به بهانه اجراي نمایش «اولد سیبروک» به کارگردانی امیرمحمد مهاجری
اخلاقمداري در گفتمان كمدي فانتزي
فریال آذری . پژوهشگر
نمایش «اولد سیبروک» که به کارگردانی امیرمحمد مهاجری از مردادماه امسال روی صحنه رفته، تئاتری است در ژانر سوررئال و اجرائی به سبک رئال. این نمایش در مسیر بین حقیقت و رؤیا در تکاپو است؛ رؤیایی که در ذهن نویسنده پرورانده میشود و جان میگیرد؛ همانگونه که رؤیای ژپتوی پیر به عروسک چوبی جان میبخشد و پینوکیو خلق میشود. اولد سیبروک در گفتمان کمدی فانتزی خود در پی اخلاقمداری برمیآید که نه از جنس انسانی متعالی و فرهیخته که بشری زمینی و خطاکار را نشان میدهد که میتواند چشمش را روی گناهان ببندد و ببخشد. این نوع از بخشش با فلسفه دینی مسیح به خوبی قابل توجیه است و این را در صحنه بخشش سیدنی که خیانت همسرش را نادیده میگیرد میتوان دید، چه آنان تنها شخصیتهای نمایشنامه هستند که خلقی بالذات انسانی داشتهاند و از درون ذهن نویسنده جان نگرفتهاند. در پایان نمایش مرد حسابدار که شرمسار از گناه خویش است، خود را محتاج بخشش از سوی همسرش میبیند و این نیاز به بخشودگی ما را یاد آیات کولیسان ۱۳:۳ و متی ۳۵-۲۳:۱۸ میاندازد که آدمی زمانی بخشش الهی را تجربه خواهد کرد که دارای قلبی نیازمند باشد و همانطور که از آیات انجیل برمیآید و در نحمیا ۱۷:۹و دانیال ۹:۹ به آن اشاره شده خداوند لطف و رحمتش را از بندگانش دریغ نمیدارد و چون میبخشد دیگر خطا و گناه را به یاد نمیآورد (مزمور ۱۲:۱۰۳؛ اشعیا ۲۵:۴۳،۱۷:۳۸، ارمیا ۳۴:۳۱ میکا ۱۹:۷) همسر مرد حسابدار نیز اینگونه میبخشد و بیآنکه گناه مرد را در هنگام بخشش به او یادآور شود، او را به سمت خود فرامیخواند. این نگاه در آلن و نوشتههایش قدری غریب به نظر میرسد، چراکه آلن در مدارس یهودی پرورش یافته و در آیین یهود خداوند مجازات گناهکاران را خواهد داد. گمان میبرم این تفکر را نویسنده از زندگی در جامعه مسیحی و مسیحیان آموخته باشد.
نکته قابل ذکر دیگر در این اثر ردپای کهنالگوهایی است که از ذهن وودی آلن سرچشمه گرفته و در این نمایش به خوبی دیده میشود.
جنی در این نمایش آفرودیته است؛ زنی زیبا، بیپروا و مسلط به فنون دلبری، تا آنجا که در چند صحنه از تئاتر، مکس بارها میپرسد آیا او یک مدل است؟ و هنگامی که راز دفترچه خاطرات فاش میشود رو به همسر جنی (دیوید) میگوید زنی که ادبیات و هنر میداند و اینگونه دلفریب است بیشک بهترین مرد عاقل باش، چی از این بهتر میخوای؟ جنی در تمام نمایش بسان آفرودیته لبخند میزند و کهنالگوی آفرودیته را به خوبی در وجودش نمایان میکند. دیوید اما هفائستوس است و نقش تندیسگری او به نوعی در شغل او، جراح زیبایی جلوه میکند. از سوی دیگر آرامش و اعتماد در وجود دیوید و علاقه او به شعر و موسیقی با آنچه از داوود نبی (ع) در روایات عهد عتیق و کتب یهودی آمده است مطابقت دارد.
نکته قابل ذکر دیگر در این نمایش وفاداری غازهاست که بارها از دهان نورمن و شیلا شنیده میشود. گویا آلن میخواهد وفاداری غازها را بر سر آدمی سرکوفت کند. خیانت یکی از مهمترین و چالشبرانگیزترین گناهان نابخشودنی در ذهن بشر دستمایه این داستان میشود و انتهای داستان را به سمت بخشش میکشاند. در انتهای قصه از صدای غازها هیچ خبری نیست، گویا بازیگران پیام غازها را دریافته و همه به سمت بخشش و آرامش رهنمون شدهاند. مطلب قابلتأمل در این اجرا بازی زیبای هنرمندانی بود که با آنکه نخستینبار بود صحنه تئاتر را تجربه میکردند، اما بسیار زیبا و قدرتمند بر صحنه تئاتر ظاهر شدند.
نمایش «اولد سیبروک» که به کارگردانی امیرمحمد مهاجری از مردادماه امسال روی صحنه رفته، تئاتری است در ژانر سوررئال و اجرائی به سبک رئال. این نمایش در مسیر بین حقیقت و رؤیا در تکاپو است؛ رؤیایی که در ذهن نویسنده پرورانده میشود و جان میگیرد؛ همانگونه که رؤیای ژپتوی پیر به عروسک چوبی جان میبخشد و پینوکیو خلق میشود. اولد سیبروک در گفتمان کمدی فانتزی خود در پی اخلاقمداری برمیآید که نه از جنس انسانی متعالی و فرهیخته که بشری زمینی و خطاکار را نشان میدهد که میتواند چشمش را روی گناهان ببندد و ببخشد. این نوع از بخشش با فلسفه دینی مسیح به خوبی قابل توجیه است و این را در صحنه بخشش سیدنی که خیانت همسرش را نادیده میگیرد میتوان دید، چه آنان تنها شخصیتهای نمایشنامه هستند که خلقی بالذات انسانی داشتهاند و از درون ذهن نویسنده جان نگرفتهاند. در پایان نمایش مرد حسابدار که شرمسار از گناه خویش است، خود را محتاج بخشش از سوی همسرش میبیند و این نیاز به بخشودگی ما را یاد آیات کولیسان ۱۳:۳ و متی ۳۵-۲۳:۱۸ میاندازد که آدمی زمانی بخشش الهی را تجربه خواهد کرد که دارای قلبی نیازمند باشد و همانطور که از آیات انجیل برمیآید و در نحمیا ۱۷:۹و دانیال ۹:۹ به آن اشاره شده خداوند لطف و رحمتش را از بندگانش دریغ نمیدارد و چون میبخشد دیگر خطا و گناه را به یاد نمیآورد (مزمور ۱۲:۱۰۳؛ اشعیا ۲۵:۴۳،۱۷:۳۸، ارمیا ۳۴:۳۱ میکا ۱۹:۷) همسر مرد حسابدار نیز اینگونه میبخشد و بیآنکه گناه مرد را در هنگام بخشش به او یادآور شود، او را به سمت خود فرامیخواند. این نگاه در آلن و نوشتههایش قدری غریب به نظر میرسد، چراکه آلن در مدارس یهودی پرورش یافته و در آیین یهود خداوند مجازات گناهکاران را خواهد داد. گمان میبرم این تفکر را نویسنده از زندگی در جامعه مسیحی و مسیحیان آموخته باشد.
نکته قابل ذکر دیگر در این اثر ردپای کهنالگوهایی است که از ذهن وودی آلن سرچشمه گرفته و در این نمایش به خوبی دیده میشود.
جنی در این نمایش آفرودیته است؛ زنی زیبا، بیپروا و مسلط به فنون دلبری، تا آنجا که در چند صحنه از تئاتر، مکس بارها میپرسد آیا او یک مدل است؟ و هنگامی که راز دفترچه خاطرات فاش میشود رو به همسر جنی (دیوید) میگوید زنی که ادبیات و هنر میداند و اینگونه دلفریب است بیشک بهترین مرد عاقل باش، چی از این بهتر میخوای؟ جنی در تمام نمایش بسان آفرودیته لبخند میزند و کهنالگوی آفرودیته را به خوبی در وجودش نمایان میکند. دیوید اما هفائستوس است و نقش تندیسگری او به نوعی در شغل او، جراح زیبایی جلوه میکند. از سوی دیگر آرامش و اعتماد در وجود دیوید و علاقه او به شعر و موسیقی با آنچه از داوود نبی (ع) در روایات عهد عتیق و کتب یهودی آمده است مطابقت دارد.
نکته قابل ذکر دیگر در این نمایش وفاداری غازهاست که بارها از دهان نورمن و شیلا شنیده میشود. گویا آلن میخواهد وفاداری غازها را بر سر آدمی سرکوفت کند. خیانت یکی از مهمترین و چالشبرانگیزترین گناهان نابخشودنی در ذهن بشر دستمایه این داستان میشود و انتهای داستان را به سمت بخشش میکشاند. در انتهای قصه از صدای غازها هیچ خبری نیست، گویا بازیگران پیام غازها را دریافته و همه به سمت بخشش و آرامش رهنمون شدهاند. مطلب قابلتأمل در این اجرا بازی زیبای هنرمندانی بود که با آنکه نخستینبار بود صحنه تئاتر را تجربه میکردند، اما بسیار زیبا و قدرتمند بر صحنه تئاتر ظاهر شدند.