|

يادآوري يك بي‌توجهي

محمدرضا نیک‌نژاد

«هرم مزلو، نظریه آبراهام مزلو، نظریه‌پرداز کلاسیک مدیریت، در مورد نیازهای اساسی انسان است. هنگامی که ارضای نیازها آغاز می‌شود، تغییری که در انگیزش فرد رخ خواهد داد، بدین‌گونه است که به‌جای نیازهای قبل، سطح دیگری از نیاز اهمیت یافته و محرک رفتار خواهد شد. نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسله‌مراتب نیازها اوج گرفته و پس از ارضا، فروکش کرده و نوبت به دیگری می‌سپارند». (دانشنامه ویکی‌پدیا)

مزلو نیازهای انسان را در پنج دسته نیازهای زیستی، امنیتی، اجتماعی، احترام، خودشکوفایی و خودانگیزشی تقسیم کرد؛ گرچه بعدها دو نیاز «دانش‌اندوزی و شناخت و درک پدیده‌ها» و «نیاز به زیبایی و نظم» نیز به آنها افزوده شد. نیازهای زیستی، نیازهای آدمی برای ادامه زندگی هستند و خوراک، پوشاک، غریزه جنسی، مسکن و ... را دربر می‌گیرند. تا هنگامی که این نیازهای بنیادین تا «اندازه‌ای» برآورده نشوند، بیشترین تأثیر را بر رفتار انسان خواهند داشت و بیشترِ کنش‌های مادی و غیرمادی شخص، به احتمال فراوان، در این سطح باقی می‌ماند و درگیر می‌شود و دیگر نیازها، انگیزشِ کمی برای دیگر کنش‌های سطح بالاتر انسان فراهم می‌کنند... .
گرچه رفتارهای فردی و اجتماعی انسان پیامد عامل‌های درونی و محیطی فراوانی است، اما بی‌گمان نیازهای مطرح‌شده در نظریه مزلو بخش مهمی از ریشه‌های انگیزشی انسان است. انسانِ درگیر با غم نان و پوشاک و مسکن و... به دلیل آنکه نخستین نیازهای خویش را برآورده نمی‌یابد، به هر دری می‌زند تا پاسخی هرچند اندک به آنها بدهد. آدم‌های گرفتار در پایه‌ای‌ترین سطح نیازهای هرم مزلو؛ یعنی نیازهای زیستی، به محیط زیست، گرمایش زمین، انفجار نگران‌کننده و آسیب‌زای پلاستیک، ازمیان‌رفتن بخش بزرگی از گیاهان و جانوان و زیستگاه‌های آنان و... نمی‌اندیشند. هیچ پدر و مادری آموزش را مقدم بر نیازهای زیستی و نیازهای امنیتی فرزندانش نمی‌داند؛ چراکه شکم گرسنه نه‌تنها درس و مشق و مدرسه و معلم، بلکه خیلی چیزهای دیگر را نیز نمی‌شناسد. انسان گرفتار در نیازهای زیستی هرم مزلو، به ندرت درد همسایه دارد؛ چه همسایه دیواربه‌دیوارش و چه همسایه‌اش در آن‌سوی مرزها. شهروندانی که از برآورده‌شدن در پایین‌ترین سطح نیازها نگرانند، به دنبال احتکار نیازمندی‌هایشان هستند و برای به‌دست‌آوردن آنها سرودست می‌شکنند؛ شاید همین نکته است که ژاپنی‌ها پس از سونامی ویرانگر در کشورشان همچنان نظم شگفت‌انگیز خویش در دریافت کمک‌ها را به نمایش می‌گذارند و ما...، چراکه آنها به دست‌اندرکارانشان اعتماد دارند و ما... .
شناخت و تجربه بلندمدت انسان نشان می‌دهد که صددرصد نمی‌توان یک نظریه علمی را پذیرفت، اما بی‌گمان نمی‌توان چشم بر واقعیت‌های به‌شدت آشکار آنها نیز بست. بد نیست بیندیشیم که تا چه اندازه رفتارهای فردی و اجتماعی ما ایرانیان پیامد بی‌توجهی به نیازهایمان در هرم مزلو است!؟

«هرم مزلو، نظریه آبراهام مزلو، نظریه‌پرداز کلاسیک مدیریت، در مورد نیازهای اساسی انسان است. هنگامی که ارضای نیازها آغاز می‌شود، تغییری که در انگیزش فرد رخ خواهد داد، بدین‌گونه است که به‌جای نیازهای قبل، سطح دیگری از نیاز اهمیت یافته و محرک رفتار خواهد شد. نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسله‌مراتب نیازها اوج گرفته و پس از ارضا، فروکش کرده و نوبت به دیگری می‌سپارند». (دانشنامه ویکی‌پدیا)

مزلو نیازهای انسان را در پنج دسته نیازهای زیستی، امنیتی، اجتماعی، احترام، خودشکوفایی و خودانگیزشی تقسیم کرد؛ گرچه بعدها دو نیاز «دانش‌اندوزی و شناخت و درک پدیده‌ها» و «نیاز به زیبایی و نظم» نیز به آنها افزوده شد. نیازهای زیستی، نیازهای آدمی برای ادامه زندگی هستند و خوراک، پوشاک، غریزه جنسی، مسکن و ... را دربر می‌گیرند. تا هنگامی که این نیازهای بنیادین تا «اندازه‌ای» برآورده نشوند، بیشترین تأثیر را بر رفتار انسان خواهند داشت و بیشترِ کنش‌های مادی و غیرمادی شخص، به احتمال فراوان، در این سطح باقی می‌ماند و درگیر می‌شود و دیگر نیازها، انگیزشِ کمی برای دیگر کنش‌های سطح بالاتر انسان فراهم می‌کنند... .
گرچه رفتارهای فردی و اجتماعی انسان پیامد عامل‌های درونی و محیطی فراوانی است، اما بی‌گمان نیازهای مطرح‌شده در نظریه مزلو بخش مهمی از ریشه‌های انگیزشی انسان است. انسانِ درگیر با غم نان و پوشاک و مسکن و... به دلیل آنکه نخستین نیازهای خویش را برآورده نمی‌یابد، به هر دری می‌زند تا پاسخی هرچند اندک به آنها بدهد. آدم‌های گرفتار در پایه‌ای‌ترین سطح نیازهای هرم مزلو؛ یعنی نیازهای زیستی، به محیط زیست، گرمایش زمین، انفجار نگران‌کننده و آسیب‌زای پلاستیک، ازمیان‌رفتن بخش بزرگی از گیاهان و جانوان و زیستگاه‌های آنان و... نمی‌اندیشند. هیچ پدر و مادری آموزش را مقدم بر نیازهای زیستی و نیازهای امنیتی فرزندانش نمی‌داند؛ چراکه شکم گرسنه نه‌تنها درس و مشق و مدرسه و معلم، بلکه خیلی چیزهای دیگر را نیز نمی‌شناسد. انسان گرفتار در نیازهای زیستی هرم مزلو، به ندرت درد همسایه دارد؛ چه همسایه دیواربه‌دیوارش و چه همسایه‌اش در آن‌سوی مرزها. شهروندانی که از برآورده‌شدن در پایین‌ترین سطح نیازها نگرانند، به دنبال احتکار نیازمندی‌هایشان هستند و برای به‌دست‌آوردن آنها سرودست می‌شکنند؛ شاید همین نکته است که ژاپنی‌ها پس از سونامی ویرانگر در کشورشان همچنان نظم شگفت‌انگیز خویش در دریافت کمک‌ها را به نمایش می‌گذارند و ما...، چراکه آنها به دست‌اندرکارانشان اعتماد دارند و ما... .
شناخت و تجربه بلندمدت انسان نشان می‌دهد که صددرصد نمی‌توان یک نظریه علمی را پذیرفت، اما بی‌گمان نمی‌توان چشم بر واقعیت‌های به‌شدت آشکار آنها نیز بست. بد نیست بیندیشیم که تا چه اندازه رفتارهای فردی و اجتماعی ما ایرانیان پیامد بی‌توجهی به نیازهایمان در هرم مزلو است!؟

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها