|

در حال و روز این روزهای تالارهای تئاتر ایران

روابط عمومی یا روابط خصوصی یا مخلوط‌شدن دوغ و دوشاب

رسول نظرزاده: در همه جای جهان اغلب در تالارهای تئاتر، جایگاهی ویژه برای منتقدان، نویسندگان و هنرمندان در ردیف‌های اول یا دوم در نظر می‌گیرند تا با تمرکز و دقت بتوانند به سنجش اثر هنری و اجرا بپردازند. جایگاهی که نه‌تنها ارزش واقعی اجرا را در طول زمان ارزیابی می‌کند، بلکه چه‌بسا بعدها نام تالار و مدیر آن را هم در کنار اثر هنری ماندگار کند. مانند آنچه درباره نقش تاریخی تالار سنگلج و گروه تئاتر ملی گفته می‌شود یا تالار سعدی و گروه تئاتر نوشین و... . این جایگاه مدتی است با رونق‌گرفتن تالارهای خصوصی و خصولتی در ایران به سبب ارحجیت سود و میزان فروش بلیت مخدوش شده و نقش روابط عمومی تالارها در این زمینه برجسته شده است. گاهی شاهد رفتارهای کاسب‌کارانه و گروکشی با منتقد می‌شویم که در ازای دیدن نمایش، سفارش نقد مثبت می‌دهند و در غیر این صورت به بایکوت و رفتار حذفی روی می‌آورند و بی‌درنگ نام برخی سایت‌ها و خبرنگارها یا منتقدان جوان و ارزان را به زبان می‌آورند. این‌گونه است که اکنون بیش از هر زمان دیگر شاهد شیوه برخورد غیرحرفه‌ای و نگاه از بالای روابط عمومی تالارهای خصوصی یا خصولتی تئاتر در ایران هستیم که بیشتر به عملکرد «روابط خصوصی» می‌ماند تا روابط عمومی! هنوز در ایران نیاموخته‌ایم که جایگاه دولتی یا غیردولتی را به پلی برای خواسته‌های درونی خود و گروه دوستان و آشنایان تبدیل نکنیم. میز و محل کار جایی است که به کسی حقوق می‌دهند تا خدماتی به مردم به‌طورکل و در روند گردش کارگروه‌های خاص (در اینجا تئاتر)، بدون چشمداشت و توقع و قضاوت و توجه به خواسته و مزایای فردی ارائه دهد، این کار به تمرین و خودیابی و شناخت و از سویی آشنایی با شیوه برخورد با گروه‌های خاص (در اینجا هنری) نیاز دارد که با آنها در ارتباط خواهند بود نه هرکس را که با تلفن خوب حرف می‌زند و کمی اینترنت می‌داند و با تشریفات آشناست و رفیق‌‌باز و چرب‌‌زبان است، مناسب شغلی بدانیم. از سویی برخی این جایگاه‌ها را محل تلافی و سرگردنه‌گیری و حذف عده‌ای که خود نمی‌پسندند می‌کنند. همه‌چیز را به رفتار قبیله‌ای تبدیل می‌کنند و جایگاه شغلی را به «ایست و بازرسی» و «خط‌کشی محفلی - ایدئولوژیک» و ... تبدیل می‌کنند تا بنا به سنتی تاریخی، حذف را پشت اقتدار پوشالی پنهان کنند. در این چند سال بارها دیده شده در تالارهای گوناگون اغلب مدیر روابط عمومی را از خبرنگاران به‌اصطلاح نزدیک عرصه رسانه برمی‌گزینند که با گروه و جریان فکری دیگر موضع پیش از نقد دارند و می‌کوشند صداهای دیگر را حذف ‌کنند؛ ازاین‌رو در اغلب اجراها با ناهماهنگی‌های عمدی یا سهوی روبه‌رو می‌شویم که جز به ایجاد سرخوردگی و صدمه‌وارد‌کردن به جریان زنده گفتمان تئاتر نمی‌انجامد. بارها دیده شده نگهبانان با روابط عمومی هماهنگ نیستند تا اگر بلیت صادر ‌نشده بااحترام شخص را به جایگاه مخصوص راهنمایی کنند. مسئول هماهنگی خودش تا دقیقه آخر پیدا نیست و در حال خوش‌و‌بش با دوستان و ازمابهتران و تلفن‌زدن یا چرخیدن میان تماشاگران است و اغلب بلیت یا محل و صندلی را پیدا نمی‌کند یا دقیقه آخر آن را به کسی دیگر بخشیده است و سرانجام کار به التماس به مسئول و نگهبان سالن می‌رسد که «حالا یک کاریش بکن» و او هم به ناچار با بلندکردن کسی یا پیداکردن جایی نامناسب در انتها یا گوشه کور تالار با منت جایی به تو می‌دهد و تو باید خوشحال باشی که همین‌جا را هم پیدا کرده‌اند و بعد هم مسئول مربوطه با اولین اعتراض، ناگهان رفتار لمپنی از خود نشان می‌دهد انگار که از جیب خلیفه بخشیده باشد و بعد درست همان دقیقه با دیدن چند دوست گرمابه و گلستان، ناگهان چرب‌زبانی‌اش گل می‌کند و با سرعت درحالی‌که به نظر می‌رسید دیگر صندلی‌ها پُر شده، چند صندلی درست‌و‌حسابی برای « آنها» جور می‌کند. مسیری که به‌طورکل نشان‌دهنده ناهماهنگی، غیرحرفه‌ای‌بودن و از این نمد برای خود کلاهی دوختن است.این روند چنان که در کشورهای دیگر دیده می‌شود، جز با صادرکردن کارت مخصوص برای منتقدان کارکشته و حرفه‌ای (بدون توجه به زاویه دید آنها) بنا به ظرفیت هر تالار و نیز انتخاب افرادی بی‌طرف در مدیریت روابط عمومی تالارها به سرانجام نمی‌رسد، وگرنه صدمه آن بیش از هر زمان دیگر در مخلوط‌شدن «دوغ و دوشاب» و مخدوش‌شدن جایگاه تحلیلی اجراهای تئاتر با عکس‌ها و خبرهای تبلیغاتی و نقدهای سفارشی و برجسته‌شدن «روابط خصوصی» پشت پرده بیشتر خود را نشان خواهد داد.گفتنی است این قاعده را می‌توان در عملکرد و رفتار حرفه‌ای برخی روابط‌عمومی‌ها استثنا کرد که نقش و جایگاه خود را می‌دانند و محل کار خود را جایی برای بهره‌برداری اغراض شخصی نمی‌کنند.

رسول نظرزاده: در همه جای جهان اغلب در تالارهای تئاتر، جایگاهی ویژه برای منتقدان، نویسندگان و هنرمندان در ردیف‌های اول یا دوم در نظر می‌گیرند تا با تمرکز و دقت بتوانند به سنجش اثر هنری و اجرا بپردازند. جایگاهی که نه‌تنها ارزش واقعی اجرا را در طول زمان ارزیابی می‌کند، بلکه چه‌بسا بعدها نام تالار و مدیر آن را هم در کنار اثر هنری ماندگار کند. مانند آنچه درباره نقش تاریخی تالار سنگلج و گروه تئاتر ملی گفته می‌شود یا تالار سعدی و گروه تئاتر نوشین و... . این جایگاه مدتی است با رونق‌گرفتن تالارهای خصوصی و خصولتی در ایران به سبب ارحجیت سود و میزان فروش بلیت مخدوش شده و نقش روابط عمومی تالارها در این زمینه برجسته شده است. گاهی شاهد رفتارهای کاسب‌کارانه و گروکشی با منتقد می‌شویم که در ازای دیدن نمایش، سفارش نقد مثبت می‌دهند و در غیر این صورت به بایکوت و رفتار حذفی روی می‌آورند و بی‌درنگ نام برخی سایت‌ها و خبرنگارها یا منتقدان جوان و ارزان را به زبان می‌آورند. این‌گونه است که اکنون بیش از هر زمان دیگر شاهد شیوه برخورد غیرحرفه‌ای و نگاه از بالای روابط عمومی تالارهای خصوصی یا خصولتی تئاتر در ایران هستیم که بیشتر به عملکرد «روابط خصوصی» می‌ماند تا روابط عمومی! هنوز در ایران نیاموخته‌ایم که جایگاه دولتی یا غیردولتی را به پلی برای خواسته‌های درونی خود و گروه دوستان و آشنایان تبدیل نکنیم. میز و محل کار جایی است که به کسی حقوق می‌دهند تا خدماتی به مردم به‌طورکل و در روند گردش کارگروه‌های خاص (در اینجا تئاتر)، بدون چشمداشت و توقع و قضاوت و توجه به خواسته و مزایای فردی ارائه دهد، این کار به تمرین و خودیابی و شناخت و از سویی آشنایی با شیوه برخورد با گروه‌های خاص (در اینجا هنری) نیاز دارد که با آنها در ارتباط خواهند بود نه هرکس را که با تلفن خوب حرف می‌زند و کمی اینترنت می‌داند و با تشریفات آشناست و رفیق‌‌باز و چرب‌‌زبان است، مناسب شغلی بدانیم. از سویی برخی این جایگاه‌ها را محل تلافی و سرگردنه‌گیری و حذف عده‌ای که خود نمی‌پسندند می‌کنند. همه‌چیز را به رفتار قبیله‌ای تبدیل می‌کنند و جایگاه شغلی را به «ایست و بازرسی» و «خط‌کشی محفلی - ایدئولوژیک» و ... تبدیل می‌کنند تا بنا به سنتی تاریخی، حذف را پشت اقتدار پوشالی پنهان کنند. در این چند سال بارها دیده شده در تالارهای گوناگون اغلب مدیر روابط عمومی را از خبرنگاران به‌اصطلاح نزدیک عرصه رسانه برمی‌گزینند که با گروه و جریان فکری دیگر موضع پیش از نقد دارند و می‌کوشند صداهای دیگر را حذف ‌کنند؛ ازاین‌رو در اغلب اجراها با ناهماهنگی‌های عمدی یا سهوی روبه‌رو می‌شویم که جز به ایجاد سرخوردگی و صدمه‌وارد‌کردن به جریان زنده گفتمان تئاتر نمی‌انجامد. بارها دیده شده نگهبانان با روابط عمومی هماهنگ نیستند تا اگر بلیت صادر ‌نشده بااحترام شخص را به جایگاه مخصوص راهنمایی کنند. مسئول هماهنگی خودش تا دقیقه آخر پیدا نیست و در حال خوش‌و‌بش با دوستان و ازمابهتران و تلفن‌زدن یا چرخیدن میان تماشاگران است و اغلب بلیت یا محل و صندلی را پیدا نمی‌کند یا دقیقه آخر آن را به کسی دیگر بخشیده است و سرانجام کار به التماس به مسئول و نگهبان سالن می‌رسد که «حالا یک کاریش بکن» و او هم به ناچار با بلندکردن کسی یا پیداکردن جایی نامناسب در انتها یا گوشه کور تالار با منت جایی به تو می‌دهد و تو باید خوشحال باشی که همین‌جا را هم پیدا کرده‌اند و بعد هم مسئول مربوطه با اولین اعتراض، ناگهان رفتار لمپنی از خود نشان می‌دهد انگار که از جیب خلیفه بخشیده باشد و بعد درست همان دقیقه با دیدن چند دوست گرمابه و گلستان، ناگهان چرب‌زبانی‌اش گل می‌کند و با سرعت درحالی‌که به نظر می‌رسید دیگر صندلی‌ها پُر شده، چند صندلی درست‌و‌حسابی برای « آنها» جور می‌کند. مسیری که به‌طورکل نشان‌دهنده ناهماهنگی، غیرحرفه‌ای‌بودن و از این نمد برای خود کلاهی دوختن است.این روند چنان که در کشورهای دیگر دیده می‌شود، جز با صادرکردن کارت مخصوص برای منتقدان کارکشته و حرفه‌ای (بدون توجه به زاویه دید آنها) بنا به ظرفیت هر تالار و نیز انتخاب افرادی بی‌طرف در مدیریت روابط عمومی تالارها به سرانجام نمی‌رسد، وگرنه صدمه آن بیش از هر زمان دیگر در مخلوط‌شدن «دوغ و دوشاب» و مخدوش‌شدن جایگاه تحلیلی اجراهای تئاتر با عکس‌ها و خبرهای تبلیغاتی و نقدهای سفارشی و برجسته‌شدن «روابط خصوصی» پشت پرده بیشتر خود را نشان خواهد داد.گفتنی است این قاعده را می‌توان در عملکرد و رفتار حرفه‌ای برخی روابط‌عمومی‌ها استثنا کرد که نقش و جایگاه خود را می‌دانند و محل کار خود را جایی برای بهره‌برداری اغراض شخصی نمی‌کنند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها