آموختن ما و گذشتگان
امانالله قراییمقدم- جامعهشناس و استاد دانشگاه
ایرانیان اولین مردمانی بودند که برای مقام آموزگار اهمیت بسیار قائل شدند و آموزش و پرورش را مهم دانستند. تعلیم و تربیت در ایران تاریخی طولانی دارد. این مسئلهای است که در کتاب «جامعهشناسی آموزش و پرورش» به آن اشاره و همچنین جملهای نقل کردهام تا نشان دهم شغل معلمی چقدر برای ایرانیان باستان ارزشمند بوده است. آمده است اهورامزدا میگوید: «ای زردتشت مقدس کسی را معلم بخوان که روز و شب مطالعه کند و از تشویش روزی در امان باشد». از همین جمله میتوانیم برداشت کنیم جایگاه معلم در فرهنگ ایران از چند هزار سال قبل تا چه اندازه مهم و مقدس بوده است. در کتاب «آموزش و پرورش در ایران باستان» نوشته دکتر علیرضا حکمت آمده است همه آتشکدهها -که در ایران بیش از 87 آتشکده وجود داشته- مراکز تعلیم و تربیت بودهاند. ایرانیان مکان مدرسه را آنقدر مقدس تلقی میکردند که آن را از مراکز سر و صدا و بازار دور نگه میداشتند. چون ایرانیان به مقام معلم و احترام به او توجه بسیار داشتند و او را بسیار ارج مینهادند، معلمان در کنار جنگاوران، کشاورزان و درباریان جزء چهار طبقه اشراف محسوب میشدند. در حالی که ایرانیان باستان به اهمیت آموزش و پرورش واقف بودهاند و آن را چراغ روشنایی میدانستند، در اروپا اولین مدرسهها در قرن هشتم و در زمان امپراتور شارلمانی در کلیساها برپا شد. ما صدها سال پیش از میلاد مسیح در آتشکدهها مدرسه داشتیم. به گفته نظامی «چنین بود رسم اندر آن روزگار/ که باشد در آتشگه آموزگار». پس از اسلام مساجد مرکز درس بوده است و حلقههای درسی در آنها تشکیل میشده و هر معلمی بنا بر اهمیتش تعدادی شاگرد داشته است. همچنین ما 20 سال زودتر از ژاپن دارالفنون داشتهایم. اما بهطور کلی باید گفت جایگاه معلم با هیچ شغل و مقامی قابل مقایسه نیست. هر کشوری که پیشرفت کرده، به واسطه آموزش و پرورش پیشرفت کرده است. آمریکاییها مدیون جان دیویی و نظریاتی بودند که او در سال 1911 ارائه کرد؛ ژاپنیها مدیون تحولات آموزش و پرورش در سال 1948 بودند؛ هند نیز چنین بود. در واقع نیروی انسانی متخصص را هیچ کارخانهای تولید نمیکند. معلم است که این نیرو را به وجود میآورد. از سوی دیگر، معضلات و مشکلات اجتماعی نیز به آموزش و پرورش برمیگردد. همه مشکلات ما به آموزش و پرورش ما مربوط میشود. اگر دختران یا پسران ما چنین و چنان هستند، اگر فضای مجازی ما چنین وضعی دارد، اگر مردم در هر مکان و زمانی بیاعتقاد یا بااعتقادند، به آموزش و پرورش ما برمیگردد. سالهاست من به مسئولان گفتهام اینقدر روی معلم پرورشی تأکید نداشته باشند و فقط به فکر درستکردن معلم پرورشی نباشند. واقعیت این است که معلم فیزیک یا شیمی یا جامعهشناسی خیلی بهتر از معلم پرورشی میتواند عقاید دینی و ایمان را به دانشآموزان منتقل کند. کافی است معلم فیزیک به شکل مؤثر در لابهلای درس فیزیک خود به وجود خدا اشاره کند و دانشآموزان از او خواهند پذیرفت؛ تا معلم پرورشی که تصور میکنند حقوق گرفته است تا این درس را به آنها بدهد. باز به همین دلیل است که در همه دنیا متخصصانی که نامشان در تعلیم و تربیت زبانزد است، معلمان ابتدایی بودهاند. مثلا جان آموس کمونیوس، مربی قرن هفدهم در بوهم که این روزها جمهوری چک نام دارد، هربارت، فلوبر، هنری پستالودزی (که بر سنگ قبر او نوشته شده، همه عمرش را صرف تعلیم و تربیت نوباوگان کرده است) ماریا مونتسوری ایتالیایی، جان دیویی که در سال 1911 انقلاب آموزشی به راه انداخت و پراگماتیسم را مطرح کرد، دکرولی، گاتینو، واشبورن، پیاژه و بسیاری دیگر معلمان دوره ابتدایی بودهاند. با توجه به همین نامها میتوانیم دریابیم مقطع ابتدایی تا چه اندازه مهم است و اگر این مقطع درست باشد، تعلیم و تربیت نیز درست خواهد بود. اما متأسفانه امروز به این مقطع چنان که باید بها داده نمیشود.
ایرانیان اولین مردمانی بودند که برای مقام آموزگار اهمیت بسیار قائل شدند و آموزش و پرورش را مهم دانستند. تعلیم و تربیت در ایران تاریخی طولانی دارد. این مسئلهای است که در کتاب «جامعهشناسی آموزش و پرورش» به آن اشاره و همچنین جملهای نقل کردهام تا نشان دهم شغل معلمی چقدر برای ایرانیان باستان ارزشمند بوده است. آمده است اهورامزدا میگوید: «ای زردتشت مقدس کسی را معلم بخوان که روز و شب مطالعه کند و از تشویش روزی در امان باشد». از همین جمله میتوانیم برداشت کنیم جایگاه معلم در فرهنگ ایران از چند هزار سال قبل تا چه اندازه مهم و مقدس بوده است. در کتاب «آموزش و پرورش در ایران باستان» نوشته دکتر علیرضا حکمت آمده است همه آتشکدهها -که در ایران بیش از 87 آتشکده وجود داشته- مراکز تعلیم و تربیت بودهاند. ایرانیان مکان مدرسه را آنقدر مقدس تلقی میکردند که آن را از مراکز سر و صدا و بازار دور نگه میداشتند. چون ایرانیان به مقام معلم و احترام به او توجه بسیار داشتند و او را بسیار ارج مینهادند، معلمان در کنار جنگاوران، کشاورزان و درباریان جزء چهار طبقه اشراف محسوب میشدند. در حالی که ایرانیان باستان به اهمیت آموزش و پرورش واقف بودهاند و آن را چراغ روشنایی میدانستند، در اروپا اولین مدرسهها در قرن هشتم و در زمان امپراتور شارلمانی در کلیساها برپا شد. ما صدها سال پیش از میلاد مسیح در آتشکدهها مدرسه داشتیم. به گفته نظامی «چنین بود رسم اندر آن روزگار/ که باشد در آتشگه آموزگار». پس از اسلام مساجد مرکز درس بوده است و حلقههای درسی در آنها تشکیل میشده و هر معلمی بنا بر اهمیتش تعدادی شاگرد داشته است. همچنین ما 20 سال زودتر از ژاپن دارالفنون داشتهایم. اما بهطور کلی باید گفت جایگاه معلم با هیچ شغل و مقامی قابل مقایسه نیست. هر کشوری که پیشرفت کرده، به واسطه آموزش و پرورش پیشرفت کرده است. آمریکاییها مدیون جان دیویی و نظریاتی بودند که او در سال 1911 ارائه کرد؛ ژاپنیها مدیون تحولات آموزش و پرورش در سال 1948 بودند؛ هند نیز چنین بود. در واقع نیروی انسانی متخصص را هیچ کارخانهای تولید نمیکند. معلم است که این نیرو را به وجود میآورد. از سوی دیگر، معضلات و مشکلات اجتماعی نیز به آموزش و پرورش برمیگردد. همه مشکلات ما به آموزش و پرورش ما مربوط میشود. اگر دختران یا پسران ما چنین و چنان هستند، اگر فضای مجازی ما چنین وضعی دارد، اگر مردم در هر مکان و زمانی بیاعتقاد یا بااعتقادند، به آموزش و پرورش ما برمیگردد. سالهاست من به مسئولان گفتهام اینقدر روی معلم پرورشی تأکید نداشته باشند و فقط به فکر درستکردن معلم پرورشی نباشند. واقعیت این است که معلم فیزیک یا شیمی یا جامعهشناسی خیلی بهتر از معلم پرورشی میتواند عقاید دینی و ایمان را به دانشآموزان منتقل کند. کافی است معلم فیزیک به شکل مؤثر در لابهلای درس فیزیک خود به وجود خدا اشاره کند و دانشآموزان از او خواهند پذیرفت؛ تا معلم پرورشی که تصور میکنند حقوق گرفته است تا این درس را به آنها بدهد. باز به همین دلیل است که در همه دنیا متخصصانی که نامشان در تعلیم و تربیت زبانزد است، معلمان ابتدایی بودهاند. مثلا جان آموس کمونیوس، مربی قرن هفدهم در بوهم که این روزها جمهوری چک نام دارد، هربارت، فلوبر، هنری پستالودزی (که بر سنگ قبر او نوشته شده، همه عمرش را صرف تعلیم و تربیت نوباوگان کرده است) ماریا مونتسوری ایتالیایی، جان دیویی که در سال 1911 انقلاب آموزشی به راه انداخت و پراگماتیسم را مطرح کرد، دکرولی، گاتینو، واشبورن، پیاژه و بسیاری دیگر معلمان دوره ابتدایی بودهاند. با توجه به همین نامها میتوانیم دریابیم مقطع ابتدایی تا چه اندازه مهم است و اگر این مقطع درست باشد، تعلیم و تربیت نیز درست خواهد بود. اما متأسفانه امروز به این مقطع چنان که باید بها داده نمیشود.