مصدق: باید خود را برای کارشکنیها و توطئههای بیشتری آماده کنیم ما ایرانیان شدیدتر از سایر ملل با هرگونه مداخله برخورد میکنیم
جانسخت دیپلماسی
مهرشاد ایمانی : مصدق در آينه تاريخ نهفقط نماد مليشدن صنعت نفت است، بلكه استقلالبخش ايرانيان است و در بازخواني جنبش مليشدن صنعت نفت، سهلانگاري است اگر غايت او را محدود به صنعت نفت بدانيم؛ در حقيقت مليشدن نفت ايران در نگاه او وسيلهاي براي قطع يد دولي بود كه منابع كشورهاي جهانسوم را حق خود ميدانستند و شايد عنصر «مليشدن» بسيار مهمتر از واژه «نفت» در نهضت او باشد، زيرا كه تثبيت حق مردم ايران بر منابع خود تا امروز بر تارك ايرانزمين ميدرخشد.
هركس در ادوار مسئوليت خود دچار ترديدها و اشتباهاتي ميشود، اما مجموعه اقدامات او مبتنيبر منافع ملي بوده است. رويكرد مصدق را وقتي با رويدادهاي امروز خود مقايسه ميكنيم، درمييابيم كه هنوز ميتوان تصميمات اتخاذشده در دوران او را منشأ تصميمها قرار داد و صدالبته اگر او نيز در فرايند استعمارزدايي دچار خطايي شده است، آن اشتباهات در مباني سياستها مورد توجه قرار بگيرد؛ تمام اين مسائل باعث ميشود تا در سالروز ميلاد اين سياستمدار بزرگ، آرای او در نسبت با شرايط فعلي تطبيق داده شود.
تحكيم استقلال ايران
مصدق در شرايطي بر مليشدن صنعت نفت تكيه ميكرد كه اساسا انگلستان نفت ايران را متعلق به ايران نميدانست. وقتي مصدق از جلسه شوراي امنيت سازمان ملل بازگشت، گفت: «ماحصل این است که انگلستان که ۱۵۰ سال بر ایران آقایی کرده و بههیچوجه نمیخواهد که ایرانیان امور نفت خود را به دست داشته باشند و ما باید خود را برای کارشکنیها و توطئههای بیشتری آماده کنیم. انگلستان دچار این توهم شده که دستبرداشتن از نفت خاورمیانه برایش نوعی خودکشی است؛ لذا همه تلاش را به کار میبرد که دولتهای دارای نفت، بلهقربانگو و وابسته به خودش باشند». فضاي ملتهب سياسي آن روزها، مصدق و همراهانش را بر آن داشت تا چه در حوزه داخلي با تصويب قانون مليشدن صنعت نفت و چه در عرصه خارجي با استفاده از ظرفيت ديپلماسي، نفت ايران را متعلق به مردم ايران كند؛ چنانچه مصدق در ۱۹ خرداد 31 در نخستين جلسه دادگاه با شرح توطئههای دولت انگلیس گفت: «در نزد ما ایرانیان جلوگیری از هرگونه عملی که در حکم مداخله در صلاحیت ملی باشد شدیدتر از سایر ملل است... کشور ما میدان رقابت سیاستهای استعماری بوده و ضمنا پی بردهایم که متأسفانه، علیرغم آنهمه امید و آرزو جامعه ملل
و سازمان ملل متحد نتوانستهاند به این وضع اسفناک که شرکت سابق نفت ایران و انگلیس در 50 سال اخیر مظهر برجسته آن بود خاتمه دهد. ملت ایران که از این وضع به ستوه آمده بود در یک جنبش مردانه با ملیساختن صنایع نفت و قبول اصل پرداخت غرامات یکباره به سلطه بیگانگان خاتمه داد».دفاع مصدق از مواضع ايران در لاهه نشانگر اعتقاد راستين او به اصل قانونگرايي و رعايت قواعد بينالمللي بود. مصدق همواره به صراحت استدلال ميكرد كه ايران در پي مليكردن نفت خود است، همانطور كه سالها پيش انگلستان اين موضوع را درباره صنعت فولاد خود انجام داده است؛ بنابراين روش او استفاده كامل از ظرفيتهاي ديپلماتيك بود، اما درعينحال هيچگاه از مواضع خود در برابر قدرتطلبيهاي دول خارجي كوتاه نميآمد.
