غفلت دوباره از «آب»
علی باقری*
کمبود آب در شرایط کنونی کشور بیشتر به مصرف خارج از ضابطه و الگو بازمیگردد تا وضعیت بارشهای هر سال؛ ازاینرو با وقوع یک پدیده بارش برف سنگین یا باران کافی و حتی سیل اسفند گذشته و فروردین سال جاری، اصلاح الگوی مصرف همچنان باید در دستور کار باشد. در سال آبی جاری، بیشتر مناطق کشور شاهد بارش برف و باران سنگین بودهاند. فارغ از تمام مشکلاتی که بارشها به دنبال داشت، این موضوع باعث نشاط و سرزندگی مردم شد. برخی نفس راحتی میکشند که مشکل کمآبی که تا اواسط سال گذشته بهشدت همه را نگران کرده بود، مرتفع شده است. از سویی دیگر مسئولان وزارت نیرو تأکید میکنند که این بارشها تأثیر زیادی در وضعیت حاد منابع آبی کشور نداشتهاند. بهراستی رمز این پارادوکس کجاست؟معادله کمبود آب دو طرف دارد. یک طرف آن عرضه آب است که به وضعیت بارشها برمیگردد. روایتها درباره روند بارشهای کشور متفاوت است. براساس آمار بلندمدت، حجم آب تجدیدشونده کشور حدود 130 میلیارد مترمکعب تخمین زده میشد. براساس آمار سالهای اخیر تخمین زده میشود که از این حجم حدود 10 درصد کاسته شده باشد. درهرصورت واقعیت آن است که میانگین بارش در ایران حدود یکسوم
میانگین جهانی است؛ ازاینرو ایران یک کشور نیمهخشک محسوب میشود و این موضوع نه بهعنوان نقطهضعف؛ بلکه بهعنوان ویژگی طبیعی این سرزمین است؛ بنابراین لازم است که ما الگوی زیست خودمان را با خصوصیات این سرزمین تطبیق دهیم؛ اما طرف دیگر موضوع کمبود آب که در مقایسه با طرف اول از اهمیت بیشتری برخوردار است، زیادی مصرف است. بدیهی است که چنانچه مصرف بر عرضه فزونی بگیرد، کمبود ظاهر میشود. هرچند در سالهای اخیر به صورت موضعی با خشکسالیهایی مواجه شدهایم، حکایت کمبود آب در ایران به بالابودن میزان تقاضا و مصرف آب برمیگردد. درحالحاضر میزان مصرف آب در کشور حتی در مقایسه با ارقام قبل از خشکسالی هم بیشتر از حد توان منابع آبی است؛ بنابراین در یک نگاه خیلی کلان برای رسیدن به تعادل در عرضه و تقاضای آب، چارهای نیست؛ جز آنکه از میزان مصارف آب کاسته شود.
... جز آنکه از میزان مصارف آب کاسته شود.
اما راهبرد اساسی برای کاهش مصرف آب چیست؟ و مهمتر آنکه چه کسانی مخاطب اصلی چنین راهبردی قرار میگیرند؟ در این زمینه عبارتهایی را از این دست زیاد میشنویم: «اگر مردم در مصرف آب در منازل صرفهجویی کنند، گذار از بحران آب امکانپذیر میشود» یا «برای کاهش مصرف آب باید در مردم فرهنگسازی شود»؛ اما قبل از فرهنگسازی در مردم باید به این سؤال پاسخ داد که چه چیزی را باید فرهنگسازی کرد؟ در اینکه فرهنگ صرفهجویی در مصرف آب باید در جامعه ترویج شود، هیچگونه شکی وجود ندارد؛ اما نکته مهم در اینجاست که در رویارویی با شرایط کنونی منابع آبی کشور صرفهجویی مردم برای درمان درد کفایت نمیکند.
آنچه بسیار تأثیرگذارتر و بااهمیتتر خواهد بود، تغییر در ساختارهای تولید اقتصادی کشور است. تا زمانی که تولید ثروت، معیشت، اشتغال و در نتیجه اقتصاد ما به آب وابستگی زیاد داشته باشد، فقط با صرفهجویی مردم مشکل کمبود آب مرتفع نخواهد شد. لازم است که الگوهای رشد اقتصادی در کشور مستقل از مصرف منابع آب شکل بگیرند؛ بهطوریکه در عین حفظ رشد اقتصادی تقاضا برای مصرف منابع آب کاهش یابد.
این تغییر رویکرد اقتصادی به سمت مسیر توسعه کمآببر، فقط با اصلاح الگوی مصرف مردم اتفاق نمیافتد؛ بلکه در سطح وسیعتر عزم جزم مسئولان و سیاستگذاران را میطلبد. تفکر جدایی رشد اقتصادی از مصرف منابع آب باید به صورت یک اصل بنیادین در تمام شئون برنامهریزی و سیاستگذاری کشور نهادینه شود و آثار خود را در برنامههای اجرائی و سرمایهگذاریها متجلی کند. دراینصورت در سایه چنین تفکر و منطقی است که تکلیف فرهنگسازی در بین مردم جامعه نیز روشن خواهد شد. برای مثال در برخی از مناطق کشور، مانند دریاچه ارومیه، به منظور کاهش مصرف آب لازم است بخشی از معیشت سنتی مردم از کشاورزی به شغلهای جایگزینی مانند گردشگری تغییر پیدا کند. دراینصورت فرهنگسازی و آموزش مردم به جای تشویق به صرفهجویی در مصرف خانگی آب، راه خود را به سمت معیشت جایگزین پیدا میکند.
بخش اعظم آب در اقتصاد به مصرف میرسد. پیشرانهای اقتصادی مهمترین مؤلفههای تعیینکننده میزان تقاضا برای مصرف آب هستند. اگر قرار است مردم آموزش ببینند و فرهنگسازی شود، باید به سمت مؤلفههای اقتصادیای سوق داده شوند که با اصل توسعه کمآببر هماهنگی داشته باشند. به عبارت دیگر هدف از فرهنگسازی باید بهدرستی تبیین شده باشد، در غیراینصورت با فعالیتهای پراکندهای مواجه خواهیم شد که هیچگونه همافزایی و اثربخشیای نخواهند داشت.
* دانشیار گروه مهندسی منابع آب دانشگاه تربیت مدرس
کمبود آب در شرایط کنونی کشور بیشتر به مصرف خارج از ضابطه و الگو بازمیگردد تا وضعیت بارشهای هر سال؛ ازاینرو با وقوع یک پدیده بارش برف سنگین یا باران کافی و حتی سیل اسفند گذشته و فروردین سال جاری، اصلاح الگوی مصرف همچنان باید در دستور کار باشد. در سال آبی جاری، بیشتر مناطق کشور شاهد بارش برف و باران سنگین بودهاند. فارغ از تمام مشکلاتی که بارشها به دنبال داشت، این موضوع باعث نشاط و سرزندگی مردم شد. برخی نفس راحتی میکشند که مشکل کمآبی که تا اواسط سال گذشته بهشدت همه را نگران کرده بود، مرتفع شده است. از سویی دیگر مسئولان وزارت نیرو تأکید میکنند که این بارشها تأثیر زیادی در وضعیت حاد منابع آبی کشور نداشتهاند. بهراستی رمز این پارادوکس کجاست؟معادله کمبود آب دو طرف دارد. یک طرف آن عرضه آب است که به وضعیت بارشها برمیگردد. روایتها درباره روند بارشهای کشور متفاوت است. براساس آمار بلندمدت، حجم آب تجدیدشونده کشور حدود 130 میلیارد مترمکعب تخمین زده میشد. براساس آمار سالهای اخیر تخمین زده میشود که از این حجم حدود 10 درصد کاسته شده باشد. درهرصورت واقعیت آن است که میانگین بارش در ایران حدود یکسوم
میانگین جهانی است؛ ازاینرو ایران یک کشور نیمهخشک محسوب میشود و این موضوع نه بهعنوان نقطهضعف؛ بلکه بهعنوان ویژگی طبیعی این سرزمین است؛ بنابراین لازم است که ما الگوی زیست خودمان را با خصوصیات این سرزمین تطبیق دهیم؛ اما طرف دیگر موضوع کمبود آب که در مقایسه با طرف اول از اهمیت بیشتری برخوردار است، زیادی مصرف است. بدیهی است که چنانچه مصرف بر عرضه فزونی بگیرد، کمبود ظاهر میشود. هرچند در سالهای اخیر به صورت موضعی با خشکسالیهایی مواجه شدهایم، حکایت کمبود آب در ایران به بالابودن میزان تقاضا و مصرف آب برمیگردد. درحالحاضر میزان مصرف آب در کشور حتی در مقایسه با ارقام قبل از خشکسالی هم بیشتر از حد توان منابع آبی است؛ بنابراین در یک نگاه خیلی کلان برای رسیدن به تعادل در عرضه و تقاضای آب، چارهای نیست؛ جز آنکه از میزان مصارف آب کاسته شود.
... جز آنکه از میزان مصارف آب کاسته شود.
اما راهبرد اساسی برای کاهش مصرف آب چیست؟ و مهمتر آنکه چه کسانی مخاطب اصلی چنین راهبردی قرار میگیرند؟ در این زمینه عبارتهایی را از این دست زیاد میشنویم: «اگر مردم در مصرف آب در منازل صرفهجویی کنند، گذار از بحران آب امکانپذیر میشود» یا «برای کاهش مصرف آب باید در مردم فرهنگسازی شود»؛ اما قبل از فرهنگسازی در مردم باید به این سؤال پاسخ داد که چه چیزی را باید فرهنگسازی کرد؟ در اینکه فرهنگ صرفهجویی در مصرف آب باید در جامعه ترویج شود، هیچگونه شکی وجود ندارد؛ اما نکته مهم در اینجاست که در رویارویی با شرایط کنونی منابع آبی کشور صرفهجویی مردم برای درمان درد کفایت نمیکند.
آنچه بسیار تأثیرگذارتر و بااهمیتتر خواهد بود، تغییر در ساختارهای تولید اقتصادی کشور است. تا زمانی که تولید ثروت، معیشت، اشتغال و در نتیجه اقتصاد ما به آب وابستگی زیاد داشته باشد، فقط با صرفهجویی مردم مشکل کمبود آب مرتفع نخواهد شد. لازم است که الگوهای رشد اقتصادی در کشور مستقل از مصرف منابع آب شکل بگیرند؛ بهطوریکه در عین حفظ رشد اقتصادی تقاضا برای مصرف منابع آب کاهش یابد.
این تغییر رویکرد اقتصادی به سمت مسیر توسعه کمآببر، فقط با اصلاح الگوی مصرف مردم اتفاق نمیافتد؛ بلکه در سطح وسیعتر عزم جزم مسئولان و سیاستگذاران را میطلبد. تفکر جدایی رشد اقتصادی از مصرف منابع آب باید به صورت یک اصل بنیادین در تمام شئون برنامهریزی و سیاستگذاری کشور نهادینه شود و آثار خود را در برنامههای اجرائی و سرمایهگذاریها متجلی کند. دراینصورت در سایه چنین تفکر و منطقی است که تکلیف فرهنگسازی در بین مردم جامعه نیز روشن خواهد شد. برای مثال در برخی از مناطق کشور، مانند دریاچه ارومیه، به منظور کاهش مصرف آب لازم است بخشی از معیشت سنتی مردم از کشاورزی به شغلهای جایگزینی مانند گردشگری تغییر پیدا کند. دراینصورت فرهنگسازی و آموزش مردم به جای تشویق به صرفهجویی در مصرف خانگی آب، راه خود را به سمت معیشت جایگزین پیدا میکند.
بخش اعظم آب در اقتصاد به مصرف میرسد. پیشرانهای اقتصادی مهمترین مؤلفههای تعیینکننده میزان تقاضا برای مصرف آب هستند. اگر قرار است مردم آموزش ببینند و فرهنگسازی شود، باید به سمت مؤلفههای اقتصادیای سوق داده شوند که با اصل توسعه کمآببر هماهنگی داشته باشند. به عبارت دیگر هدف از فرهنگسازی باید بهدرستی تبیین شده باشد، در غیراینصورت با فعالیتهای پراکندهای مواجه خواهیم شد که هیچگونه همافزایی و اثربخشیای نخواهند داشت.
* دانشیار گروه مهندسی منابع آب دانشگاه تربیت مدرس