل داشتن حداقل معیشت و منزلت گله‌مندند و اگر هم اعتراض می‌کنند، با انواع احکام اداری و قضائی روبه‌رو می‌شوند، سال‌هاست در چشم معلمان، معلم موفق معلمی است که شغل آب و نان‌دار دیگری دارد و معلمی شغل دوم یا سوم او به شمار می‌آید! و سال‌هاست که .... . بی‌گمان موارد اشاره‌شده، حق‌های دیگر و چه‌بسا حق‌های بزرگ‌تری هستند که در ساختار آموزشی زیر پا گذاشته می‌شوند و دریغ از یک فریاد و دریغ از نگرانی برای به‌هدررفتن توان و استعداد و عمر میلیون‌ها دانش‌آموز کشور!
بد نیست گاهی همان اندازه که برخی دوستان به سرخوشیِ اندک دانش‌آموزانِ اندک مدرسه‌های کشور حساسیت نشان می‌دهند، به حقوق میلیون‌ها دانش‌آموز و معلم نیز توجه کنند و... بی‌گمان بی‌اثر نخواهد بود!

هفته گذشته انتشار نماهنگ‌هایی از هم‌خوانی دانش‌آموزان در چند مدرسه، سروصدایی در فضای عمومی پدید آورد. به اینکه تا چه اندازه این رخداد- به گفته وزیر- دسیسه بوده است، کاری نداریم و از سفارش نایب‌رئیس مجلس برای برخورد با مدیران خاطی! نیز می‌گذریم. آنچه در میان همه گروه‌های درگیر با این مسئله، به چشم آمد، هم‌نظری بر گسترش شادی در مدرسه و فراهم‌کردن محیطی پرنشاط و برانگیزنده در فضاهای آموزشی کشور- البته با راهکارهای گوناگون- بود. تقریبا همه ما روزگاری را در مدرسه‌ها گذرانده و همه می‌دانیم فضای یادگیری آن‌چنان که بایدوشاید شاد نیست و آموزش در ایران از گریزاننده‌ترین فرایندها در کشور است. گرچه با گذر زمان دست‌اندرکاران به دلیل دگرگونی‌های فرهنگی و به‌ویژه سبک زندگی شهروندان و فشارهای اجتماعی برآمده از آن، تلاش کرده‌اند محیطی بهتر از گذشته فراهم کنند اما به دلیل نبود زیرساخت‌های درخور و البته وجود مخالفانی اندک اما پرزور! آموزش در کشور، همپای دگرگونی‌های نوین در سطح جهان، نتوانسته بستری درخور برای انگیزشِ نوآموزان، به سوی یادگیری‌های رسمی فراهم کند.

با همه گله‌هایی که در این زمینه می‌توان بر عملکرد دست‌اندرکاران آموزشی و غیرآموزشی داشت، نباید چشم بر فرهنگ آموزشی حافظه-محور و معدل-مدار و ریشه‌های توانمند آن در خانواده‌ها بست. همین دیروز بود که مدیر مدرسه‌ای می‌گفت خانواده‌ها بیش از آنکه نگران رشد فردی، اجتماعی، روانی و حتی جسمی فرزندان‌شان باشند، دل‌نگران نمره و معدل آنها هستند؛ او تأکید می‌کرد بارها برای برگزاری اردوهای دانش‌آموزی، برپایی مراسم‌هاي گوناگون در مدرسه، برگزاری دوره‌های فنی- حرفه‌ای، راه‌اندازی نشست‌های تخصصی با حضور کارشناسان رشد و بلوغ و... مورد اعتراض خانواده‌ها قرار گرفته که چرا مدیریت مدرسه به درس و مشق و نمره و معدل و... دانش‌آموزان کم‌توجهی نشان می‌دهد!؟ آموزشِ برانگیزاننده، کیفی و کارآمد بستر می‌خواهد و این بستر نیاز به نگاهی علمی، دور از اندیشه‌های القایی دست‌اندرکاران و همکاری همیشگی و تأثیرگذار خانه و مدرسه دارد که شوربختانه اکنون چشم‌اندازی از بهبود در این زمینه‌ها به چشم نمی‌خورد. اما نکته مهم آنکه سال‌هاست آموزش و پرورش کشور درگیر انواع گوناگون و گسترده‌ای از گرفتاری‌های درونی و بیرونی است. نزدیک 60 درصد از 110 هزار مدرسه کشور فرسوده‌اند و ایمنی درخور برای پذیرش دانش‌آموزان را ندارند، سال‌هاست چند صد هزار دانش‌آموزِ دختر و پسر به دلایل گوناگون از مدرسه و آموزش باز می‌مانند، سال‌هاست در مدرسه‌ها به دلیل پرداخت‌نشدن سرانه از سوی دولت، از تحصیل رایگان در مدرسه‌ها خبری نیست و اصل 30 قانون اساسی دور زده می‌شود، سال‌هاست مدرسه و کلاس محلی برای آزار میلیون‌ها دانش‌آموز و معلم شده، سال‌هاست معلمان به دلیل داشتن حداقل معیشت و منزلت گله‌مندند و اگر هم اعتراض می‌کنند، با انواع احکام اداری و قضائی روبه‌رو می‌شوند، سال‌هاست در چشم معلمان، معلم موفق معلمی است که شغل آب و نان‌دار دیگری دارد و معلمی شغل دوم یا سوم او به شمار می‌آید! و سال‌هاست که .... . بی‌گمان موارد اشاره‌شده، حق‌های دیگر و چه‌بسا حق‌های بزرگ‌تری هستند که در ساختار آموزشی زیر پا گذاشته می‌شوند و دریغ از یک فریاد و دریغ از نگرانی برای به‌هدررفتن توان و استعداد و عمر میلیون‌ها دانش‌آموز کشور!
بد نیست گاهی همان اندازه که برخی دوستان به سرخوشیِ اندک دانش‌آموزانِ اندک مدرسه‌های کشور حساسیت نشان می‌دهند، به حقوق میلیون‌ها دانش‌آموز و معلم نیز توجه کنند و... بی‌گمان بی‌اثر نخواهد بود!

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها