درباره سنت علمی
بهتازگی کتاب «تاریخ و فلسفه علم»، مقالاتی از رشدی راشد، دانشمند فرانسوی، به همت حسین معصومیهمدانی و حسن امینی با همکاری نشر هرمس و پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران منتشر شده است. نشست هفتگی شهر کتاب با حضور معصومیهمدانی، امیر کرباسیزاده و حسین شیخرضایی به معرفی این کتاب اختصاص داشت. در ادامه گزیدهای از سخنان معصومیهمدانی و شیخرضایی را به نقل از سایت شهر کتاب میخوانید.
حسین معصومیهمدانی: تاریخ علم در ایران بسیار دیر وارد برنامه دانشگاهی شد و عموم آغازگران آن تازهوارد بودند و در کنار کار اصلیشان به تاریخ علم هم میپرداختند. مزیت اصلی این بود که بسیاری از این افراد در حوزه اصلی کار خودشان ممتاز بودند و بخشی از شرایط لازم برای کار تاریخ علم را داشتند. امروز ما بهراستی رهین زحمات افرادی مانند همایی، مصاحب، قربانی، داناسرشت یا دانشپژوه هستیم که خارج از هر برنامه و سازمان دانشگاهیای به این کار مهم پرداختند؛ اما زیان این نوع آغاز نیز این بود که افراد بیصلاحیتی هم وارد این حوزه شدند؛ بنابراین تاریخ علم بهشدت تحت تأثیر عوامل غیرعلمی قرار گرفت. برای نمونه، این مسئله که فلان کشف یا نظریه یا مفهوم علمی برای اولینبار در کجا پدیده آمده یا چه کسی آن را مطرح کرده، برای افراد بسیار اهمیت دارد و اغلب تاریخنگاری علم با انگیزههای ناسیونالیستی رویارو میشود. عدهای بیش از حد به سهم گذشتگان خود از علم اهمیت دادند و عده دیگری، سهم گذشتگان خود را انکار کردند و شروع هر چیز خوبی را به غرب نسبت دادند. بههرروی یافتن راهی معتدل میان این دو گرایش ساده نیست؛ چراکه همه ما از عواملی
در جوامع خود متأثر هستیم. یکی از راههای معتدلکردن این گرایشها این است که حوزه تاریخ علم به صورت یک نظام یا رشته دانشگاهی درآید و تابع مقرراتی باشد. این کار در سالهای اخیر در ایران شروع شده است. یکی از انگیزههای من برای فراهمآوردن این کتاب این بود که در برابر تبلیغ یکی از این دو سویه افراطی در رسانهها یا فضای مجازی، نمونهای عرضه کنم و نشان دهم در پژوهش در تاریخ علم دوره اسلامی راه مطمئن و درستتری هم وجود دارد. البته پیمودن آن آسان نیست و مستلزم باخبربودن از برخی حوزههای علمی ارتباط میان علم و فلسفه و اجتماع و بهویژه آگاهی از تاریخ علم است؛ یعنی باید به آنچه پیش و پس از دوره اسلامی گذشته، آگاه بود. نشناختن این دو دوره پژوهشگر را در دام افراط و تفریط میاندازد. به نظرم کارهای راشد نمونه خوبی از تحقیق علم در تاریخ است. او تحصیلات فلسفی و ریاضی دارد و علم دوره یونانی و برخی حوزههای علم جدید را بهخوبی میشناسد. او کارش را با تاریخ علم جدید در اروپا شروع میکند و براساس ضرورت درونی تاریخ علم به دوره اسلامی میپردازد؛ پس انگیزهاش تفاخر یا دستکمگرفتن سهم دوره اسلامی در تاریخ علم
نیست.
حسین شیخرضایی: تقریبا از دهه 1960 چرخشی تاریخی در خانواده رشتههای تاریخ و فلسفه علم اتفاق افتاد و تصور جاافتاده درباره سازوکار علمورزی و انباشت علم عمیقا به پرسش کشیده شد. این چرخش ناشی از توجه فیلسوفان و مورخان علم به عمل تاریخ علم و تغییر مفاهیم مهمی مانند «پیشرفت»، «روش علمی» و «عقلانیت علمی» بود. این چرخش تاریخی هشدار میداد که در تاریخ واقعی علم پدیدههای متفاوت با روایت فیلسوفان علم وجود دارند و ما به ابزار و نگاه جدیدی نیازمندیم. در همین راستا مسئله تاریخنگاری علم نیز مهم شد. نگاهکردن به تاریخ علم نیز نیازمند روش است؛ چراکه تاریخ علم هم به روایت، روش یا چیدمانی عرضه میشود و «تاریخنگاری علم»، «عقلانیت» و «روش علمی» در پیوند با هم و جدانشدنیاند. نگاهی که در «تاریخنگاری علم» اتخاذ میشود، «عقلانیت» و «روش علمی» را تحتالشعاع قرار میدهد. برای نمونه، فیلسوفان و مورخانی که از دهه 1960 به بعد درباره علم و تاریخ علم صحبت میکنند، عموما از واحدهای بزرگتری صحبت میکنند که در طول تاریخ تداوم دارد. این واحدها برخلاف هویتهایی هستند که فلاسفه علم از آنها صحبت میکردند و بسیار کوچک و
مقطعیتر بودند. راشد در این کتاب بیشتر از مفهوم «سنت علمی» استفاده میکند. او فیلسوف علم نیست و این مفهوم را تعریف نمیکند؛ اما از مثالها، صحبتهای جانبی و شرحهای او چنین برمیآید که به مسئله تقدم تاریخی اهمیتی نمیدهد و استفاده ناسیونالیستی یا هویتی از تاریخ علم را بیفایده میداند. نکته جالبتر آن است که او باور دارد در «سنت مفهومی» رسیدن مستقیم آثار یک متفکر به متفکر بعدی هم تعریفکننده نیست. سنت مفهومی مدنظر راشد محتاج تأثیر مستقیم نیست؛ یعنی به نظر او مهم نیست که دکارت آثار خیام را دیده باشد. برای راشد مهم نیست برای اولینبار چه کسی چیزی را کشف کرده؛ اما تأکید میکند کار دانشمندان در دوره اسلامی بخشی از «علم جهانی» است. این تأکید ناشی از تصور او از مفهوم ضرورت در سنتهای مفهومی است. او نوعی روند ضروری یا منطق درونی جهانی برای این سنتها قائل است؛ پس کار مورخ علم این است که نشان دهد ضرورت چگونه از دل امکانها ایجاد میشود. او این تلقی از سنت مفهومی را بیشتر از حوزه ریاضی گرفته و بسیاری از حرفهایش درباره سنتهای ریاضی درست است.
بهتازگی کتاب «تاریخ و فلسفه علم»، مقالاتی از رشدی راشد، دانشمند فرانسوی، به همت حسین معصومیهمدانی و حسن امینی با همکاری نشر هرمس و پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران منتشر شده است. نشست هفتگی شهر کتاب با حضور معصومیهمدانی، امیر کرباسیزاده و حسین شیخرضایی به معرفی این کتاب اختصاص داشت. در ادامه گزیدهای از سخنان معصومیهمدانی و شیخرضایی را به نقل از سایت شهر کتاب میخوانید.
حسین معصومیهمدانی: تاریخ علم در ایران بسیار دیر وارد برنامه دانشگاهی شد و عموم آغازگران آن تازهوارد بودند و در کنار کار اصلیشان به تاریخ علم هم میپرداختند. مزیت اصلی این بود که بسیاری از این افراد در حوزه اصلی کار خودشان ممتاز بودند و بخشی از شرایط لازم برای کار تاریخ علم را داشتند. امروز ما بهراستی رهین زحمات افرادی مانند همایی، مصاحب، قربانی، داناسرشت یا دانشپژوه هستیم که خارج از هر برنامه و سازمان دانشگاهیای به این کار مهم پرداختند؛ اما زیان این نوع آغاز نیز این بود که افراد بیصلاحیتی هم وارد این حوزه شدند؛ بنابراین تاریخ علم بهشدت تحت تأثیر عوامل غیرعلمی قرار گرفت. برای نمونه، این مسئله که فلان کشف یا نظریه یا مفهوم علمی برای اولینبار در کجا پدیده آمده یا چه کسی آن را مطرح کرده، برای افراد بسیار اهمیت دارد و اغلب تاریخنگاری علم با انگیزههای ناسیونالیستی رویارو میشود. عدهای بیش از حد به سهم گذشتگان خود از علم اهمیت دادند و عده دیگری، سهم گذشتگان خود را انکار کردند و شروع هر چیز خوبی را به غرب نسبت دادند. بههرروی یافتن راهی معتدل میان این دو گرایش ساده نیست؛ چراکه همه ما از عواملی
در جوامع خود متأثر هستیم. یکی از راههای معتدلکردن این گرایشها این است که حوزه تاریخ علم به صورت یک نظام یا رشته دانشگاهی درآید و تابع مقرراتی باشد. این کار در سالهای اخیر در ایران شروع شده است. یکی از انگیزههای من برای فراهمآوردن این کتاب این بود که در برابر تبلیغ یکی از این دو سویه افراطی در رسانهها یا فضای مجازی، نمونهای عرضه کنم و نشان دهم در پژوهش در تاریخ علم دوره اسلامی راه مطمئن و درستتری هم وجود دارد. البته پیمودن آن آسان نیست و مستلزم باخبربودن از برخی حوزههای علمی ارتباط میان علم و فلسفه و اجتماع و بهویژه آگاهی از تاریخ علم است؛ یعنی باید به آنچه پیش و پس از دوره اسلامی گذشته، آگاه بود. نشناختن این دو دوره پژوهشگر را در دام افراط و تفریط میاندازد. به نظرم کارهای راشد نمونه خوبی از تحقیق علم در تاریخ است. او تحصیلات فلسفی و ریاضی دارد و علم دوره یونانی و برخی حوزههای علم جدید را بهخوبی میشناسد. او کارش را با تاریخ علم جدید در اروپا شروع میکند و براساس ضرورت درونی تاریخ علم به دوره اسلامی میپردازد؛ پس انگیزهاش تفاخر یا دستکمگرفتن سهم دوره اسلامی در تاریخ علم
نیست.
حسین شیخرضایی: تقریبا از دهه 1960 چرخشی تاریخی در خانواده رشتههای تاریخ و فلسفه علم اتفاق افتاد و تصور جاافتاده درباره سازوکار علمورزی و انباشت علم عمیقا به پرسش کشیده شد. این چرخش ناشی از توجه فیلسوفان و مورخان علم به عمل تاریخ علم و تغییر مفاهیم مهمی مانند «پیشرفت»، «روش علمی» و «عقلانیت علمی» بود. این چرخش تاریخی هشدار میداد که در تاریخ واقعی علم پدیدههای متفاوت با روایت فیلسوفان علم وجود دارند و ما به ابزار و نگاه جدیدی نیازمندیم. در همین راستا مسئله تاریخنگاری علم نیز مهم شد. نگاهکردن به تاریخ علم نیز نیازمند روش است؛ چراکه تاریخ علم هم به روایت، روش یا چیدمانی عرضه میشود و «تاریخنگاری علم»، «عقلانیت» و «روش علمی» در پیوند با هم و جدانشدنیاند. نگاهی که در «تاریخنگاری علم» اتخاذ میشود، «عقلانیت» و «روش علمی» را تحتالشعاع قرار میدهد. برای نمونه، فیلسوفان و مورخانی که از دهه 1960 به بعد درباره علم و تاریخ علم صحبت میکنند، عموما از واحدهای بزرگتری صحبت میکنند که در طول تاریخ تداوم دارد. این واحدها برخلاف هویتهایی هستند که فلاسفه علم از آنها صحبت میکردند و بسیار کوچک و
مقطعیتر بودند. راشد در این کتاب بیشتر از مفهوم «سنت علمی» استفاده میکند. او فیلسوف علم نیست و این مفهوم را تعریف نمیکند؛ اما از مثالها، صحبتهای جانبی و شرحهای او چنین برمیآید که به مسئله تقدم تاریخی اهمیتی نمیدهد و استفاده ناسیونالیستی یا هویتی از تاریخ علم را بیفایده میداند. نکته جالبتر آن است که او باور دارد در «سنت مفهومی» رسیدن مستقیم آثار یک متفکر به متفکر بعدی هم تعریفکننده نیست. سنت مفهومی مدنظر راشد محتاج تأثیر مستقیم نیست؛ یعنی به نظر او مهم نیست که دکارت آثار خیام را دیده باشد. برای راشد مهم نیست برای اولینبار چه کسی چیزی را کشف کرده؛ اما تأکید میکند کار دانشمندان در دوره اسلامی بخشی از «علم جهانی» است. این تأکید ناشی از تصور او از مفهوم ضرورت در سنتهای مفهومی است. او نوعی روند ضروری یا منطق درونی جهانی برای این سنتها قائل است؛ پس کار مورخ علم این است که نشان دهد ضرورت چگونه از دل امکانها ایجاد میشود. او این تلقی از سنت مفهومی را بیشتر از حوزه ریاضی گرفته و بسیاری از حرفهایش درباره سنتهای ریاضی درست است.