ميانجيگران بالقوه منازعه ايران و آمريكا
سيداحمد فاطمينژاد
در چارچوب نظريههاي مرتبط با حلوفصل مسالمتآميز منازعات، از تکنيکها و روشهاي مختلفي صحبت ميشود که يکي از پرطرفدارترين آنها ميانجيگري است. ميانجيگري به روندي اطلاق ميشود که در آن ميانجي (طرف سوم) تلاش ميکند که با ابتکارات و شيوههاي مختلف از تشديد تنش ميان طرفين منازعه جلوگيري کرده و حتيالامکان آنها را به مصالحه رهنمون کند. ديدگاههاي متعددي درباره آداب ميانجيگري و شرايط ميانجي وجود دارد که در چارچوب اين نوشتار نميگنجد؛ زيرا مسئله اصلي در اينجا، ارزيابي اخبار مرتبط با ميانجيگري ميان ايران و آمريكا در روزهاي اخير است.
با شدتيافتن منازعه آمريكا و ايران در هفتهها و بهويژه روزهاي اخير، رسانههاي داخلي و خارجي لشکري از کشورهاي گوناگون را فهرست کرده و از علاقه آنها براي ميانجيگري ميان اين دو کشور صحبت ميکنند. براي مثال، ميتوان از کشورهايي نظير عراق، کويت، قطر، عمان، پاکستان، ترکيه، روسيه، ژاپن، آلمان، افغانستان و... نام برد که سياستمداران آنها يا خود رأسا براي ميانجيگري اعلام آمادگي کردهاند يا در پاسخ به پرسشهاي خبرنگاران امکان ميانجيگري را رد نکردهاند اما در عرصه عملي اغلب اتفاق خاصي رخ نداده و رفتاري را نميتوان يافت که آن را ميانجيگري ناميد؛ زيرا ميانجيگري حداقل مستلزم چهار شرط است:
الف) وساطت: کانديداي ميانجيگري نبايد منتظر درخواست طرفين منازعه بماند و البته نبايد در روند ميانجيگري نيز به دنبال تأمين منافع خود باشد. اگر به کانديداهاي ميانجيگري در منازعه ايران و آمريكا نگاه کنيم يا به درخواست طرفين منازعه که براي ميانجيگري اعلام آمادگي کردهاند (نظير روسيه، عراق، ژاپن و...) يا دغدغه منافع خود را دارند (نظير افغانستان، پاکستان، عراق) توجه کنيم، شايد اين وضعيت به تنهايي مخل ميانجيگري نباشد اما تداوم آن را غيرممکن ميکند. براي مثال، کشورهايي مانند آلمان، ژاپن و روسيه که طبق اخبار موجود کموبيش ميانجيگري آنها مطرح شده است، به غير از اعلام خطر نسبت به تداوم منازعه ايران و آمريكا، تاکنون کنش شایان توجهي نداشتهاند.
ب) ميانهروي: ميانجي نبايد در انتقال مواضع طرفين منازعه دروغ بگويد اما بايد تلاش کند مواضع آنها را تعديل کند. شايد يکي از عواملي که باعث ميشود کشورهايي نظير عراق يا افغانستان نتوانند ميانجي خوبي باشند، اين است که توانايي تعديل مواضع ايران و آمريكا را ندارند. اين توانايي علاوه بر جايگاه ميانجي به کيفيت روابط آنها با طرفين منازعه برميگردد. هرچند عراق و افغانستان هر دو روابط مطلوبي با ايران و آمريكا دارند اما هر دو کشور بيشتر تحت تأثير هستند تا تأثيرگذار و اين نافي توان آنها براي تعديل مواضع ايران و آمريكاست.
ج) پشتکار: ميانجي نبايد با يک يا چند حرکت انتظار حل منازعه را داشته باشد. ميانجي بايد آماده پرداخت هزينه ميانجيگري بوده و در اين مسير صبور و مُصر باشد. به نظر ميرسد که در مورد کشورهايي نظير کويت يا پاکستان اين نوع آمادگي وجود ندارد. براي مثال، امير کويت در پاسخ به درخواست عمار حکيم براي ميانجيگري ميان ايران و آمريكا قول مساعدت داده اما ظاهرا رغبتي به اين امر نداشته است. بنابراين، کويت در روزهاي اخير براي دورماندن از هزينههاي منازعه تلاش کرده و براي مثال، به نظاميان خود براي حفاظت از ميادين نفتي اين کشور اعلام آمادهباش داده است.