اشتباه استراتژيك
گرچه مصدق در تمام مراحل مليشدن صنعت نفت پاي از منافع مردم ايران عقب نراند، اما پس از مليشدن، حس مليگرايي افراطي به پاشنه آشيل او تبديل شد؛ بهنحويكه در موضوع حلوفصل بحث غرامت انگلستان تحتتأثير افرادي مانند حسيبي، ديگر عنصر مذاكره را دستاويز خود قرار ندارد. البته گفته ميشود او با اصل پرداخت غرامت موافق بود و القائات اطرافيانش تصور كرد كه با پذيرش غرامت -كه يك امر كاملا حقوقي، قانوني و منطبق با قواعد بينالمللي بود- لكه تيرهاي در كارنامه ملي خود برجاي ميگذارد. مصدق با تأثيرپذيرفتن از سخناني مبنيبر اينكه انگليسيها ميخواهند غرامت هنگفتي از ايران بگيرند، درهاي مذاكره را بست و اين در حالي بود که شايد خود مصدق هم ميدانست كه تعيين غرامت بر اساس اصول كارشناسي انجام ميشد.
اگر مصدق در مسير تحركات سياسي خود بهجاي آنكه منافع ملي را مطلقا در عدم مواجهه با كشورهاي غربي ميديد، به صورت مستمر مذاكرات را بعد از مليشدن صنعت نفت ادامه ميداد، ايبسا دولتش نيز سقوط نميكرد و ايران دچار يك انحطاط سياسي و توسعهاي نميشد؛ بنابراين ميتوان دريافت كه اغراق در بيگانهستيزي، سياستمداري مانند مصدق را هم از رويدادهاي واقعي سياست دور ميكند و اجازه نميدهد كه منافع واقعي ملت ايران به دست بیايد.
جفاي ياران
گرچه مصدق در موضوع غرامت نتوانست آنطور كه بايد و شايد منافع بلندمدت ايران را در عرصه ديپلماتيك لحاظ كند؛ اما اين موضوع نافي مليگرابودن او نيست. برخلاف برخي از ياران ديرينش كه گرچه ادعاي مردممداربودن داشتند؛ اما تاريخ ثابت كرد كه نهتنها منافع ملت ايران برايشان چندان بااهميت نبود،بلكه به گواه اسناد تازه منتشرشده سيا، معلوم شد كه دستكم اطرافيانشان از نهادهاي امنيتي خارجي پول دريافت ميكردند. بخشهایی از اسناد مربوط به کودتاي 28 مرداد نشان میدهند كه تعدادی از افراد سرشناس ایرانی در روزهای پیش از کودتا برای سرنگونی مصدق، مقادیر زیادی پول از مقامات آمریکایی دريافت كردند.
در نخستین سند که در مجلد وزارت امور خارجه از آن بهعنوان گزارش بریتانیا اسم برده میشود، دو بخش از سند که پیشتر حذف شده بود، در دسترس قرار گرفتهاند. نخستين و مهمترین بخش در پاراگرافی بدون شماره میان نکات ۱۱ و ۱۲ «فاز اول» از صفحه ۲ موجود است.
در این عبارت آمده است: «بنا بر گزارشهای موثقی که در روز ۱۰ آگوست به دستمان رسیده، سفارت آمریکا مقادیر بسیار زیادی پول را به برخی از افراد بانفوذ، تحویل داده است».
این گزارش توضیح نمیدهد که تحویل این پول به چه منظور بوده؛ ولی از مفهوم متن مشخص است که به منظور استفاده در کودتا ارسال شده است. بخش دوم حذفشده در «فاز دوم»، پاراگراف ۵ از نکته ۷ قرار دارد.
باوجوداین در پاراگراف بعدی، قبل از شروع نکته ۸ سند به نام ... اشاره میکند و از «منابع معتبر» نقل قول میآورد که او «مسئول سازماندهی تظاهرات بود» و از نقشه کودتا «آگاهی داشت». وقتی این دو نکته را کنار هم قرار دهیم متوجه میشویم که سیا به ... پول پرداخت کرده تا برای سرنگونی مصدق تظاهرات سازماندهی کند. این بخش نشان میدهد که مبحث قبلی درباره نقش برخي از شخصيتهاي مطرح در سازماندهی تظاهرات حقیقت داشته است. در این گزارش هیچگونه اشارهای نشده که... از سیا پول دریافت کرده است؛ اما در اين اسناد آمده است كه اطرافيان او پول دريافت ميكردهاند. با خوانش اسناد سيا علاوه بر آنكه جدايي برخي از شخصيتها از نهضت مليشدن صنعت نفت به وضوح آشكار ميشود، ميتوان دريافت كه مصدق در تمام اين احوال حتي لحظهاي و ذرهاي از منافع ملت ايران براي مصالح فردي عقبنشيني نكرد و زبان و عمل او يكي بود؛ بنابراين علاوه بر آنكه بايد اشتباه استراتژيك مصدق در موضوع غرامت را يكي از علل مهم فراهمشدن زمينههاي كودتا دانست، از جفاي ياران نيز نبايد غافل شد.
محوريت تاريخي مصدق
تمام موضوعات گفته شده و بيش از اينها مصدق را در نگاه مردم به يك اسطوره تبديل كرده است؛ چه آن زماني كه او در قدرت بود، چه در دوران حصر و چه اكنون كه سالها از مرگ او ميگذرد. مصدق در آينه تاريخ اشتباهاتي داشت؛ اما وقتي به كليت جريان فكري و عملي او نگاه ميكنيم، درمييابيم كه تمام رويكردهاي درست يا گاهی نادرست او با هدف تأمين منافع ملت ايران بوده.
مصدق آنقدر به حق حاكميت مردم باور داشت كه در كنار مليكردن صنعت نفت، يكي از مهمترين اهداف خود را ساماندهي قانون انتخابات ميدانست و همواره درصدد بود تا اختيارات شاه را به نفع مردم كاهش دهد. در حقيقت اگر يك بار در حوزه عمل و نظر نهضت مشروطيت، به صورت علني اختيارات شاه ايران را مشروط كرد، مصدق نيز در عمل ثابت كرد كه مشروطهاي مليتر و اجرائيتر را در سر دارد. چنين شخصيتي آنقدر مورد احترام تمام فعالان سياسي، مورخان و انديشمندان تاريخ معاصر بوده است كه كمتر كسي به صورت مطلق محمد مصدق را نفي ميكند. حتي اگر به آرای نيروهاي چپ نيز مراجعه كنيم، مصدق در نگاه آنها هم محترم است.
خصائل سياسي و رفتاري او آنقدر در نگاه مردم ايران برجسته بوده است كه در ميان انبوه شعارهاي كاريزماتيك چپگرايانه، انديشه ملي را ترويج داد و تا امروز كه تصاوير آن سياستمدار بزرگ در زندگي مردم دهه 90 يافت ميشود، راه و انديشه او ادامه دارد. علاوهبراين حتي نوع نگرش او در حوزه كسب منافع ملي در شرايط بحراني امروز كه زيادهخواهان خارجي انواع فشارهاي بينالمللي را بر ايران تحميل ميكنند، هنوز هم قابلاعتناست.
مهرشاد ایمانی : مصدق در آينه تاريخ نهفقط نماد مليشدن صنعت نفت است، بلكه استقلالبخش ايرانيان است و در بازخواني جنبش مليشدن صنعت نفت، سهلانگاري است اگر غايت او را محدود به صنعت نفت بدانيم؛ در حقيقت مليشدن نفت ايران در نگاه او وسيلهاي براي قطع يد دولي بود كه منابع كشورهاي جهانسوم را حق خود ميدانستند و شايد عنصر «مليشدن» بسيار مهمتر از واژه «نفت» در نهضت او باشد، زيرا كه تثبيت حق مردم ايران بر منابع خود تا امروز بر تارك ايرانزمين ميدرخشد.
هركس در ادوار مسئوليت خود دچار ترديدها و اشتباهاتي ميشود، اما مجموعه اقدامات او مبتنيبر منافع ملي بوده است. رويكرد مصدق را وقتي با رويدادهاي امروز خود مقايسه ميكنيم، درمييابيم كه هنوز ميتوان تصميمات اتخاذشده در دوران او را منشأ تصميمها قرار داد و صدالبته اگر او نيز در فرايند استعمارزدايي دچار خطايي شده است، آن اشتباهات در مباني سياستها مورد توجه قرار بگيرد؛ تمام اين مسائل باعث ميشود تا در سالروز ميلاد اين سياستمدار بزرگ، آرای او در نسبت با شرايط فعلي تطبيق داده شود.
تحكيم استقلال ايران
مصدق در شرايطي بر مليشدن صنعت نفت تكيه ميكرد كه اساسا انگلستان نفت ايران را متعلق به ايران نميدانست. وقتي مصدق از جلسه شوراي امنيت سازمان ملل بازگشت، گفت: «ماحصل این است که انگلستان که ۱۵۰ سال بر ایران آقایی کرده و بههیچوجه نمیخواهد که ایرانیان امور نفت خود را به دست داشته باشند و ما باید خود را برای کارشکنیها و توطئههای بیشتری آماده کنیم. انگلستان دچار این توهم شده که دستبرداشتن از نفت خاورمیانه برایش نوعی خودکشی است؛ لذا همه تلاش را به کار میبرد که دولتهای دارای نفت، بلهقربانگو و وابسته به خودش باشند». فضاي ملتهب سياسي آن روزها، مصدق و همراهانش را بر آن داشت تا چه در حوزه داخلي با تصويب قانون مليشدن صنعت نفت و چه در عرصه خارجي با استفاده از ظرفيت ديپلماسي، نفت ايران را متعلق به مردم ايران كند؛ چنانچه مصدق در ۱۹ خرداد 31 در نخستين جلسه دادگاه با شرح توطئههای دولت انگلیس گفت: «در نزد ما ایرانیان جلوگیری از هرگونه عملی که در حکم مداخله در صلاحیت ملی باشد شدیدتر از سایر ملل است... کشور ما میدان رقابت سیاستهای استعماری بوده و ضمنا پی بردهایم که متأسفانه، علیرغم آنهمه امید و آرزو جامعه ملل
و سازمان ملل متحد نتوانستهاند به این وضع اسفناک که شرکت سابق نفت ایران و انگلیس در 50 سال اخیر مظهر برجسته آن بود خاتمه دهد. ملت ایران که از این وضع به ستوه آمده بود در یک جنبش مردانه با ملیساختن صنایع نفت و قبول اصل پرداخت غرامات یکباره به سلطه بیگانگان خاتمه داد».دفاع مصدق از مواضع ايران در لاهه نشانگر اعتقاد راستين او به اصل قانونگرايي و رعايت قواعد بينالمللي بود. مصدق همواره به صراحت استدلال ميكرد كه ايران در پي مليكردن نفت خود است، همانطور كه سالها پيش انگلستان اين موضوع را درباره صنعت فولاد خود انجام داده است؛ بنابراين روش او استفاده كامل از ظرفيتهاي ديپلماتيك بود، اما درعينحال هيچگاه از مواضع خود در برابر قدرتطلبيهاي دول خارجي كوتاه نميآمد.
اشتباه استراتژيك
گرچه مصدق در تمام مراحل مليشدن صنعت نفت پاي از منافع مردم ايران عقب نراند، اما پس از مليشدن، حس مليگرايي افراطي به پاشنه آشيل او تبديل شد؛ بهنحويكه در موضوع حلوفصل بحث غرامت انگلستان تحتتأثير افرادي مانند حسيبي، ديگر عنصر مذاكره را دستاويز خود قرار ندارد. البته گفته ميشود او با اصل پرداخت غرامت موافق بود و القائات اطرافيانش تصور كرد كه با پذيرش غرامت -كه يك امر كاملا حقوقي، قانوني و منطبق با قواعد بينالمللي بود- لكه تيرهاي در كارنامه ملي خود برجاي ميگذارد. مصدق با تأثيرپذيرفتن از سخناني مبنيبر اينكه انگليسيها ميخواهند غرامت هنگفتي از ايران بگيرند، درهاي مذاكره را بست و اين در حالي بود که شايد خود مصدق هم ميدانست كه تعيين غرامت بر اساس اصول كارشناسي انجام ميشد.
اگر مصدق در مسير تحركات سياسي خود بهجاي آنكه منافع ملي را مطلقا در عدم مواجهه با كشورهاي غربي ميديد، به صورت مستمر مذاكرات را بعد از مليشدن صنعت نفت ادامه ميداد، ايبسا دولتش نيز سقوط نميكرد و ايران دچار يك انحطاط سياسي و توسعهاي نميشد؛ بنابراين ميتوان دريافت كه اغراق در بيگانهستيزي، سياستمداري مانند مصدق را هم از رويدادهاي واقعي سياست دور ميكند و اجازه نميدهد كه منافع واقعي ملت ايران به دست بیايد.
جفاي ياران
گرچه مصدق در موضوع غرامت نتوانست آنطور كه بايد و شايد منافع بلندمدت ايران را در عرصه ديپلماتيك لحاظ كند؛ اما اين موضوع نافي مليگرابودن او نيست. برخلاف برخي از ياران ديرينش كه گرچه ادعاي مردممداربودن داشتند؛ اما تاريخ ثابت كرد كه نهتنها منافع ملت ايران برايشان چندان بااهميت نبود،بلكه به گواه اسناد تازه منتشرشده سيا، معلوم شد كه دستكم اطرافيانشان از نهادهاي امنيتي خارجي پول دريافت ميكردند. بخشهایی از اسناد مربوط به کودتاي 28 مرداد نشان میدهند كه تعدادی از افراد سرشناس ایرانی در روزهای پیش از کودتا برای سرنگونی مصدق، مقادیر زیادی پول از مقامات آمریکایی دريافت كردند.
در نخستین سند که در مجلد وزارت امور خارجه از آن بهعنوان گزارش بریتانیا اسم برده میشود، دو بخش از سند که پیشتر حذف شده بود، در دسترس قرار گرفتهاند. نخستين و مهمترین بخش در پاراگرافی بدون شماره میان نکات ۱۱ و ۱۲ «فاز اول» از صفحه ۲ موجود است.
در این عبارت آمده است: «بنا بر گزارشهای موثقی که در روز ۱۰ آگوست به دستمان رسیده، سفارت آمریکا مقادیر بسیار زیادی پول را به برخی از افراد بانفوذ، تحویل داده است».
این گزارش توضیح نمیدهد که تحویل این پول به چه منظور بوده؛ ولی از مفهوم متن مشخص است که به منظور استفاده در کودتا ارسال شده است. بخش دوم حذفشده در «فاز دوم»، پاراگراف ۵ از نکته ۷ قرار دارد.
باوجوداین در پاراگراف بعدی، قبل از شروع نکته ۸ سند به نام ... اشاره میکند و از «منابع معتبر» نقل قول میآورد که او «مسئول سازماندهی تظاهرات بود» و از نقشه کودتا «آگاهی داشت». وقتی این دو نکته را کنار هم قرار دهیم متوجه میشویم که سیا به ... پول پرداخت کرده تا برای سرنگونی مصدق تظاهرات سازماندهی کند. این بخش نشان میدهد که مبحث قبلی درباره نقش برخي از شخصيتهاي مطرح در سازماندهی تظاهرات حقیقت داشته است. در این گزارش هیچگونه اشارهای نشده که... از سیا پول دریافت کرده است؛ اما در اين اسناد آمده است كه اطرافيان او پول دريافت ميكردهاند. با خوانش اسناد سيا علاوه بر آنكه جدايي برخي از شخصيتها از نهضت مليشدن صنعت نفت به وضوح آشكار ميشود، ميتوان دريافت كه مصدق در تمام اين احوال حتي لحظهاي و ذرهاي از منافع ملت ايران براي مصالح فردي عقبنشيني نكرد و زبان و عمل او يكي بود؛ بنابراين علاوه بر آنكه بايد اشتباه استراتژيك مصدق در موضوع غرامت را يكي از علل مهم فراهمشدن زمينههاي كودتا دانست، از جفاي ياران نيز نبايد غافل شد.
محوريت تاريخي مصدق
تمام موضوعات گفته شده و بيش از اينها مصدق را در نگاه مردم به يك اسطوره تبديل كرده است؛ چه آن زماني كه او در قدرت بود، چه در دوران حصر و چه اكنون كه سالها از مرگ او ميگذرد. مصدق در آينه تاريخ اشتباهاتي داشت؛ اما وقتي به كليت جريان فكري و عملي او نگاه ميكنيم، درمييابيم كه تمام رويكردهاي درست يا گاهی نادرست او با هدف تأمين منافع ملت ايران بوده.
مصدق آنقدر به حق حاكميت مردم باور داشت كه در كنار مليكردن صنعت نفت، يكي از مهمترين اهداف خود را ساماندهي قانون انتخابات ميدانست و همواره درصدد بود تا اختيارات شاه را به نفع مردم كاهش دهد. در حقيقت اگر يك بار در حوزه عمل و نظر نهضت مشروطيت، به صورت علني اختيارات شاه ايران را مشروط كرد، مصدق نيز در عمل ثابت كرد كه مشروطهاي مليتر و اجرائيتر را در سر دارد. چنين شخصيتي آنقدر مورد احترام تمام فعالان سياسي، مورخان و انديشمندان تاريخ معاصر بوده است كه كمتر كسي به صورت مطلق محمد مصدق را نفي ميكند. حتي اگر به آرای نيروهاي چپ نيز مراجعه كنيم، مصدق در نگاه آنها هم محترم است.
خصائل سياسي و رفتاري او آنقدر در نگاه مردم ايران برجسته بوده است كه در ميان انبوه شعارهاي كاريزماتيك چپگرايانه، انديشه ملي را ترويج داد و تا امروز كه تصاوير آن سياستمدار بزرگ در زندگي مردم دهه 90 يافت ميشود، راه و انديشه او ادامه دارد. علاوهبراين حتي نوع نگرش او در حوزه كسب منافع ملي در شرايط بحراني امروز كه زيادهخواهان خارجي انواع فشارهاي بينالمللي را بر ايران تحميل ميكنند، هنوز هم قابلاعتناست.