بوتو در تهران«وجود» دارد
پژند سلیمانی. نویسنده و زبانشناس
برای مایی که شاید فقط چندتا از نامهای حرکات ژاپنی به گوشمان رسیده است، «بوتو» و «کابوکی» فرقی ندارد. در کشور ما اجراها یا به قول فرنگیها پرفورمنسهای اینچنینی، بسیار کم است یا بهتر بگویم تعداد آنهایی که مجوز میگیرند و میشود بلیتشان را از سایتها خرید، بسیار کمتر است. برای همین، سردرآوردن از اینکه اصل این اجراها چیست و اصلا چیستی این اجرا از کجا میآید، کاری بسیار دشوار است. آنچه از متون اصلی میشود دریافت، این است که بوتو یک فرایند زیستی است که نمیتوان آن را فقط بر تکنیک متکی دانست. این امر بوتو را از بسیاری اشکال حرکتی دیگر متمایز میکند؛ یعنی هر اجراگر -بنا بر توانایی فیزیکی، روحی هر فرد- میتواند بوتوی متفاوتی خلق کند. حتی شرایط اجتماعی و اقلیمی نیز تأثیر بسزایی در اجرای بوتو خواهد داشت. مثلا کسی که در منطقه کوهستانی رشد یافته و بدنش با قواعد بومی و اقلیمی آنجا سازگار شده است، حتما دایره حرکاتش با کسی که با شرایط منطقه کویری خو گرفته، متفاوت خواهد بود. بوتو اجرائی است درونی، عرفانی که بنا به آنچه اجراگر در دوران مستمر تمرینی خود به آن رسیده است، روی صحنه شکل خواهد گرفت. رسیدن به توانایی برای این اجراها، کار روز و ماه نیست. کسانی که سراغ بوتو رفتهاند، سالها درگیر آن ماندهاند. اگر از خودمان سؤال کنیم هدف این حرکتها چیست، پاسخ بسیار متفاوت خواهد بود. میتواند مانند هر اجرائی پیامی ضمنی در دل داشته باشد که با امکانات اجرائی به مخاطب منتقل شود. هر آنچه اجراگر در اجرا از طریق حواس پنجگانه به مخاطب منتقل کند، جزء امکانات اجرائی به شمار میرود. اما در همین گوشهوکنارهای شهر، یکی از همین اجراها در حال انجام است: اجرای بوتو با نام «وجود»؛ نامی که به تنهایی بار و مدلولی را در ذهن به تصویر میکشد و مخاطب را پیش از شروع با خود درگیر میکند. بهزاد غلامی، با تصویری مینیمال و ساده، داستانی عمیق را به تصویر میکشد. این اجراگر سالها روی این حرکات کار کرده است و حالا با انباشتگی که در این سالها بدان دست یافته، آمده سراغ «وجود»؛ کلمهای که ما را بدون آنکه بخواهیم یاد موجودیت، «دازاین» هایدگر میاندازد و درگیر فلسفه میکند. اجرای «وجود»، موجودیت بشر را به تصویر میکشد. از ابتدای خلقتش به سوی درگیریهایش با جنسیت، درون و روح پیش میرود و با او پیش میرویم. سپس آن وجودی که شکل گرفته مقابل چشمان ما، در دنیایی که از در و دیوارش خون میبارد، خموده میشود. فرو میریزد و در خود فرو میرود و پایان میگیرد و تمام میشود. درست مثل هر چیز و هر کسی که نقطه شروع و پایانی دارد. درست مثل همین نوشته که باید جایی تمام شود. مسیری که اجراگر برای ما به تصویر میکشد، مسیری است که میتوان آن را به هر کجای این کره خاکی ارجاع داد. وجود اجرائی است که برای دقایقی ما را از وجود خویش غافل و همراه با زیستنی میکند که انگار پایانی برایش نیست. اجرای «وجود» در خانه نمایش دا، هر شب ساعت 20:15 روی صحنه میرود.
برای مایی که شاید فقط چندتا از نامهای حرکات ژاپنی به گوشمان رسیده است، «بوتو» و «کابوکی» فرقی ندارد. در کشور ما اجراها یا به قول فرنگیها پرفورمنسهای اینچنینی، بسیار کم است یا بهتر بگویم تعداد آنهایی که مجوز میگیرند و میشود بلیتشان را از سایتها خرید، بسیار کمتر است. برای همین، سردرآوردن از اینکه اصل این اجراها چیست و اصلا چیستی این اجرا از کجا میآید، کاری بسیار دشوار است. آنچه از متون اصلی میشود دریافت، این است که بوتو یک فرایند زیستی است که نمیتوان آن را فقط بر تکنیک متکی دانست. این امر بوتو را از بسیاری اشکال حرکتی دیگر متمایز میکند؛ یعنی هر اجراگر -بنا بر توانایی فیزیکی، روحی هر فرد- میتواند بوتوی متفاوتی خلق کند. حتی شرایط اجتماعی و اقلیمی نیز تأثیر بسزایی در اجرای بوتو خواهد داشت. مثلا کسی که در منطقه کوهستانی رشد یافته و بدنش با قواعد بومی و اقلیمی آنجا سازگار شده است، حتما دایره حرکاتش با کسی که با شرایط منطقه کویری خو گرفته، متفاوت خواهد بود. بوتو اجرائی است درونی، عرفانی که بنا به آنچه اجراگر در دوران مستمر تمرینی خود به آن رسیده است، روی صحنه شکل خواهد گرفت. رسیدن به توانایی برای این اجراها، کار روز و ماه نیست. کسانی که سراغ بوتو رفتهاند، سالها درگیر آن ماندهاند. اگر از خودمان سؤال کنیم هدف این حرکتها چیست، پاسخ بسیار متفاوت خواهد بود. میتواند مانند هر اجرائی پیامی ضمنی در دل داشته باشد که با امکانات اجرائی به مخاطب منتقل شود. هر آنچه اجراگر در اجرا از طریق حواس پنجگانه به مخاطب منتقل کند، جزء امکانات اجرائی به شمار میرود. اما در همین گوشهوکنارهای شهر، یکی از همین اجراها در حال انجام است: اجرای بوتو با نام «وجود»؛ نامی که به تنهایی بار و مدلولی را در ذهن به تصویر میکشد و مخاطب را پیش از شروع با خود درگیر میکند. بهزاد غلامی، با تصویری مینیمال و ساده، داستانی عمیق را به تصویر میکشد. این اجراگر سالها روی این حرکات کار کرده است و حالا با انباشتگی که در این سالها بدان دست یافته، آمده سراغ «وجود»؛ کلمهای که ما را بدون آنکه بخواهیم یاد موجودیت، «دازاین» هایدگر میاندازد و درگیر فلسفه میکند. اجرای «وجود»، موجودیت بشر را به تصویر میکشد. از ابتدای خلقتش به سوی درگیریهایش با جنسیت، درون و روح پیش میرود و با او پیش میرویم. سپس آن وجودی که شکل گرفته مقابل چشمان ما، در دنیایی که از در و دیوارش خون میبارد، خموده میشود. فرو میریزد و در خود فرو میرود و پایان میگیرد و تمام میشود. درست مثل هر چیز و هر کسی که نقطه شروع و پایانی دارد. درست مثل همین نوشته که باید جایی تمام شود. مسیری که اجراگر برای ما به تصویر میکشد، مسیری است که میتوان آن را به هر کجای این کره خاکی ارجاع داد. وجود اجرائی است که برای دقایقی ما را از وجود خویش غافل و همراه با زیستنی میکند که انگار پایانی برایش نیست. اجرای «وجود» در خانه نمایش دا، هر شب ساعت 20:15 روی صحنه میرود.