د) نبوغ: يعني ميانجي بايد حداقل به اندازه طرفين منازعه نبوغ داشته باشد و براي شرايط گوناگون ابتکارات جديدي را طرح کند. با توجه به اينکه منازعه ايران و آمريكا هرروز ابعاد جديدي پيدا ميکند، ميانجي يا ميانجيهاي بالقوه بايد براي شرايط پيشبينينشده آمادگي داشته باشند و سعي کنند با ابتکارات سريع جلوي تشديد منازعه را بگيرند. در اين زمینه نيز به نظر ميرسد که هیچیک از کانديداهاي ميانجيگري تاکنون نبوغ خاصي نداشتهاند. براي مثال، جديدترين بعد منازعه ايران و آمريكا درباره اتهام مستقيم و غيرمستقيم آمريكا و متحدانش به ايران درباره وقايع بندر فجيره امارات و خط لوله نفتي عربستان است و هيچيک از کشورهاي فوقالذکر در اين زمينه ظاهرا ابتکار خاصي نشان ندادهاند.
در مجموع، هرچند وضعيت منازعه ايران و آمريكا نامشخص است و چهبسا با تغيير در چينش نخبگان سياسي کاخ سفيد (ازجمله تغيير يا برکناري افرادي نظير جان بولتون)، منازعه مذکور فروکش کند اما به نظر ميرسد کشورهاي ميانجي يا کانديداهاي مطرح در اين روند بيش از آنکه به دنبال ميانجيگري باشند، دغدغه عافيتطلبي دارند؛ بهنحويکه ظاهرا طبق اخبار موجود حتي عراق بهعنوان پرسروصداترين گزينه موجود عملا دغدغه دوري از عوارض منازعه ايران و آمريكا را دارد. با اين وضعيت، شايد کماکان جديترين گزينههاي ميانجيگري ميان ايران و آمريكا، عمان و قطر باشند؛ که اولي در گذشته سابقه خوبي از خود در اين زمينه بهجای گذاشته و دومي بهشدت مخالف ناامني و تنش در منطقه در شرايط حاضر است.
در چارچوب نظريههاي مرتبط با حلوفصل مسالمتآميز منازعات، از تکنيکها و روشهاي مختلفي صحبت ميشود که يکي از پرطرفدارترين آنها ميانجيگري است. ميانجيگري به روندي اطلاق ميشود که در آن ميانجي (طرف سوم) تلاش ميکند که با ابتکارات و شيوههاي مختلف از تشديد تنش ميان طرفين منازعه جلوگيري کرده و حتيالامکان آنها را به مصالحه رهنمون کند. ديدگاههاي متعددي درباره آداب ميانجيگري و شرايط ميانجي وجود دارد که در چارچوب اين نوشتار نميگنجد؛ زيرا مسئله اصلي در اينجا، ارزيابي اخبار مرتبط با ميانجيگري ميان ايران و آمريكا در روزهاي اخير است.
با شدتيافتن منازعه آمريكا و ايران در هفتهها و بهويژه روزهاي اخير، رسانههاي داخلي و خارجي لشکري از کشورهاي گوناگون را فهرست کرده و از علاقه آنها براي ميانجيگري ميان اين دو کشور صحبت ميکنند. براي مثال، ميتوان از کشورهايي نظير عراق، کويت، قطر، عمان، پاکستان، ترکيه، روسيه، ژاپن، آلمان، افغانستان و... نام برد که سياستمداران آنها يا خود رأسا براي ميانجيگري اعلام آمادگي کردهاند يا در پاسخ به پرسشهاي خبرنگاران امکان ميانجيگري را رد نکردهاند اما در عرصه عملي اغلب اتفاق خاصي رخ نداده و رفتاري را نميتوان يافت که آن را ميانجيگري ناميد؛ زيرا ميانجيگري حداقل مستلزم چهار شرط است:
الف) وساطت: کانديداي ميانجيگري نبايد منتظر درخواست طرفين منازعه بماند و البته نبايد در روند ميانجيگري نيز به دنبال تأمين منافع خود باشد. اگر به کانديداهاي ميانجيگري در منازعه ايران و آمريكا نگاه کنيم يا به درخواست طرفين منازعه که براي ميانجيگري اعلام آمادگي کردهاند (نظير روسيه، عراق، ژاپن و...) يا دغدغه منافع خود را دارند (نظير افغانستان، پاکستان، عراق) توجه کنيم، شايد اين وضعيت به تنهايي مخل ميانجيگري نباشد اما تداوم آن را غيرممکن ميکند. براي مثال، کشورهايي مانند آلمان، ژاپن و روسيه که طبق اخبار موجود کموبيش ميانجيگري آنها مطرح شده است، به غير از اعلام خطر نسبت به تداوم منازعه ايران و آمريكا، تاکنون کنش شایان توجهي نداشتهاند.
ب) ميانهروي: ميانجي نبايد در انتقال مواضع طرفين منازعه دروغ بگويد اما بايد تلاش کند مواضع آنها را تعديل کند. شايد يکي از عواملي که باعث ميشود کشورهايي نظير عراق يا افغانستان نتوانند ميانجي خوبي باشند، اين است که توانايي تعديل مواضع ايران و آمريكا را ندارند. اين توانايي علاوه بر جايگاه ميانجي به کيفيت روابط آنها با طرفين منازعه برميگردد. هرچند عراق و افغانستان هر دو روابط مطلوبي با ايران و آمريكا دارند اما هر دو کشور بيشتر تحت تأثير هستند تا تأثيرگذار و اين نافي توان آنها براي تعديل مواضع ايران و آمريكاست.
ج) پشتکار: ميانجي نبايد با يک يا چند حرکت انتظار حل منازعه را داشته باشد. ميانجي بايد آماده پرداخت هزينه ميانجيگري بوده و در اين مسير صبور و مُصر باشد. به نظر ميرسد که در مورد کشورهايي نظير کويت يا پاکستان اين نوع آمادگي وجود ندارد. براي مثال، امير کويت در پاسخ به درخواست عمار حکيم براي ميانجيگري ميان ايران و آمريكا قول مساعدت داده اما ظاهرا رغبتي به اين امر نداشته است. بنابراين، کويت در روزهاي اخير براي دورماندن از هزينههاي منازعه تلاش کرده و براي مثال، به نظاميان خود براي حفاظت از ميادين نفتي اين کشور اعلام آمادهباش داده است.
د) نبوغ: يعني ميانجي بايد حداقل به اندازه طرفين منازعه نبوغ داشته باشد و براي شرايط گوناگون ابتکارات جديدي را طرح کند. با توجه به اينکه منازعه ايران و آمريكا هرروز ابعاد جديدي پيدا ميکند، ميانجي يا ميانجيهاي بالقوه بايد براي شرايط پيشبينينشده آمادگي داشته باشند و سعي کنند با ابتکارات سريع جلوي تشديد منازعه را بگيرند. در اين زمینه نيز به نظر ميرسد که هیچیک از کانديداهاي ميانجيگري تاکنون نبوغ خاصي نداشتهاند. براي مثال، جديدترين بعد منازعه ايران و آمريكا درباره اتهام مستقيم و غيرمستقيم آمريكا و متحدانش به ايران درباره وقايع بندر فجيره امارات و خط لوله نفتي عربستان است و هيچيک از کشورهاي فوقالذکر در اين زمينه ظاهرا ابتکار خاصي نشان ندادهاند.
در مجموع، هرچند وضعيت منازعه ايران و آمريكا نامشخص است و چهبسا با تغيير در چينش نخبگان سياسي کاخ سفيد (ازجمله تغيير يا برکناري افرادي نظير جان بولتون)، منازعه مذکور فروکش کند اما به نظر ميرسد کشورهاي ميانجي يا کانديداهاي مطرح در اين روند بيش از آنکه به دنبال ميانجيگري باشند، دغدغه عافيتطلبي دارند؛ بهنحويکه ظاهرا طبق اخبار موجود حتي عراق بهعنوان پرسروصداترين گزينه موجود عملا دغدغه دوري از عوارض منازعه ايران و آمريكا را دارد. با اين وضعيت، شايد کماکان جديترين گزينههاي ميانجيگري ميان ايران و آمريكا، عمان و قطر باشند؛ که اولي در گذشته سابقه خوبي از خود در اين زمينه بهجای گذاشته و دومي بهشدت مخالف ناامني و تنش در منطقه در شرايط حاضر است.