|

درباره ایران‌گریزان جدیدالولاده

پرويز اجلالي

تا آنجا که من یادم هست، نسل من هیچ توهمی درباره واقعیت ایران نداشتند و دوست‌داشتن وطن را ایدئولوژی یا استحمار نمی‌دانستند و آن را طرفداری از حکومت تلقی نمی‌کردند. همه نیروهای مخالف شاه سرودهای ایران‌دوستانه داشتند؛ از کنفدراسیون گرفته تا همه احزاب چپ و لیبرال. آن سرودهایی که در جریان انقلاب به ایران سرازیر شد و از آتش اهورایی و آزادی ایران سخن می‌گفت را همين گروه‌ها ساخته و پخش می‌کردند؛ چه در آثار مخالفان رژیم شاه و چه در گفته‌های طرفداران رژیم شاه نمود داشت، البته با تفاوت‌هایی! مفهوم ایران و دوست‌داشتن سرزمین مادری بدیهی تلقی می‌شد. این حرف‌هایی که این روزها درآمده و بدون دلیل تاریخی موجودیت کشور من و شما را انکار می‌کند هرگز در ایران سابقه نداشته و به نظر من ریشه در سه چیز دارد:

اول اینکه در دوره‌اي ایران‌دوستی منع شد. درس تاریخ به محاق رفت. بنابراین یک علت ظهور این یاوه‌های ضدتاریخی، ضعف آموزش تاریخ و تأکیدنکردن بر هویت ملی در مدارس است.
دوم اینکه متوجه شده‌اند حتی اگر به ایران هم علاقه‌مند نباشند، به دلايلي مجبورند سرودهای ستایشگر ایران بسازند و پخش کنند. همین موضوع این تصور را به وجود آورده که گویا تأکید بر وطن‌دوستی یعنی داشتن یک گرایش سیاسی خاص، درحالی‌که در همه‌جای دنیا داشتن هويت ملی و دوست‌داشتن میهن، مقدم بر هر گرایش سیاسی است.
سومین دلیل بی‌سوادی سیاسی و تقلید حرف‌هایی است که برخی کشورها و سیاسیون خارجی یا ایرانی طرفدار تجزیه ایران می‌زنند و ایشان طوطی‌وار تکرار می‌کنند و چهارمین دلیل لجبازی با ناسیونالیست‌های رمانتیک و افراطی است که ارزیابی واقع‌بینانه‌ای از تاریخ ایران ندارند و هر چیز ایرانی را خوب و هر چیز غیرایرانی را بد می‌دانند. بدیهی است که چنین تعصبات غیرمنطقی‌ای درست نیست، اما انکار هویت و تاریخ خود هم درست نیست.
ما هرجای دنیا فرار کنیم همین که مردم بفهمند ایرانی هستیم، مجبوریم از هویت و تاریخ ایران دفاع کنیم، حتی اگر دفاع انتقادی باشد، زیرا مجبوریم از خودمان دفاع کنیم.
بسیاری از ایرانیان جهانی‌اند، چند زبان می‌دانند و در کشورهای دیگر ثروت و تخصص و منزلت عالی دارند، اما ایرانی جهانی‌شده‌اند. خوب بود اگر با خریدن خانه در ترکیه و مهاجرت به کانادا این مردمان وطن‌گریز اروپایی می‌شدند، اما نمی‌شوند و اگر تظاهر کنند که هستند، مثل بسیاری از این خارج‌رفته‌ها مي‌شوند که هيچ پیوندی با جامعه مقصد ندارند و صبح تا شب از راه تلگرام و فیس‌بوک و ... راجع به ایران فکر می‌کنند.
ایرانی‌بودن لباس نیست که درآوری، پس بهتر است محکم نگهش داری و تعصبش را داشته باشی، بعد هر گرایش سیاسی‌ای را که خواستی انتخاب کنی و هرجای دنیا خواستی بروی، البته بعضی‌ها هم هیچ‌جا نمی‌روند، چون به قول شاملو، چراغشان همین‌جا می‌سوزد.

تا آنجا که من یادم هست، نسل من هیچ توهمی درباره واقعیت ایران نداشتند و دوست‌داشتن وطن را ایدئولوژی یا استحمار نمی‌دانستند و آن را طرفداری از حکومت تلقی نمی‌کردند. همه نیروهای مخالف شاه سرودهای ایران‌دوستانه داشتند؛ از کنفدراسیون گرفته تا همه احزاب چپ و لیبرال. آن سرودهایی که در جریان انقلاب به ایران سرازیر شد و از آتش اهورایی و آزادی ایران سخن می‌گفت را همين گروه‌ها ساخته و پخش می‌کردند؛ چه در آثار مخالفان رژیم شاه و چه در گفته‌های طرفداران رژیم شاه نمود داشت، البته با تفاوت‌هایی! مفهوم ایران و دوست‌داشتن سرزمین مادری بدیهی تلقی می‌شد. این حرف‌هایی که این روزها درآمده و بدون دلیل تاریخی موجودیت کشور من و شما را انکار می‌کند هرگز در ایران سابقه نداشته و به نظر من ریشه در سه چیز دارد:

اول اینکه در دوره‌اي ایران‌دوستی منع شد. درس تاریخ به محاق رفت. بنابراین یک علت ظهور این یاوه‌های ضدتاریخی، ضعف آموزش تاریخ و تأکیدنکردن بر هویت ملی در مدارس است.
دوم اینکه متوجه شده‌اند حتی اگر به ایران هم علاقه‌مند نباشند، به دلايلي مجبورند سرودهای ستایشگر ایران بسازند و پخش کنند. همین موضوع این تصور را به وجود آورده که گویا تأکید بر وطن‌دوستی یعنی داشتن یک گرایش سیاسی خاص، درحالی‌که در همه‌جای دنیا داشتن هويت ملی و دوست‌داشتن میهن، مقدم بر هر گرایش سیاسی است.
سومین دلیل بی‌سوادی سیاسی و تقلید حرف‌هایی است که برخی کشورها و سیاسیون خارجی یا ایرانی طرفدار تجزیه ایران می‌زنند و ایشان طوطی‌وار تکرار می‌کنند و چهارمین دلیل لجبازی با ناسیونالیست‌های رمانتیک و افراطی است که ارزیابی واقع‌بینانه‌ای از تاریخ ایران ندارند و هر چیز ایرانی را خوب و هر چیز غیرایرانی را بد می‌دانند. بدیهی است که چنین تعصبات غیرمنطقی‌ای درست نیست، اما انکار هویت و تاریخ خود هم درست نیست.
ما هرجای دنیا فرار کنیم همین که مردم بفهمند ایرانی هستیم، مجبوریم از هویت و تاریخ ایران دفاع کنیم، حتی اگر دفاع انتقادی باشد، زیرا مجبوریم از خودمان دفاع کنیم.
بسیاری از ایرانیان جهانی‌اند، چند زبان می‌دانند و در کشورهای دیگر ثروت و تخصص و منزلت عالی دارند، اما ایرانی جهانی‌شده‌اند. خوب بود اگر با خریدن خانه در ترکیه و مهاجرت به کانادا این مردمان وطن‌گریز اروپایی می‌شدند، اما نمی‌شوند و اگر تظاهر کنند که هستند، مثل بسیاری از این خارج‌رفته‌ها مي‌شوند که هيچ پیوندی با جامعه مقصد ندارند و صبح تا شب از راه تلگرام و فیس‌بوک و ... راجع به ایران فکر می‌کنند.
ایرانی‌بودن لباس نیست که درآوری، پس بهتر است محکم نگهش داری و تعصبش را داشته باشی، بعد هر گرایش سیاسی‌ای را که خواستی انتخاب کنی و هرجای دنیا خواستی بروی، البته بعضی‌ها هم هیچ‌جا نمی‌روند، چون به قول شاملو، چراغشان همین‌جا می‌سوزد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها